فصل اول: فطری بودن اعتقاد به وجود و ظهور مصلح کل برای آینده بشریت 
گفتار اول: تعریف فطرت و جایگاه معلومات فطری در معلومات انسانی
1-1.
فطرت در لغت.
اهل لغت در باب فطرت، عموماً آن را معرفتی دانسته اند که خداوند در نهاد وجود انسان قرار داده است.
مؤلف لسان العرب در بابا کلمه فطرت می نویسد «فطرت معرفتی است که خداوند در خلائق آفریده است و آیه شریفه به آن اشاره می نماید «فطره الله التی فطراناس علیها، لاتبدیل بخلق الله.» 
 صاحب کتاب اقراب الموارد نیز فطرت را خلقتی می داند که مولود در رحم مادر بر آن آفریده می شود.
هم چنین استعداد .
آمادگی برای قبول دین ازجمله معانی مذکور در این کتاب لغت برای فطرت هستند .
در کتاب قاموس المحیط و تاج العروس تیز همین معانی تکرار گردیده است 
2-1- جایگاه معلومات فطری در میان معلومات انسانی
حس، عقل، فطرت و وحی از ابزارهایی هستند که خداوند جهت ادراک، دریافت و شناخت در آدمی یا برای او به ودیعت نهاده است.
بدینجهت ادراکات و معارف انسان از خداوند، جهان، انسان را می توان به معلومات حسی، عقلی، فطری و وحیانی تقسیم نمود.
معلومات حسی ادراکات هستند که بوسیله حواس پنجگانه انسانی از پدیده های مادی درک می گردند و معلومات عقلی ادراکاتی هستند که بوسیله عقل به عنوان قوه و نیروی مدرک کلیات درک می گردند قانون علیتن، وجوب وجود، امتناع، اجتماع نقیضین و امتناع اجتماعی ضدین، ارجمله معلومات و ادراک عقلی بشمار می آیند.
 حس، عقل، فطرت و وحی از ابزارهایی هستند که خداوند جهت ادراک، دریافت و شناخت در آدمی یا برای او به ودیعت نهاده است.
معلومات حسی ادراکات هستند که بوسیله حواس پنجگانه انسانی از پدیده های مادی درک می گردند و معلومات عقلی ادراکاتی هستند که بوسیله عقل به عنوان قوه و نیروی مدرک کلیات درک می گردند قانون علیتن، وجوب وجود، امتناع، اجتماع نقیضین و امتناع اجتماعی ضدین، ارجمله معلومات و ادراک عقلی بشمار می آیند.
حقایقی در هستی وجود دارند که فطرت آدمی می تواند آنها را درک نماید.
شناخت و دریافت صفات و اسماء حق تعالی، کشش و گرایش به خداوند، حقیقت جویی میل به زیبایی کمال طلبی و گرایش به سعادت و تنفر از شقاوت ازجمله ادراکاتی هستند که از ناحیه فطرت درک می شوند بدینجهت به آنها معلوماتئ فطری گفته می شود.
علاوه بر حس، عقل و فطرت نیرویی ماورایی نارسائیهای ناشی از عدم بکارگیری صحیح و کامل ابزارهای سه گانه را مرتفع می سازد و آن وحی است.
شناخت های که وحی به آدمیان ارایه می دهد بسان مشعل فروزانی است که انسان در سیر تکاملی خود با بهره گیری از آن به مقاصد آفرینش خویش دست می یابد.
معلومات فطری مهمترین سرمایه برای به ثمر نشستن آموزه ها و تعلیمات وحیانی است.
آموزه های وحیانی با تکیه به بینشها و گرایشات فطری، آدمیان را به سوی رستگاری و فلاح رهنمون می شوند لذا جایگاه معلومات فطری در میان معلومات انسان برجسته و کلیدی است.
گفتار دوم: ویژگیهای بینشها و گرایشات فطری چنانکه در مباحث پیشین گذشت بینشها و گرایشات فطری با معلومات عقلی، حسی متفاوتند.
ویژگیهایی در بینشها و گرایشات فطری وجود دارد که آن را از ادراکات و معلومات دیگر متمایز می نماید که دو ویژگی 1- همگانی بودن و شمول و فراگیری زمانی و مکانی 2- لایتنهاهی بودن ارجمله ویژگی های متمایز سازنده معلومات فطری از دیگر معلومات است.
1- همگانی بودن و شمول و فراگیری زمانی و مکانی معلومات فطری معلومات فطری چون از جوهر مشترک نوع انسانی فطرت نشأت می گیرند همگانی است یعنی همه آدمیان هدالت را مطلوب می دانند و به زیبائیها عشق می ورزند تنوع تفاوت مصادیق زیبایی در ذائقه انسانها با عنایت به تفاوت بینشها و فرهنگ ها مانع از همگانی بودن زیبایی دوستی نیست.
حکیم ابونصر فارابی به این حقیقت به درستی اشاره می کند.
وی در این زمینه می نویسد «الناس الذین فطرتهم سلیمه، اهم فطره مشترکه اعدوا بها اقبول معقولات هی مشترکه لحمیهم، سیعون بها نحو امور مشترکه لهم».
میل به فضایل و ارزشهای اخلاقی از جمله گرایشات فطری است که همواره مورد توجه بوده است.
دکارت از گرایش به فضایل اخلاقی به حس اخلاقی تعبیر می نماید و می نویسد «حس اخلاق شناختی است که اولاً بی نیاز از دلیل و برهان است ثانیاً به روشنی و بداهت بدون ابهام به ذهن انسان می آید» بهرحال میل و گردش به فضایل اخلاقی حتی در اوج مخالفت با مراکز دفاع از آموزه های اخلاقی یعنی کلیساها در عصر رنسانی مغفول نمانده است.
بنابراین بینشها و گرایشات فطری اموری فرازماین و مکانی هستند.
2-لایتناهی بودن بینشهای فطری فطرت آدمی نظر به کمال طلبی آن نامحدود خواه و بی نهایت طلب است متعلق واقفی بینشها و گرایشهای فطرت حقیقتی است که از اطلاق در کمال برخوردار است لذا با توسعه بینشها و گرایشهای فطری، ابتهاج فطرت برای وصول به کمالات بیشتر می شود زیرا که پایگاه فطرت همانا روح الهی است که در خلقت آدمی به ودیعت نهاده شده است برخلاف لذایذ غریزی که با اندک طعامی یا شرابی یا ارضای غرایز جنسی به مقصد خود نایل می آید.
ابن سینا در این زمینه می نوسد «والنفوس السلیمه التی هی علی الفطره و لم یفظظها مباشره الامور الارضیه الجالسیه اذا سمعت ذاکراً روحانیاً بشیر الی احوال امنارقات غشیها غاش شائق لایعرف سببه و اصابها وجد مبرح مع لذه مفرحه لفضی ذلک بها الی حیره و دهش و ذلک للمناسبه و قد جرب هذا تجریبا شدیداً.
بنابراین انسانهایی که فطرتشان دست نخورده مانده و دستخوش امور طبیعت که موجب کدورت فطرت هاست نگشته اند وقتی یک ذکر روحانی را می شنوند آنقدر شاد می شوند و متهیج می گردند که قابل قیاس با هیچ شادی و بهجتی نیست ابن سینا این مسئله را از اموری بشمار می آورد که با استدلال بدست نمی آید بلکه با تجربه می توان به آن اذعان نمود.
گفتار سوم: عوامل رشد و شکوفایی فطرت.
دانسته های ذاتی و نهفته از ابتدای خلقت و گرایشات و انگیزه ها و کشش های درونی انسان مهمترین ابعاد فطرت انسان را شکل میدهند که دو دسته عوامل در آن مؤثرند دسته اول عواملی هستند که موجب رشد و شکوفایی فطرت هستند و دسته دوم عواملی هستند که مانع شکوفایی بینشها و گرایشات فطری هستند و اهتمام در پرورش حس حب به نیکیها و پاکیزگیها و مراقبت مداوم از خویشتن و نگهداری خود از ارتکاب به معاصی ازجمله عواملی هستند که در شکوفایی و رشد فطرت بسیار مؤثر می افتد.
1-3- اهتمام در پرورش حس حب به نیکیها صدالمتالهین شیرازی در زمینه پرورش حس حب به نیکیها و خیرات می نویسد «خداوند متعال برای هر یک از موجودات غایت و هدفی قرار داده است که بسوی آن حرکت کنند و به خیر و کمال خود نایل آیند.
همانگونه که قرآن کریم می فرماید «هوالذی اعطی کل شیء هلقه ثم هدی» مهمترین سبب و وسیله، هشق و حب به کمال است و انسان با سیر پله های نره بان کمال به بالاترین نقطه و غایت الغایات و خیرالخیرات دست می یابد.
شرط اصلی و محوری حرکت انسان به سوی کمال عشق و علاقه به این راه است و انسان باید تلاش نماید که به این حب و عشق به این راه افزوده شود.
در مقابل میل به زشتیها نیز موجب دفن فطرت می شود.
بنابراین پرورش حب به منبع کمالات یعنی خداوند متعال و تجلی کمالات او در انسان کامل موجب شکوفایی فطرت می شود.
حافظ شاعر عارف در این زمینه می گوید.
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست ورنه طبیب هست در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هرجا که هست پرتوی روی حبیب هست به می سجاده رنگین کن گرن پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها 2-3.
مراقبت مداوم از خویشتن و نگهداری خود از ارتکاب معاصی خداوند متعال در آیه شریفه «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیاً و جعل لکم السمع و الابصار و الافتره لعلکم تشکرون» به ضرورت شکرگذاری از قوای باطنی و ظاهری تأکید می ورزند.
شکرگذاری از قوای باطنی و ظاهری همانا بکارگیری آنها در مسیر صحیح خلقت آنها است.
یعنی اگر سمع و الابصار و افئده بسوی خیر، عدل و توحید حرکت کنند آدمی شاکر خواهد بود و در مسیر فطرت باقی خواهد ماند.
افئده مرکز دریافت ها و ادراکات باطنی است چنانکه مولف لسان العرب می نویسد «الفؤاد وسط القلب» و راغب اصفهانی نیز معتقد است «الفواد کالقلب ولکن یقال له فواد اذا اعتبر فیه یعنی التنقد الوالتوقد» مقطه مشتعل آن قلب فواد گفته می شود عارف وارسته سید حیدر آملی از فؤاد به معدن معرفت یاد نموده است یعنی شناخت و معرفت انسانی از همین نقطه طلوع می نماید.
راغب اصفهانی به مشتقات این کلمه اشاره می کند و می گوید وقتی گفته می شود «لحیم فئید» یعنی گوشتی که کباب شده است گوشت زمانی کباب می شود که آتش مشتعل شده باشد قلب هم آنگاه که به تکاپوی معرفت می افتد مشتعل می شود فؤاد نامیده می شود.
فخر رازی در تفسیر کبیر خود در ذیل آیه مبارکه «اناالله الموقده التی تطلع علی الافئده» می نویسد که فواد لطیف ترین نقطه قلب است همچنین نبی اکرم نیز در حدیثی آخرین نقطه قلب معرفی می کنند.
قرآن کریم دو حالت فوائد را بیان می کند که حکایت از ویژگیهای عارض بر فوائد است.
یکی مبین اوج معرفت و دیگر معرف ادبار و انحطاط عارض بر فوائد است چنانکه قرآن می فرماید «ما کذب الفوائد مارای» یعنی آنچه قلب رسول دید درست بود و دچار اشتباه و خطا نشد و این کافران هستند که اشتباه می کنند قلب صاف آن حضرت راه غلط را نمی پیماید یعنی فوائد او از عصمت برخوردار است که نقطه اوج فواد است و آیه شریفه «انالله الموقده التی تطلع علی الافئده» می فرماید آتشی که خدابی می افروزد.
این آتش بر فؤاد مشتعل می شود.
در تفسیر این آیه برخی از مفسرین گفته اند که این آتش از فواد خارج می شود و برخی میز گفته اند: این آتش بر فواد می نشیند.
اگر خوب دقت شود بدست می آید که هر دو تفسیر و تعبیر صحیح و قابل جمع است.
این آتش از فواد خارج می شود و سپس بر خود فواد موی نشیند.
تطلع یعنی بیرون می آید و علی الافئده یعنی بر آن می نشیند.
آتش جهنم از درون دل و قلب و ضمیر و باطن پرده اخیر قلب مشتعل می شود و بر همان نقطه نیز برمی گردد.
زیرا که این نقطه، نقطه اختیار و تصمیم گیری انسان است.
آتش بر همان نقطه ای می نشیند که مسئول بیراهه رفتن انسان است.
روایتی از عایشه نقل شده است که وی در احوال حضرت رسول (ص) نقل می کند که: شب تیمه شعبان، هنگام سحر، از خواب بیدار شدم و حضرت رسول (ص) را در بستر نیافتم.
پس از جستجو دیدم که حضرت رسول در راهروی مسجد بر خاک سجده نموده اند و به درگاه الهی چنین تضرع می نمایند که: الهی سجدلک سوادی و ضیامی و آمن بک فوادی هذه یرای و ما جنیته علی نفسی، یا عظیم ترجاه لکل عظیم، اخف لی الذنب اعظیم فانه لایغفر الذنب العظیم الا العظیم» خدایا این پیکر من، این نیروهیا باطنی من بر تو سجده می کند و این پرده اخیر دل من یعنی فواد من نیز با توست و به تو ایمان دارد.....
آنچه حضرت رسول (ص) بیان می کنند و آنچه از آیات فواد بدست آمد این استن که باید اطاعت و ایمان در نهایت وجود انسان رسوخ کرده باشد و حتی اعماق قلب انسان را نیز در برگرفته باشد به چنین ایمانی، تقوای حقیقی و ترس واقعی نسبت به خداوند گفته می شود و این تقواست که فطرت را در همه زمانها و مکانها و احوال حفظ می کند.
اگر فطرت ها بیدار باشد صدای ضمیر به از بیرون نیز شنید.
می شود چرا که چنین انسان بیدار فطرتی مناسبات عادلانه مطلوب را در زندگی اجتماعی مطالبه می کند و ندای فطرت خویش را ابراز می نماید روبه خدای خویش بانک برمی دارد که: «أین المنتظر لاقامه الأمت و العرج.
أین طاس آثار و الاهواء أین قاطع حبائل الکذب و الافتراء ...
أین السبب المتصل بین الارض و السماء ...
گفتر چهارم: شرایط شکوفایی فطرت شکوفایی و رشد بینشها و گرایشات فطری نیازمند به تمهید شرایط درونی و بیرونی است.
تزکیه نفس، محاسبه و مراقبت از آن ازجمله شرایط درونی و آموزش و پرورش صحیح، محیط اجتماعی سالم ازجمله شرایط بیرونی رشد و شکوفایی فطرت بشمار می آیند.
نوجوانان و جوانانی