شاید همه ی ما بیش و کم از انتظار، طعمی تلخ و مفهومی دردآور و خاطره ای نخواستنی به یاد داریم.
نگاه کردن دائمی به ساعت، قدم زدن و گز کردن عرض کوچه، دیده دوختن به راه و آخر هم خستگی و درماندگی و بازگشت ...
از انتظار برخی حوادث یا افراد، بیشتر خمودی و رکود به یاد داریم تا نشاط و تحرک.
بیشتر سرگردانی و بی هدفی می شناسیم تا روشنایی و آرمان گرایی.
اما در این مقال می خواهم برایت چشم انداز انتظاری را ترسیم کنم؛ سازنده، سیال، محرک.
این انتظار شانه به شانه ی امیدواری است، تا اینکه آلوده به یاس باشد.
نقطه ی پایانش روشن و آشکار چون روز است تا اینکه گمراه کننده و حیرت زا باشد.
تداوم دارد، حرکتی رو به پیش است، تا اینکه منقطع و بریده باشد و هرگز به بازگشت ختم نمی شود.
خاطره ی این انتظار، نه به خاطر رنج های لحظه به لحظه و دردهای دائمیش بلکه به خاطر مقصد و نتیجه و پایان شیرینش، به شیرینی رؤیاست.
بله، درست است که صبر تلخی دارد، اما وقتی بر و ثمری دلکش و جانبخش در پی اش باشد، آن وقت تحمل کردنی خواهد بود.
اهمیت دین در قبولی عمل
اساساً رفتارهای نیک و بد آدمی آنجا معنا پیدا می کنند که نزد خدای متعال محبوب باشند.
نیکی های اخلاقی و رفتاری اگرچه به حکم عقل و نزد پیروان ادیان مختلف پسندیده و مدح شده است و گاه می تواند آثار دنیوی و بعضاً اخروی به جای بگذارد، ولی اعطای پاداش در قبال آن، بر طبق قاعده، بسته به پذیرفته شدنش در پیشگاه خدای متعال می باشد.
قبولی عمل، شرایطی دارد که بخش عمده ی آن به خود فرد باز می گردد و مجموعه ی آنها را می توان تحت عنوان «دین» قرار داد.
دارا بودن این حقیقت، بسیار مهم و حیاتی است.
به این خاطر که فرموده ی امیرالمومنین (ع):
...
لان السیئه فیه تغفر و الحسنه فی غیره لا تقبل
به این خاطر که گناهی ]اگر[ در ]فضای[ دین صورت گیرد (شخص دیندار مرتکب شود) بخشوده می گردد و حسنه در غیر ]دارا بودن[ آن پذیرفته نمی شود.
فرد دیندار، اگر هم گناهی کند، می تواند با توبه و انابه و توسل به جبران مافات بپردازد و نافرمانی خود را در معرض عفو پروردگار قرار دهد.
اما فردی که دین ندارد هرچه سعی و تکاپو کند حتی اگر اهل خیر و نیکی و حسن هم باشد، به دلیل اینکه پایه ای بی مایه دارد و لازمه ی اصلی پذیرش عملش را همراه نکرده، از قبولی نیکوئیش محروم می شود و قاعدتاً پاداشی درنخواهد یافت و دست خالی خواهد ماند.
فرد دیندار، اگر هم گناهی کند، می تواند با توبه و انابه و توسل به جبران مافات بپردازد و نافرمانی خود را در معرض عفو پروردگار قرار دهد.
اما فردی که دین ندارد هرچه سعی و تکاپو کند حتی اگر اهل خیر و نیکی و حسن هم باشد، به دلیل اینکه پایه ای بی مایه دارد و لازمه ی اصلی پذیرش عملش را همراه نکرده، از قبولی نیکوئیش محروم می شود و قاعدتاً پاداشی درنخواهد یافت و دست خالی خواهد ماند.
ارکان و قائمه های دین در بیان صاحب آن اما اگر بخواهیم اجزا و چارچوب های این دین را بشناسیم و از لوازم آن آگهی یابیم راهی نیست جز رجوع به صاحبان آن.
ابوبصیر از مام صادق (ع) نقل می کند که ایشان روزی فرمودند: آیا شما را خبر دهم به آنچه خدای عز و جل هیچ عمل را از بندگان جز به سبب آن نمی پذیرد؟
عرضه داشتم: آری!
فرمودند: شهاده ان اله الا الله و ان محمدا عبده ]و رسوله[ و الاقرار بما امر الله والولایه لنا و البرائه من اعدائنا – یعنی الائمه خاصه – و التسلیم لهم والورع و الاجتهاد و الطمانینه و الانتظار للقائم.
گواهی به اینکه پروردگار یکتاست و حضرت محمد «صلی الله علیه و آله» بنده و ]فرستاده ی[ اوست و اقرار به آنچه خدا دستور فرموده و ولایت ما و بیزاری جستن از دشمنان ما – منظور خصوص ]دشمنان[ ائمه است و تسلیم شدن به ایشان و پاکدامنی و کوشش ]در راه عمل به شرع[ و طمأنینه و در انتظار قائم بودن.
انتظار به عنوان یک اعتقاد ، واجب است در این روایت شریف، پایه های اعتقادی و اخلاقی دین مورد ذکر قرار گرفته و از این جمله به «الانتظار للقائم» چشم به راهی قائم اهل بین علیهم السلام تصریح شده است.
بدون انتظار امام عصر (ع) دین آدمی ناقص است و قبولی عمل او مورد تردید جدی خواهد بود.
چرا که موقعی استحقاق پذیرفته شدن عمل در انسان ایجاد می شود و به تبع آن هنگامی پاداش اعمالش را از بارگاه الهی دریافت می دارد، که دینی در میان باشد و دین بی انتظار خالی از معناست.
همین است که وجوب انتظار، در کلام ائمه مورد تأکید قرار گرفته و به تعبیر امام جواد (ع): ...
انتظار او (امام عصر (ع)) در ]عصر[ غیبتش واجب است.
تعبیر وجوب، ضرورت حال انتظار – که خود از پایه ها و قائمه های دینداری است – را می رساند.
کسی که در پی عبادت خداست، نباید از این عبادت واجب سرباز زند.
چرا که بندگی خدا و دینداری، بی تحقق این مهم امکان پذیر نیست.
سؤالی که در این میان به ذهن خطور می کند آن است که: با وجود اینکه انتظار، یک حالت اختیاری نیست، چگونه می تواند واجب شمرده شود و دارا بودن آن به اهل ایمان امر گردد؟
درست است که منتظر بودن و ایجاد این حالت، کاملاً غیر اختیاری است.
اما با توجه به این نکته ضروری است که زمینه ها و مقدماتی برای آن وجود دارد که به دست آوردن و تهیه هر یک از آنها کاملاً به اختیار انسان باز می گردد.
اگر کسی طالب این حالت غیراختیاری باشد، باید زمینه ها و بسترهای آن را که به اختیار او بازمی گردند فراهم نماید و به این ترتیب خود به خود حالت انتظار را در درون خود بیابد.
بر این اساس و با تحلیل حالاتی که به انتظار ختم می شوند می توان سه مقدمه و زمینه را در ایجاد این حالت معرفی کرد.
مبادی و مقدمات انتظار 1) یقین به وقوع: وقتی اتفاقی می خواهد رخ دهد و ما منتظر تحقق آن هستیم، اولین عاملی که ما را منتظر و چشم به راه می کند و به این انتظار ما جدیت می بخشد آن است که تحقق آن امر را یقینی و حتمی بدانیم.
اگر ذره ای تردید و دودلی داشته باشیم که نکند آن واقعه رخ ندهد و کسی که منتظرش هستیم نیاید، انتظار ما ضعیف و بی رمق خواهد شد.
اما از آن سو هرچه یقینمان بالاتر رود و اطمینان به وقوع آن رخداد در ما بالاتر باشد، انتظاری جاندارتر خواهیم داشت.
2) نزدیک دانستن تحقق یک واقعه: اگر یقین به رخ دادن یک امر در ما وجود داشته باشد، اما تحقق آن را در دور دست بدانیم و آن را به آینده ای نامعلوم موکول کنیم، مسلماً انتظارمان قوتی نخواهد داشت.
هرچه به وقوع پیوستن یک اتفاق برای ما بعیدتر و دست نیافتنی تر باشد، انتظارمان نسبت به آن سست خواهد بود و هرچه اتفاق افتادن آن را نزدیک تر بدانیم، حالت انتظار، قوت بیشتری خواهد یافت.
3) محبت به واقعه و شاخصه های آن: مسلم است که وقتی اتفاقی را دوست بداریم و مطلوب بشناسیم تحقق آن برایمان خواستنی تر خواهد بود.
ذوق و شوق آن را بسیار داریم و برای آن ساعت و لحظه شماری می کنیم.
چه بسا دانستن اینکه اتفاق سوئی برایمان خواهد افتاد اولاً دلمان می خواهد که آن امر دیرتر اتفاق بیفتد یا اصلاً واقع نشود و ثانیاً دوست نمی داریم منتظرش بمانیم؛ بلکه خوش داریم از آن بگریزیم و با آن مواجه نشویم.
یکی از شاخصه های هر واقعه، می تواند فردی باشد که در پی آن می آید.
اگر خبر آمدن کسی به ما برسد هرچقدر او را دوست داشته باشیم، از آمدنش خشنود خواهیم شد.
در این میان اگر میان ما و او دوری حاکم باشد و از او مهجور باشیم، بیشتر انتظارش را می کشیم و به دیدارش مشتاق تریم.
یقین به آمدن او و محبت به او و شرایط بعد از آمدنش ما را پرشوق تر و انتظارمان را شدیدتر خواهد شد.
اگر این سه مقدمهی اساسی در کسی برقرار باشد، دیگر نیازی به امر آن فرد به انتظار نیست، چرا که او با دانستن این سه شرط، قهراً انتظاری سوزان خواهد کشید و با بالا رفتن هر یک از اینها، این سوز در او شعله ور تر خواهد بود.
در بارهی انتظار ظهور امام عصر (ع) نیز مطلب از این قرار است اگر این مقدمات در قلب کسی که خود را منتظر می خواند شکل گرفته باشد یقیناً چشم به راهی او واقعی خواهد بود و هیچ نیازی به دعوت او به این حالت نیست.
توضیحاتی بیشتر پیرامون مقدمات انتظار اولاً وقتی فرد در ظهور آن بزرگوار ذره ای تردید نداشته باشد و وقوع آن را قطعی و حتمی بداند، انتظارش را استحکام بخشیده است.
اگر خدای نکرده اعتقاد به ظهور، در فردی سست و ضعیف باشد به همان نسبت، انتظاری سست پایه تر خواهد داشت.
تا جایی که ممکن است هیچ حسی از دیده به راهی در درون خود نداشته باشد و احتمال دارایی این حالت در او به صفر برسد.
این اعتقاد، در رابطهی مستقیم با وعده هایی است که قرآن کریم و روایات در باره ی ظهور امام عصر (ع) مطرح شده است.
هرقدر این اعتقاد قلبی راسخ تر و عمیق تر باشد، یقین به آن وعده – که همان تحقق ظهور است – کامل تر و ژرف تر خواهد بود.
ثانیاً اگر اصل ظهور امام عصر (ع) برای ما یقینی شده باشد، اما تحقق آن را در اینده ای دور مثلاً سال ها و قرن ها پس از این بدانیم، روشن است که انتظار او در ما سر بر نمی دارد.
تقریب زدن زمان خیزش آن سرور پرده نشین، یکی از عوامل تشدید کننده ی انتظار ایشان است.
اینکه در روایات فرموده اند: ...
و نجا المقربون و نجات می یابند آنان که ]ظهور را[ نزدیک می دانند.
به خاطر آن است که انتظار امام عصر (ع) و ایمان به او و آمدنش کاملاً در ارتباط محکم با امید به آمدنش است و این امید اگر به فاصله زمانی نزدیکی گره نخورد، می میرد.
نجات از هلاکت های دوران غیبت امام، بسته به ثبات قدم در اعتقاد به او و انتظار کشیدن ظهور اوست.
اگر این انتظار به واسطه ی نزدیک ندانستن آن تضعیف شود، مسلماً یکی از پایه های مهم اعتقاد به منجی از دست رفته است و این چنین دور نیست که اعتقاد و یقین به خود امام (ع) نیز سست گردد.
ثالثاً کسانی که و محبت را تجربه کرده اند، می دانند دوری از محبوب و نشان نداشتن از او تا چه اندازه دل گداز و جان سوز است.
علاقه به امام عصر (ع) و تعلق قلبی به آن عزیز از دیده نهان، باعث می شود که انتظار ما برای آمدنش و دیدارش، گرم تر و گدازمان در دوری از او فراوان تر باشد.
از سوی دیگر اگر وصف دوران بی مانند ظهور و عصر طلایی حکمرانی امام عصر (ع) را بشنویم، هر قدر به این وضعیت موعود دلبسته تر باشیم و تصویر روشن آن برایمان مطلوب تر باشد، برای وقوعش بیشتر لحظه شماری خواهیم کرد.
نعمت های متعدد و بی نظیری که در آرمان شهر ولایت آن پادشاه خوباتن، وعده داده شده اند و شرایط ایده آل و بی سابقه و لذت بخشی که با آن به دنبال خواهد آمد همگی ما را ترغیب به انتظاری قوی تر و چشم به راهی بیشتر می کنند.
مقدمات انتظار ممکن است اختیاری یا غیراختیاری باشند اینگونه مقدمات، اگر تقویت شود و دوام یابد، انتظار روز به روز شدت می یابد.
البته در میان خود این مقدمات می توان مواردی یافت که تحققشان به اختیار ما نیست.
به طور مثال کسب معرفت نسبت به وضعیت عصر ظهور و مختصات زیبا و دلپذیر آن، می تواند به وسیله ی مطالعه و تحقق در وعده های روایات به دست آید.
یا اینکه با جستجو، جدی گرفتن و اهمیت دادن می توان برای علم و ایمان و باور محکم تر، زمینه سازی نمود و به معرفت (اعتقاد) و به دنبال آن یقین دست پیدا کرد.
اما محبت به آن بزرگوار که امری غیر اختیاری است، چه می شود؟
در این زمینه باید توجه داشت محبت، ذکر و معرفت آن بزرگوار، ارتباط مستقیم و تقویت کننده با یکدیگر دارند.
اگر آن محبوب پروردگار را به خوبی بشناسیم و از اوصاف و ویژگی ها و زیبایی ها و آقایی های او آگاه شویم و در یک کلام به او معرفت یابیم، ممکن نیست محبتش به دلمان نیفتد و دوستش نداشته باشیم و به او عشق و علقه