اسلام(1) در لغت به چند معنی آمده است:
اول، به معنای انقیاد و پیروی(2) است.
دوم، به معنای داخل شدن در دین اسلام است.
سوم، بمعنای پرستش خداوند و اخلاص به وی است.
ایگناتس گولد تیسهر(3)(18501921م)، اسلام شناس مجارستانی می نویسد: که اسلام بمعنای خضوع و فروتنی مؤمن به خداوند است، و مسلمان کسی را گویند که در برابر خداوند، خاضع و خاشع باشد.
بنابراین اسلام پیروی از دین حضرت محمد(ص) است، که مردم را به انقیاد و خضوع و خشوع در برابر خداوند یکتا می خواند، و مسلمان (4) کسی است که جسماً و روحاً منقاد(5) و پیرو فرمان خداوند یکتا باشد.(6)
بعضی از محققان، نام اسلام را از کلمه ی«سلم(7)» بمعنای صلح و آرامش و برخی بمعنای تسلیم به خدا دانسته اند، که از صفات خاصه ی مسلمانان است.
زیرا چون کسی نفس خود را تسلیم به مشیت الهی نماید، به اسلام در آمده است، و او را صلح و سلام روحانی حاصل می گردد.
اساس اسلام بر دو شهادت (1) است: لا اله الا الله( خدایی جز خداوند یکتا نیست) و محمد رسول الله( محمد پیامبر خدا است)(2).
اسلام یکی از سه مذهب توحیدی سامی است، که شرح دو تای از آنها که دین یهود و مسیح باشند، در پیش گذشت.
اساس اسلام بر دو شهادت (1) است: لا اله الا الله( خدایی جز خداوند یکتا نیست) و محمد رسول الله( محمد پیامبر خدا است)(2).
اسلام یکی از سه مذهب توحیدی سامی است، که شرح دو تای از آنها که دین یهود و مسیح باشند، در پیش گذشت.
مذهب سوم مکمل ادیان توحیدی سابق است، و اصول معارف آن تقریباً با آن دو مذهب سامی یکی است، و برخلاف آن دو مذهب دین محمد(ص) که پیش از هر چیز دینی عملی و صریح است، و روح فعال شارع بزرگوار آنرا منعکس میسازد، هیچ تکلیف مالایطاقی از پیروان خود نمی خواهد.
و خالی از مباحث مشکل و مسایل پیچیده ی ادیان پیشین است.
زیرا نزد مسلمانان مذهب و دین مشتمل بر تمام امور انفرادی و اجتماعی انسان است، و ضامن مصالح معاش و معاد، و امور دنیوی و اخروی ایشان می باشد.
در اسلام دین و سیاست، و جامعه و ایمان هیچ یک از یکدیگر منفک و منفصل نیست.
گسترش فتوحات اسلام سبب انتشار آن در بیرون از جزیره العرب شد، و بتدریج در طی مدت کوتاهی از طرف مشرق ایران و آسیای میانه و چین و قسمتی از هند را فرا گرفت، و تا مالاکا(3) و اندونزیا(4) و فیلیپین(5) پیش رفت.
از طرف مغرب به مصر و شمال آفریقا و بعضی از بلاد آن قاره، و دریای مدیترانه و اسپانیا راه یافت.
از طرف شمال از بلاد شام و آسیای صغیر گذشته به قفقاز و جنوب روسیه نفوذ یافت.
از طرف جنوب شبه جزیره العرب(6) به حبشه، و کشور های آفریقای شرقی و مرکزی راه پیدا کرد.
اصول اسلام: اسلام مبتنی بر سه اصل توحید و نبوت و معاد است.
توحید(1): در هیچ دینی از ادیان پیشین به اندازه ی اسلام از توحید و یکتا پرستی نرفته است.
بحث توحید در دیگر ادیان.
در اسلام به کمال خود میرسد، بطوریکه از آن فراتر نتوان رفت.
در اصطلاح حکمای اسلام مراد از توحید مجرد دانستن ذات الهی است، از هر آنچه آنرا به شائبه ی تعدد و کثرت(2) و تشبیه(3) و شرک می آلاید.
در حقیقت فلاسفه ی اسلام برای توحید، سه مرحله قایل شده اند: اول، معرفت(4) به ربوبیت پروردگار.دوم، اقرار به وحدانیت او.
سوم، نفی هر چه مثل و شبیه او فرض میشود.
خدای واحد در اسلام « الله » خوانده می شود، و آن لفظ همان کلمه ی «اله » است، که الف و لام تعریف در ابتدای آن آمده است، که دلالت بر وحدت مطلق وجود الوهیت میکند، و همان خدای یگانه است.
که آسمان و زمین را آفریده نه دیگری.
اسلام نه تنها به مردم عرب مبدأ توحید را تعلیم کرد، بلکه آنرا پایه و اساس دین عالم بشریت قرار داد.
صورتها و تمثالهای فراوانی که در مذهب هندویی مثلاً یافت میشود.
دلیل است که این دینها هیچگاه به توحید مطلق یعنی پرستش خدای یکتا نزدیک نشده اند.
همچنین در نظر اسلام، مسیحیانی که به اقانیم ثلاثه یعنی سه اصل: پدر و پسر و روح القدس، و تجسم کلمه ی خداوند در عیسی مسیح قایلند، از توحید کامل خارج میباشند.
و ذات منزه الهی را شایبه ی تشبیه او به بشر آلوده ساخته اند.
از اینجهت قرآن کریم می گوید که:« مسیح از گفتن این سخن استنکاف ندارد، که بنده ای از بندگان خدا باشد».
بنابراین اصل است که اسلام معبد(1) خاصی ندارد، و در روی زمین و در زیر آسمان همه جا میتوان عبادت خدا را بجا آورد.
مساجد اسلامی ساده ترین معابد اهل ادیان است، و آن عظمتی که در کلیساها مشاهده میشود، در مساجد بنظر نمیرسد.
یکتا پرستی و توحید اساسی ترین مباحث اسلام است، تقریباً نو درصد علم کلام اسلامی بحث درباره ی مسئله ی الوهیت است.
خداوند بزرگ در اسلام دارای اسماء حسنی است.
و نود و نه نام ربوبی دارد، که در مقابل هر یک از این اسماء یکی از صفات الهی(2) قرار گرفته است.
مثلاً صفات جمالیه ی الهی مانند رحمت و محبت در برابر صفات جلالیه ی او مانند قهاریت و جباریت قرار گرفته اند.
اسلام آنقدر در توحید اصرار می ورزد، که سرانجام از همه ی گناهان میگذرد، جز شرک آوردن(3) به خدای یکتا، که بقول قرآن آن ظلمی عظیم و نابخشودنی است.
ایمان به ملائکه(4) یا فرشتگان در قرآن کریم، در ردیف ایمان به خداوند و روز قیامت و قرآن ذکر شده است.
در قرآن آمده است که خداوند چون حضرت آدم(5) را بیافرید، به ملائکه امر فرمود که به او سجده کنند، همه ی ملائک جز ابلیس(1) این امر را گردن نهادند، و ابلیس که از جنس دیگری بود، و از جن(2) بشمار می رفت، از فرمان خداوند سر پیچید، و از راندگان درگاه پروردگار شد.
فرشتگان در دستگاه الهی بسیارند، بزرگترین آنها جبرائیل(3) یا روح الامین( فرشته ی وحی)، میکائیل(4)، و اسرافیل(5)( فرشته ی صور)، و عزرائیل(6) فرشته ی مرگ است که ملک الموت نام دارد.
ابلیس یا شیطان و یارانش همواره کوشش می کنند، که فرزندان آدم را بفریبند و به گمراهی رهبری نمایند.
ولی آدمیان باید به حول و قوه ی الهی خود را اسیر دیو شهوت و غضب که از ایادی شیطان هستند نکنند، و در برابر وسوسه ی شیطان پایداری و مقاومت نمایند.
نبوت(7): دومین اصل دین اسلام اعتقاد به رسالت حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) است.
مسلمانان معتقدند، خداوند برای آنکه از گناه و ظلم و فساد و بت پرستی جلوگیری کند، از راه لطف(8) شخصی را مأمور میکند که مردم را از شر و بدی برحذر میدارد.
چون دنیا سرای امتحان است، و باید خوب از بد متمایز شود، بعثت انبیاء نوعی اتمام حجت است، تا هر که از دستور آنان پیروی کند به بهشت رود، و آنکه سرباز زند به دوزخ افتد، و به سزای کردار بد خویش برسد.
این پیغمبران توسط فرشتگانی که یکی از آنها جبراییل است ملهم میشوند، و پیامها و احکام خداوند را به مردم ابلاغ مینمایند.
مسلمانان معتقدند که این الهامات غیبی گاهی در تورات و انجیل تحریف(9) شده، و پیغمبر اسلام که خاتم النبیین است، صورت درست آنها را در قرآن کریم بیان فرموده است.
پیغمبر اسلام دین ابراهیم حنیف را که شیخ الانبیاء بود، و یهودیان و مسیحیان آیین او را تحریف و تبدیل کرده اند.
احیاء و زنده کرد، و دینی راستین بنام اسلام به جهانیان عرضه داشت.
پیغمبران را گاهی« رسول(1)» و گاهی « نبی(2)»خوانده اند.
رسول کسی است که خداوند او را نزد خلق میفرستد، تا شریعت و احکام خدا را به امت خود تبلیغ کند.
رسول و نبی هر دو بشارت دهنده ی به بهشت، و بیم دهنده ی از دوزخ اند، و فرق بین آن دو این است که رسول فرستاده ای است که شریعت و کتاب(3) دارد، و پیشوای امتی است که به او منسوب است، در صورتیکه نبی هر چند در بین قوم بشیر( مژده دهنده) و نذیر( ترساننده) است، اما شیخ و پیشوای امت نیست، و لازم هم نیست که شریعت و کتاب داشته باشد.
وحی(4): پیغام خدا بتوسط «وحی » بر انبیاء نازل میشود.
وحی آوایی الهی است، که وارد به وجدان لطیف ایشان است.
و آن آوازی است نهانی، که از آسمان غیب، در أرض دل پیغمبران اولوالعزم(5) چون نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد به صدا در میآید.
و به محض دریافت آن پیام حالت جذبه و استغراق به ایشان دست می دهد.
حامل وحی برای پیغمبر اسلام جبراییل یا روح الامین(6) بود.
چنانکه در اخبار و احادیث اسلام آمده قرآن در مدت بیست و سه سال بتدریج بر قلب محمد (ص) بصورت وحی نازل شده، و گاهی چون بانگ درای به گوش او میرسیده و اندک اندک بصورت کلماتی واضح و شیوا در می آمد؟
و چون از آن حضرت از کیفیت وحی می پرسیدند، از وصف آن حالت بی نشان و توصیف نشدنی فرو می ماند.
معجزه(1): معجزه بمعنای نیارستنی است، و آنچه که شخص به در آوردن آن عاجز کند خصم خود را، در وقت غلبه جستن بر وی، و جمع آن معجزات است.
در قرآن کریم معجزاتی به پیغمبران پیشین، چون: گلستان شدن آتش نمرود(2) بر ابراهیم، و اژدها شدن عصای موسی، و شفا یافتن بیماران و کوران بدست عیسی نسبت داده شده است.
ولی در آن کتاب آسمانی چنین معجزاتی از آن حضرت ذکر نگردیده است.
حضرت محمد(ص) چون از ضعف بشری و سادگی و زود باوری انسان آگاه بود، به بت پرستان مکه، که از او طلب اعجاز می کردند، میفرمود: که خداوند مرا برای آوردن معجزات نفرستاده، بلکه برای آنم برانگیخته که شما را بکار نیک و پسندیده دعوت کنم.
من رسولی از او بیش نیستم.
و نیز می گفت: هیچگاه نگفته ام گنجهای جهان در تصرف من است.
من علم غیب نمی دانم و من فرشته نیستم و بلکه حامل کلمات پروردگار و پیامبر رسالت او به جهانیانم.
حضرت محمد(ص) تنها به یک معجزه جاودانی تمسک فرمود، و آن همان قرآن کریم است، که کلمات شیوای آن موجب هدایت و راهنمایی جهانیان است.
چنانکه در قرآن کریم آمده: اگر آدمیان و پریان گرد آیند، و با یکدیگر یاری و مدد کنند نتوانند( کتابی) بمانند این قرآن بیاورند(3) معاد(4): سومین اصل دین اسلام معاد است، و معاد مأخوذ از زبان عربی از ریشه ی «عود» بمعنای بازگشت و جای بازگشت و آخرت و آن جهان است.
مسلمانان را مانند دیگر پیروان ادیان الهی، عقیده بر آن است که آدمی را بجز زندگانی این جهانی، زندگانی دیگر پس از مرگ در پی است، که در آن روز بازپسین، پاداش و کیفر کارهای خود را در این جهان خواهند دید.
از چنین روزی تعبیر به « یوم القیامه»(1) یا روز رستاخیز یا حشر(2)، یعنی برانگیخته شدن مردگان از قبر تعبیر می کنند.
معاد از نظر قرآن جسمانی است، یعنی بازگشت همین جسم که بعداً اجزاء پراکنده ی آن ترکیب خواهد شد، یا به قول بعضی از متکلمان اسلام، آن جسم و بدن تازه ای است، که خداوند در روز قیامت خلق خواهد کرد، و در تمام احوال شبیه جسم واقعی او است، و همان است که پاداش یا کیفر میبیند، و موجب تألم و فرح روح شخص میگردد.
اکثر مسلمانان معتقدند که مردگان در گور زنده خواهند شد، و دو فرشته بنام « نکیر» و « منکر» از دین و ایمان ایشان سؤال خواهند کرد، و اگر کافر و فاسق باشند، مستوجب عذاب قبر(3) خواهند شد.
اگر میت به میر و منکر پاسخ درست داده باشد، تا روز قیامت در آرامش بسر خواهد برد، و اگر نتوانست پاسخ درستی دهد، و کفر و فسق در او غلبه داشته باشد ، تا روز قیامت در ناراحتی روحی و عذاب خواهد بود.
این قسمت از حیات بعد از مرگ را « برزخ(4)» می نامند.
قبل از آنکه قیامت برپا شود، اسرافیل که فرشته ی صور(شیپور) است با نفحه ی صور خود چنان می دمد که همه ی موجودات از اهل آسمان و زمین نابود خواهند شد.
اما اسرافیل دیگر باره در صور خود خواهد دمید، و در این بار همه ی موجودات زنده خواهند شد، و قیامت یا رستاخیز برپا خواهد گشت.
پس از آن بدن زنده شده ی آدمیان در صحرای محشر وارد خواهند گشت، و باید از « عقبات» یا گذر گاه های سختی که در هر یک از آنها آدمیان را نگاه خواهند داشت بگذرند، در همه ی عقبات از همه ی فرایض و واجبات پرسیده می شود، کسانی که در پاسخ ناتوان باشند از عقبات و عذاب محشر رهایی نخواهند یافت.
پس از آن نوبت میزان(1) و یوم الحساب(2)( روز شمار) میرسد، و ترازویی برای سنجش پاداش و کیفر آدمیان برپا خواهد گشت.
به قول بعضی از علمای کلام مقصود از میزان و ترازو تعدیل میان اعمال آدمی، و دادن پاداش و کیفر مناسب برای هر یک از آن