مقدمه و تاریخچه
بىشک یکى از غنىترین و پرمایهترین مباحث و مصادیق علمى و فرهنگى در تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت، تإلیفات و آثار اخلاقى و تربیتى بزرگان اندیشه و علم کشورمان است که از منابع فلسفى و حتى ادبى نشإت گرفتهاند.
این آثار و نوشته ها در فرازهایى خاص از تاریخ اجتماعى و سیاسى کشور همواره تلاش داشتهاند تا تعادلى در روح و حرکت پرفراز و نشیب جامعه و افراد آن فراهم سازند، تا بتوانند مانع و سدى در برابر نابسامانىها و تشتت حاکم بر نفس افراد و ارزشهاى جامعه باشند.
به همین منظور کتب اخلاقى از بالاترین سهم و حساسترین وظیفه، در این زمینه برخوردار بودهاند.
این معنا در آثار ادبى این مرز و بوم نیز به وفور دیده مىشود.
ادبا در قالب نثر و نظم آثارى مثل گلستان، بوستان، مثنوى، دیوان حافظ و...
به رشته تحریر در آوردهاند که بر همه آنها یک سیاق فلسفى و اخلاقى حاکم مىباشد، و به نوعى نمایان گر دیدگاهها و راه بردهاى اخلاقى و تربیتى، تاریخى و فلسفه اجتماعى زمان خود نیز مىباشند.
کتاب ارزشمند معراج السعاده از جمله آثار و منابع اخلاقى تربیتى و هم چنین ادبى و فلسفى است که تحت تإثیر این طیف تاریخى و فلسفه اجتماعى و سیاسى و فراز و نشیبهاى حاکم بر آن، توسط عالم ربانى «ملا احمد نراقى» در اوایل قرن سیزدهم هجرى به رشته تحریر درآمده است در این کتاب تلاش براى تعادل روح و فرهنگ خسته جامعه و نفس متزلزل انسان آن روز به چشم مىخورد.
معراج السعاده یکى از آثار علامه «ملا احمد نراقى» مىباشد به تعبیرى در جهت تکمیل کتاب «جامع السعادات» تإلیف علامه «ملا مهدى نراقى» پدر بزرگوار ملا احمد، نگارش یافته است.
[1] بعضى محققان آن را ترجمه کتاب جامع السعادات نیز مىدانند.
[2]
 معراج السعاده یکى از آثار علامه «ملا احمد نراقى» مىباشد به تعبیرى در جهت تکمیل کتاب «جامع السعادات» تإلیف علامه «ملا مهدى نراقى» پدر بزرگوار ملا احمد، نگارش یافته است.
[2] محتواى معراجالسعاده کتاب معراجالسعاده از نظر محتوا و مطالب به پنج باب تقسیم مىشود که هر باب داراى فصول، مقام، صفات و مقاصدى به شرح زیر است: باب اول: در بیان مقدمات نافعه و مشتمل بر ده فصل است؛ باب دوم: در سبب بدى اخلاق و بیان قواى نفس و در آن هشت فصل است؛ باب سوم: در بیان محافظت اخلاق حسنه از انحراف و معالجات کلیه اخلاق رذیله و در آن سه فصل است؛ باب چهارم: در تفصیل اخلاق حسنه و ذمیمه و فواید و مفاسد آنها و کیفیت کسب اخلاق حسنه و معالجه اخلاق رذیله و این باب مشتمل است بر پنج مقام، که، مقام اول: در چهار فصل؛ مقام دوم: در دو مطلب و هر مطلب در فصولى و صفات متعدد؛ مقام سوم: نیز مشتمل بر بیست و یک صفت و فصول مربوط به آنهاست؛ مقام چهارم: در دو مطلب و نه صفت و فصول مربوط و در مقام پنجم سى و سه صفت و براى هر یک فصول متعددى مىباشد؛ باب پنجم: نیز در بیان مراتب اطاعت و عبادت و کیفیت و آداب و شرایط آن و در آن هفت مقصد است، که بعضى از مقاصد به فصولى تقسیم شده است.
چاپهاى معراج السعاده از زمان نگارش معراجالسعاده تا کنون، این کتاب چندین نوبت چاپ شده و در دسترس طالبان معرفت و اخلاق قرار گرفته است.
آن طور که مشخص است نسخ اولیه به صورت دست نویس و چاپ سنگى و بدون رعایت فهرست و شناسنامه کتاب در اختیار جویندگان معرفت بوده است.
در زیر به نسخههایى که در اختیار قرار گرفته است اشاره مىشود: یکى از نوبتهاى نشر کتاب در سال 1388 هجرى قمرى در تهران و توسط انتشارات اسلامیه در 299 صفحه و به صورت چاپ سنگى انتشار یافته است.
از جمله چاپهاى دیگر، چاپ در سال 1332 هجرى شمسى توسط انتشارات محمد على علمى مىباشد که به صورت افست و به خط نستعلیق و در 594 صفحه منتشر شده است.
موسسه انتشارات رشیدى معراجالسعاده را در دو نوبت چاپ کرده است که یکى از نوبتها، بدون ذکر تاریخ انتشار و در نوبت دوم، سال 1361 تحت عنوان چاپ دوم به طبع رسانده است.
در تاریخ 1351 هجرى شمسى، کتاب معراجالسعاده توسط موسسه مطبوعاتى على اکبر علمى در 462 صفحه به چاپ رسیده است که نسبتا از شناسنامه کتاب، فهرست مطالب، مقابله و تصحیح و یادداشت و کیفیت چاپ نسبتا مطلوبى برخوردار مىباشد.
لازم به ذکر است که اکثر چاپهاى اشاره شده از مطلوبیت نشر سال 1351 برخوردار نبودهاند.
به نظر مىرسد این اثر، اخیرا توسط انتشارات جاویدان با آخرین اصلاحات و کیفیت مطلوب ترى تجدید چاپ گردیده است.
جایگاه تاریخى و فلسفى کتاب انسان در طول تاریخ همواره دو دیدگاه شناختى و فلسفى را در نظر داشته است و به دو نیرو و صفت خیر و شر و یا نیکى و بدى اعتقاد داشته است.
کنترل و هدایت و یا تشدید و سرکوب این دو نیرو در مباحث و آثار اخلاقى به وسیله صفت اعتدال و یا میانه روى، از زمان ارسطو، به بعد مورد توجه قرار گرفته است.
در واقع صفت اعتدال و میانه روى، در برنامه اخلاق و سیر و سلوک تربیتى تمامى مکاتب اخلاقى و فلسفى به نوعى پذیرفته شده است، بویژه پس از ارسطو که اولین بار به صورت کاربردى استفاده شده است، هم چنین در فلسفه اسلامى نیز جایگاه ویژهاى دارد.
صاحب معراج السعاده نیز در شروع مبحث خود و در خصوص حقیقت آدمى و لزوم شناخت این حقیقت، که در نفس انسان متبلور است، به این صفت (اعتدال) هم در ماهیت و هم در عمل توجه خاص دارد، و به نوعى آن را با فلسفه شناختى و عملکرد اخلاق اسلامى مرتبط مىسازد.
مولف، در این اثر ماهیت و ذات انسان را غیر جسمانى و در قالب نفس مجرد مىداند و در عین حال آن را تلفیقى از جنبههاى مثبت و منفى، در زمینه افعال خوب و بد یا خیر و شر نیز ترسیم مىنماید.
اگر به زمان نگارش کتاب توجه کنیم، مى بینیم که این طرز تلقى از مباحث نظرى و عملى در اخلاق، بى تإثیر از اوضاع تاریخى، اجتماعى، سیاسى و شرایط تفکر فلسفى آن روزگار نبوده است.
استاد «محمد رضا مظفر» در مقدمهاى بر کتاب «جامع السعادات» در تشریح اوضاع سیاسى، فلسفى و اجتماعى زمان مولف کتاب که مقارن زمان ملا احمد نیز مىباشد، چنین مىنویسد: در این زمان، دو حادثه غریب و فوقالعاده در قلمرو سلوک دینى رخ نمود، نخست: جنبش صوفیه که به زیاده رویها و غلو و مبالغه فرقه کشفیه انجامید و، دوم: حرکت فرقه اخباریه.
این دومى (فرقه اخباریه) در این قرن، سلطه و سیطرهاى نیرومند بر جریان مطالعه و تفکر و درس و بحث پیدا کرد و صریحا همگان را به توجه به خود فرا مىخواند، تا آن جا که طلاب علوم دینى در شهر کربلا که آن روز بزرگترین مرکز علمى در میان شهرهاى شیعه نشین بود در این باره افراط و غلو به خصوصى نشان مىدادند و تإلیفات دانشمندان علم اصول را جز با دستمال برنمىداشتند، از ترس این که مبادا دستشان با لمس کردن حتى جلد خشک آنها نجس شود.
در حقیقت در این قرن روحیه علمى بسیار به سستى و فتور گرایید...
این سستى و کساد بازار علم و سرکشى حرکت تصوف از یکسو و جنبش اخباریه از سوى دیگر مخصوصا در این قرن، انسان را به شگفتى و تفکر مىخواند...
با این که ما به اسباب و علل این وضع و حال شناخت کافى نداریم، به احتمال قوى مهم ترین اسباب و عواملى که مىتوانیم با اطمینان اظهار کنیم، وضع سیاسى و اجتماعى بلاد و سرزمینهاى اسلامى در آن قرن بوده است، از قبیل جدایى و بىنظمى شهرها و اختلال امنیت در اطراف آنها، و جنگهاى خانمان سوز بین ایران و دولتها، به خصوص بین دو حکومت ایران و عثمانى و بین دو حکومت ایران و افغان، این جنگها که اکثرا صبغه دینى داشت، همگى اسباب اضطراب و نگرانى در افکار و تمایلات و موجب ناتوانى روحیه معنوى عمومى بود».
وى سپس ادامه مىدهد: «این مسایل باعث شد که ارتباط رجال دین با زندگى واقعى و...
نیروهاى مسلط بر زمان ضعیف شود و بگسلد، و این امر بر حسب عادت به بىمیلى و زهد افراطى در همه شوون زندگى و ناامیدى از اصلاح منجر مىشود و از این جا حرکت تصوف پدید مىآید، و در این موقع وضع باشکوهى به خود مىگیرد و فلسفه اشراقى اسلامى که رانده و سرکوب شده بود دوباره جان مىگیرد و یاران نیرومندى، نظیر «مولى صدرالدین شیرازى» متوفى در سال 1050 و امثال و پیروان او، پیدا مى کند و در اندیشههاى فلسفه اشراقى غلو و مبالغه مىشود به علاوه طریقه تصوف تکیه گاهى در قدرت مسلط آن زمان یعنى سلطنت صفویه مىیابد که برپایه دعوت به تصوف برپا شد و همواره آن را تإیید و تقویت مىکرد.
از سوى دیگر این حرکت تند و غلوآمیز عکسالعملى در پىدارد، و آن این است که مردم یکسره از اعتماد به عقل و تفکر فلسفى روى مىگردانند و در هر چیزى راه تعبد به ظواهر شرع، به معناى [ بسنده ] کردن به اخبارى که در کتابهاى مورد وثوق وارد شده، پیش مىگیرند، آن هم با جمود بر ظواهر آن اخبار و آن گاه مبالغه و زیاده روى در این ادعا که همه آن اخبار، با همه اختلافى که در آنها هست، قطعا از جانب معصوم صادر شده است.
پس در غلو از این هم فراتر رفته مىگویند، که ظواهر قرآن را به تنهایى بدون رجوع به اخبارى که وارد شده نباید اخذ کرد.
پس از این علم اصول را به کلى رد مىکنند به این ادعا که همه مبانى آن عقلى است و مستند به اخبار نیست و در هیچ چیز اعتماد و تکیه به عقل روا نیست و آن گاه اجتهاد و جایز بودن تقلید را رد و انکار مىکنند.
بدین گونه اندیشه فرقه جدید اخباریه پدید آمد و...».
«استاد مظفر» سپس به جبهه گیرى «شیخ وحید بهبهانى» در آغاز قرن سیزدهم در مقابل اخباریون، به عنوان فردى که در علم اصول تطورى ایجاد مىکند و آن را از جمود و رکودى که قرن ها بر آن گذشته است خارج مىنماید، اشاره مىکند.
پس براساس این مقدمه و شرحى که بر زمان نگارش کتاب جامع السعادات تإلیف مولى مهدى نراقى (پدر بزرگوار مولى احمد) گذشته است معلوم مىشود که مولى احمد نیز در طیف فکرى و فلسفى نزاع میان اصولى و اخباریون و نیز نهضت تصوف قرار داشته است، و به دلیل جدایى و بیگانگى مردم از اخلاق نظرى، مردم را به اعتدال و میانه روى در روند اخلاقى و منش تربیتى خاصى، مبتنى بر تفکر و شناخت عقلى و اصولى، ارشاد مىنماید.
در واقع، جامعه منفعل و بىسازمان آن زمان، به راهنمایى احتیاج داشت که آن را کمى به تعادل و نظم نزدیک کند و این ضرورت حیاتى را ملا احمد نراقى، هم در درون پرآشوب مردم آن زمان و هم در اوضاع اجتماعى حاکم مشاهده و درک مىکرد و این مىتوانست انگیزه خوبى براى نگارش کتاب «معراج السعاده» باشد.
آن چه که جایگاه فلسفى معراج السعاده را ممتاز مىسازد، توجه به عنصر شناخت و تکیه و اعتماد به عقل و استدلال است.
همین امر نیز زمینه ساز تفکر فلسفى و شناخت مبادى اخلاقى براى نگارش کتاب قرار گرفته است.
روش علمى و طبقهبندى عناصر و مفاهیم در این کتاب از نظریه قدیمى و فلسفى ناشى مى شود، جدا کردن و در مقابل هم قراردادن جسم و روح یا تن و ذهن و تن و جسم را همواره بستر کشمکش روح و یا نفس، در ارتباط با چهار نیرو و یا قواى اربعه در نظر مىگیرد.
در نگرش اخلاقى و تربیتى کتاب، از بعد شناختى و فلسفه وجودى انسان، مىتوان نفس را به عنوان تنه اصلى شناخت انسان در نظر گرفت که معراج السعاده، قوا و صفات اربعه از شاخههاى اصلى آن در نظر گرفته شده است، و به همین ترتیب به صورت خوشهاى، صفات مربوط به هر یک از این قوا را در مصادر نیکى و فضایل و سپس بدى و رذایل تشریح مىنماید و در واقع به یک رابطه علت و معلولى در این زمینه اشاره دارد و آنها را با دو وجه لذت و الم در انسان و مفاسد و فواید بیمارى و صحت نفس مقایسه مىکند، و مهمتر این که راه مبارزه با صفات رذیله و تقویت صفات فاضله را، شناخت شرافت انسان مىداند.
در واقع مىتوان گفت بحث اخلاقى کتاب به نوعى آشتى دهنده نقطه نظرات مکاتب و مباحث فلسفى تندرو و محافظه کار نیز مىباشد که قرنها بر فلسفه اسلامى حاکم بودهاند و در نهضتهاى اخبارى، کشفى و تصوف و...
که به آنها اشاره شده است به اوج خود رسیدهاند و انگار در نظرگاه کتاب، تلاش بر تعدیل و هدفمند