بسمه تعالی 
تعریف انقلاب نهاد آرمان ها و اهداف 
انقلاب اجتماعی آن دگرگونی است که همراه با تغییر نظام اجتماعی، در سطح نهادها و آرمانهای مترتب بر آن باشد.
هر اجتماع متشکل از افرادی است که با رفتارهای نظام یافته خود در جهت دست یابی به آرمانهای مورد نظر، نهادهای مختلفی را شکل می دهند.
بدیهی است که بین این نهادها با آن آرمانها و هدفها پیوندی تکوینی و ضروری برقرار است، چندان که دگرگونی در آرمانها، تغییر در نظام و نهادهای خاص نظام را به همراه دارد و تغییر در نظام نیز می تواند مانع دست یابی به آرمانهای مورد نظر گردد.
زمانی که یک نظام اجتماعی به وسیله نیروهای اجتماعی که در چهارچوب آرمانهای آن نظام تلاش می کنند، ایجاد شود مراحل رشد و توسعه خود را یکی پس از دیگری طی می کند و با یک سلسله تحولات سیاسی و اجتماعی منظم، فرهنگ و تمدن مورد نظر خود را، بارور می سازند.
در متن یک نظام اجتماعی و در طول حیات آن تغییرات جمعیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بسیاری اتفاق می افتد و هر یک از این تغییرات سلسله ای از تحولات بعدی را به دنبال دارد.
افراد و اعضای هر نظام در طی نسل های متوالی دگرگون می شوند و کودتاهای سیاسی هیئت حاکمه را تغییر می دهد، جنگهای داخلی و خارجی توان و نیروی نظامی را کاهش و یا افزایش می دهد تغییرات جغرافیایی، امکانات و شرایط رشد جامعه، یا سقوط آن را متحول می سازد، اصلاحات اجتماعی بر سلامت و نشاط جامعه می افزاید حوادث طبیعی نظیر قحطی و خشک سالی مشکلات جدی برای نظام به وجود می آورد، رفاه و توانمندی شرایط اجتماعی نوینی را می آفریند و جامعه را در مسیر آسیب های نوینی قرار می دهد و ...
اما همه این دگرگونیها، تا زمانی که به تغییر سیستم اجتماعی منجر شود، در چهارچوب جامعه موجود قابل تحلیل است.
 رفتن یک نظام اجتماعی و آدن نظام اجتماعی دیگر انقلاب اجتماعی نابودی و مرگ یک نظام اجتماعی، زمانی که با جایگزینی نظام نوین همراه شود، همان حادثه منحصر به فردی است که «انقلاب اجتماعی» نامیده می شود.
عنصر مقوم انقلاب اجتماعی، تغییر نظام – نه تغییر در نظام- است و این معنا مستلزم نابودی و تغییر افراد و عناصر نظام پیشین نیست، بلکه با مرگ نظام ممکن است عناصر و حتی اعضای نظام پیشین نظیر بسیاری از سازمان های اجتماعی در چهارچوب نظام اجتماعی جدید فعالیت حیاتی نوینی را که عهده دار تحقق آرمان های اجتماعی جدید است، سازمان ببخشند.
هر نظام و ساخت اجتماعی به تناسب آرمان های خود از برخی از سازمان های اصلی برخوردار است که آنان را به دلیل نقش بنیادینی که در آن نظام دارا هستند، نهادهای خاص آن نظام می نامیم.
هر نظام اجتماعی به تناسب آرمانهای خود سازمانهای دارد که نقش بنیادین دارد نهادهای خاص دامنه تغییراتی که در چهارچوب نظام انجام می شود، گاه با تغییر همه اعضا و اجزای نظام همراه است، مانند تبدلاتی که در سلولهای بدن انسان در سالهای عمر انجام می شود.
تغییری را که یک نظام آن را تحمل نمی کند، تغییر غرض و آرمان واحدی است که در متن کثرت های متغیر و سیال نظام حضور دارد.
معرفت نیرو مذهبی نگاه ؟
و ماورای طبیعت است.
تفاوت بخش اول: دو نیروی مذهبی و استبداد 1-1) هویت نیروی مذهبی نیروی مذهبی در نتیجه انسجام افراد مذهبی که دارای جهان بینی و معرفت مشترک مذهبی هستند پدید می آید.
این معرفت که باعث انسجام نیروی مذهبی است از نگاه خاص این نیرو به طبیعت و ماورای طبیعت حاصل می آید.
تفاوت نگاه دینی و غیر دینی در این است که در نگاه دینی طبیعت همه حقیقت نیست بلکه بخش نازلی از آن است ولی در نگاه غیر دینی تمام حقیقت، طبیعت موجود می باشد که در معرض ادارک حسی است.
در نگاه دینی فرد «غیب» را در تمام امور زندگی فردی و اجتماعی می بیند و لحاظ می کند و امور حسی و مادی را بخش پستی از حقیقت کلی در نظر می گیرد.
توجیه زندگی دینی شناخت عالم غیب و باطن هستنی وحی توجیه و بیان زندگی دینی تنها از طریق شناخت عالم غیب و باطن هستی میسر است و این شناخت عالم غیب از طریق «وحی» که باعث شهود غیبی است امکان پذیر است، نه از طریق حسّ و عقل، که حس مربوط به امور ظاهر است نه باطن آن و عقل فاهم کلّیات عالم چون درک حقیقت وجودی انسان و جهان و ...
نه پی برنده به خصوصیات و جزئیات امور کلی.
افراد نسبت به حرکت در طریق وحی و برگشتن از این راه به سه دسته تقسیم می شوند: اول: انبیاء و اولیا که صاحب شناخت شهودی نسبت به عالم حقیقت هستند، شاهدان غیب.
دوم: مؤمنان به غیب از شهود بی بهره اند ولی به واقعیت آن یقین دارند از طریق عقل.
سوم: منکران غیب یا غافلان از آن که به شناخت حسی هستند اکتفا کرده اند و در دین کافران و گمراهانند.
پیامبران و اولیاء الهی برای هدایت و رهبری مؤمنان مجموعه قوانینی را با استناد و اتکا به شناخت شهودی و غیبی در قالب فرمانها و دستورها به مؤمنان امر می کنند که به این مجموعه قوانین «سنّت» می گویند.
مجموعه قوانینی که با استناد به شناخت شهودی و غیب در قالب فرمان و دستور از جانب پیامبران بر مومنین داده می شود.
این سنت چند ویژگی دارد: اول: ره آورد عروج انسانی الهی است که برای دیگران ارائه داده.
دوم: فارغ از شناختهای حسی و عقلی مخلوط با خواستهای طبیعی افراد است.
سوم: استفاده از این سنت فقط برای ایمان آورندگان به غیب میسر است.
در جامعه دینی هر رفتاری که در وحی ریشه نداشته باشد و از سنت بی بهره باشد «بدعت» است.
قوانینی که توسط «سانّ» - ولی یا نبی به اعتبار اینکه سنت الهی را ارائه می دهد- به جامعه ابلاغ می شود دو نوع است»: 1- قوانین کلی، که تمام ابعاد فردی و اجتماعی انسان را شامل می شود مانند نماز و روزه و ...
که در جامعه به عهده قوه مقننه است..
2- قوانین جزئی، که ناظر به اشخاص یا موارد خاص است که انجام آن به عهده قوه قضاییه و مجریه است.
2-1) هویت نیروی استبداد هر فردی رأی خود را با صرف نظر از هدایت و شناخت الهی و دینی میزانی برای رفتار و عمل قرار دهد، مستبد است و نیروی استبداد افرادی هستند که اینگونه عمل می کنند و بر حسب کمیّت هیأت حاکمه به استبداد اقلیت «دیکتاتوری» و استبداد اکثریت «دموکراسی» تقسیم می شود.
وحدت و انسجام نیروی استبداد بر اساس معرفت شهودی و ایمان حقیقی نیست، بر اساس حس و گرایش عاطفی است.
قبل از مشروطه استبداد در طول تاریخ گذشته ایران نظامهای سیاسی و اجتماعی گذشته ایران بیشتر بر اساس مناسبات ایلی و عشیره ای شکل گرفته اند.
ابن خلدون محور انسجام نیروی اجتماعی را در این گروهها «عصبیّت» می نامد.
نکته قابل توجه در مورد این نیروها نگاه به محور تشکیل دهنده و جذب کننده نیروهای مستبد است.
مستبدی که در این نظامها در مرکز اقتداد قرار می گیرد و قانون گذاری و اجرای قانون بر محور رأی و فرمان او شکل می گیرد، خود از هدایت الهی بی بهره است.
بنابراین وحدت و انسجام نیروی استبداد هرگز بر معرفت شهودی و ایمانی حقیقت استوار نیست بلکه بر اساس شناخت حسی و گرایش عاطفی است و نکته دیگر اینکه فردی که عضور این نوع قبیله و عشیره است چون اقتدار، منفعت و موقعیت اجتماعی خود را در گرو موقعیت و اقتدار قبیله می بیند هر جا که حق با منفعت قبیله او تضاد داشته باشد از حقیقت سرباز می زند.
3-1) ابزارها و محذورات استبداد هنگامی که این اقتدار سیاسی خود را بسط می دهد، انسجام درونی خود را در پرتو پیوند حسی و عاطفی و پیمان های ایلی و عشیره ای که بین شریکان قدرت برقرار می شود، حفظ می کند و نظام اجتماعی را آنچنان که مقتضای مدینه تغلیب است، بر اساس غلبه و زور تحکیم میبخشد.
از آنجا که سلطه زور در اصطکاک قدرتهای دیگر اجتماعی شکننده و ناپایدار است، از طرف دیگر پیشینه تاریخی معاصر ایران، صحنه حضور و بسط تفکر دینی نیز می باشد نفوذ اندیشهه دینی در بخشهای مختلف جامعه، اقتدار ایلات را گرفتار تنگناهای اجتماعی خاصی کرد.
نفوذ اندیشه دینی = ایجاد تنگنا برای اقتدار ایلات استبداد علاوه بر زور که وسیله اول سیطره آن است برای آنکه راحت تر به حیات خود ادامه دهد متوسل به «تحریف» می شود.
این وسیله بعد از زور مهمترین عامل اقتدار حکومتهای استبدادی در ایران بوده است.
زور+ تحریف= مهمترین عامل اقتدار است.
منحرفان خود را از جانب خداوند، آگاهِ اسرارِ نهان می دانند و ادعاهایی از قبیل رسالت و نبوت دارند، به این نوع متحرّفان «مُتَبَنّی» گویند.
وحدت و انسجام نیروی استبداد تا پیش از مشروطه در جامعه ایران بر محور شناخت حسی و عاطفی شکل می گیرد نه بر اساس توان عقلی یا مدیریت اجرایی.
به عنوان مثال می توان از حاکمیت اکثر شاهزاده های قاجار چون ظلّ السلطان نام برد که اکثراً بر اساس نظام عاطفی خانوادگی میان خانواده های قاجار بوده است.
بخش دوم: عصبیّت و آثار آن در بعد از اسلام 1) ظهور اسلام و تداوم سیاسی عصبیت: طلوع اسلام از افقی است که اتصال زمین با آسمان الوهیّت در آن واقع می شود.
قلب پیامبر (ص) عرش رحمان «قلب المؤمن عرش الرحمن» و زبان او مجرای وحی خداوند سبحان - «و ما ینطق عن الهوی ان هو إلا وحی یوحی» است.
در سال هشتم هجرت جایگاه اصلی کفر یعنی مکّه در هم شکست و تا سال دهم هجرت، اسلام سراسر شبه جزیره را فرا گرفت.
در هنگام حیات پیامبر (ص) جامعه اسلامی سازمان و نظام دینی خود را باز نیافته بود.
علاوه بر تقنین که ناظر به قوانین کلّی است قضا و حکومت نیز از چهره دینی برخوردار بود.
به همین دلیل احکام و مقررات جزئی با آنکه به دلیل جزئی بودن موضوعات از تناسب و دوام قوانین کلّی برخوردار نمی باشد، تقدّس و حریمی ؟؟
داشتند.
شرط ایمان آن بوده که چون پیامبر در نزاعز حکم نماید بر آن حکم گردن نهاده شود و چون برای اجتماعی فرمان دهد از آن فرمان تخلّف نگردد.
در جامعه دینی در کنار ایمان آورندگان به غیب و پیامبر، گروه دیگری بودند که با اظهار یعنی از طریق زبان به اسلام روی می آورند این گروه منافقان بودند.
حضور نفاق در شبه جزیره، نظیر حضور کفر مشکلی جدّی برای جامعه دین به حساب می آمد، با این تفاوت که جریان نفاق با افزایش اقتدار سیاسی اسلام عظیم تر و منسجم تر شد.
بسیاری از آیات قرآن از جمله بخش قابل توجهی از آیه های سوره توبه به فعالیتها و گروه بندیهای مخلتف منافقان اشاره دارد.
سوره توبه از آخرین سوره های قرآن که بعد از جنگ تبوک و قبل از رحلت پیامبر نازل شده است.
عبدالله ابن ابی منافق مشهور و بدنامی که برخی از آیه های سوره های منافقین درباره او نازل شده در زمان نزول سوره توبه از دنیا رفته بود.
در سوره توبه گروه های مختلفی از جمله کسانی که علی رغم فرمان پیامبر از حضور در جنگ به بهانه های مختلف خودداری کردند و کسانی که «مسجد ضرار» را جهت ترویج کفر و تفرقه بین مسلمانان ساخته بودند و همچنین برخی منافقان که همراه سپاه اسلام در جنگ تبوک بودند معرّفی می شوند.
ذکر خصوصیات گروه های مختلف نفاق در سوره توبه نشان دهنده حضور جدی و فعّال آنان در لحظات واپسین زندگی پیامبر (ص) است.
ابن خلدون با آنکه حاکمیّت عصبیّت را قانون ثابت و همیشگی تاریخ می داند بر این حقیقت نیز اعتراف می کند که حاکمیّت پیامبر در صدر اسلام یک استثنای تاریخی است که با اعجاز الهی همراه است.
عصبیّت جاهلی و قومی با رحلت پیامبر (ص) برای بازیافتن اقتدار پیشین بسیج می شود.
در دوران بنی عبّاس نیز حاکمیت جامعه اسلامی در لباس خلافت پیامبر از موقعیت مشابه یا سخت تر از آنچه در دوران بنی امیّه بود قرار داشت.
2) جغرافیای اندیشه در دوران بنی امیّه: بعد از رحت پیامبر (ص) اولین اختلاف در زمینه وصایا شکل گرفت.
در «سقیفه» مسأله حاکمیّت جامعه چهره ای سیاسی به خود گرفته بود به این معنا که دیدگاههای مختلف مسأله را از زاویه بازتاب سیاسی آن نسبت به خود و دیگر گروههای اجتماعی مورد نظر و تحلیل قرار می دادند در حالیکه شیعه مسأله را از زاویه ای اعتقادی مورد نقد و بررسی قرار داد.
در زمان حیات رسول خدا (ص) این دیدگاه شیعی مورد قبول همه مسلمانان علاوه بر آن که احکام کلّی را از طریق وحی و ابلاغ پیامبر دریافت می داشتند، حاکمیّت رسول خدا (ص) را نیز در احکام جزئی حاکمیت الهی دانسته و تخلّف از آن احکام را به معنای