زنان کارآفرین در طول تاریخ تا چندی پیش فعالیت های اقتصادی بانوان بسیارنامشهود بود.
از زمانی که مردها برای شکار از خانه خارج می شدند، این زن ها بودند که بقیه امور را در دست می گرفتند.
اوراق حسابداری بر جا مانده، نشانگر حضور زنان در فعالیت های اقتصادی در مصر، بین النهرین، یونان و روم است.
در یونان گرچه زنان از نظر فیزیکی ضعیف و از نظر روانی ناپایدار محسوب می شدند ولی در معابد، گردانندگانی قدرتمند بودند.
در طرف دیگر دنیا، چین دارای احاطه اقتصادی بر آسیا بود و در آن تمام اعضاء خانواده برای گذران زندگی کار می کردند.
پس از فروپاشی روم در سال ۴۷۶ و ظهور مسیحیت در اروپا، کلیسای کاتولیک تنها عامل اجتماعی یکدست کننده شد و پادشاهی های کوچک فئودالی را هدف قرار داد.
به طوری که در سال ۸۰۰ روستاها تبدیل به مراکز تجارت و تولید شدند.
پس از رونسانس موجی از اختراعات و اکتشافات اروپا را در برگرفت که زن ها نیز در آن نقش داشتند.
در اوایل سال ۱۴۰۰ در ایتالیا گزارش هایی از زنان صنعتگر و اغذیه فروش به ثبت رسیده است.
در انگلیس محدودیت های صنفی و سنت های محلی فعالیت های اقتصادی بانوان را محدود می کرد ولی با این حال در سال ۱۷۰۰ سوابق مالیاتی، زنان را در اموری همچون وام دهندگی، پارچه فروشی ، هتل داری، قهوه فروشی و غیره کاملا فعال نشان می دهد.
در اروپا اغلب زمانی که مردان در سفر بودند همسرانشان مسئولیت اداره امور کاری را بر عهده داشتند و در شهر زنان هر نوع فروشگاهی را اداره می کردند.
در قرن ۱۸نظام صنفی نا منعطف بر اروپا و امریکا سلطه داشت ولی با وجود این زنان راهی برای فعالیت اقتصادی یافتند.
در لیون فرانسه زنان با راه اندازی کارگاه های زیر زمینی در صنعت تولید ابریشم کلاه و دگمه توانستند قیمت ها را شکسته و محصولات برتری تولید کنند.
در اواخر قرن ۱۸ فرانسه اعلام کرد که زنان در صورت ازدواج تمام اختیار قانونی خود را از دست می دهند .این محدودیت در انگلیس و امریکا نیز اعمال شد.
این در حالی بود که کار آفرینی در بین زنان اقشار پایین رواج و رونق بیشتری داشت.
با انقلاب صنعتی و تبدیل شدن روستاها به شهرها و پدید آمدن کارخانجات و افزایش نیاز به نیروی کار، قانون گذاری در آمریکا بر اساس اعطای "حق مالکیت و مذاکره در قراردادها" به زنان شروع شد.
قرن ۱۹ همراه با تغییرات وآشفتگی های سیاسی حاصل از جنگ جهانی اول و دوم، مانند دوره رکود اقتصادی امریکا بود.
در ژاپن حق رای از زنان گرفته شد ولی این باعث نشد که آن ها قهوه خانه ها و هتل هایی را راه اندازی نکنند در چین نیز با وجود مهاجرت مردان زنان آن ها کار و خانواده را مدیریت می کردند.
این در حالی بود که آن ها اصرار داشتند که وظیفه اولیه آن ها خانه داری است.
در سوئد نیز قوه مقننه تمرکز خود را روی تشویق زنان به تربیت فرزندان گذاشت.
درسال ۱۹۴۸کشورهای کمونیست تمرکز خود را روی صنایع بزرگ گذاشتند و پس از آن بسیاری از زنان برای دولت مشغول به کار شدند.
سال های ۱۹۷۰-۱۹۶۰ پایدارترین دوره رشد اقتصادی در دنیا بود.
آشفتگی اجتماعی در امریکا و اروپا منجر به شکل گیری حقوق مدنی و قانون گذاری مثبت برای زنان شد که آن ها را قادر ساخت کار خود را گسترش دهند.
سازمان های حمایتی مانند سازمان ملی بانوان شکل گرفت و اداره مشاغل کوچک آمریکا به کار آفرینی بانوان توجه ویژه کرد.
در سال ۱۹۷۷ زنان ۷% تجارت در آمریکا را داشتند.
که این آمار در سال ۲۰۰۳ به ۳۸ % رسید.
آمار زنان صاحب مشاغل درکشورهای اروپایی رشد کمتر ولی هنوز قابل توجهی داشت.
در سال ۲۰۰۳، آمار زنان صاحب مشاغل در فرانسه %۳۰، هلند و لوکزامبورگ هر کدام ۲۷%، دانمارک و انگلیس ۱۶% ، اطریش ۱۵% و یونان ۱۴% بود.
در ترکیه از سال ۱۹۹۰-۱۹۸۵ تعداد کارکنان زن به ۸۰% افزایش یافت و دولت اعتبارات ویژه ای برای زنان کار آفرین در نظر گرفت.
در ۱۹۹۴ در چین بانک ها شروع به دادن وام به کار آفرینان بخش خصوصی کردند.
مطالعات محدودی در مورد کارآفرینی در کشورهای آمریکای لاتین انجام شده است.
در کشورهای آفریقایی اکثر مشاغل پایین مانند فروشندگی بر عهده زنان بوده ولی طرح توسعه سازمان ملل حامی زنان کار آفرین در کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین است.
طرح آن ها شامل تربیت کار آفرینان و همچنین دسترسی آنها به اطلاعات درمورد کارآمد سازی تولید است.
بقیه طرح های سازمان ملل روی جنبه مالی کارآفرینی زنان تمرکز دارند.
بررسی تاثیر نابرابری جنسیتی بر کارآفرینی زنان در ایران طی سالهای اخیر، میزان قابل ملاحظهای از اندیشهها و آرای اجتماعی، در زمینه مسائل و محدودیتهای اشتغال زنان، به رشته تحریر درآمده است.
از طرف دیگر، اولویت جامعه برای حرکت در مسیر توسعه اقتصادی پدیده کارآفرینی را به موضوع مورد وجه محافل علمی تبدیل کرده است.
در این مقاله کوشش شده از تلفیق این دو قلمرو موضوعی برای تبیین نازل بودن سطح کارآفرینی زنان شاغل ایران استفاده شود.
نگارندگان این نوشتار ضمن به رسمیت شناختن تفاوتهای طبیعی زنان و مردان بر این باورند که نابرابریهای جنسیتی موجود در جامعه زنان ایران، که بیشتر جنبه اجتماعی وفرهنگی دارند، از قابلیت کارآفرینی زنان میکاهد.
در این زمینه به نقش خانواده، نظام تعلیم و تربیت، باورهای کلیشهای، ناهماهنگی انتظارات نقشی و مناسبات حاکم بر سازمان کار اشاره میشود.
1.مقدمه افزایش قابل ملاحظه زنان شاغل واقعیت انکارناپذیر جامعه ایران است.
با وجود این، تجربه اجتماعی حاکی از آن است که تعداد کمی از زنان شاغل کارآفرین هستند.
برای ظهور فعالیتهای کارآفرینانه وجود زمینهها و شرایط فرهنگی اجتماعی مناسب ضروری است.
مطالعه موانع کارآفرینی زنان به شناسایی محدودیتهای موجود، اصلاح مسیر آتی و در نهایت افزایش کارآیی فردی و اجتماعی آنان کمک میکند.
هدف این مقاله توضیح این امر است که نابرابریهای جنسیتی چگونه میتواند از قابلیت کارآفرینی زنان بکاهد.
هر چند که این مقاله بر مبنای روش بررسی اسنادی – نه پژوهش میدان – تنظیم شده است، نگارندگان آن کوشیدهاند در تشریح نظرات خود از یافتههای پژوهشی سایر محققان استفاده کنند.
2.تعریف کارآفرینی و کارآفرینان کارآفرینی یک نوع کنش انسانی است که در عرصه کار و فعالیت اقتصادی متبلور میشود.
با وجود این، اقتصاددانان به این امر اذعان دارند که کارآفرینی پدیدهای فرا اقتصادی است.
این بدان معناست که برخی ازپدیدهها که تاثیر عمیقی بر اقتصاد دارند، در اساس دارای ماهیت اقتصادی نیستند (دراکو،1993:13) کارآفرینی عمل کارآفرین بودن است.
این کلمه از اصطلاح فرانسوی entreprenure مشتق شده است که به معنای قبول مسئولیت، تعقیب فرصتها، تامین نیازها و خواستهها از طریق نوآوری و راهاندازی یک کسب و کار تجاری است.
(برچ،1986: 4).
کارآفرینی نظم اجتماعی اقتصادی سنتی را به چالش میطلبد و حتی ممکن است به تخریب آن بپردازد.
یکی از ویژگیهای کارآفرینی فقدان وجود قواعد و روشن و صریح است.
از آنجا که برای نظارت بر بازی کارآفرینی کتاب راهنما وجود ندارد، بنابراین برنده یا بازنده بودن و رفتار خلاف قاعده داشتن اجتنابپذیر است.
از این رو پذیرش این اصل که تمام نتایج کارآفرینی مثبت باشد یک توهم است (ماریسون، 1998: 3).
بنابراین فرد کارآفرین اگرچه هدفش ترقی وپیشرفت است، همواره آماده پذیرش خطر شکست است.
کارآفرینی اغلب خارج از چارچوب قواعد بوروکراسی به انجام میرسد.
برای مثال، کارتهای اعتباری را اولینبار بانکها ابداع نکردند، یا دستگاه زیراکس را شرکتهای بزرگ تجهیزات اداری به وجود نیاوردند.
بلکه این نوآوریها مصداق عمل کارآفرینانی است که اندیشهای جدید را به چنگ آورده، آن را بسط داده و با مساعی خستگیناپذیر خود تحقق موفقیتآمیز آن را به پیش بردهاند.
این قبیل نوآوریهای اغلب در یکی از پنج زمینه زیر تحقق مییابد: 1- معرفی محصول یا خدمت جدید به طوری که ارتقا کیفیت محصول یا خدمت موجود تلقی شود 2- ارائه روش جدیدی که بازدهی را افزایش دهد 3- گشایش بازار جدید یا افتتاح بازار صادرات در قلمرو تازه یا دستیابی به منبع جدید 4- فراهم نمودن مواد جدید، محصولات نیمهساخته یا موادجایگزین، و در نهایت 5- ایجاد سازمان جدید (برچ 1986: 26).
5- ایجاد سازمان جدید (برچ 1986: 26).
به این ترتیب کارآفرینان به قلب نظام اقتصادی تبدیل میشوند و میتوانند برای جامعه خود توسعه و رونق اقتصادی به همراه آورند.
برخی از برجستهترین خصوصیات فرد کارآفرین در جدول شماره (1) منعکس میباشد.
جدول شماره 1.
ویژگیها وخصوصیات رفتاری فرد کارآفرین منبع: (ماریسون،1998: 10) همانطور که ملاحظه میشود، خلاقیت و نوآوری، اتخاذ ریسک حسابشده، استقلال و جهتیابی به سوی موفقیت جزو مولفههای اصلی کارآفرینی است (واتسون و کارن، 1996: 25) چنانچه این ویژگیها بخشی از ساختار روانی و شخصیتی زنان شاغل باشد، در این صورت آنها میتوانند عملکرد (کنشی) کارآفرینانه داشته باشند.
اگر به نظر میرسد که زنان شاغل کمتر کارآفرین هستند، علت آن را باید در شرایطی جستوجو نمود که مانع کشلگیری چنین ساختار روانی و شخصیتی میشود.
3.عوامل محدودکننده کارآفرینی زنان بخشی از هویت انسان تحت تاثیر جنسیت او شکل میگیرد.
صرفنظر از تفاوتهای طبیعی که اعضای دو جنس از جنبههای جسمانی و روانی با یکدیگر دارند، جامعه نیز به نوبه خود بر دامنه این تفاوتها میافزاید.
از اینرو، گفته میشود جنسیت برخلاف جنس سازهای اجتماعی است زیرا دارای معانی و دلالتهای فرهنگی است (بورگاتا ومونتگمری،2000:1058).
اگر تفاوتهای طبیعی میان دو جنس مبنای ارزشگذاری و امتیاز دهی متفاوت باشد، در این صورت نابرابری جنسی به وجود میآید.
در افراطیترین شکل، چنانچه اعضای یک جنس نسبت به جنس دیگر پستتر شمرده شوند، به طوری که رفتار نابرابر با یک جنس عادلانه تلقی شود، در این صورت تبعیض رخ میدهد (رابرتسون، 1372: 420) از طریق فرآیند جامعهپذیری که از کودکی تا بزرگسالی به طور مداوم جریان دارد، هر فرد میآموزد از آن حیث که زن یا مرد آفریده شده باید چگونه بیندیشد، رفتار کند و احساس کند (یوربرگ، 1974: 1).
به این ترتیب هویت جنسی افراد ساخته و پرداخته میشود.
عنصرخود( self ) نیز در این فرآیند شکل میگیرد.
تحت تاثیر برچسبهای مربوط به هر جنس عنصر خود تکوین مییابد.
خود مجموعه ویژگیهای فردی در نظر گرفته میشود که عامل تفاوت و تشابه با دیگری است.
خود دارای سه بعد است که عبارتند از: خودپنداره، عزت نفس و معرفی خود.
خودپنداره عبارت است از مجموعه باورهایی که فرد در باره خود دارد.
عزت نفس ارزیابی است که فرد از ویژگیهای منحصر به فرد خود دارد.
جنبه سوم، یعنی معرفی خود، به رابطه بین خود و رفتار مربوط میشود (بدار، دزیل ولامارش، 1380: 32).
گرچه خود پدیدهای فردی و شخصی است، در خلاء ساخته نمیشود بلکه در جامعه و در فرآیند کنش متقابل با دیگران شکل میگیرد.
بر این اساس، چارلز هورتون کولی نظریه خود آینهسان را مطرح کرده است.
از نظر او این که در ذهن دیگران چگونه ظاهر میشویم، اینکه آنها درباره ما چه قضاوتی دارند، و تصوری که از قضاوت دیگران درباره خود داریم، خود ما را میسازد(ریتزر، 1374: 288).
خانواده، نظام تعلیم و تربیت، باورهای کلیشهای، رسانههای جمعی، هنجارهای اجتماعی رسمی و غیررسمی، شیوه تقسیم کار و توزیع منابع ارزشمند در انتقال نگرشهای جنیسیتی و ساختن خود انسان نقش موثری دارند.
بنابراین هویت جنسیتی یعنی تصورات، معانی، ارزشها و انتظارات مربوط به یک جنس از طریق تعامل اجتماعی در عرصههای مختلف به اسنان منتقل می شود و ساختار روانی و شخصیتی او را میسازد.
ساختار روانی که ترکیبی از ادراک، عاطفه و تکانه است، بر این واقعیت دلالت دارد که آدمی چگونه و چرا احساس میکند، اراده مینماید و ادراک میکند (گرث ومیلز، 1380: 54- 56).
شخصیت نیز نظام تمایلات فرد است.
نظامی که در آن نیازها هنجاری شدهاند و دارای سوگیری عاطفی، هنجاری و شناختی هستند.
تشکل و رشد شخصیت از طریق فرآیند جامعهپذیری و در برخورد با محیطهای اثباتی، اجتماعی و فرهنگی صورت میگیرد.
(چلبی، 1375: 227 – 230).
اگر فرهنگی جامعه با زنانه به شیوهای نابرابرانه رفتار کند، یعنی در مقایسه با مردان آنان را با ویژگیهای ضعیف یا منفی توصیف کند، یا اگر امکان دستیابی به فرصتها و منابع ارزشمند اجتماعی را به خاطر زنبودن برای آنان محدود سازد، در این صورت به تدریج این مولفهها جزئی از خودپنداره هویت زنان میشود.
ادراک منفی یا ضعیف از خود، عزت نفس پایین، ارزیابی ضعیف از توانمندیهای خود احتمال شکلگیری ساختار روانی و شخصیتی مساعد کارآفرینی را کاهش میدهد.
زیرا براساس ویژگیهایی که برای کارآفرین برشمرده شد در صورتی میتوان یک فرد را کارآفرین نامید که در اندیشه تغییر و بهبود شرایط کارش باشد، فکری نو در سر داشته باشد، در برابر عدم قطعیت پایدار باشد و از قدرت رهبری و بسیج منابع در جهت هدف برخوردار باشد.
در شرایط و فضای نابرابری جنسیتی این خصوصیات به سختی در زنان شکل میگیرد.
نمودار شماره 1.
تاثیر نابرابری جنسیتی بر محدودکردن کارآفرینی زنان بنابراین اگر به نظر میرسد نسبت اندکی از زنان شاغل ایرانی کارآفرین هستند، باید یکی از دلایل – و نه همه - آن را در تاثیر نابرابری جنسیتی بر ساختار روانی و شخصیتی زنان جستجود نمود.
زیرا تفاوتهایی که مردم در انجام دادن کاری خاص در شرایط نسبتا یکسان از خود نشان میدهند،