لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه ...
(1)
زندگینامه رسول مکرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله صلى الله علیه و آله کتاب قطور و بزرگى است که عصاره همه خوبیهاى عالم در آن جمع شده است .
زندگى این اسوه بزرگ خلقت ، عظمت و اعجازى است که در تاریخ بشریت نظیر ندارد.
جاى جاى این زندگى نور، سرمایه عظیمى براى پرورش انسانهاى نمونه و ارائه آنها به عنوان الگو و سرمشق به دیگران است .
از آنجا که آموختن راه و رسم زندگى رسول اکرم صلى الله علیه و آله اولین وسیله مطمئن براى شناخت مقاصد و مفاهیم عالیه اسلام به شمار مى رود.
از دریاى بیکران فضایل آن حضرت 120 درس زندگى (به یاد 120 ماه ایثار براى گسترش اسلام در مدینه ) از منابع معتبر انتخاب و به ترتیب حروف الفبا مرتب شده ، که به محضر عاشقان حضرتش تقدیم مى شود.
با آرزوى توفیق - مؤ لف
1 - آداب جنگ
هرگاه پیامبر صلى الله علیه و آله تصمیم مى گرفت لشگرى را به جنگى بفرستد، آنها را مى طلبید و در مقابل خود نشانده و مى فرمود: به نام خدا و در راه خدا و بر روش پیامبر او حرکت کنید.
به دشمنان خویش خیانت نکنید، آنها را مثله ننمائید و با آنها مکر نورزید.
پیرمرد ضعیف و زن و کودک را نکشید.
درختان را قطع ننمائید، مگر اینکه ناچار شوید.
هر کس از مسلمین از کوچک و بزرگ توجهى به یکى از مشرکین داشته باشد و او را پناه بدهد، او در امان است تا کلام خدا را بشنود، اگر از شما متابعت کرد از برادران دینى شما محسوب مى شود، و اگر امتناع کرد، او را به منزلگاه خود برسانید و از خدا استعانت جوئید.
(2)
2 - آداب دیدار
مردى به خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و درخواست دیدار نمود، هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله خواست از خانه خارج شود و به دیدار آن مرد برود، جلو آینه یا ظرف بزرگى از آب داخل اتاق ایستاد و سر و صورت خود را مرتب کرد.
عایشه از دیدن این کار تعجب کرد.
پس از بازگشت آن حضرت پرسید: یا رسول الله ، چرا هنگام رفتن در برابر ظرف آب ایستادى و موها و سر و صورت خود را مرتب کردى ؟
فرمود: اى عایشه ، خداوند دوست دارد، هنگامى که مسلمانى براى دیدار برادرش مى رود، خود را براى دیدار او بیاراید!!(3)
3 - آداب غذا خوردن
حضرت در کنار سفره همانند بنده متواضع مى نشست ، و سنگینى خود را بر روى ران چپ مى افکند.
هرگاه در حال صرف غذا بود، تکیه نمى داد.
با نام و یاد خدا شروع مى کرد، بین دو لقمه خدا را یاد مى کرد و سپاس مى گفت .
وقتى غذا تناول مى فرمود، نام خدا را مى برد و حمد و سپاس خدا را بین دو لقمه به جا مى آورد.
این نکات حاکى از توجه به ولى نعمت و یا و نام خداى سبحان مى باشد.
او هیچ گاه زیاده روى در تناول غذا نداشت .
وقتى بر طعامى دست مى نهاد، مى فرمود: به نام خدا، خدایا؛ بر ما مبارک قرار ده .
او هیچ غذایى را بد نمى شمرد، اگر میل داشت ، تناول مى کرد و اگر به طعامى تمایل نداشت ، آن را ترک مى کرد.
حضرت تنها غذا نمى خورد، دوست داشت دسته جمعى باشد: بهترین طعام براى او طعام دسته جمعى بود.
در هنگام غذا از همه زودتر شروع مى کرد و آخر از همه دست مى کشید، تا دیگران در غذا خوردن شرم نکنند و گرسنه برنخیزند.
از جلو خودش غذا مى خورد، غذاى داغ نمى خورد، و غذاى او بسیار ساده ، مانند نان جو بود، هرگز نان گندم نخورد، و به غذاى ساده پرانرژى مانند رطب علاقه داشت .
(4)
4 - آداب نشستن
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جاى خاصى براى نشستن در نظر نمى گرفت (5)، و سعى مى کرد در پایین مجلس بنشیند.
دوست نداشت در هنگام نشست و برخاست ، کسى به احترام او برخیزد.
و در این رابطه فرمودند: کسى که دوست دارد دیگران به احترام وى از جا برخیزد، جایگاهش آتش است .
5 - آزار همسایه مردى نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و به آن حضرت از آزار همسایه اش شکایت کرد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود: صبر کن .
دوباره آمد و شکایت کرد.
فرمود: صبر کن .
سپس بار سوم باز آمد و شکایت کرد.
پیامبر صلى الله علیه و آله به مرد شاکى فرمودند: روز جمعه که مردم به نماز جمعه روند، اثاث منزل خود را بر سر راه بنه تا هر کس به نماز جمعه مى رود آن را ببیند و چون از تو سؤ ال کردند، موضوع را به آنها گزارش کن .
آن مرد: چنین کرد و همسایه آزاردهنده اش آمد و گفت : اثاث خانه ات را برگردان ، براى تو با خدا عهد کنم که به آزارت برنگردم .
(6) 6 - آموختن علم و دانش مردى از انصار به محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله صلى الله علیه و آله !
اگر جنازه اى حاضر باشد و مجلس عالمى ، کدامیک را دوست تر دارى که من حضور یابم ؟
رسول الله صلى الله علیه و آله فرمودند: اگر براى تشییع و دفن ، کسانى باشند که عهده دار انجام آن شوند، حضور یافتن در مجلس دانشمند، از حاضر شدن در تشییع هزار جنازه و عیادت هزار بیمار و از نماز شب و روزه هزار روز و از هزار صدقه به مستمندان دادن و از هزار حج مستحب و از هزار جنگ مستحب در راه خدا با مال و جان برتر است ، کجا اینها با فضیلت حضور در محضر عالم برابرى مى کند؟!
آیا ندانسته اى که اطاعت و عبادت خدا وابسته به علم و دانش است و خیر دنیا و آخرت با علم مى باشد و بدى دنیا و آخرت با نادانى است ؟!
(7) 7 - احترام به دیگران حضرت على علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلى الله علیه و آله هرگز با احدى دست نداد که دست خود را از دست او جدا کند، تا اینکه طرف دست خود را جدا مى ساخت و احدى کارى به او نمى سپرد که آن را رها کند، تا زمانى که طرف از حاجت خود صرفنظر مى کرد.
و با احدى به گفتگو نپرداخت که سکوت کند، تا وقتى که طرف ساکت مى شد، و بالاخره هرگز دیده نشد که آن حضرت پا مبارک را در برابر همنشینى دراز نماید.
8 - احترام به کودکان روزى پیامبر نشسته بود، امام حسن و امام حسین علیه السلام وارد شدند.
حضرت به احترام آنان از جاى برخاست و به انتظار ایستاد.
چون کودکان در راه رفتن ضعیف بودند، لحظاتى چند طول کشید.
بدین جهت پیامبر صلى الله علیه و آله به سوى آنان رفت و استقبال کرد.
آغوش خود را گشود و هر دو را بر دوش خویش سوار کرد و به راه افتاد و مى فرمود: فرزندان عزیز، مرکب شما چه خوب مرکبى است و شما چه سواران خوبى هستید.
(8) 9 - احترام پدر و مادر مردى به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و پرسید، اى رسول خدا!
من سوگند خورده ام که آستانه در بهشت و پیشانى حورالعین را ببوسم .
اکنون چه کنم ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: پاى مادر و پیشانى پدر را ببوس .
(یعنى اگر چنین کنى ، به آرزوى خود در مورد بوسیدن پیشانى حورالعین و آستانه در بهشت مى رسى .) او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: قبر آنها را ببوس .
(9) 10 - احترام مؤ من رسول خدا صلى الله علیه و آله به خانه خدا نگاهى کردند و فرمودند: خوشا به حال تو خانه اى که چقدر بزرگت داشته و احترامت را برافراشته است !
به خدا قسم که مؤ من نزد خداوند از تو محترم تر است ، زیرا خداوند بزرگ بر تو یک چیز را حرام کرده و آن قتل و کشتار پیرامون تست ، ولى از براى مؤ من سه چیز را حرام و ناروا فرموده است ؛ خون ، مالش و گمان بد به او بردن .
(10) 11 - ارزش کار ابن عباس (ره ) گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله چون به مردى مى نگریست و از دیدن او خوشوقت مى شد، مى پرسیدند: کارش چیست ؟
اگر مى گفتند: بیکار است ، مى فرمودند: از نظر من افتاد.
عرض مى شد: یا رسول الله صلى الله علیه و آله !
چرا بى ارزش گردید؟
مى فرمودند: چون مؤ من بیکار بماند، ناچار با دین خود باید معیشت کند.
(11) 12 - اشتغال حضرت محمد صلى الله علیه و آله همین که به مردى نگاه مى کرد و از وى خوشش مى آمد، مى فرمود: آیا شغلى دارى ؟
اگر مى گفتند، بیکار است ، مى فرمود: از چشم من ساقط شد، عرض مى کردند: یا رسول الله براى چه از چشم شما افتاد؟
مى فرمود: زیرا مؤ من بیکار بود، دین خود را اسباب معیشت قرار مى دهد!
(12) 13 - اصولگرایى عبدالله بن ابى ، سردسته منافقان که با اداى کلمه شهادت مصونیت یافته بود، در باطن امر از اینکه با هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله به مدینه ، بساط ریاست او برچیده شده بود، عداوت آن حضرت را در دل مى پرورانید و ضمن همکارى با یهودیان مخالف اسلام ، از کارشکنى و کینه توزى و شایعه سازى بر ضد او فروگذار نبود.
آن حضرت نه تنها اجازه نمى داد یارانش او را به سزاى عملش برسانند، بلکه با کمال مدارا با او رفتار مى کرد و در حال بیمارى به عیادتش مى رفت !
در مراجعت از غزوه تبوک ، جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه کردند که به هنگام عبور از گردنه ، مرکبش را رم دهند تا در پرتگاه سقوط کند و با این که همگى صورت خود را پوشانیده بودند، آنها را شناخت و با همه اصرار یارانش ، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر کرد.
(13) 14 - الگوى جامع پیامبر صلى الله علیه و آله لباسش را خودش مى دوخت ، و کفشش را خودش وصله مى کرد، و گوسفندش را خود مى دوشید.
و با بردگان غذا مى خورد.
روى زمین مى نشست و سوار بر الاغ مى شد، و کسى را همردیف خود قرار مى داد، و شرم آن نداشت که خودش به بازار برود و نیازهاى خانه را خریدارى کرده و حمل کند.
با همه افراد دست مى داد، و تا طرف ، دستش را رها نمى کرد، او رها نمى کرد، به همگان سلام مى کرد و اگر به چیزى دعوت مى شد، هر چند به خرماى خشک ، دعوت را رد نمى نمود.
کم خرج و بزرگ طبع و خوش برخورد بود.
چهره اش گشوده و خندان بود، اندوهش آمیخته مهربان با خشم نبود، و در تواضعش ذلت نبود، اشراف در بخشش داشت ، قلبى مهربان داشت ، و همه مسلمانان مهربان بود.
هرگز سر سفره اى سیر بر نخاست و هرگز دست طمع به چیزى دراز نکرد.
(14) 15 - امتیاز روایت شده ، رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله در سفرى بود.
براى طعام ، امر فرمود گوسفندى را ذبح نمایند.
شخصى عرض کرد: یا رسول الله !
ذبح گوسفند به عهده من ، و دیگرى گفت که پوست کندن آن با من ، و شخص دیگر گفت که پختن آن با من .
آن حضرت فرمود: جمع کردن هیزم هم با من باشد.
گفتند: یا رسول الله ، ما هستیم و هیزم جمع مى کنیم .
نیاز به زحمت شما نیست .
فرمود: این را مى دانم ، لیکن خوش ندارم که خود را بر شما امتیازى دهم .
پس به درستى که حق تعالى کراهت دارد از بنده اش که ببیند او خود را بر دوستانش امتیاز داده است .(15) 16 - انصاف هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله هفت ساله بود، روزى از دایه اش (حلیمه سعدیه ) پرسید، برادرانم کجا هستند؟
(چون در خانه حلیمه بود، فرزندان او را برادر خطاب مى کرد).
حلیمه جواب داد: فرزندان عزیز، آنان گوسفندانى را که خداوند به برکت وجود تو به ما مرحمت کرده است ، به چرا برده اند.
طفل گفت : مادر: درباره من به انصاف رفتار ننمودى .
مادر پرسید: چرا؟
گفت : آیا سزاوار است که من در سایه خیمه بمانم و شیر بنوشم ، ولى برادرانم در بیابان ، زیر آفتاب سوزان باشند؟
(16) 17 - اوایل زندگى از همان اوائل زندگانى که در سرزمینى به نام اجیاد در اطراف مکه به