اسلام، تنها نسخه مکتوب نیست.
تنها در وجود لفظی و وجود کتبی خلاصه نشده است.
رهبران معصوم ما تجسّم واقعی حقیقت اسلام در زمان خود بوده اند.
امیرمؤمنان که خود امکان اداره حکومت در سالیان محدود به دست آورد، زیباترین چهره عدالت اجتماعی را به نمایش گذاشت؛ به گونه ای که گفتند به خاطر شدت عدالت در محراب عبادت کشته شد.
در زندگی شخصی، زندگی فرزندان و نزدیکان، در عرصه قضایی، در عرصه سیاسی و اقتصادی جامعه، به بهترین وجه چهره عدالت را مجسم ساخت.
او پوشاکی تن آزار و خوراکی دشوارخوار داشت و به همین جهت مورد اعتراض اصحاب قرار گرفت (94) ولی هرگز از این سیره کناره گیری نکرد.
وی در معرفی خود، در مصدر حکومت تمام کشور پهناور اسلامی فریاد برآورد که: امام شما از دنیا به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است، (05) با اینکه خود می گفت: می دانستم چگونه عسل پالوده و مغز)درروز( گندم و بافته ابریشم به کار برم.
ولی همراهی با محرومانی که احتمالاً در اقصی نقاط کشور اسلامی حسرت گرده نانی را ببرند و سیر نخوابند را بر هوای نفس ترجیح می داد و به صراحت می فرمود: آیا راضی شوم که به من امیرالمؤمنین بگویند ولی با آنان در مشکلات روزگار شریک نشوم و در سختی زندگی نمونه ای برای آنان نباشم؟!
(15) 
حضرتش در مسأله عدالت اجتماعی و مساوات با دیگران، تنها به زندگی شخصی خویش 
نمی نگریست، بلکه فرزند و برادر و...
را نیز مراقبت می کرد و بر طبق آیه شریفه ...قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً...
(25) پس از خود از اهل مراقبت می کرد.
 در نامه ای به یکی از کارگزاران خود از سأ استفاده و اسراف کاری وی نسبت به بیت المال انتقاد کرد و نوشت: به خدا سوگند اگر حسن و حسین مثل عمل تو را انجام داده بودند، از من روی خوش نمی دیدند و از سوی من به آرزوی خویش نمی رسیدند تا آنکه حق از آنان بازستانم و اثر ظلم پدید آمده را باطل کنم.
(35) شیوه برخورد ایشان با عقیل که در اثر نداری و گرسنگی فرزندانش به تیرگی گراییده بودند، مشهور است.
(45) یاران و همراهان خلیفه قبل نیز از این عمومیت و شمول در عرصه عدالت ناخرسند بودند و تقسیم مساوی بیت المال را برنتافتند و به حضرت امیر (ع) ش کوه بردند.
آنان را نظر آن بود که براساس سبقت در جهاد و اسلام و نژاد عربی، سهم بیت المال متفاوت باشد و امکانات دولت همچنانکه در دوره عثمان و عمر تقسیم می شد، تقسیم شود.
حضرت امیر (ع ) فرمود: اگر این بیت المال مال و حال )اینگونه رفتار نکنم (شخصی خودم بود نیز به تساوی تقسیم می کردم، پس چگونه آنکه مال، مال خداست.
(55) وی بر تساوی همه در برابر قانون تأکید می کرد.
به فرزندانش توصیه کرد که در قصاص قاتل وی فقط به او بسنده کنند و آنهم فقط یک ضربه در برابر یک ضربه ای که وی وارد ساخته است.
(65) به اجرای عدالت توسط کارگزاران حساس بود و از ظلم آنان به کمترین مردم، از جهت حمایت و موقعیت اجتماعی، بر می آشفت و با شدت برخورد و سخت تهدید می کرد.
(75) در حقیقت چهره مجسم عدالت اسلامی روشن تر از آثار مکتوب و ملفوظ اسلامی برارزش والای این محور اساسی اداره جامعه دلالت دارد و جایگاه رفیع و بی بدیل آن رامی نماید.
امام خمینی و مباحث مفهومی در حوزه عدالت اجتماعی امام خمینی در تعریف عدالت به مفهوم لغوی و ریشه آن بسنده کرده اند و می نویسند: «بدان که عدالت عبارت است از حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است.
(85) و در کلامی دیگر به فطری بودن عدالت در سرشت انسان پرداخته اند: فطرتاً در مقابل قسمت عادلانه خاضع است و از جور و اعتساف فطرتا انسان گریزان و متنفّر است.
از فطرتهای الهیه که در کمون ذات بشر مخمّر است حب عدل و خضوع در مقابل آن است و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است اگر خلاف آن را دید بداند در مقدمات نقصی است.
(95) چون عدالت خواهی و عدالت گستری امری فطری است، مرور زمان آن را کهنه نمی کند و اصلی دایمی و مستمر محسوب می شود: «اجرای قوانین بر معیار قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی ومنع از فساد و فحشا و کجروی ها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار، استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل...
و صدها از این قبیل چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود.
(06) جدای از فطری و دایمی بودن عدالت اجتماعی توجه به عمومی بودن عدالت، به طوری که گستره آن همه افراد جامعه را بگیرد.
اجرای آن برای همه علی السویه باشد و توجه به فایده مندی آن برای اقشار محروم مورد توجه ویژه ایشان بوده است: «در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد.
مستمندان به حقوق خودشان می رسند.
عدالت الهی سایه می افکند.
(16) «عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم.
یک همچو اسلامی که در آن عدالت باشد.
اسلامی که در آن هیچ ظلم نباشد.
اسلامی که آن شخص اوّل با آن فرد آخر همه علی السوأ در مقابل قانون باشد.
(26) «در اسلام نژاد، گروه، دسته جات و زبان و اینطور چیزها مطرح نیست.
اسلام برای همه است و به نفع همه.
(36) از بیانات بالا روشن می شود که اصل عدالت اجتماعی یک واقعیتی است که ریشه در فطرت دارد و در عرصه های مختلف سیاسی، قضایی، اجتماعی و اقتصادی جاری می شود و نه تنها عدالت میان رعیت که عدالت میان حاکم و رعیت نیز باید رعایت شود.
دانه درشت ها و دانه ریزها در اجرای عدالت یکسان هستند؛ به ویژه در عرصه قضا که مساوی بودن، سیره امیرمؤمنان ع و بزرگان دینی مااست.
ریشه عدالت اجتماعی از نگاه امام خمینی ( ره) اسلام دین فطری است و احکام فطری بیشتر به صورت اوامر ارشادی و یا مولوی، از جانب شارع مقدس طرح گردیده است و در این میان ارتباط بین عقاید و اوامر شرعی را نیز نباید نادیده گرفت.
آنچه با عنوان ارتباط جهان بینی و ایدئولوژی در نظر بعضی از متفکّران معاصر مطرح شده است.
امام بر این اساس بحث عدالت ر متخذ از توحید می دانند.
انقلاب اسلامی بر مبنای اصل توحید استوار است که محتوای این اصل در تمام شؤون جامعه سایه می افکند...
همه امتیازها لغو می شود، فقط تقوی و پاکی ملاک برتری است.
زمامدار با پایین ترین فرد جامعه برابر است و ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی مبنای پیمانها و یا قطع روابط است.
(46) بحث فوق مبتنی بر اعتقاد به وحدت معبود است.
خداوند یکتا به عالم تشریع و تکوین عادلانه حکم کرده است و قوانین تشریعی و تکوینی او اقتضای عدالت را دارد.
در عبارت زیر نیز به طور صریح عدالت اجتماعی را از عدالت الهی می دانند: «بحث عدالت همان بحث صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند، بحث عدالت هم می کنند.
بحث عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست.
حکومت هم تأسیس می کنند.
حکومتی که حکومت عادله باشد.
(56) جالب است که امام خمینی ره اصل عدالت را هدف برپاداشتن حاکمیت و برپاداشتن حاکمیت را هدف احکام شرعی می دانند؛ یعنی در مطلوبیت سنجی این سه مورد احکام مطلوب بالعرض، دولت و حکومت مطلوب بالذات و اجرای عدالت و بسط آن مطلوب اصیل است: نهاد حکومت آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد، بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست و احکام شرعی قوانینی است که یکی از شؤون حکومت است.
بدین ترتیب حاکمیت اسلامی و بسط عدالت مطلوب بالذات و احکام مطلوبات بالعرض هستند که مقصود از آنها اجرای حکومت است.
(66) دیدگاه فوق می تواند زمینه ساز طرح قاعده عدالت به عنوان یک قاعده حاکم فقهی باشد؛ به طوری که اگر در فهم و اجرای احکام فرعی دیگر تعارضی با قاعده عدالت پیدا شد، در مقام تعارض قاعده عدالت مقدم شود و در عرصه عمل نیز مزاحم قاعده عدالت محذوف گردد.
استاد مطهری به این نکته توجه داشته و از عدم حضور قاعده عدالت در فقه اظهار تأسف کرده است: اصل عدالت با همه اهمیت آن در فقه، مورد غفلت واقع شده است و در حالی که از آیاتی چون و بالوالدین احسانا و و أوفوا بالعقود ؛ عموماتی در فقه به دست آمده است.
ولی با این همه تأکیدی که قرآن کریم بر روی مسأله عدالت اجتماعی دارد، مع هذا، یک قاعده و اصل عام در فقه، از آن استنباط نشده است.
و این نکته سبب رکود فکر اجتماعی فقهای ما گردیده است.
(76) «عدالت تنها یک حسنه اخلاقی نیست، بلکه یک اصل اجتماعی بزرگ است و اسلام به آن فوق العاده اهمیت داده است.
(86) همچنان که گفته شد اهتمام اسلام به شرایط حاکم و لزوم عدالت در وی در جهت تضمین اجرای عدالت اجتماعی در جامعه است و اصولاً مناصب اجتماعی هر چه حساس تر می شوند شرط عدالت در مجری آن به تناسب مهم تر و دقیق تر می گردد.
امام خمینی از کسانی هستند که به این مهم توجه جدی داشته و برای منصب افتأ و مرجعیت در این زمینه فتوای ویژه ای دارند.
ایشان نه تنها عدالت را شرط مرجعیت می دانند، بلکه ور ع بودن را نیز لازم می دانند و عدم اقبال به دنیا را نیز شرط وی - به صورت احتیاط واجب - می دانند.
(96) به تعبیر دیگر مرجع تقلید مردم از حرام، از شبهه و حتی از حلال نیز باید اجتناب کند و به حداقل زندگی دنیایی اکتفا نماید.
روشن است که رهبری دولت اسلامی شأنی است که نباید تفاوتی در این شرط با مرجع تقلید داشته باشد؛ چرا که امکانات و تصمیم گیری های حاکم اسلامی بسی گسترده تر است و آثار زیان بار دنیاگرایی حاکم به مراتب بیشتر است.
سیره عملی امام خمینی ( ره ) نسبت به عدالت فردی و اجتماعی بدون تردید زندگی شخصی امام خمینی در دوران رهبری و مرجعیت، مصداق بارزی از پیروی امام علی و دستورات دینی بود.
زندگی ایشان هرگز قابل مقایسه با زندگی رهبران و رییس جمهورهای کشورهای دیگر نبود.
با اینکه به لحاظ خانوادگی، امام اجداد متمول داشتند ولی با اختیار خود، از امکانات شخصی، از امکانات وجوهات و از امکانات دولتی استفاده غیرمتعارف نمی کردند.
بهره مندی ایشان از امکانات زندگی در حدّ پایین تر از یک زندگی معمولی بود.
منزل شخصی ایشان در قم، در نجف و در تهران نشان مهمی است از این مسأله.
ایشان در نجف کولر نداشتند و برای هوا خوری و استراحت از نجف به کوفه نیز نمی رفتند و می گفتند: آیا من می توانم به کوفه بروم در حالی که بسیاری از مردم ایران در سیاه چال ها به سر می برند؟!
(07) خانه امام در تهران، پس از آنکه از بیمارستان قلب مرخص شدند، خانه ای اجاره ای در منطقه دربند تهران بود، امام به خاطر موقعیت منطقه و سنگی بودن نمای دیوارهای خانه از آنجا رفتند و به منزلی در جماران آمدند که مجموعه دفتر و منزل امام صدوشصت متر بود.
(17) البته گاهی اوقات امکانات پنهان به گونه ای است که بار مالی وسیعی را بر بیت المال تحمیل می کند ولی اسم و عنوان آن به عنوانهای دیگر است.
امام از این نوع امکانات نیز پرهیز داشتند.
حضور پنهان و مستمر در تفرج گاههای نظامی، شهرهای زیارتی و...
در زندگی امام وجود نداشت.
غذای امام نیز ساده و به روایت آشپز ایشان صبحانه نان و پنیر و چای و ناهار معمولا آبگوشت و شام هم کمی غذای سرد میل می کردند.
(27) نسبت به نزدیکان حسّاس بودند و آنان را از مسافرتهای غیرضرور به خصوص به خارج از کشور و احیاناً حج و عمره نهی می کردند.
فرزند ایشان هیچ سمت ویژه ای را در حکومت به عهده نگرفت.
هنگامی که بنی صدر به امام نامه نوشت و مرحوم حاج سیداحمد خمینی را برای نخست وزیری پیشنهاد کرد فرمودند: بنا ندارم اشخاصی منسوب به من متصدی این امور شوند.
(37) امام از حکومت هزار فامیل احتراز داشتند و به حق نگذاشتند زمینه های فامیل بازی در حکومت باب شود.
بعضی از منسوبین ایشان که در دولت س متی داشتند، غالباً دارای سمت های درجه چندم و براساس حد لیاقت و توانایی خودشان بود.
یکی از مسائل مهم در اجرای عدالت اجتماعی آن است که توزیع امکانات و مناصب براساس استحقاق و شایستگی باشد نه براساس قرب و بعد به امام.
تقسیم شهریه امام در نجف از این ویژگی برخوردار بود.
یکی از بزرگان نجف می گفت: «لم یسبقه سابق و لم یلحقه لاحق تا به حال نجف مثل امام را به خود ندیده است؛ زیرا سایر مراجع امتیازاتی را برای دیگران قایل