نقش معلمان در پیشرفت جامعه از تبدیل خاک به طلا با ارزشتر است 
توسعه فرهنگى یکى از مهمترین عوامل پیشرفت جامعه است 
حضرت آیت الله خامنهای اهمیت ویژه معلمان را ناشی از تأثیر بی بدیل «آموزش و پرورش» در حیات فرد و جامعه خواندند و افزودند: همه افراد جامعه در دوران طلایی فراگیری خود یعنی از دبستان تا پایان دبیرستان، وارد کارگاهی عظیم و قرنطینهای عمومی میشوند که نقش آفرین اساسی آن «معلم» است و به همین علت معلمی حقیقتاً شغلی شریف و با عظمت است.
ایشان، برخورداری از جامعهای مستقل، مستعد، با اخلاق، پاکدامن، شجاع، مبتکر، مدبر، نقد پذیر، قانون پذیر، سختکوش و آرمان طلب را آرزوی همه ملتها خواندند و افزودند: تحقق این آرزوی بزرگ در گرو «کار و تلاش» معلمان است و لذا «معلمی» در اذهان جامعه بشری نیز از جایگاهی بی نظیر برخوردار است.
 رهبر انقلاب اسلامی، «مجموعه آموزش و پرورش» را حساس ترین دستگاه کشور برشمردند و افزودند: تجلیل و تکریم از معلم در نظام اسلامی، تعارف و حرف نیست، بلکه حقیقتی است که از شأن و شرافت معلمی سرچشمه گرفته است.
ایشان، تکریم معلمان را وظیفه آحاد مردم، خانوادهها و مسئولان برشمردند و در عین حال خاطرنشان کردند: معلمان پرتلاش کشور باید بیش از دیگران قدر جایگاه حساس خود را بدانند و به این نکته توجه کنند که اگرچه معلمی مثل دیگر مشاغل، راهی برای گذراندن معیشت نیز هست، اما دغدغه و مسئله اصلی یک معلم، رسالت و مسوولیت عظیمی است که در تحقق سرنوشت روشن جامعه و کشور بر دوش او قرار دارد.
ایشان، فعالیتهای نظام آموزش و پرورش را خوب ارزیابی کردند و افزودند: باید با استفاده از افراد فرزانه و اندیشمند موجود در آموزش و پرورش، حرکتی تحول گونه در این بخش و در «ساماندهی و شکل و محتوای» محیطهای آموزشی و مطالب درسی صورت گیرد، تا آینده روشن این مجموعه در پرتو تدین، علاقه مندی و دلسوزی موجود در معلمان محقق شود.
حضرت آیت الله خامنهای جامعه معلمان کشور را جامعهای دلپذیر، پاکدامن، متعهد، کوشا و صبور خواندند و با اشاره به تلاش دشمن برای تأثیرگذاری برقشرهای مهم مردم افزودند: همان گونه که در پیام سال جدید گفته شد، دشمنان ملت ایران امسال سه هدف اساسی، یعنی جلوگیری از پیشرفت علمی، ایجاد عقب ماندگی اقتصادی و تفرقه افکنی در صفوف متحد مردم را پیگیری میکنند و معلمان به علت اهمیت و حساسیت این شغل، همچون 27 سال اخیر یکی از اهداف اصلی این توطئه ها هستند، اما جامعه معلمان همچون گذشته، مثل کوه در مقابل امواج فشار و توطئه ایستاده است.
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به حرکت رو به پیشرفت علمی – سیاسی – اقتصادی و دفاعی کشور خاطرنشان کردند: دیکتاتورهای جهان با توجه به پیشرفت روزافزون ایران و تأثیرپذیری محسوس ملتهای مسلمان از نفوذ معنوی و آرمانی انقلاب اسلامی، همه تلاش و امکانات خود را برای متوقف کردن ملت ایران به کار گرفتهاند، اما ملت و مسوولان نظام با تکیه بر «عقل، شجاعت و احساس مسوولیت جمعی» و با توکل بر خدا این راه افتخارآفرین را ادامه میدهند.
 در آغاز این دیدار وزیر آموزش و پرورش با گرامی داشتن یاد معلمان شهید مطهری ، رجایی و باهنر گفت: تدوین لایحه نظام جامع تربیت معلم و افزایش صد درصدی پذیرش دانشجو در مراکز تربیت معلم در سال 1385، احیای معاونت پرورشی، گسترش فرهنگ قرآنی و پیگیری تولید برنامه درسیِ ملی از جمله اقدامات این وزارتخانه برای ارتقای علمی و معنوی معلمان و دانش آموزان است.
فرشیدی افزود برای رفع مشکل معیشتی معلمان، بودجه آموزش و پرورش 60 درصد افزایش یافته است و در سال هشتاد و پنج، 23 هزار واحد مسکونی و زمین به فرهنگیان واگذار شد، ضمن آنکه بودجه وام قرض الحسنه فرهنگیان نیز 12 برابر شده و برای تکمیل پوشش بیمه ای معلمان هم شرکت بیمه معلم ایجاد شده است.
توسعه فرهنگى یکى از مهمترین عوامل پیشرفت جامعه است استاندار خراسان شمالى در نشست اصحاب صنعت چاپ و تبلیغات این استان گفت: توسعه فرهنگى یکى از مهمترین عوامل پیشرفت جامعه است.
مهندس همتى در این نشست که در محل سالن شماره 2 استاندارى خراسان شمالى برگزار شد گفت: در بین مسائلى که در پیشرفت جامعه موثرند زیربنایىترین آن حوزه فرهنگ و تبلیغات است.
وى همچنین از توسعه فرهنگى به عنوان بزرگترین وجه مشترک میان کشورهاى توسعه یافته یاد کرد.
مهندس همتی با بیان اینکه امکان تغییرات در جامعه در گرو ایجاد تحول در حوزه فرهنگ است، افزود: تا زمانى که فرهنگ با تمام ابعادش متحول نشود تغییر در جامعه ممکن نخواهد شد و یا چنین تحققى بسیار سخت و پر هزینه خواهد بود.
استاندار خراسان شمالی با اشاره به تاثیرپذیرى فرهنگ از مذهب، اذعان کرد: دین و مذهب مىتواند به فرهنگ غنا بخشیده و موجب رشد انسانیت شود.
وى با بیان اینکه میان فرهنگ اسلامى و بومى هیچ تعارضى وجود ندارد، افزود: براى اثربخشى و افزایش بهرهورى چارهاى جز تغییر در حوزه فرهنگ نداریم.
استاندار خراسان شمالى افزود: عدم استفاده از تمام توانها و پتانسیلها از لحاظ فکرى، عقلى و جسمى به خاطر نگرشهاى غلط فرهنگى است که مانع از بهرهبردارىهاى صحیح مىشود که باید تلاش، خودباورى و سخت کوشى را جایگزین نگرشهاى غلط کرد.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامى خراسان شمالى در ادامه این جلسه گفت: صنعت چاپ و کانونهاى آگهى و تبلیغاتى بر تمامى بخشهاى دولتى، نیمه دولتى و خصوصى تاثیر زیادى دارند.
محمدرضا سوقندى تصریح کرد: این دو صنف در حفظ و گسترش فرهنگ عمومى و دینى نقش بسزایى دارند عواملی که مانع پیشرفت ایران و ایرانیان شده است در صد سال اخیر کسانی که درباره مشکلات جامعه سخن گفتهاند و مطالعه کردهاند معمولا مجموعه علل و عواملی که باعث این همه مشکلات علمی و مسائل نظری برای جامعه شده است و بیچارگی و بدبختی جامعه ما را بیشتر در سه محور کندوکاو کردهاند.
اولین محور مداخله کشورهای خارجی، استعمار و انواع و اقسام سلطهطلبیها بوده است.
دومین نکته رژیمهای سیاسی حاکم و مساله سوم تلقی مردم از دین بوده است.
این سه عامل تاکنون بیشتر مورد تاکید بوده است و بسته به دیدگاههای مختلف بر یکی از این عوامل بیشتر تاکید شده است.
اگرچه معمولا کسی هم نیست که دو عامل را انکار کرده باشد.
اما مسالهای که مهمتر از این سه عامل است وضع فرهنگی مردم است.
به تعبیر دیگر آسیبشناسی فرهنگی مردم ایران و اینکه به لحاظ فرهنگی چه امور نامطلوبی در ذهن و ضمیرشان راسخ شده است.
بنابراین سخنان من به معنای انکار سه عامل دیگر نیست.
ولی تاکید بر این است که مهمتر ازآن نگرشهای فرهنگی ماست.
در باب نگرشهای فرهنگی هم من یک تفسیر دوگانه دارم.
من معتقدم وقتی گفته میشود که از ماست که بر ماست و اینکه گفته میشود ما باید از درون تغییر کنیم دو نوع تغییرکردن مراد است که من به یک نوع آن میپردازم.
گاه وقتی گفته میشود که ما باید عوض شویم یعنی تا ما رفتار اخلاقی سالمی نداشته باشیم وضعمان بهبود پیدا نمیکند و این نکته گفته میشود که سود سرانجام و بالمعاد همه در اخلاقی زیستن است.
این اخلاقی زیستن یکی از دو بخش مطلب محل اشاره من است.
اما وضع فرهنگی به بحث اخلاقی ما بستگی ندارد و به یک سری نگرشهای ذهنی هم بستگی دارد و من میخواهم به این نگرشهای ذهنی بپردازم.
نگرشهای ذهنی اموری هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه در ما راسخ شدهاند و ما در همه کنشها و واکنشها تحتتاؤیر این نگرشها هستیم که لزوما جنبه اخلاقی هم ندارد و برای تغییر آنها نباید رفتار اخلاقی ما تغییر کند.
برعکس این نگرشها هستند که اخلاق ما را به سمت ناسالمی میکشند.
میشد این نگرشها را تحت عنوان جامعهشناسی قوم ایرانی بحث کرد.
اما موضوع بحث من درباره جامعهشناسی ایران معاصر نیست.
به تعبیر دیگر من به این بحث نمیپردازم که شاخهای از روانشناسی، روانشناسی اقوام است و شاخهای از جامعهشناسی و روانشناسی مربوط به اقوام است.
بنابراین سخنان را نباید در عداد کتاب روح ملتهای زیگفرید یا نوشته مرحوم بازرگان که گفتند زیگفرید به روح ملت ایران نپرداخته و من به روح ملت ایرانی میپردازم تا نوشته کاملتری میشود قرار داد.
آن بخش از مسائل فرهنگی که به نگرشهای ایرانیان مربوط میشود من بیست عامل را احصا کردهام.
استدلالهای من هم بر این مطالب بیشتر دروننگرانه است.
یعنی مخاطب باید به درون خودش مراجعه کند و ببیند که در خودش چنین حالتی وجود دارد یا اگر وجود دارد میتوان گفت سخن روی صواب دارد.
1-پیشداوری اولین خصوصیتی که در ما وجود دارد، پیشداوریهای فراوان نسبت به بسیاری از امور است.
اگر هر کدام از ما به درون خودمان رجوع کنیم پیشداوریهای فراوان میبینیم.
این پیشداوریها در کنش و واکنشهای اجتماعی ما تاؤیرات منفی زیادی دارد.
معمولا وقتی گفته میشود پیشداوری، بیشتر پیشداوری منفی محل نظر است ولیآؤار مخرب پیشداوری منحصر به پیشداوری منفی نیست.
پیشداوریهای مثبت هم آؤار مخرب خود را دارد.
از جمله خوشبینیهای نابهجا که نسبت به برخی افراد و قشرها و لایههای اجتماعی داریم.
2-جزمیت و جمود نوعی جزمیت (دگماتیسم) و جمود در ما ریشه کرده است.
من اصلا تحقیقات روانشناختی و تحقیقات تاریخی در اینباره ندارم که چرا ملت ایران تا این حد اهل جزم و جمود است.
یعنی واقعیت آن برای من محل انکار نیست اگرچه تبیینش برای من امکانپذیر نیست.
آنچه که در ما وجود دارد که از آن به جزم و جمود تعبیر میشود این است که باور ما یک ضمیمهای دارد.
یعنی ممکن است که ما معتقد باشیم که فلان گزاره درست است این سالم است اما اگر معتقد باشیم که فلان گزاره محال است که درست نباشد.
این محال است انسان را تبدیل به انسان دگمی میکند.
و ما کمتر میشود که به چیزی معتقد باشیم و یک محال است منضم به این اعتقادمان نباشد.
به تعبیر دیگر وقتی ما یک عقیده داریم که فلان گزاره صحیح است یک عقیده دوم داریم که گریزناپذیر است که فلان گزاره صحیح نباشد.
3-خرافهپرستی ویژگی دیگر ما خرافهپرستی است هم خرافه در بافت دینی و مذهبی و هم در بافتهای غیر دینی و مذهبی، خرافه در بافت مذهبی یعنی چیزی که در دین نبوده و در آن وارد شده است.
اما مهمتر این است که به معنای سکولار آن هم خرافهپرست هستیم.
خرافی به معنای باور آوردن به عقایدی که هیچ شاهدی به سود آن وجود ندارد ولی ما همچنان آن عقاید را در کف داریم.
این سه مساله را میتوان سه فرزند استدلال ناگرایی ما دانست.
هر که اهل استدلال نباشد اهل این سه است بنابراین راهحل درمان این سه تقویت روحیه استدلالگرایی است.
4-بهادادن به داوریهای دیگران نسبت به خود ما به ندرت در منی که از خودمان تصور داریم زندگی میکنیم و همیشه توجهمان به منی است که دیگران از ما تصور دارند و همیشه ترازوی ما در بیرون ماست.
این بهادادن به داوریهای دیگران علتالعلل یکسری مشکلات فرهنگی جامعه ماست.
5-همرنگی با جماعت نکته پنجم ناشی از نکته چهارم است به این معنا که ما هیچوقت در برابر جمهوری که با آن سروکار داریم نتوانستهایم سخن بگوییم که در مقابله با آن است و همیشه همرنگ شدن با جماعت برای ما مهم است.
6-تلقینپذیری تلقین یعنی رایی را بیان کردن و آرای مخالف را بیان نکردن و مخاطب را در معرض همین رای قرار دادن.
هر وقت شما در برابر هر عقیدهای نظر مخالفان آن را هم خواستید نشان میدهد که تلقینپذیر نیستید.
تلقینپذیری یعنی قبول تکآوایی.
7-القاپذیری القاپذیری به لحاظ روانشناختی با تلقینپذیری متفاوت است.
در القا یک رای آنقدر تکرار میشود تا تکرار جای دلیل را بگیرد.
اگر من گفتم فلان گزاره صحیح است شما از من انتظار دلیل دارید اما من به جای اینکه دلیل بیاورم 200 بار فلان گزاره را تکرار میکنم و کمکم ما فکر میکنیم که تکرار مدعا جای دلیل را میگیرد.
یعنی به جای اقامه دلیل خود مدعا تکرار میشود و این هنری است که در پرودیاگاندا یا آوازهگری وجود دارد.
اینکه رسانهها وقتی در دست قدرتها قرار میگیرند آنها خوشحال میشوند به دلیل وجود همین روحیه القاپذیری در مردم است.
والا اگر ملتی القاپذیر نباشد هرچه که رسانهها بگویند چون دائما دلیل میخواهند کسی از به دست گرفتن رادیو و تلویزیون اظهار خوشحالی نمیکند.
8-تقلید منظور من از تقلید نه آنست که در فقه گفته میشود.
مراد تقلید به معنای روانشناختی آن است.
یعنی اینکه من آگاهانه یا ناآگاهانه تحت الگوی شخصی باشم.
یعنی من خودم را مانند تو میکنم و به تو تشبه میجویم و تقلید، یعنی من تو را الگو گرفتهام.
آنچه که در عرفان گفته میشود که تشبه به خدا بجویید اگر این کار را با انسانها انجام دادیم تعبیر به تقلید میشود و این تقلید هم در ادیان و مذاهب و عرفان مورد توبیخ است.
9-تعبد تعبد یعنی سخنی را پذیرفتن صرفا به این دلیل که فلان شخا آن را گفته است.
یعنی اینکه اگر صورت استدلالی من ذهن من را آزار ندهد که فلان گزاره صحیح است چون فلان شخا گفته است فلان گزاره صحیح است