دانلود مقاله زندگی و آرای آنسلم قدیس

Word 105 KB 14383 22
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • زاد و زندگی :
    آنسلم قدیس Anselmus یکی از مهمترین متفکران مسیحی است که هنوز هم آرائش در باب رابطه ی بین عقل و ایمان و اثبات وجود خدا مورد بحث متکلمان مسیحی و فیلسوفان دین است.

    عده ای از مورخان فلسفه ی مسیحی او را به سبب کاربرد منطق و عقل گرایی در فلسفه و ایجاد یک نظام فلسفی دارای ساختار کم و بیش مشخص «پدر فلسف ی مدرسی» خوانده اند.

    البته آنسلم به هیچ وجه ما بعدالطبیعه ی ارسطو و فلسفه ی ابن سینا را نمی شناخت.

    با اینکه به کاربرد منطق و دیالکتیک در فلسفه علاقه ی بسیاری داشت، ولی فلسفه اش عمیقاً اوگوستینوسی بود .

    چنانکه عده ای دیگر او را «اوگوستینوس ثانی» نامیدند.

    {در انتهای تحقیق در رابطه با اوگوستینوس مختصرا صحبت شده است}
    آنسلم ایتالیایی بود و در شهر آئوست در سال 1033 میلادی به دنبال آمد.

    مانند بسیاری از جویندگان دانش که در قرن یازدهم میلادی به مناطق شمال غربی اروپا می رفتند، او هم درجوانی به دیر بند یکتی بک (Bec) در نورماندی (فرانسه) رفت و به عنوان یک راهب نظام بندیکتی نزد لانفرانکتوس به تحصیل پراخت.

    در سال 1078 میلادی به ریاست دیر برگزیده شد، در سال 1093 میلادی به سمت اسقف اعظم کانتربری درانگلستان منصوب شد و در سال 1109 میلادی ازدنیا رفت.

    از او چندین رساله در کلام و فلسفه باقی مانده است.

    معروفترین آثارش در فلسفه رساله ی گفتگوی با خود،(Monologium) رساله ی گفتگوی با غیر proslogium ، رساله ی در باب حقیقت (De veritate) و رساله ی در باب اختیار (De livero arvitrio) است.


    آرای فلسفی آنسلم قدیس : 1.

    عقل و ایمان : آنسلم در چهارچوب جریانات فکری قرن یازدهم میلادی و در ارتباط با گرایشهایی که بررسی عقلانی اعتقادات را رد می کرد یا عقل را معیار فهم دین قرار داده بود، در باب ارتباط عقل و ایمان به بحث پرداخت.

    او از یک طرف می خواست به عنوان یک مؤمن با ایمانش خداوند و عالم هستی را درک کند و از طرف دیگر نیز در نظر داشت که با منطق و دیالکتیک حقایق را ارزیابی کند.

    او برخلاف پطرس دامیانی تقابلی بین این دو روش نیافت و نیز همانند برنگاریوس دیالکتیک را مبنای درک اعتقادات دینی قرار نداد و برای جمع بین عقل و ایمان طریقی میانه ارائه کرد: فهم ایمان.

    البته گاهی نیز هدف خود را یافتن برخی حقایق بدون رجوع به حجیت کتاب مقدس و مرجعیت دینی و فقط با عقل بیان کرد؛ چنانکه در برهان وجودی مدعی شد که دلایل او هر کسی را حتی آنهایی که حجیت کتاب مقدس را نمی پذیرند قانع می کند.

    این امر باعث بحث بین متخصصان تفکر آنسلم شده است که آیا او عقل را درون ایمان قرار می دهد یا برای عقل جدای از ایمان قابلیت درک حقیقت را قائل است.

    با اینکه قبلاً ذکر کردیم که متفکران قرن یازدهم میلادی فلسفه رادر شکل منطق ارسطویی که به طور عمده از طریق آثار بوئتیوس منتقل شده بود، می شناختند، ولی سلسله ای ازمفاهیم نیز وجود داشت که متفکران آنها را حقایق مسلم عقلانی در نظر می گرفتند که ریشه در سنت، نظریه های کلامی و فلسفی آن زمان داشت؛ برای مثال می توان گفت آنسلم این امر را که خدا به طور مستقیم قابل شناخت نیست و از طریق شناخت طبیعت و موجودات طبیعی می توان به شناخت خدا نائل شد، در کتاب مقدس و در آثار متکلمانی همچون اوگوستینوس یافته بود.

    یعنی این مطلب یک اعتقاد کلامی بود و به هیچ وجه نتیجه ی یک مفهوم منطقی صرف نبود.

    تعریف خداوند در برهان وجودی او به عنوان چیزی که از آن بزرگتر را نتوان تصور کرد، بدیهی در نظر گرفته شده است و اساس و نقطه ی حرکت این برهان را تشکیل می دهد.

    در حالی که این تعریف در ادبیات کلامی- فلسفی مسیحی و غیرمسیحی، نزد افرادی همچون اوگوستینوس، سیسرون یا سنکا یافت می شود که به هیچ وجه بدیهی و مورد تأیید همی متفکران نبود، و می توان گفت که این مفهوم از خداوند تلفیقی است از سنت فکری مسیحی و یونانی.

    آنسلم عقل گرایی خود را تا آنجا گسترش داد که حتی در رساله ی چگونه خدا انسان شد (Cur Deus home) تجسد مسیح را امری عقلانی دانست و معتقد بود که اگر هم شواهد تاریخی برای این موضوع در دسترس نباشد نامعقول خواهد بود که خداوند به روش دیگری انسان را نجات دهد.

    یعنی به طور فلسفی در پی اثبات چگونگی تجسد خدای نامتناهی و غیرمادی بود.

    سخنی که بسیاری از معاصران آنسلم نمی پذیرفتند.

    اما در عین حال آنسلم در بسیاری از نوشته هایش، ایمان و حجیت متون مقدس را برتر از استدلال عقلی قرار می دهد.

    در جایی که نتیجه ی عقلانی مبحثی بدیهی باشد و در تقابل با کتاب مقدس نباشد، خود حجّت است و باید آن را پذیرفت؛ که این استدلال عقلی حقیقت را بیان نمی کند.

    می توان گفت که آنسلم در بعضی مواضع در باب حجیت عقل یا ارتباط آن با اعتقادات دینی دو پهلو و گاهی متناقض سخن گفته است.

    در هر حال او میان برنگاریوس و پطرس دامیانی قرار گرفته بود؛ گاهی به این و گاهی به آن نزدیک می شد.

    تفسیر سنتی آراء آنسلم در باب ارتباط عقل و ایمان، فهم عقلی حقیقت در ایمان است.

    به نظر او دو منبع شناخت وجود دارد: عقل و ایمان.

    ابتدا باید ایمان آورد، پس از آن می توان از عقل به طور گسترده و نامحدود استفاده کرد.

    وحی حقایقی به انسان عطا می کند که عقل به تنهایی هیچ وقت نمی تواند به آنها دست یابد.

    نقطه حرکت و هدف ایمان است و در این محدوده عقل گرایی جایز است.

    او در مخالفت با استفادی محدود از عقل اعلام کرد که این عمل حد دادن به خداوند به عنون موضوع بررسی عقلانی است؛ در حالی که حقیقت الهی نامحدود است.

    از آن گذشته در کتاب مقدس نیز آمده است که خداوند با نورش به انسان اشراق می دهد.

    آنسلم اشراق را به معنای اعطای آگاهی تفسیر کرده و اظهار می کند عدم استفاده از عقل به معنای این است که خداوند لطفش را قطع کرده و به انسان دیگر توجه نمی کند و این توهینی است به خداوند.

    در بالاترین مرتبی ایمان رؤیت سعادتمندانه خداست.

    از ایمان ابتدایی تا رؤیت خداوند را باید با عقل طی و ایمان را درک کرد.

    به عبارت دیگر شرط دریافت سعادت حقیقی و نجات واقعی که رؤیت الهی است، تفحص عقلانی در ایمان است.

    به نظر می رسد که جمله ی معروف اشعیا ((اگر ایمان نیاوری، نخواهی فهمید)) nisi credideritis, non intelligetis باب 7:9 در تدوین روشش به او کمک بسیار کرده است.

    او بارها ابراز کرد که به جستجوی فهم عقلی برای ایمان آوردن نیستم، بلکه می خواهم ایمان بیاورم تا بفهمم.

    جمله معروف او دراین زمینه این است: «fides quaerens intellectum»، ایمان در جستجوی فهم و درک عقلی.

    آنسلم معتقد بود که درک عقلانی ایمان مانند خود ایمان از طرف خداوند به انسان داده می شود، و لطف و رحمت الهی است.

    بدین ترتیب نباید نظریه فهم عقلی ایمان آنسلم را همچون نظریه ی برخی فیلسوفان دوره ی یونانی مآب یا اریوگنادین فلسفی یا فلسفه دینی دانست.

    نزد او ایمان وعقل به هیچ وجه در تاریخ یک کل را تشکیل نمی دهند و به یکدیگر هم تبدیل نمی شوند.

    تمایز و تشخیص بین آنها همیشگی است.

    عقل مانند موتوری ایمان را به هدف خودش می رساند و در بسیاری از آثار آنسلم عقل تا آنجایی که با ایمان همکاری می کند و مطیع آن است، مجاز به ورود به حیطه ی کلام است.

    با اینکه آنسلم برای عقل در فهم ایمان و تبیین اعتقادات جایگاه بسیار مهمی را در نظر گرفت، ولی نباید فراموش کرد که قبل از هر چیز او یک راهب بود و سنت روحانی ای که عشق به خدا موضوع اصلی آن بود، نقش مهمی در حیات راهبانه او داشت.

    به نظر او عشق همان معرفت است (amor ipse notitia est).

    انسان به عنوان تصویر خداوند، برای دوست داشتن او، یعنی خیراعلی خلق شده است.

    خیری که بنفسه نیکوست و هر چه نیکوست به سبب اوست.

    بنابراین انسان باید تمامم تلاش خود را برای در نظر داشتن او، درک او و عشق به او به کار ببرد.

    به نظر آنسلم می بایست آنچه را که با معرفت چشیده می شود با عشق در آن رسوخ کرد.

    براهین اثبات وجود خدا : .

    مسأله ای که آنسلم بسیار بر آن تکیه می کرد و در آن دوران از بنیانگذاران آن محسوب می شد، براهین اثبات وجود خداست.

    او بسیار علاقه مند بود که به پرسشهای راهبان جوان در ارتباط با بحثهای کلامی و فلسفی پاسخ گوید.

    به درخواست راهبان دیر بک براهینی را در باب اثبات وجود خدا، بدون رجوع به کتاب مقدس یا حجیت کلیسا نوشت.

    این براهین حاصل بحثهایش با آن راهبان بود.

    او اعلام کرد که در اثبات وجود خدا به متون مقدس و مراجع کلیسایی رجوع نمی کند و فقط بر مبنای مفاهیم عقلی به بحث در باب وجود خدا می پردازد.

    آنسلم دو نوع برهان ارائه کرد: بعد از تجربه (a posteriore) یا انّی و قبل از تجربه (a priori) یا لمّی.

    برهان بعد ارز تجربه در اثبات وجود خدا، برهانی است که بر اساس تجربه و مشاهده ی عالم شکل گرفته و از معلول به علت می رود تا وجود علت العلل را ثابت کند.

    نقطه ی حرکت برهان قبل از تجربه ذهن انسان و مفهوم خداست.

    هدف آن این است که از مفهوم خداوند در ذهن وجود عینی او اثبات شود.

    آنسلم در رساله ی گفتگوی با خود سه برهان بعد از تجربه را در اثبات وجود خدا بیان کرد.

    در این سه برهان فهم خدا از طریق موجودات در طبیعت مطرح می شود و او می خواهد از معرفت معلول به شناخت علت برود.

    به عبارت دیگر نقطه ی حرکت او واقعیتهای عینی است، نه مفاهیم ذهنی.

    این واقعیتها در یک رتبه ی وجودی نیستند و دارای درجات مختلف کمالند و موجود عالی تر علت موجود سافل است و تسلسل علل هم ممکن نیست که تا بی نهایت پیش برود.

    با اینکه مفهوم وجود در این براهین مشائی است، اما ساختار آنها بر مفاهیم افلاطونی بنا شده است.

    به این معنی که کثرت در عالم و آنچه بین موجودات به طور مشترک وجود دارد، در یک موجود کامل به طور مطلق موجود است.

    او در اولین برهان از نظریه بهره مندی (participation) افلاطونی استفاده می کند.

    نکته اصلی در این برهان این است که هر چه نسبی است، از یک مطلق بهره مند شده است.

    اصولاً درک نسبی، بدون درک مطل غیرممکن است و تا ذهن مفهوم مطلق را نداشته باشد، نمی تواند نسبی را درک کند.

    مشاهده می شود که در جهان، همه ی موجودات ناقص و نسبی اند، هیچ موجودی کامل نیست و هر موجود درجه ای از کمال یا خیر را دارد.

    بنابراین باید موجودی کامل که خیر مطلق است وجود داشته باشد که این موجودات با بهره مندی از آن به وجود آمده باشند.

    بدین ترتیب یک خیر یا یک نیکویی مطلقی وجود دارد که فاقد علت و بنفسه موجود است.

    او برتر از تمام خیرهای دیگر و علت تامه ی آنهاست.

    آنسلم در برهان دوم به علت وجودی اشیاء توجه کرده و سعی می کند تا از طریق رابطه ی علّی وجود خداوند را اثبات کند.

    در طبیعت مشاهده می شود که هر موجود علتی دارد.

    حال پرسش این است که آیا مجموع موجودات یک علت دارند یا چند علت؟

    اگر یک علت داشته باشند که مسأله حل است.

    اگر چند علت برای وجود آنها باشد، دو حالت پیش می آید: یا این چند علت خود علت نخستین هستند یا اینکه این علل یکدیگر را به وجود می آورند و رابطه متقابل دارند.

    رابطه متقابل داشتن رد است، چون چیزی نمی تواند هم علت چیزی باشد و هم معلول آن.

    پس می توان فرض کرد که چند علت وجود داشته باشند که همه علت نخستین، واجب و بنفسه باشند.

    این علل یک قابلیت مشترک دارند و آن بنفسه وجود داشتن است، یعنی علتی برای وجود داشتن ندارند.

    این قابلیت مشترک باید ذاتی آنها باشد.

    اگر این قابلیت ذاتی آنها باشد به معنی این است که این علل در ذات مشترکند.

    پس این علل یک ذات دارند و به این نتیجه می رسیم که یک علت وجود دارد و آن علت العلل است.

    برهان سوم در باب درجات کمال است.: در جهان خارج موجودات زیادی مشاهده می شوند و هر یک مقداری از کمال را دارد که با کمال دیگر موجودات متفاوت است.

    منکر این نمی توان شد که یک حیوان مرتبه کمالش از انسان پایین تر و از یک گیاه بالاتر است.

    حال باید به جستجوی کاملترین موجود بپردازیم، اما اگر تعداد بی نهایت از افراد موجود باشد، دو فرض پیش می آید: یا می توان کاملترین موجود را یافت یا نمی توان.

    آنسلم فرض دوم را رد کرد.

    او

کلمات کلیدی: آنسلم قدیس - زندگی

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله زندگی و آرای آنسلم قدیس, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله زندگی و آرای آنسلم قدیس, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله زندگی و آرای آنسلم قدیس

ایمان در دین اسلام، تعقل مبنای ایمان قرار گرفته است و قرآن کریم، همواره انسان رابه تفکر و تدبر و پرهیز از تقلید کورکورانه فرا میخواند. در اینکه عقل در قلمرو دینجایی دارد، شک و تردیدی وجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنه‌ی جایگاه‌عقل است؛ زیرا تمام متدینان، تلاش می‌کنند تا در تعالیم نظام دینی و تبیینباورهای دینی از عقل بهره‌مند شوند. پس برای فهم ایمان، باید از عقل بهره بگیریم. در ...

دوران کودکی او در ششم ژانویه سال 1883، در خانواده‌ای مسیحی مارونی منسوب به مارون قدیس که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که کامله نام داشت. مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بی مسئولیت بود و خانواده را به ورطه فقطر کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی ...

زندگانی ابوسعید ابوالخیر شیخ ابو سعید ابوالخیز از عارفان بزرگ و مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است. ولادت او در سال ۳۵۷ هجری در شهرکی به نام میهنه یا مهنه از توابع خراسان اتفاق افتاده‌است. ویرانه‌های این شهر در ترکمنستان امروزی قرار دارد. او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تا وادی عرفان روی آورد. شیخ ابو سعید پس از اخذ طریقه تصوف به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت ...

مقدمه مسیحیت ، همانند بسیاری از کیشهای خاورزمین ، دینی بود که مخصوصا ادعای نجات بشریت را داشت ، توفیق بی مانند این دین در گرواندن جمعیت های انبوه شهرهای بزرگ روم در عصر امپراتوان به خود ،توجه مقامات رومی را به آن جلب کرد . مسیحیان چون از به رسمیت شناختن دین دولتی یا کیش پرستش امپراتور سر باز می زدند ، و چون از شرکت جستن در مراسم نسبتا سهل انگارانه آن خودداری می کردند ، خرابکار ...

نَفت مایع غلیظ و افروختنی به رنگ قهوه‌ای سیر یا سبز تیره‌است که در لایه‌های بالایی بخش‌هایی از پوسته کره زمین یافت می‌شود. نفت شامل آمیزه پیچیده‌ای از هیدروکربن‌هایی گوناگون است. بیشتر این هیدروکربن‌ها از زنجیره آلکان هستند ولی ممکن است از دید ظاهر، ترکیب یاخلوص تفاوت‌های زیادی داشته باشند. تاریخچه نفت پیشینه کاربرد نفت در جهان اقوام متمدن دوران باستان، بویژه سومری‌ها و آشوری‌ها ...

چکیده قوچوق یا شاخ قوچ یکی از رایج ترین نقوش مورد استفاده در هنرهای سنتی ترکمن‌ها است ، شاخ قوچ نقشیست که در آن اوج نماد پردازی قوم ترکمن را می توان مشاهده نمود . این نماد ، نه تنها در میان قبایل ترکمن مورد استفاده قرار می‌گیرد بلکه نمادیست که شهرت جهانی دارد . ابتدا سخن را با بحثی در مورد نماد و نمادپردازی آغاز می‌کنیم سپس در مورد قوچ ، شاخ قوچ و نمود آن در تمدن‌‌های کهن سخن ...

قوچوق یا شاخ قوچ یکی از رایج ترین نقوش مورد استفاده در هنرهای سنتی ترکمن‌ها است ، شاخ قوچ نقشیست که در آن اوج نماد پردازی قوم ترکمن را می توان مشاهده نمود . این نماد ، نه تنها در میان قبایل ترکمن مورد استفاده قرار می‌گیرد بلکه نمادیست که شهرت جهانی دارد . ابتدا سخن را با بحثی در مورد نماد و نمادپردازی آغاز می‌کنیم سپس در مورد قوچ ، شاخ قوچ و نمود آن در تمدن‌‌های کهن سخن می‌گوییم ...

جبران خلیل جبران (۶ ژانویه ۱۸۸۳ - ۱۰ آوریل ۱۹۳۱) زاده بشرّی لبنان از نویسندگان سرشناس لبنان و آمریکا و خالق اثر بسیار مهم و مشهور پیامبر است. دوران کودکی او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که «کامله» نام داشت. خلیل جبران ...

ان الله جمیل و یحب الجمال « خداوند از شر آن روز ، در امانشان می دارد و آنان را شادی و سرور می بخشد و در برابر شکیبائی ، بهشت و لباسهای حریر بهشتی پاداششان می دهد . در آنجا بر تختها تکیه زنند نه آفتابی در آنجا می بینند و نه سرمائی . سایه هایش بر آنها گسترده و میوه هایش در دسترس است و جامهای سیمین و کاسه های بلورین گرداگرد آنها می گردانند. ظرفهای بلورین و سیمین را به اندازه ...

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا» منظومه محنت زهرا و آل او دوشیزگان پرده نشین حریم قدس بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش ...

ثبت سفارش