دانلود مقاله معراج

Word 62 KB 15734 13
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • توضیح علمی معراج چیست؟


    (طبق روایات تذکره نویسان مسلمان) معراج در ماه رجب که هفتمین ماه عربی (ماه قمری) میباشد صورت گرفت و شبی که محمد بآسمان رفت شب بیست و هفتم آن ماه بود.
    طبق روایات مسلمین مسافرت آسمانی محمد (ص) موسوم به معراج دو مرحله داشت مرحله اول عبارت بود از مسافرت محمد از مکه به (بیت المقدس) و مرحله دوم را مسافرت از بیت المقدس بآسمان تشکیل میداد.
    تذکره نویسان مسلمان قسمتی از وقایع آن شب را از زبان خود محمد (ص) نق میکنند بدین شکل:
    محمد (ص) میگوید آن شب من در مکه خوابیده بودم و هنوز تصمیم مربوط بطرد من بموقع اجرا گذاشته نشده بود و دیدم که سقف خانه شکافت و جبرئیل از آن جا وارد گردید.
    جبرئیل سینه ام را شکافت و بعد با آب زمزم آن را شست و سپس ابریقی آورد که پر از (حکمت) بود و آنچه در ابریق وجود داشت در شکاف سینه ام ریخت و شکافت سینه ام را بست و دستم را گرفت و گفت برخیز و مرا سوار براق (اسب بالدار) کرد.
    اسب بالدار که محمد در آن شب بر آن سوار شد مرکبی بود حد فاصل بین اسب و استر و دارای صورتی چون صورت زن و با سرعت برق حرکت می کرد و وقتی محمد (ص) سوار بر آن اسب شد حالی داشت بین بیداری و خواب.


    محمد بعد از اینکه سوار بر (براق) شد براه افتاد و بدواً در شهر (حبرون) توقف کرد زیرا قبر ابراهیم آنجا بود و (محمد) بر سر قبر وی دعا خواند.
    سپس پیغمبر اسلام سوار شد و براه افتاد و مرتبه ای دیگر در (بیت اللحم) که محل تولد مسیح است توقف کرد و آنجا نیز دعا خواند و آنگاه سوار بر (براق) راه بیت المقدس را پیش گرفت و وارد (مسجدالاقصی) گردید.
    در آنجا قسمت اول سفر محمد (ص) یعنی مسافرت خاکی در آن شب خاتمه یافت و قسمت دوم یا مسافرت آسمانی از مسجدالاقصی واقع در (بیت المقدس) شروع شد.
    قبل از اینکه محمد در آن شب بطرف آسمان حرکت کند اثر پای خود را روی (قبه الصخره) یعنی (گنبد سنگی) واقع در بیت المقدس باقی گذاشت همچنان که (ابراهیم) در زمان حیات اثر پای خود را روی (مقام ابراهیم) باقی نهاد.
    قبل از اینکه محمد در آن شب بطرف آسمان حرکت کند اثر پای خود را روی (قبه الصخره) یعنی (گنبد سنگی) واقع در بیت المقدس باقی گذاشت همچنان که (ابراهیم) در زمان حیات اثر پای خود را روی (مقام ابراهیم) باقی نهاد.

    محمد (ص) سوار بر (براق) از زمین راه آسمان را پیش گرفت و وارد آسمان ماه که آسمان اول و از تمام آسمان ها بزمین نزدیک تر می باشد شد.

    در آن جا محمد (ص) حضرت (آدم) را یافت و مشاهده کرد که آدم بین دو گروه از آدمیان قرار گرفته است که بتازگی از زمین آمده اند و بعضی از آنها طرف راست هستند و برخی در طرف چپ.

    آنهائی که در طرف راست (آدم) بودند کسانی محسوب میشدند که میباید به بهشت بروند و کسانی که در طرف چپ (آدم) قرار داشتند میباید راه جهنم را در پیش بگیرند.

    (آدم) چون انسان است وقتی دسته اول را میدید تبسم میکرد و از مشاهده دسته دوم میگریست زیرا (آدم) پدر تمام افراد بشر میباشد و مانند یک پدر از خوشحالی فرزندان خود مسرور و از بدبختی آنان متأثر می شود.

    محمد از آسمان اول گذشت و بآسمان دوم رفت و در آنجا عیسی و (یوحنا) را دید و سپس راه آسمان سوم را در پیش گرفت و مشاهده کرد که (یوسف) آنجاست.

    محمد در آسمان چهارم (ادریس) و در آسمان پنجم (هارون) و در آسمان ششم موسی و در آسمان هفتم که بلندتر از آن آسمانی وجود ندارد (ابراهیم) را یافت.

    ابراهیم در آسمان هفتم بدیوار خانه ای که معلوم شد خانه فرشتگان است تکیه داده بود و معلوم شد که نقشه ساختمان آن خانه فرقی با نقشه ساختمان خانه کعبه ندارد.

    بعد از آسمان هفتم منطقه ای قرار گرفته که مانند منطقه اطراف خانه کعبه (حرم) است و در انتهای حرم (سدره المنتهی) قرار گرفته و آن درختی است که بعد از مجهول مطلق واقع شده و هیچکس نمیداند که پس از آن وضع ملکوت چگونه است.

    در آنجا پیغمبر بقدری بخداوند نزدیک شد که صدای قلم خداوند را می شنید و می فهمید که خدا مشغول نگاهداری حساب افراد بشر میباشد ولی با اینکه صدای قلم خداوند را می شنید وی را نمی دید زیرا هیچ کس نمی تواند خداوند را ببیند ولو پیغمبر باشد.

    وقتی پیغمبر اسلام میخواست بآسمان برود دید در آسمان اول یا آسمان ماه عده ای از فرشتگان که نگهبان بودند هویت اشخاص را وارسی می کردند تا اینکه بدانند چه کسانی عازم آسمان هستند.

    با اینکه محمد (ص) پیغمبر بود نمی توانست مستقیم صدای خداوند را بشنود و صدای او بوسیله جبرئیل بگوشش میرسید زیرا هیچ گوش ولو گوش پیغمبر باشد توانائی ندارد که مستقیم صدای خدا را بشنود.

    در آن جا خداوند، بوسیله جبرئیل با محمد (ص) صحبت کرد و باو گفت میدانم که تو را از قبیله ات طرد کرده اند ولی باید شیکبائی داشته باشی و بدانی که قبل از تو پیغمبرانی بودند که بیش از تو زجر کشیدند و بعضی از آن ها مورد شکنجه های شدید قرار گرفتند و مردند.

    آنگاه خداوند راجع بوظیفه آینده محمد (ص) کرد و باو گفت همان طور که (موسی) پیروان خود را جمع آوری کرد و از مصر مهاجرت نمود تو نیز باید پیروانت را جمع آوری کنی و از مکه مهاجرت نمائی.

    طبیعی است که این کار احتیاج باراده و استقامت دارد و ما هم برای اینکه اراده و استقامت تو را تقویت کنیم پیغمبر خود را بآسمان آوردیم.

    هنگامی که محمد از نزد خداوند مرخص شد که بزمین برگردد دوازده فرمان دریافت کرد (همان گونه که موسی ده فرمان دریافت کرده بود) و مأمور گردید که آنها را بمسلمین ابلاغ کند و فرمان های دوازده گانه از این قرار است: مسلمین نباید جز خدای واحد را بپرستند.

    پدر و مادر خود را باید دوست بدارند و محترم بشمارند.

    صله رحم را بجا بیاورند.

    از ضعفاء و ابن السبیل (یعنی مسافرین وامانده که نمیتوانند بوطن برگردند) و بیگانگانی که پناهنده می شوند دستگیری نمایند.

    ولخرجی و اسراف نکنند.

    لئامت نداشته باشند.

    مبادرت بزنا ننمایند.

    از قتل نفس بپرهیزند.

    مال دیگران و بالاخص مال یتیمان را غصب ننمایند.

    اندازه سنگ و پیمانه را نگاه دارند و خدعه نکنند.

    از مبادرت بکارهای دور از عقل بپرهیزند.

    غرور نداشته باشند.

    محمد (ص) بعد از واقعه معراج؛ تمام کسانی را که در آسمان دید معرفی کرد و بی مناسبت نیست که بگوئیم که (دانته) نویسنده کتاب (کمدی خدائی) در کتاب خود برای ذکر وقایع و معرفی اشخاص روشی پیش گرفته که همان روش بیان وقایع معراج از طرف محمد (ص) است.

    در سفر (معراج) محمد در آسمان تمام برجستگان نوع بشر را دید و توانست همه آن ها را بشناسد.

    او کسانی را دید که (حاوی بین الیراع والاسل) بودند یعنی هم رزمجو بشمار میآمدند و هم قلمزن و بقول امروزیها صاحب السیف و القلم محسوب میشدند.

    محمد (ص) تمام پیغمبران بزرگ و همه بزرگان علم که در قرون قبل زندگی را بدرود گفته بودند در آسمان دید و این موضوع برای او یک موفقیت بزرگ شد چون توانست همه را از نزدیک بشناسد.

    بعضی از تذکره نویسان نوشته اند با این که محمد (ص) هفت آسمان را پیمود و به (سدره المنتهی) رسید و در آنجا با خدا صحبت کرد وقتی که برگشت و بخانه خود ورود نمود چفت درب اطاق او یا چفت درب خانه اش که هنگام رفتن باز شد هنوز تکان می خورد.

    اینموضوع با توجه به فرضیه نسبی (انشتین) که در ایندوره معروفیت دارد خیلی عجیب نیست زیرا در فرضیه مزبور ذکر شده که زمان، برای دو نفر که یکی ساکن و دیگری متحرک است یک اندازه جلوه نمی کند و بنابراین میتوان قبول کرد که شخصی از خانه خارج شود، و بآسمان ها برود و از آن جا برگردد ولی هنوز چفت خانه یا زنجیر درب خانه اش تکان بخورد.

    چون در این خصوص یعنی نسبی بودن زمان خیلی بحث شده و همه از آن اطلاع دارند من چیزی نمی گویم.

    در معراج محمد (ص) این موضوع عجیب نیست بلکه آن چه تولید شگفت میکند این که آیا محمد توانست با همین جسم که متشکل از گوشت و خون و استخوان و پوست است بآسمان ها برود؟

    علمای اسلامی راجع به معراج محمد (ص) دو نظریه دارند و بعضی میگویند که وی با همین جسم خاکی بآسمان رفت و برخی دیگر عقیده دارند که روحش بآسمان پرواز نمود ولی هیچ یک از علمای اسلامی نگفته اند محمد در حال خواب بآسمان رفت و در رؤیا توانست که به (سدره المنتهی) برسد.

    آنهائی که عقیده دارند که جسم محمد (ص) بآسمان رفت میگویند که او، چون پیغمبر بود می توانست همه کار را بکند و از جمله قادر بود که با همین جسم خاکی بآسمان برود و تا آسمان هفتم را طی کند.

    دسته دیگر میگویند که (محمد) با جسم خاکی بآسمان نرفت و لزومی هم نداشت که با جسم خاکی بآسمان برود.

    وی با روح خود در آسمانها سفر کرده و توانست هفت آسمان را ببیند و خود را به (سدره المنتهی) برساند و با خداوند صحبت نماید.

    به عقیده آنها ما بدون اینکه پیغمبر باشیم در حال خواب به جاهائی میرویم که با ما هزارها کیلومتر فاصله دارد و با کسانی صحبت میکنیم که مرده اند.

    ما نه فقط با امواتی که در دوران زندگی آنها را شناخته ایم صحبت می کنیم بلکه در حال رؤیا با کسانی صحبت می نمائیم که قرن ها از مرگشان گذشته است.

    ما در همان حال که با اموات مزبور صحبت می کنیم میدانیم که آنها مرده اند معهذا از مکالمه با اموات متحیر نمی شویم و در نظرمان عادی جلوه میکند و برای اینکه آنها را نرنجانیم بآنان نمی گوئیم که شما مرده اید.

    وقتی که ما خواب می بینیم جسم خاکی ما تکان نمیخورد و همچنان روی بستر قرار گرفته ولی ما طوری سبک بال هستیم که هر جا میخواهیم میرویم.

    در آن حال یا بقول قدماء روح از بدن خارج میشود و در فضا بجولان درمی آید و بشهرهای دوردست میرود و با کسانیکه صدها سال قبل از ما مرده اند تماس میگیرد و شگفت آنکه در این تماس ها ما می توانیم با کسانیکه قبل از ما در کشورهای دیگر می زیسته اند و زبان ما را نمیدانستند و ما هم زبانشان را نمیدانیم صحبت کنیم و ندانستن زبان مانع از مکالمه نمی شود و ما زبان آنها را می فهمیم و آنها زبان ما را می فهمند.

    یا این است که روح از بدن ما خارج نمی شود بلکه در حال خواب، در وجود ما، (و امروز ما میگوئیم در اعصاب و سلولهای مغز ما) کیفیتی بوجود میآید که حجابها در نظرمان از بین میرود و فواصل دراز، کوتاه می شود و ما خود را شخصی می بینیم که همه جا را می شناسیم و با همه کس آشنائی داریم.

    در حال بیداری ما نمی توانیم از روی یک جوی آب که قدری عریض است خیز برداریم ولی در حال خواب، از بالای دره ها پرواز می کنیم و از قلل کوه ها می گذریم و طوری آن پروازها در نظرمان عادی است که مثل اینکه از یکی از خیابان های شهر عبور می نمائیم.

    در حال خواب بسیاری از امور محال برای ما آسمان و عادی میشود.

    ما در حال خواب دیدن، میتوانیم هم در خانه خود باشیم و هم در جائی که هزارها کیلومتر با خانه فاصله دارد و در هر دو جا با وجود بعد فاصله، حضور خود را احساس می نمائیم.

    در حال خواب دیدن ما می توانیم زبان های بیگانه را بفهمیم حتی با آن زبان تکلم کنیم.

    و وقتی وارد یک کشور بیگانه (در حال خواب) می شویم طوری همه جا بنظرمان آشنا است که پنداری در آن جا متولد گردیده، نشو و نما کرده ایم.

    ما در حال رؤیا آشنایان و دوستان و (هم دشمنان) داریم که یکی از آنها را در موقع بیداری نمی شناسیم ولی تا خوابیدیم آن ها در دنیاهای شگرف رؤیا، اطراف ما نمایان می شوند و بعضی نسبت بما محبت میکنند و بعضی از آنها بقدری وحشت انگیز می باشند که ما از مشاهده آنان فریاد می زنیم و از هول از خواب میپریم.

    در دنیای خواب ما می توانیم وارد دهانه کوه آتش فشان ملتهب شویم و تا مرکز آن کوه برویم و از کوه آتش فشان خارج گردیم بدون اینکه بسوزیم.

    همچنین در موقع خواب میتوانیم شدیدترین برودت ها را تحمل نمائیم بی آنکه زندگی را از دست بدهیم.

    در موقع خواب اندازه گیری زمان مقیاسی

کلمات کلیدی: معراج

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله معراج, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله معراج, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله معراج

معراج پیغمبر (ص) مساله معراج پیغمبر یعنى عروج و بالا رفتن حضرت از زمین مانند اعتقاد به وجوب ناز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات و امر به معروف و نهى از منک از ضروریات دین اسلام است. معناى «ضروریات‏» این است که همه مسلمانان باید معتقد به آن باشند، و هرکس آن را انکار کند کافر است. آن هم معراج جسمانى به معراج روحانى، به شرحى که خواهیم گفت. شرح اجمالى معراج و ...

بحث از واقعه شگفت انگیز و محیرالعقول معراج پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از جمله مباحث جنجال برانگیزی به شمار می‌اید که از دیرباز تاکنون، بر سر زبان و قلم دوست و دشمن جریان داشته است. برخی از اندیشمندان و مفسران به فراخور بضاعت و توان علمی خود، در این زمینه مطالبی را به رشته تحریر درآورده و دیدگاه‌های خود را مطرح ساخته‌اند. نگارنده در این مجال در پی ارائه تحلیلی کوتاه، رسا و ...

داستان معراج حضرت محمد (ص)در یک شب از مکه معظمه به مسجد الاقصى و از آنجا به آسمانها و بازگشت‏به مکه در قرآن کریم در دو سوره به نحو اجمال ذکر شده، یکى در سوره‏«اسراء»و دیگرى در سوره مبارکه‏«نجم‏»، و تاویلاتى که از برخى چون حسن بصرى، عایشه و معاویه نقل شده مخالف ظاهر آیات کریمه قرآنى و صریح روایات متواتره‏اى است که در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل ...

انسان همیشه سعی دارد به هر مسئله ای از دریچه« حس» بنگرد. زیرا مطمئن ترین علوم او را همین «معلومات حسی» تشکیل میدهد و به همین جهت، در میان مسائل مختلف آنهایی که دلایل حسی بیشتری دارند سهم زیادتری از اطمینان انسانی را به خود جلب می کنند. از همین رو، امروز هزارن آزمایشگاه در سراسر جهان برای تحقیق درباره مسائل گوناگون علوم، با هزینه های سنگینی تأسیس شده و ...

پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت‌المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت‌المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و ...

هرسر مویم ثنا خوان توباد ای چهره ‌جمیل ونامتناهی که درآئینه ‌ آفرینش ، همه ‌ نقش ها ونقاشی ها وصورت ها وصورتگریها از توست.هردم، نفسم به نام تو معطر باد،ای آنکه گل های هزاران رنگ باغ های جهان رایحه‌ایی از عطر پروردگار توست . کبوتر بی بال وپر طبعم،هواگرفته ‌عشق توباد،ای واژه آخرین وای توانایی که به کلام ،جذبه‌ی پرواز وبه شعر ،شور زیست ومعراج می بخشی وخماران محبتت راجامی از عشق ...

آثار خیام آثار علمی و ادبی بسیار تالیف نمود که معروفترین آنها هفده رساله و کتاب است بشرح زیر رساله فی براهین‌الجبر و المقابله به زبان عربی، در جبرو مقابله که فوق العاده معروف است و بوسیله دکتر غلامحسین مصاحب در تهران به چاپ رسیده است رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال 473 نوشته است ...

ان الله جمیل و یحب الجمال « خداوند از شر آن روز ، در امانشان می دارد و آنان را شادی و سرور می بخشد و در برابر شکیبائی ، بهشت و لباسهای حریر بهشتی پاداششان می دهد . در آنجا بر تختها تکیه زنند نه آفتابی در آنجا می بینند و نه سرمائی . سایه هایش بر آنها گسترده و میوه هایش در دسترس است و جامهای سیمین و کاسه های بلورین گرداگرد آنها می گردانند. ظرفهای بلورین و سیمین را به اندازه ...

مقدمه: واقعه کربلا حکایت از رودرویی حق با طل است که نقل عظیم حمایت از حقانیت را با خود می کشد. پس از این مسئله ی مهم اسلامی حق خواهان آنرا آئین قرار دادند و برای بیان آرمان خود این مهم را به گذشته و آینده پیوند دادند. اول از زبان حضرت آدم وبعد بر تخته پاره های کشتی نوح وتا معراج رسول و بعد از آن به همراه امام عصر(عج)وحتی نوشته های درب بهشت نیز این پیوند حاصل می شود هر کس به ...

در طول تاریخ اسلامی ، در بسیاری از ممالک اسلامی مکانهای متعددی به نام (( قدمگاه )) یا محل و جایگاه قدم پیغمبر (ص ) و ائمه اطهار ( ع ) شهرت یافته اند که مشهورترین آنها قدم الشریف در قبه الصخره ی بیت المقدس است که قدمگاه حضرت محمد است که از آنجا به معراج رفته است. وجه تسمیه ی قدمگاه رضوی نیشابور سنگ مربعی شکل سیاه رنگی است که ابعاد آن تقریبا 50*50 است. قدمگاه: شهر قدمگاه هم اکنون ...

ثبت سفارش