دوست داریم زندگى هایمان ، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد.
حریم انسانها و حرمت همگان ، محفوظ بماند و معاشرت هایمان نشاءت گرفته از فرهنگ قرآنى و تعالیم مکتب باشد.
و این ، یعنى زندگى مکتبى 
پایدارى و استحکام رابطه هاى مردمى ، در سایه رعایت نکاتى است که برگرفته از حقوق متقابل افراد جامعه باشد.
در اینکه چگونه باید زیست و چه سان با دیگران باید رابطه داشت ، نکته اى است که در بحث آداب معاشرت مى گنجد.
بر خلاف فرهنگ غربى ، روح و محتواى فرهنگ دینى ما بر پایه ارتباط، صمیمیت ، تعاون ، همدردى و عاطفه استوار است .
جلوه هاى این فرهنگ بالنده نیز در دستورالعملهاى اخلاقى اسلام دیده مى شود.
زندگى مکتبى ، در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها در صحنه هاى مختلف زندگى است ، نه با شعار و ادعا.
به هر میزان که معیشت و معاشرت ما با این گونه هدایتهاى دینى در مقوله رفتار، هماهنگ باشد، به همان اندازه زندگیهایمان مکتبى است .
مسلمان باید به گونه اى در چهارچوب اصول و سنن فرهنگ دینى خودش زندگى کند که با شهامت و افتخار، بتواند امضاى دین را پاى همه رفتارش بگذارد و زندگیش برچسب اسلام داشته باشد و الگوى اسلامى را بر زندگى خویش در خانه و جامعه ، سایه افکن سازد.
آداب برخورد، دید و بازدید، رفت و آمدهاى خانوادگى و دوستانه ، نحوه گفتار و رفتار با اقشار مختلف ، دوستى و حد و حدود آن ، مراعات آن ، مراعات حقوق دیگران ، ادب و سپاس و احترام ، از جلوه هاى بارز اخلاق معاشرت است .
این گونه رابطه هاى اجتماعى ، با عنوانهاى مختلف و در شرایط گوناگون انجام مى گیرد.
گاهى به صورت صله رحم است ؛ در ارتباط با اقوام و بستگان .
گاهى نام عیادت به خود مى گیرد؛ در مورد بیماران .
گاهى نسبت به برادران و خواهران دینى ، عنوان زیارت مى یابد، گاهى با همسایگان است ، گاهى با مستمندان .
گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شکل مسافرتهاى دور و نزدیک و بردن هدیه و آوردن سوغات سفر.
گاهى هم براى شرکت در مجلس عقد و عروسى یا مشارکت در مراسم سوگ و تسلیت گویى است
به هر حال ، همه اینها نوعى رابطه و معاشرت است و نشان دهنده منش انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد.
اسلام نیز در این باره بسیار سخن گفته و رهنمود داده است که در این کتاب ، گوشه اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه ها را مرور مى کنیم
 بـه هـر حـال ، هـمـه ایـنها نوعى رابطه و معاشرت است و نشان دهنده منش انسانى و فرهنگ اخـلاقـى هـر فـرد.
اسـلام نـیز در این باره بسیار سخن گفته و رهنمود داده است که در این کتاب ، گوشه اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه ها را مرور مى کنیم بـاشـد کـه فرهنگ خودى و هویت دینى را پاس بداریم و با افتخار و سربلندى و رها از سـلطـه فـرهنگى بیگانه و با تکیه بر رهاورد مکتب و وحى ، زندگى و روابط خویش را بر پایه ارزشهاى برگرفته از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام )، سامان بخشیم و براى نسلهاى آینده هم ادب و اخلاق را میراث بگذاریم .
آنـچـه پـیش روى شماست مجموعه اى است از رهنمودهاى اخلاق دینى در معاشرت با دیگران که نخست ، در سالهاى 78 ـ 1376 در مجله پیام زن با عنوان اخلاق معاشرت انتشار یافت و اینک با اندکى بازنگرى تقدیم مى گردد.
تعریف اخلاق علم اخلاق عبارت است از فنى که پیرامون ملکات انسانى بحث مىکند، ملکاتى که مربوطبه قواى نباتى و حیوانى و انسانى اوست، به این غرض بحث میکند که فضائل آنها را از رذائلشجدا سازد و معلوم کند کدام یک از ملکات نفسانى انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست، وکدامیک بد و رذیله و مایه نقص اوست، تا آدمى بعد از شناسائى آنها خود را با فضائل بیاراید، واز رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکى که مقتضاى فضائل درونى است، انجام دهد تا دراجتماع انسانى ستایش عموم و ثناى جمیل جامعه را بخود جلب نموده، سعادت علمى و عملىخود را به کمال برساند.
1 - شناخت و مراعات حقوق دیگران شناخت وظیفه ، پایه انجام وظیفه است انـسـانـهـا در جـامـعـه نـسـبت به یکدیگر وظایف متقابل دارند و به تعبیرى دیگر، بر عهده خـویـش نـسـبـت بـه افراد دیگر حقوق متقابل دارند.
شناخت این حقوق و انجام آن و مراعات دو جانبه ، ضامن تصحیح روابط و سالم سازى معاشرتها و زدودن کدورتها و کاهش اختلافها و گله مندیهاست در جامعه انسانى ، جز با مراعات دیگران و حقوقشان ، وضع رفتارى سامان نمى پذیرد.
مـثـلا پـدر و مـادر نـسـبـت به فرزندان و به عکس ، وظایفى دارند.
زن در برابر شوهر و شـوهـر در بـرابـر زن ، تـعهداتى دارد.
فرمانده و سرباز، نسبت به هم حقوق و وظایفى دارنـد.
دو شـریـک بـا یـکـدیـگـر، کـارفـرما و کارگر، رئیس و مرئوس ، معلم و شاگرد، هـمـسایه با همسایه ، مشاور و مشورت خواه ، خویشاوندان و ارحام نسبت به هم ، برادران و خـواهـران دیـنـى نسبت به یکدیگر، مسلمان با مسلمان و...
نمونه هاى دیگرى از ارتباطهاى اجـتـماعى ، هر کدام نسبت به هم محدوده و مجموعه اى از تکالیف را دارند که در آیین اسلام ، به انجام آنها توصیه شده است .
این وظایف و تکالیف و حقوق ، اگر: 1 - شناخته شود، 2 - به آنها عمل شود، 3 - عمل هم دو سویه و متقابل باشد، بسیارى از مشکلات ، یا پیش نخواهد آمد، یا برطرف خواهد گشت .
شـبـیـه ایـن در قـوانین راهنمایى و رانندگى وجود دارد و رانندگان اگر آن آیین نامه ها را بـدانـنـد و بـه آنـهـا عـمـل کـنـنـد و عـمـل هـم بـه صـورت مـتـقابل و از سوى همه رانندگان باشد، نه یکجانبه و ناقص ، طبیعى است که بسیارى از تصادفات و حوادث و ضایعات رانندگى پیش  نخواهد آمد.
حقوق مسلمانى جـامـع تـریـن مـتـن حـدیـثـى کـه بـه بـیـان ایـن حـقـوق و وظـایـف مـتـقـابـل پـرداخـتـه اسـت ، رساله الحقوق از امام زین العابدین (علیه السلام ) است که در کتابهاى روایى (از جمله در تحف القول و مکارم الاخلاق و...) آمده است .
حق برادر دینى ، حق هـمـسـایـه ، حـق خـویـشاوند، حق فرزند و اولاد و پدر و مادر، حق زن و شوهر، حق شاگرد و اسـتـاد، حق مولا و بنده ، حق همنشین و دوست و شریک ، حق والى و رعیت ، حق مشیر و مستشیر از جمله حقوقى است که در آن حدیث ارزشمند بیان شده است در جـامـعـه اسـلامـى ، مـسـلمـان مـتـعـهـد خـود را نـسـبـت بـه بـرادران دیـنـى مـسـؤ ول احساس مى کند و تکالیفى بر عهده او است .
طبعا هر مسلمانى باید این حق را بر گردن خـویـش احـسـاس کـند و آن گونه که یاد شد، مراعات و به کار بستن اینها طرفینى باید بـاشـد، تا اثر خویش را بگذارد.
این حقوق بسیار است ، به برخى از آنها که در احادیث اسلامى آمده است ، اشاره مى شود: 1 - ایـنـکـه مـسـلمـان آنـچه را براى خود دوست دارد، براى برادر دینى خودش هم بپسندد و آنـچـه را بـراى خـود نـمـى پـسـنـدد، بـراى دیـگـران هم نپسندد و روا نشمارد.
این اولین و مـهـمـتـریـن حـقـى اسـت کـه هـر مـسـلمـان بـر گـردن مـا دارد و روایات بسیارى در این زمینه نقل شده است ، حقى بسیار مهم ، اما بسیار آسان و اندک امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) بـه مـعـلى بـن خـنیس در حدیثى که به برشمارى این حقوق پرداخته است ، مى فرماید: ایسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسک و تکره له ما تکره لنفسک (1) آنچه براى خود دوست مى دارى ، براى او هم دوست بدارى و آنچه براى خویش ناخوشایند مـى دانـى ، بـراى او هـم نـاخـوشـایـنـد بـدانـى !...
البـتـه گفتن این سخن آسان است ، اما عمل به آن بسى دشوار!
2 - اینکه مسلمان ، مسلمان دیگر را با دست و زبان نرنجاند.
و ایـن از مـهـمـتـریـن اصول اخلاقى و معاشرتى اسلام و نشانه مسلمانى است .
تا آنجا که رسـول خـدا (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) فـرمـوده اسـت : المـسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده ؛(2) مسلمان کسى است که مسلمانان از زبان و دست او در سلامت و آسایش باشند.
3 - اینکه مسلمان در برابر مسلمان ، متواضع باشد و از تکبیر بپرهیزد.
4 - حرف دیگران را درباره مؤ من و مسلمان نشنود و نپذیرد و به سخن چینیها گوش ندهد و در پـى خـطـاها و عیوب نباشد و اگر هم نقطه ضعفى از کسى شنید یا فهمید، آن را فاش نـسـازد و آبـرویـش را نـبـرد.
کسى که در پى عیوب مسلمین باشد از نظر مسلمانى و دینى گرفتار سقوط است و از ولایت خدا بیرون رفته ، در ولایت شیطان قرار مى گیرد.
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: یـا مـعـشـر مـن اسلم بلسانه و لم یسلم بقلبه ، لا تتبعوا عثرات المسلمین فانه من تتبع عثرات المسلمین تتبع الله عثرته و من تتبع الله عثرته یفضحه ؛(3) اى گروه کسانى که به زبان مسلمان شده اید ولى دلها مسلمان نشده است !
در پى عیبها و لغـزشـهـاى مـسـلمـانـان نـبـاشـیـد، چرا که هر کس در پى شمارش و یافتن عیبهاى مسلمانان باشد، خدا هم پى جوى عیب او خواهد شد و هر که را که خدا در پى عیوبش افتد، رسوایش  مى سازد.
5 - پـرهـیـز از قهر کردن و قطع رابطه ، و اگر هم مفارقت و قطع ارتباط پیش آمد، آن را بـیـش از سـه روز طـول نـدهد.
و فضیلت از آن کسى است که زودتر آشتى کند و در صلح کـردن پـیـشـگـام و پـیـش قـدم گـردد.
هـر انـدازه کـه ایـن جـدایـى بـیـشـتـر شـود، شـیطان خـوشـحـال تـر مـى گـردد.
در ایـن زمـیـنـه هـم احـادیـث بـسـیـارى نقل شده است 6 - بـى اجـازه و سـرزده وارد بـر خـانـه بـرادر مـؤ مـن نـشـود و اگـر مـى خـواهـد داخـل خـانـه یـا اتـاق یـا مـحـل کـار او بـشـود، قـبـلا اجـازه بـگـیـرد (در ایـن زمـیـنـه ، در فصل حریم خانه و زندگى مفصلا بحث شده است ).
7 - بـرخـورد بـا افـراد، بـا چهره اى گشاده و خندان و کدورت زدا، و زدودن غم و اندوه از دل بـرادر ایـمـانـى و ادخـال سـرور و شـادمـانى بر یک مسلمان ، که این کار، نزد خداوند، پاداشى عظیم دارد.
8 - وفـاى به عهد و عمل کردن به وعده و پرهیز از خلف وعده ، یکى دیگر از حقوقى است کـه در روایـات آمـده و مـسـلمـان در برابر مسلمان خود را به آن موظف بداند.
به تعبیر امام سـجـاد (عـلیـه السـلام ): آن کـس کـه وعـده مـى دهـد و عمل نمى کند، منافق است .
و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: من کان یؤ من بالله والیوم الاخر فلیف اذا وعد؛(4) هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگاه که وعده مى دهد، به آن وفا کند.
9 - انصاف در برخورد با مسلمانان ، یعنى آن گونه که دوست دارد با خودش رفتار کنند و بـا او بـرخـورد داشته باشند، خودش هم همان گونه معاشرت کند.
این فضیلت اخلاقى در احـادیـث ، مـایـه عـزت نـزد خـدا و نـجـات از آتـش دوزخ در قیامت به شمار آمده است و در سـخنى از امام صادق (علیه السلام )، به عنوان یکى از سخت ترین تکالیفى که خدا بر بـنـدگـانـش مـقـرر کرده ، به حساب آمده و در کنار انصاف ، مواسات و ذکر خداوند در همه حال بیان شده است (5).
10 - احترام به بزرگترها و محبت و رفق نسبت به کوچکترها 11 - اصـلاح مـیـان افراد و آشتى دادن آنان ، که این وصیت پیامبر اسلام در همه دورانها و تـوصـیـه حـضـرت عـلى (عـلیـه السـلام ) در بـسـتـر شهادت و سفارش ائمه دیگر است و رسـول خـدا آن را به عنوان افضل الصدقه دانسته است و حتى دروغ مصلحتى براى زدودن اختلاف و ایجاد آشتى بین دو مسلمان مجاز شمرده شده است (6).
12 - پـوشـانـدن عـیـوب مـسـلمـانـان جـهـت حـفـظ آبـروى آنـان .
بـه تـعـبـیـر رسـول خـدا (صـلى الله عـلیه و آله و سلم ): هر کس عیب پوش  مسلمانى باشد، خداوند هم عیب او را در دنیا و آخرت مى پوشاند.
13 - پرهیز از حضور در جاهایى که سوءظن مسلمانان را بر مى انگیزد.
پرهیز از مواضع تهمت یک تکلیف است و چون ناپرهیزى از حضور در جاهایى که بدگمانى دیگران را سبب مـى شـود، مـوجـب بـه گـنـاه افـتـادن آنـان مـى شـود، پـس در مـقـابـل مـؤ منان وظیفه داریم که از این گونه حضورهاى شائبه دار و سوءظن آور و مساءله ساز بپرهیزیم تا موجب به گناه افتادن دیگران نشویم .
14 - رفـع نـیـاز