در اسلام مشارکت مردم پشتوانه مکتبی دارد .
حجت الاسلام دکتر سید حسین ابراهیمیان
دمکراسی و مشارکت سیاسی مردم ، از اصول حکومت دینی
در نظام حکومتی اسلام ، دمکراسی به منزله یک شیوه با روش حکومتی ، یعنی نقش دادن به مردم و مشارکت دادن آنان در مسائل مختلف زندگی و اجتماعی ، به عنوان یک اصل اساسی مورد اهتمام قرار گرفته است ، چه در اعتقادات و چه در احکام اسلامی ، موارد فراوانی یافت می شود که بیانگر حقیقت فوق است .
از جمله آن موارد این است که در تفکر اسلامی ، حکومت و رهبری دینی خدمتگذار مردم به حساب می آیند و حکومت اسلامی بر پایه ارشاد ، نصیحت و نظارت مردم بر حاکمان استوار است و حاکمان دینی موظفند در جهت تامین خیر و سعادت مردم در تمامی ابعاد مادی و معنوی گام بردارند .
در بینش اسلامی ، به جز خداوند ، هیچ کس به طور مستقل ، حق تصرف و جان و مال افراد و یا دخالت در سرنوشت مردم را ندارند و تنها با اذن خداوند حکومت حاکمان مشروعیت می یابد .
احترام گذاشتن به حقوق افراد جامعه و آزادی های مشروع آنان و نفی هر گونه استبداد و سلطه در عرصه حکومت و سیاست ، که از ویژگی های نظامی دمکراتیک است ، در حکومت اسلامی به بهترین شکل مورد توجه قرار گر فته است ، در نظام اسلامی ، همه افراد جامعه در برابر قانون ، یکسانند و نژاد ، زبان ، رنگ قومیت ، و حتی مذهب معیار امتیاز به شمار نمی رود .
از مزایای زمامداری دینی ، حرمت نهادن به شخصیت مردم ، تقویت روحیه آزادمنشی و انتقاد و ارشاد دلسوزانه نسبت به مسئولان نظام در سطح بسیار بالای آن است .
بهترین گواه موارد فوق، عهدنامه مولا علی بن ابیطالب ( ع) به مالک اشتر است که تکیه گاه اصلی امام ( ع) حرمت گذاری به مردم ، حق حاکمیت قائل شدن برای مردم ، از بین بردن امتیازهای دروغین و تبعیض های ناروا میان مردم ، نفی هر گونه زورگویی و سلطه مداری نسبت به آنان و برخورد متواضعانه و خیرخواهانه با مردم است .
چگونگی ارتباط دین با دمکراسی دین از سه عنصر اساسی تشکیل شده است ، اعتقادیات ، اخلاقیات ، و مناسک و مراسم ( احکام ) راس اعتقادات دینی ، این عقیده وجود دارد که همه جهان از یک منشا قدسی سرچشمه می گیرند ، یعنی تفاوت انسان دین باور یا غیر متدین در این است که انسان دیندار براساس اعتقاد به جهان غیب و این که هر چیزی در جهان از قداستی برخوردار است .
حال ببینیم که در تفکر دمکراسی ، مساله چگونه است ؟
گاهی ما دمکراسی را به عنوان یک شیوه یا معنای حکومت مردم ، نقش دادن به آنان در مسائل سیاسی ، مشارکت دادن مردم در حکومت و حضور آنها در مسائل مختلف مربوط به زندگی اجتماعی است .
این معنا از دمکراسی ، چنان که بیان شد ، نه تنها با تفکر دین و حکومت دینی ناسازگار نیست ، بلکه در تعالیم دینی به عنوان یک اصل اساسی مورد توجه قرار گرفته است .
مساله شورا و مشورت ، بیعت ، نصیحت ، حاکمان دین و ائمه مسلمین ، امر به معروف و نهی از منکر ، آزادی های مشروع ، نفی سلطه گری و استبداد حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود ، یکسان بودن افراد در برابر قانون و دهها اصل دیگر اسلامی به اضافه سیره پیامبر اکرم (ص) و قانون اساسی نظام ما که تکیه بر اساسی بر اتکا نظام به آرای عمومی است .
همه و همه گواه بر این است که دمکراسی با دین ، کاملا سازگار است .
در قانون اساسی ما اصولی وجود دارد که لایتغیرند و اگر روزی شورای بازنگری هم تشکیل شود و بخواهد قانون اساسی را تغییر دهد هرگز نمی تواند آن اصول را تغییر دهد ، یکی از آن اصول لا یتغیر ، اصل (( اتکانظام به آرا و افکار عمومی )) است .
وقتی بیل کلینتون با آرای یک چهارم مردم امریکا به عنوان رئیس جمهور امریکا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد ، آن را اوج دمکراسی در جهان اعلام کردند ، در حالی که در ایران اسلامی ، رئیس جمهور ما با دو سوم آرای کسانی که صلاحیت رای آادن داشتند انتخاب شده است و بعد ما را متهم می کنند که شما به دمکراسی بها نمی دهند !
پس از تلقی از دمکراسی که صرفا شیوه ای است برای مشارکت دادن مردم در مسائل سیاسی شان در متن تفکر اسلامی وجود دارد .
اما اگر بدانیم دمکراسی را یک نوع بینش فلسفی بدانیم که زیر بنای عقیدتی دارد و صرفا یک روش و شیوه حکومتی نیست ، در این صورت باید به زیربناهای این تفکر فلسفی توجه کنیم و ببینیم آیاد با تفکر دینی سازگاری دارد یا نه ؟
از جمله مبانی فلسفی دمکراسی ، اومانیسم ، سکولاریسم ، و لیبرالیسم است .
تفکر اومانسیتی ، امروزه به جریانی اطلاق می شود که می خواهد انسان به به جای خدا بگذارد و انسان را بر سرنوشت خود حاکم گرداند که این بینش با حاکمیت خداوند بر سرنوشت انسان منافات دارد .
سکولاریسم هم به معنای زمینی کردن همه چیز و نفی قداست از همه چیز است که این معنا نیز با ماهیت دین که مساله قداست است و می خواهد بگوید که در این عالم ، در هر چیزی یک امر قدسی وجود دارد در تعارض قرار می گیرد ، تعارض دین با لیبرالیسم هم که روشن است .
پس دمکراسی به عنوان یک فلسفه سیاسی با این زیربناهای عقیدتی ، در تضاد آشکار با تفکر دینی است .
قرائت دیگر از دمکراسی برخی از اندیشمندان اسلامی ، در کنار آن دو تلقی پیشگفته از دمکراسی ، نگرش سومی را تحت عنوان دمکراسی اسلامی مطرح کردند و گفتند ما دمکراسی را با همان مبانی فلسفی اش در نظر بگیریم و آن مقداری را که با دین سازگاری دراد بپذیریم ، و آن مبانی ای را که با اسلام سازگار نیست ، اصلاح کنیم که موج چنین تفکری بیشتر در کشورهای عربی پیدا شده است ، چنان که علاومه مودودی گفته است ، (( اسلام در درون خودش دمکراسی دارد ، اما با حفظ حاکمیت الهی ، نه حاکمیت مردم )) برقراری این نوع سازش بین بینش اسلام با تفکر دمکراسی ، کار بسیار حساس و دشواری است ، زیرا ارزشی که دمکرلاسی برای آرای مردم قائل است ، هیچ حد و مرزی ندارد ، یعنی حتی اگر مردم بر خلاف مقررات صریح قرآن ، رای دهند باز معیار رای و نظر مردم است و اساسا دمکراسی حکومتی است و بدیهی است که این دیدگاه با اسلام سازگار نیست .
اسلام برای آرای مردم و حضور آنان در صحنه های اجتماعی ، اهمتی فراوانی قائل است ، اما در یک چجارچوب و مرز خاص ، یعنی در چارچوب حاکمیت الهی ، مردم آزادند در صحنه های گوناگون اجتماعی ، حضور یابند و رای بدهند ، اما این مشارکت باید در چارچوب احکام خدا و فرهنگ اسلامی باشد که مردم آن را پذیرفته اند و به آن اعتقاد راسخ دارند .
اگر جوهره دمکراسی را (( مشارکت سیاسی مردم )) بدانیم ، قطعا اسلام انگزیه مشارکت مسلمین در عرصه های سیاسی ، و اجتماعی ناشی از تعلیمات دینی و دستورات اسلامی است ، برخلاف نظام های دمکراسی که انگیزه شهروندانش از مشارکت ، برآورده شدن خواسته های فردی و منافع اقتصادی است .
لذا در اسلام مشارکت مردمی پشتوانه مکتبی دارد .
انسان مسلمان برای جلب رضای خداوند و عمل به دستورات دینی ، خود را متعهد و موظف به مشارکت در تمامی ابعاد جامعه و مسائل حکومت می داند ، یک آزادی دیگر که در فرهنگ اسلامی ما وجود دارد و در نظام های دمکراسی آن را نادیده گرفته اند (( آزادی معنوی )) است یعنی انسان باید خود را از اسارت نفس ، طمع های دنیوی و وابستگی هایی که به صورت غل و زنجیر او را محدود و زندانی می کند و از رسیدن به کمال مطلوب و قرب الهی باز می دارد ، برهاند و آزاد کند .
و مربیان و کارکرد مهم مشارکتی آنها ، مقاله پیش رو ، ابتدا به فرصت ها و امکانات سودمند حاصل از فعالیت های این تشکل می پردازد ، سپس چالش ها و موانع موجود در مسیر فعالیت های آن را ارائه خواهد کرد .
فرصت ها فرصت ها عبارت از شرایط ، امکانات و لوازم بالقوه ای است که در اختیار والدین قرار دارد و برای تحقق اهداف نظام تعلیم و تربیت ضروری است .یکی از فرصت هایی که در اختیار مدارس قرار دارد ، امکان بهره گیری از توان بالقوه فکری ، علمی ، مهارتی ، و تخصصی والدین دانش آموزان ، در جهت بهبود و ارتقای سطح کیفی برنامه ها و فعالیت های مدارس است .
در حال حاضر نظام آموزشی ایران با حدود هجده میلیون نفر دانش آموز تحت تعلیم در دوره های مختلف تحصیلی و سی میلیون نفر پدر و مادر دانش آموز ، در تعامل و ارتباط نزدیک قرار دادر .
در میان این جمعیت قابل توجه ، افراد دارای صلاحیت های تخصصی ، حرفه ای و مهارتی بالا و قابلیت های علمی مفید و موثر و نیز صاحت نظراتی با کفایت وجود دارند که با برنامه ریزی صحیح و منطقی می توان همه ساله این منابع بالقوه فکر ، اندیشه ، نظر، تخصص ، و مهارت را برای مداخله و مشارکت در فرآیندهای تصمیم گیری ، اجرا و ارزشیابی کلیه برنامه ها و فعالیت های آموزشی و تربیتی ( در تمامی سطوح نظام آموزشی و نه فقط مدارس ) فراخواند .
از آن جا که والدین ، انگیزه بالایی برای پیشرفت علمی ، تحصیلی و نیز تربیت اخلاقی ، اجتماعی و حرفه آموزی به فرزندان خود دارند ، اگر زمینه و بستر مناسبی برای جلب و جذب توانمندی های آنان فراهم شود ، مطمئنا از همکاری با سیستم آموزشی مضایقه نخواهد کرد .
به نظر می رسد که در نظام کنونی آموزش و پرورش ، ساز و کارهای جلب و جذب مشارکت های علمی و تخصصی والدین به شکل نظام مند وجود ندارد و هر جا سخن از مشارکت اولیا و مربیان به میان می آید ، ذهن مخاطب ، ناخودآگاه به سمت مشارکت مالی آنها معطوف می گردد و سایر ابعاد مشارکت ، شاید نزد مسئولان و برنامه ریزان تعلیم و تربیت همم مغفول واقع شده است.
یکی دیگر از فرصت های ممکن که با مداخله و شرکت والدین در فعالیت های مدارس محقق می شود ، کمک به تسهیل فرآیند اجتماعی کردن کودکان از طریق الگودهی عملی به انها ست .
کودک با مشاهده مداخله والدین خود در فعالیت های محیط تحصیل او ، از همان سال های نخست زندگی خویش یاد می گیرد که به حقوق دیگران احترام بگذارد ، حقوق جمعی را محترم بشمارد و فعالیت های گروهی و اجرا از نظم و وحدت بیشتری برخوردار است ، ولی عیب سیستم متمرکز این است که از مشارکت افراد صاحب نظر و متخصص که از خارج از گروه تصمیم گیر قرارد دارند ، ممانعت بعمل می آورد و در نتیجه نوآوری و ابتکارات کم تر می تواند در این ساختار ممکن بروز و بالندگی کند با گسترده شدن نظام آموزشی و نیز پیچیده تر شدن فرآیند تعلیم و تربیت و اداره چنین سازمان گسترده ای ، ضرورت ایجاب می کند راه کارهایی برای دخالت دادن سایر افراد مثلا والدین صاحب نظر و اهل فن در مسایل تعلیم و تربیت ، پیدا کرد تا بار سنگین سیاست گذاری ، تصمیم گیری و برنامه ریزی و اجرا بین افراد دخیل و درگیر تقسیم شود .
از جمله اقداماتی که به گسترش مشارکت می انجامد ، رفع کاستی های ناشی از سیاست گذاری های کلان اداری و آموزشی ، تمرکز زدایی در امور اجتماعی ، اداری و آموزشی و نیز اصلاح قوانین و مقررات فعلی ، در راستای قبول و پذیرش والدین در نظام آموزشی است .
اگرچه اخیرا اصلاحاتی در بخش هایی از نظام اداری و آموزش پرورش ، در حال اعمال است که از میزان تمرکز این نظامی می کاهد ، نظیر : الف) اجرای طرح مدرسه محوری ب) طرح جامع مشارکت اولیا در مدارس( اجرا به صورت آزمایشی ) ج ) تشکیل شوراهای آموزش و پرورش مناطق و استان ها با حضور نمایندگان اولیا و.....
اما به دو دلیل اجرای این طرح های موردی ضمانت اجرای ناچیزی دارد : دلیل اول این که طرح های فوق الذکر مراحل اولیه اجرای خود را می گذارنند و