روانشناسی نقاشی کودکان 1فاصله بین اشخاص در نقاشی: اگر کودک خود را در کنار اعضای خانواده خود بکشد نشانگرانس و الفت بین اعضای خانواده است.
\ 2- برجسته نمودن اشخاص:در بیشتر نقاشی هاییکه کودکان از خانواده ترسیم می کنند همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترینبار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش، چه به صورت ترس و دلهره، بر روی اومستقر می کند.
این شخصیت اصلی غالبا قبل از دیگران کشیده می شود.
این شخص گاه دروسط صفحه و گاه نفر اول از سمت چپ کاغذ است.
3- بی ارزش کردن اشخاص:وقتی در نقاشی، یکیاز اغضای خانواده وجود ندارد می توان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه یا ناخودآگاهآرزوی نبود آن شخص را دارد.
گاهی دیده می شود که کودک خودش در نقاشی نیست که دلیلشاین است که احتمالا کودک در خانه احساس راحتی ندارد.
طریق دیگر برای بی ارزش کردنیک شخص، کشیدن تصویر او و سپس پاک کردن آن است.
نقاشی و روان درمانینقاشی تنها وسیلهتشخیص ناسازگاری کودک نیست، بلکه خود عامل بالقوه خلاقیتی است که وسیله درمان مؤثریمی شود.
روان درمانی به وسیله نقاشی توسط اشترن پیشنهاد و به کار گرفته شد.
اشترنمی گوید: نقاشی به عنوان وسیله ای برای روان درمانی، بیشتر برای کودکان کم سازگار،ناثابت و عقب مانده، آموزش مناسبی است و نتیجه ای که از این کار حاصل میشود، اعجابانگیز است.
زیرا نقاشی به کودک امکان می دهد که قدرت و قابلیت خلاقیت خود را بشناسدو در نتیجه حل مشکلات آموزش برایش سهل تر جلوه کند.
طریقه معالجه به این صورت استکه روانکاو تمام تمایلات و مشکلات سرکوب شده بیمار را که در ناخودآگاه جای گرفتهبرایش بیان می کند.
بدین ترتیب، وقتی بیمار از فرآیندهای مزاحم آزاد شود، می توانددوباره شخصیت خود را بر پایه های استواری بنا سازد.
جهان پر از کودکان باهوش و خوش ذهن است که با ذوق خود به زندگی، معنی میدهد.
ای کاش برای کمک به آنها با دست خودمان باعث نابودی آنها نشویم.
موضوع نقاشیو شخصیت کودکدرک و فهم نقاشی های کودکو چیزی که او می خواهد بیان کند، برای والدین و مربیان بسیار لازم است.
زیرا شناختآن باعث بهتر شدن روابط بین بزرگسالان و کودکان می شود.
بزرگسالان می توانند با برقرار کردن روابط دوستانه با کودک از اوبخواهند برایشان درخت، حیوان، خانه، یک شخص، خانواده، خودش و یا هر چه را که موردعلاقه اش هست یا از آن میترسد یا یک رویا را ترسیم کند.
البته بی آنکه چیزی را بهاو تحمیل کنند.
البته برای تعبیر نقاشی های یک کودک باید از تعداد زیادی از نقاشیها و اطلاعات دقیق زندگی کودک کمک گیرید.1- شکل آدم:در نقاشی کودکان اگر شکل آدمکدر مجموع هماهنگ باشد، احتمال زیادی وجود دارد که کودک کاملا سازگار باشد.
اگربرعکس آدمک در اندازه کوچک یا در گوشه ای از کاغذ کشیده شده باشد، به معنای این استکه کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایین تر می داند.
اگر در نقاشی دست و بازو رانکشیده، بیانگر احساس عدم امنیت است.
کودکانی که آدمهایی با اندازه بزرگ رسم میکنند خود را بالاتر از بقیه می دانند و زودرنج و حساس هستند.
کودکان پرخاشگر،جزئیات صورت را به حد اغراق آمیزی بزرگ رسم می کنند، در حالی که کودکان خجالتی،جزئیات را از نظر می اندازند و فقط دایره صورت را ترسیم می کنند.
کودکان ضعیف و درونگرا اغلب برای آدمک پا نمیگذارند و یا او را به حالت نشسته نقاشی می کنند.
بالاتنه اگر لاغر و باریک باشدمشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق و بزرگ شدن میترسد.
2- نقاشی کودکانهمسن و سال:در این نوع نقاشی از کودک خواسته می شود که خود را در میانکودکان همسن بکشد.
اگر کودک در این نقاشی خود را در میان گروه یا کنار دایره کشیدهباشد معانی مختلفی پیدا می کند.
ناسازگارها اغلب در محدوده خارجی گروه و یا تنهاکشیده میشوند.
3- نقاشی خواب و رویا: نقاشی خواب و رویا ممکن است ترسها یا تمایلات کودکان راظاهر کند.4- خانه: در نقاشی کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده می شود.
خانه نمادپناهگاه و هسته اصلی خانواده است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد.
درسنین 5 تا 8 سالگی کشیدن خانه هایی که در ورودی آن از بقیه خانه جدا مانده و نیزدیوارهای بلند نشانگر خجالتی بودن کودک است.
بعد از 8 سالگی نشانگر خود کوچک بینی وتنهایی و در نوجوانی نشانگر شرم و حیای زیاده از حد است.
در خانواده هایی که پدر ومادر از هم جدا شده اند در کودک خانه را به 2 قسمت تقسیم کرده و دو در ورودی برایآن می گذارد.
اگر خانه به شکل قصر باشد در واقعبه منزله پناهگاه مطلوب است و یا برعکس اگر به شکل زندان باشد، نماد فشار خانوادگیاست.5- کوچه: اگر کودک دچار مشکل باشد، کوچه که محلی برای ارتباط با دیگران است را به صورت پیچ وخم دار می کشد.
کلا کوچه نماد فرار و گریز است.
کودکان شاد خیابانهای عریض و باز میکشند.
ولی کودکانی که دارای خانواده ای گسسته و ناهماهنگ هستند، معمولا در نقاشیهایخود کوچه های متعدد که در یک نقطه تلاقی می کنند، ترسیم می کنند.
6- درخت:برایتجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد (ریشه، تنه، شاخه ها وبرگها).
ریشه که در زمین فرورفته نماد فشارهای غریزی است.
تنه پرثباتترین و مشابهترین عامل به خود کودک است.
بنابراین بیانگر مشخصات دائمی و عمق شخصیت اوست.
شاخه ها و برگها نشانگر ارتباط کودک با دنیایخارج است.
اگر کودک به ترسیم ریشه درخت اهمیتزیادی داده باشد نشانگر طبیعت بدوی و عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکتکودک است.
بلند بودن تنه درخت بعد از سنین مدرسه اغلب نشانگر عقب افتادگی فکری یابیماری عصبی یا آرزوی بازگشت به دنیای قبل از مدرسه است.
اگر تنه درخت کج کشیده شودنشانگر عدم ثبات کودک است.
اگر درخت برگهای زیاد و درهم داشته باشد نشان دهنده ایناست که کودک در خود فرو رفته و آمادگی تغییر و تحول را ندارد.
ولی درختی که شاخههای آن هر کدام به سویی کشیده شده نمایانگر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را بهسادگی می فهمد و می تواند با محیط سازگار شود.
7- خورشید:در بیشتر نقاشی کودکان خورشیدوجود دارد و تصویر آن نشان دهنده خوشحالی و گرما و بنابه نظر پژوهشگران نماد پدرمطلوب است.
وقتی رابطه بین کودک و پدر خوب باشد، خورشید همیشه به طور کامل در حالدرخشیدن است و اگر این طور نباشد، خورشید در پشت کوه یا قوسی در افق دیده می شود: اگر کودک از پدرش بترسد،خورشید را به رنگ قرمز تند یا سیاه در می آورد.
چرا کودکان نقاشی می کشند؟
منطقی مینماید که فرض کنیم که کودکان مختلف در سنین مختلف دلائل متفاوتی برای نقاشی کشیدن دارند یکی از این دلائل اندیشیدن نقاشی به مثابه نوعی بازی است.
یقینا خود کودکان نقاشی را شکلی از بازی به شمار می اورند با اشتیاق به ان می پردازندو به اندازهای که در تنهایی خود با اسباب بازی هایشان بازی می کنند مجذوب ان می شوند.
یکی از نخستین نظریه های مربوط به بازی این است: که کود کان ذاتا فعالندو بازی یکی از شیوه های تخلیه انرژی است.
بسیاری از صاحب نظران توافق دارند که یکی دیگر از دلائل نقاشی کودک این است که تصویر را فعالیتی ارضا کننده می یابندبه ویژه تصاویریکه علائق و تجارب انان را نمادین بیان می کند.
این برداشت یقینا با انتخاب مو ضوع نقاشی از سوی کودکان ساز گار است.
بررسی هایی که با استفاده از ازمون " کشیدن یک انسان" صورت گرفته به کرات نشان داده است که گودکان ترجیح می دهند تصاویری از جنس خود بکشند که همانا همانند سازی کودک با جنس خود تفسیر شده است همچنین در فرایند درون سازی کودک تکامل یابنده می کوشدتا با استفاده از ساختارهای شناختی و اندیشه های مو جودمحیط را بفهمدچنین به نظر می ایدکه نقاشی غالبا فعالیت شخصی است در نتیجه بیشتر نظریه پردازان عمداتا پذیرفته اندکه اکثر کودکان عمداتا برای رضایت خاطر خود نقاشی می کشند و این دلیل اخر مبین این اندیشه است که نقاشی در خدمت یک هدف بیانی قرار دارد و بیان تجربه عاطفی هم عمیقا رضایت بخش است وهم برای سلامت عاطفی ضرورت دارد گر چه کلیه انگیزه های یاد شده قابل قبول به نظر می رسند اما به دشواری می توان شاهد مستقلی در تایید اعتبار انها یافت.
نقاشی کودک واکنشی به هستی هموطن:گاه میبینیم که کودک در نقاشیاش تمایل به رنگ تیره دارد، گاه رنگ روشن را ترجیح میدهد و برخی مواقع نیز تصایری را نقش میکند که پدر و مادرها را نگران میکند همه کودکان نقاشی میکشند، اما نقاشی همهشان مثل هم نیست.
در عین حال نقاشی یک کودک در دوران مختلف و در شرایط مختلف روحی روانیاش نیز یکی نیست.
گاه میبینیم که کودک در نقاشیاش تمایل به رنگ تیره دارد، گاه رنگ روشن را ترجیح میدهد و برخی مواقع نیز تصایری را نقش میکند که پدر و مادرها را نگران میکند.
به عنوان مثال "ماندانا.س" مادر گلچهره 3 ساله میگوید: هیچ وقت ندیدهام در نقاشیهای گلچهره فردی به عنوان پدر وجود داشته باشد.
او یک خانه میکشد که در آن من هستم، خودش، عروسکها و اسباببازیهایش هست، اما همسرم نیست.
این را میدانم که گلچهره بیشتر ساعات روز با من تنها است و پدرش ساعات طولانی سرکار است و وقتی هم میآید معمولا گلچهره خواب است، اما اگر واقعا نقاشی تصویری از دنیای درون بچهها باشد میتوانم چنین نتیجه بگیرم که پدر در ذهن گلچهره کوچک ما نقش اندکی دارد و این نگرانم میکند.
این که کودکان دارای ذهن خلاق و سرشار از ایده هستند شکی نیست و گاه میشنویم که برخی آهنگسازان برای ساختن یک آهنگ جدید از ابتکار کودکانی استفاده میکنند که مشغول آموختن موسیقی هستند ولی در عین حال نباید فراموش کرد که هنر نقاشی مثل سایر هنرها از روح ریشه میگیرد و هرآنچه در ضمیرناخودآگاه هست روی کاغذ میآید.
کودکان نیز با نقاشی خود روح خود را عریان میکنند و همین امر لزوم توجه پدر و مادرها را بر این کار در مورد همه کودکان ضروری میکند و خانواده باید که علاوه بر حفظ خلاقیت کودکان خود بر تغییراتی که در نقاشی آنها روی میدهد توجه کنند.
الیوریو فراری روانشناس در کتاب "نقاشی کودکان و مفاهیم آن" درباره مراحل نقاشی کودکان میگوید: نخستین مراحل نقاشی خط خطی کردن و سپس تکامل چهرهنگاری و قصهپردازی در نقاشی است.
وی همچنین معتقد است: نقاشی و زندگی عاطفی کودک مثل بررسی رنگها، موضوعها، نقاشی خانواده، رابطه محیط و نقاشی و نقاشی و ناسازگاری از جمله مولفههای مورد بحث روانشناسان است.
این روانشناس یادآور میشود: در نقاشی همانند خواب و رویا کودک خود را از ممنوعیتها رها میسازد و با مادر حالتی ناخودآگاهانه درباره مسائل کشفیات و دلهرههایش صحبت میکند.
به همین دلیل این نویسنده اصرار دارد که اگر آموزش نقاشی را بر پایه تصحیح نقاشی قرار دهیم و به آنها تمرین کپی و تقلید را بیاموزیم به از بین بردن خلاقیت در فرزندمان کمک کردهایم.
آیا باید به کودک آموزش نقاشی بدهیم؟
باران دختری است هوشیار و بازیگوش.
او هیچ وقت نه در مهد کودک نه در بازیهای گروهی به مشکل برنخورده است و حس همکاری و دوستپذیری قوی دارد، اما مادرش نگران است.
میگوید در نقاشیهای باران نظم منطقی به چشم نمیخورد مثل این که خانه را روی آسمان میکشد و ابرها را روی زمین یا هیچ وقت خورشید نقاشیهای او بالای صفحه نیست.
او میخواهد کودکش را به کلاس آموزش نقاشی ببرد.
در عین حال فکر میکند از این طریق راه را بر خلاقیت او خواهد بست.
مرضیه قرهداغی مترجم کتابهای آموزشی کودکان در این مورد معتقد است: بهترین راه برای پرورش خلاقیت کودکان آزاد گذاشتن آنها در نقاشی است.
حتی اخیرا این نظریه قوت گرفته است که مداد، کودک را محدود میکند.
کپی کردن یا رنگ کردن تصاویر چاپی او را بشدت محافظه کار بار میآورد.
باید برای آزاد گذاشتن حس کودک وسایل دیگر مثل قلم یا پنبهدارو از او بخواهیم در صفحات بزرگ هر آنچه دلش میخواهد بکشد.
وی همچنین معتقد است هنگام نقاشی نباید کودک را زیر رگباری از اطلاعات قرار داد و به او توضیح داد که مثلا درخت چه شکلی دارد یا این که من درخت را میکشم و بعد تو آن را بکش.
به نظر او بهترین روش آشنا کردن کودک با طبیعت و مظاهر آن به صورت نزدیک است.
به این صورت که مثلا در یک گردش به او کاملا توضیح داده شود که این درخت است و برگها و ساقههای آن دارای این اشکال هستند و بعدا با یادآوری آن روز گردش از کودک بخواهند که یک درخت نقاشی کند.
نکته مورد توجه بعدی که خانوادهها باید به آن توجه داشته باشند همذات پنداری کودک با اشیا یا انسانها و حیوانات کارتونی و انعکاس آنها در نقاشی است.
کودک به محض آن که بتواند ویژگیهای موارد گفته شده را تشخیص بدهد میتواند با آنها همذات پنداری بکند و این در نقاشیهای او