دانلود مقاله هرمنوتیک و قرآن

Word 91 KB 19116 19
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • شلایر ماخر معتقد است که، این دو گرایش تفسیری یا دو شیوه‌ی تفسیری در جهت عکس هم هستند.

    هم‌چنان که اشاره کردم، تفسیر دستوری بر جنبه‎های مشترک متن با سایر متون مشابه، تاکید دارد؛ در حالی که، تفسیر فنی بر جنبه‎های اختصاصی متن توجه و تأکید می‎کند؛ به همین دلیل، شلایر ماخر معتقد است، هر اندازه که ما به تفسیر دستوری نزدیک می‎شویم، از تفسیر فنی فاصله می‎گیریم و هر اندازه به تفسیر فنی نزدیک می‎شویم، از تفسیر دستوری فاصله می‎گیریم.


    بحث‎های شلایر ماخر، تقریباً در همین اندازه، متوقف می‎شود.

    یعنی او پس از معرفی این دو گونه تفسیر و بیان ویژگی‎هایشان، چیزی فراتر از این پیش نمی‎رود.

    البته شلایر ماخر مطالب بسیار زیادی را در توضیح این دو گونه‎ی تفسیر و بیان ویژگی‎های آنها گفته است؛ اما حاصل کار شلایر ماخر، هم‌چنان که اشاره کردم، یک قواعد خاصی را به دست مفسر نمی‎دهد، که آن مفسر بتواند بر اساس آن قواعد، به تفسیر متن بپردازد.

    دیلتای کسی است که اندیشه‎ی شلایر ماخر را در زمینه هرمنوتیک به جهان معرفی کرد و در واقع شلایر ماخر را در کتابی که درباره‌ی زندگی او نوشت، پدر هرمنوتیک معاصر مطرح کرد.

    دیلتای انگیزه‎ی دیگری در جست‌وجوی هرمنوتیک دارد.

    هدف او دستیابی به قواعدی برای تفسیر متن نیست.

    مشکلی که دیلتای در روزگار خودش با آن مواجه است، مشکلی است که پزیتیویست‎ها در آن دوران مطرح کردند و دیلتای در قبال آن جریان پزیتیویستی می‎خواهد از آن چیزی که پزیتیویست‎ها به آن حمله کرده اند، دفاع کند.

    پزیتیویست‎ها که تأکیدشان بر آزمون‌پذیری گزاره‎ها است و هرگونه گزاره‎ی غیر قابل آزمون را فاقد معنا معرفی می‎کنند، علوم انسانی، به اصطلاح امروز ما، که در زمان دیلتای این اصطلاح وجود نداشته است و دیلتای خودش اصطلاح دیگری را جعل کرده است، تحت عنوان علوم معنوی که مقصودش همین علوم انسانی است.

    پزیتیویست‎ها حمله‎ی گسترده‌ای را بر علوم انسانی آغاز کرده اند و آنان اعلام کرده اند که، همه‌ی گزاره‎های مربوط به علوم انسانی، فاقد معنا است؛ چراکه این‎ها آزمون‌پذیر نیستند.

    البته در آن زمان بسیاری از شاخه‎های علوم انسانی نیز شناخته‌شده نبود و تنها برخی از زمینه‎های علوم انسانی مطرح بود.

    یکی از آن زمینه‎ها که در آن زمان جالب توجه پزیتیویست‎ها بود و دیلتای هم بسیار به این زمینه توجه داشت، تاریخ بود.

    از دید پزیتیویست‎ها، تاریخ گزاره‎های معنادار نداشت؛ به این دلیل که، گزاره‎های تاریخی، قابل آزمون تجربی نبودند.

    این امکان وجود ندارد، که ما یک حادثه‎ی تاریخی را که در یک ظرف خاص زمانی و موقعیت خاص مکانی اتفاق افتاده است، آن را در فضای دیگری بیازماییم.

    دوباره آن موقعیت را ایجاد کنیم تا ببینیم آیا همان حادثه با همان ویژگی‎ها رخ خواهد داد یا نه؟

    بنابراین، آزمون تجربی در گزاره‎های تاریخی امکان‌پذیر نیست.

    پزیتیویست‎ها می‎گفتند: این گونه گزاره‎ها فاقد معنا هستند و معنای محصلی ندارند.

    دیلتای در روزگاری زندگی می‎کرد که، تاریخ برای آلمانی‎ها اهمیت ویژه‌ای یافته بود.

    هویت آلمانی کم‌کم داشت در اروپا به صورت هویت مهمی مطرح می‎شد و در واقع زمینه‎ی جنبشی که بعدها به ناسیونال سوسیالیسم، یعنی جنبش نازیسم منتهی شد، آن زمینه فراهم می‎شد.

    در این فضای تاریخی خاص برای دیلتای بسیار مهم بود که بتواند از تاریخ دفاع کند.

    همین اهمیت بحث تاریخ به صورت خاص و علوم انسانی به صورت عام برای دیلتای باعث شد که دیلتای به آثار شلایر ماخر توجه خاصی بکند و در این آثار مطلبی را بیابد که، پیش از دیلتای به آن توجه نشده بود و اهمیت آن دانسته نشده بود و آن مطلب هرمنوتیک بود.

    دیلتای بحثی را مطرح کرد که در واقع در مقام دفاع نسبت به آن حمله‌ای که پزیتیویست‎ها داشتند، بود.


    دیلتای این بحث را مطرح کرد که دانش‎های ما به دو گروه تقسیم می‎شوند: دانش‎های طبیعی و دانش‎های معنوی.

    البته این اصطلاح دانش معنوی هم‌چنان که عرض کردم، اصطلاحی است که در روزگار ما به علوم انسانی تبدیل شده است و چون در آن زمان هنوز علوم انسانی مطرح نشده بود؛ تعبیر دانش معنوی در آثار دیلتای دیده می‎شود.

    دیلتای در بیان تفاوت این دو نوع دانش، این‌چنین گفته است: در دانش‎های طبیعی، ما یک فاعل شناسایی داریم، که عبارت است از انسان؛ کسی که در مقام شناخت و بررسی و پژوهش بر می‎آید و موضوع شناسایی، که عبارت است از مثلا، یک امر طبیعی؛ برای مثال، وقتی یک دانشمند علوم طبیعی به بررسی یک درخت یا یک جانور می‎پردازد، آن دانشمند، فاعل شناسایی است؛ در مقام شناختن بر می‎آید و آن درخت یا جانور، موضوع مطالعه و شناسایی او است.

    در این‌جا کاری که ما انجام می‎دهیم، توصیف است؛ یعنی این دانشمند، در واقع به توصیف این درخت می‎پردازد، که این درخت یا این جانور چه ویژگی‎ها و چه خصوصیاتی دارد.

    و روشی که در این مطالعه به کار گرفته می‎شود، روش تجربی است بنابراین، دیلتای با پزیتیویست‎ها در علوم طبیعی موافق بود.

    او هم پذیرفت که، چون ما در علوم طبیعی در مقام توصیف هستیم و فاعل شناسایی؛ یعنی انسان با موضوعِ مطالعه؛ مثلا، گیاه یا جانور متفاوت هست، روشی که به کار می‎رود، روش تجربی است.

    اما دیلتای ادعا داشت که در علوم معنوی، فاعل شناسایی با موضوع مطالعه، یک چیز است.

    ما در علوم انسانی به شناخت انسان می‎پردازیم.

    فاعل شناسایی، انسان است و موضوع این مطالعه، خود انسان؛ بنابراین، فاعل شناسایی و موضوع یکی هستند.

    آنچه که ما در مقام شناخت علوم انسانی انجام می‎دهیم به اعتقاد دیلتای تفسیر است؛ نه توصیف؛ یعنی، یک دانشمند علوم طبیعی، به توصیف درخت می‎پردازد؛ اما یک مورخ، در مقام یک دانشمند علوم انسانی، به تفسیر یک حادثه‌ی تاریخی، که یک حادثه‎ی بشری است، می‎پردازد.

    روشی که در این تفسیر به کار گرفته می‎شود، هرمنوتیک است.

    در علوم طبیعی، فاعل شناسایی با موضوعِ مطالعه، دو چیز است.

    کاری که عالم طبیعی انجام می‎دهد، توصیف است و روشی که به کار می‎گیرد، تجربه است.

    در علوم انسانی، فاعل شناسایی و موضوعِ مطالعه، یک چیز است.

    کاری که دانشمند در علوم انسانی انجام می‎دهد، تفسیر است و روشی که به کار می‎گیرد، هرمنوتیک.

    در واقع دیلتای، بحث هرمنوتیک را که شلایر ماخر تنها برای تفسیر متون، آن‌هم به صورتِ خاص، درباره‌ی متون مقدس مطرح کرد، آن را بدیلی برای روش‌شناسی تجربی عرضه کرد و در واقع، بحث هرمنوتیک را از تفسیر متن، به ساحت متدولوژی و روش‌شناسی گسترش داد.


    از دیدگاه دیلتای، هرمنوتیک، تنها قواعد تفسیر متن نیست؛ بلکه، هرمنوتیک روش تفسیر پدیده‎های انسانی است.

    ما در واقع با کمک هرمنوتیک به تفسیر پدیده‎های انسانی می‎پردازیم.

    دیلتای در مبانی هرمنوتیکی خودش، اصولی را مطرح می‎کند.

    یکی از آن اصول، که یک اصل محوری در دیدگاه دیلتای نیز است، این است که، دیلتای در مقام یک شخصیت تاریخی‌گرای هیستوریست، معتقد است که هر انسانی زاده‌ی موقعیت تاریخی‌ای است که، در آن قرار دارد و اگر هر انسانی در موقعیت تاریخی انسان دیگری قرار بگیرد، دقیقاً به آن انسان تبدیل خواهد شد؛ مثلا، هیتلر زاده‎ی موقعیت تاریخی‌ای است که، در آن قرار گرفته است و حافظ مولود موقعیت تاریخی دیگری است.

    اگر شخص هیتلر در موقعیت حافظ قرار می‎گرفت، حافظ می‎شد و اگر شخص حافظ، در موقعیت تاریخی هیتلر قرار می‎گرفت، هیتلر می‎شد.

    از دیدگاه دیلتای، خصوصیت‎ها و امتیازات فردیِ افراد، در واقع نتیجه‎ی موقعیت تاریخی‌ای است که آنان در آن قرار دارند.

    به همین دلیل دیلتای می‎گوید: "برای این‌که بتوانیم یک انسان را بشناسیم، باید فضای تاریخی‌ای را که، او در آن می‎زیسته است، برای خودمان بازسازی کنیم." همو می‎گوید: "اگر من بتوانم فضای تاریخی‌ای را که حافظ در آن زندگی می‎کرده است، بازسازی کنم، هر‌چقدر در این بازسازی دقیق‌تر‌باشم، یعنی بتوانم اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی؛ حتی معماری، نحوه‎ی سلوک طبیعی مردم و پوشش مردم و هرچقدر من بتوانم به زمان حافظ نزدیک‌تر بشوم و مشخصه‎ها و مؤلفه‎های تاریخی روزگار حافظ را تشخیص بدهم، بهتر می‎توانم حافظ را بشناسم" بنابراین، اگر بخواهیم بحث دیلتای را در حوزه‎ی تفسیر متن تطبیق کنیم، بحث دیلتای فراتر از تفسیر متن است؛ اما اگر بخواهیم این را در حوزه‌ی تفسیر متن مطرح کنیم، دیلتای می‎گوید: "مثلاً برای این‌که شما، اشعار حافظ را خوب بفهمید، به چه چیزی باید برسید؟

    قله‎ی فهم شعر حافظ، این است که، شما بتوانید همان‌گونه که حافظ می‎فهمیده است؛ همان احساسی که حافظ در این اشعار می‎خواست منتقل کند؛ همان مفاهیمی ‎را که حافظ می‎خواست برساند، آنها را درک کنید.

    برای این‌که، شما به این‌جا برسید، باید فضای تاریخی حافظ را دوباره برای خودتان بازسازی کنید.

    وقتی در آن فضای تاریخی قرار گرفتید، آن‌وقت است که، شما می‎توانید شعر حافظ را همان‌گونه که حافظ می‎فهمیده است، بفهمید".

    این مبنای دیلتای، شبیه به مطلبی است که از برخی فقهای بزرگ متأخر نقل می‎شود، که می‎فرمودند: "ما برای فهم روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ باید فضای صدور این روایات را بشناسیم." از یکی این بزرگواران تعبیری نقل می‎شود که ایشان می‎فرمودند:"وقتی ما می‎خواهیم یک روایت را تفسیر کنیم، نمی‎توانیم این روایت را بر فراز قله‌ای قرار بدهیم و خودمان، از تهِ دره‌ای به آن نگاه کنیم؛ بلکه ما باید از این کوه بالا برویم، خودمان را به روایت برسانیم و به فضایی که آن روایت در آن صادر شده است، برسیم و آن موقع می‌فهمیم که، مقصود از این روایت چه بوده است".

    این سخن تا اندازه‌ای شبیه به مبنایی است که دیلتای دارد.

    دیلتای می‌گوید: "من برای این‌که یک متن را بشناسم، باید فاصله‌ی تاریخی من با متن از بین برود.

    اگر یک متن چهارصد سال پیش نوشته شده باشد، من باید این تاریخ چهارصد ساله را پشت سر بگذارم، خودم را به متن برسانم، فضای تاریخی آن روزگار را بیابم و آن‌موقع به تفسیر متن بپردازم".

    این گزارشی کوتاه از دیدگاه‎های دیلتای است.

    در عین حال که، شلایر ماخر و دیلتای دو ساحت هرمنوتیک را مطرح می‎کنند، یکی تنها برای تفسیر متن، به هرمنوتیک می‎پردازد؛ یعنی شلایر ماخر و دیگری هرمنوتیک را یک روش و مِتُد قابل توجه قرار می‎دهد؛ یعنی دیلتای و انگیزه‎هایشان نیز متفاوت است.

    در عین حال، هر دو، هرمنوتیک را در طبقه‎ی خاصی به نام هرمنوتیک کلاسیک قرار می‎دهند؛ یعنی شلایر ماخر و دیلتای، دو فرد شاخص از هرمنوتیک کلاسیک هستند.

    هر دوی اینان معتقداند که، متن معنایی دارد که، مفسر وظیفه‎ی کشف این معنا را بر عهده گرفته است و در واقع مفسر، کاشف معنا است؛ نه خالق معنا.

    از این مرحله به بعد، هرمنوتیک وارد فضای دیگری شد.

    "هایدگر" در مقام یک فیلسوف، وقتی با بحث‎های دیلتای برخورد کرد، به جای این‌که، به آنچه دیلتای (یعنی بهره‌برداری از هرمنوتیک، "یک روش در علوم انسانی" به آن پرداخت، بپردازد، این پرسش را مطرح کرد که آیا این روش می‎تواند معیار معناداری در عینی‌بودن یک دانش باشد؟

    چون در واقع، دیلتای برای این‌که علوم انسانی را معنادار کند و علوم انسانی را عینی و واقعی معرفی کند، روش هرمنوتیک را مطرح و بر روش هرمنوتیکی تأکید کرد.

    "هایدگر" این بحث را مطرح کرد که آیا یک روش می‎تواند معیار عینی‌بودن و معناداری یک دانش باشد؟

    در پی پرسش هایدگر، که در واقع یک گرایش فلسفی دارد، هرمنوتیک را از ساحت بحث متدولوژی که دیلتای در آن ساحت، هرمنوتیک را مطرح کرده است، به ساحت بحث وجودشناسی، یعنی فلسفه به معنای خاص سرایت داد و این بحث را مطرح کرد که، ما پیش از این‌که به بررسی روش‎های معرفت و شناخت بپردازیم، باید فاعل شناسایی، یعنی خود انسان را مطالعه کنیم.

    به همین دلیل در هرمنوتیک ‎هایدگر، هرمنوتیک، شکل کاملاً فلسفی پیدا می‎کند و در یک طبقه‌بندی‌ای از هرمنوتیک شلایر ماخر و دیلتای به هرمنوتیک متن و از هرمنوتیک ‎هایدگر به هرمنوتیک فلسفی یاد می‎شود؛ چون در واقع هرمنوتیک‎ هایدگر صبغه‎ی کاملاً فلسفی دارد و اصلاً از حالت تفسیر متن و توجه به متن، کاملاً خارج می‎شود.

    ‎ هایدگر می‎گوید: "ما اول باید برویم انسان را بشناسیم." واقعاً این فاعل شناساییِ خود این انسان کیست؟

    آیا آن‌قدر که دیلتای فکر می‎کرد، انسان موجود شناخته‌شده و ساده‌ای است؟

    آیا واقعاً همه‎ی انسان‎ها تنها زاده‎ی موقعیت تاریخی‌ای هستند که در آن موقعیت قرار گرفته اند؟

    و اصلاً خصوصیت‎های فردی آنان و ویژگی‎های فردی آنان نقشی در آنان ندارد؟

    و همه‎ی خصوصیت‎های آنان، نتیجه‎ی تاریخ و موقعیت تاریخی است؟

    یعنی آیا واقعاً انسان‎ها یک "من" مشترکی، آن‌طور که دیلتای ادعا می‎کند، دارند؟

    و هرکسی که در موقعیت تاریخی دیگری قرار بگیرد، درست همو خواهد شد؟

    این پرسش‌ها بحث‎هایی را در هرمنوتیک ‎هایدگر مطرح می‎کند، که در واقع همان طور که عرض کردم، کاملاً فلسفی است و هرمنوتیک ‎هایدگر یکی از پیچیده‌ترین مباحث هرمنوتیکی‌ است که مطرح است.

    فهم آراء ‎هایدگر، یکی از مشکلاتی است که در مباحث فلسفی وجود داشته است و آراء‎ هایدگر، حتی در خودِ فلسفه‎ی غرب نیز مدت‎ها در مقامِ یک رأی فلسفی پذیرفته نمی‎شد و اصلاً درباره‌ی اعتبار و ارزش فلسفی این دیدگاه‎ها جای پرسش بود.

    ولی آنچه در هرمنوتیک ‎هایدگر، که من می‎خواهم از همه‎ی بحث‎های‎ هایدگر چشم‌پوشی کنم و تنها یک نکته‎ی خاصی را که، حلقه‎ی وصلی به


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله هرمنوتیک و قرآن , مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله هرمنوتیک و قرآن , پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله هرمنوتیک و قرآن

قرآن خانه‌ی من است هرمنوتیک صوفیانه‌ی غزالی[1] ترجمه‌ی اسماعیل یزدان‌پور ________________________________________ همه‌ی متون برای خواندن نیستند. البته خود کلمه‌ی متن این نظر را نقض می‌‌کند. از دیدی متنی، سخن بیشتر رمزبندی و پوشندگی است تا بیان. مجازهایی از قبیل طرح‌بندی و پیچیدن، لایه‌لایه کردن و تا کردن، ساختاردهی و فصل‌بندی، همه خواندن را طلب می‌‌کنند خواندنی قوی، مدرنیست، و ...

چکیده: رویکردهای هرمنوتیکی به هنر اسلامی را می‌توان بر دو گونه دانست: در یکی کوشش بر این است که «هنر اسلامی» هنری شمرده شود که با استفاده از نمودگارها و تمثیلها و استعاره‌ها و رمزها درصدد بیان اندیشه‌ای معنوی یا دینی است که از حقیقت اسلام برمی‌آید؛ و در دیگری کوشش بر این است که «هنر» اساساً به گونه‌ای تأویل شود که یا مغایر با «شرع»، احکام اسلام، نباشد یا راهی شمرده شود به سوی ...

این نظر را نقض میکند. از دیدی متنی، سخن بیشتر رمزبندی و پوشندگی است تا بیان. مجازهایی از قبیل طرحبندی و پیچیدن، لایهلایه کردن و تا کردن، ساختاردهی و فصلبندی، همه خواندن را طلب میکنند خواندنی قوی، مدرنیست، و تحلیلی. متون تکلیفهایی را تحمیل میکنند که توصیفهای مشخص در زبانِ خردِ ابزاری را موجه میرساند. تکلیفِ به چنگ انداختن و نفوذ، چیره شدن و خُرد کردن، باز کردن و پرده برانداختن. ...

این نظر را نقض میکند. از دیدی متنی، سخن بیشتر رمزبندی و پوشندگی است تا بیان. مجازهایی از قبیل طرحبندی و پیچیدن، لایهلایه کردن و تا کردن، ساختاردهی و فصلبندی، همه خواندن را طلب میکنند خواندنی قوی، مدرنیست، و تحلیلی. متون تکلیفهایی را تحمیل میکنند که توصیفهای مشخص در زبانِ خردِ ابزاری را موجه میرساند. تکلیفِ به چنگ انداختن و نفوذ، چیره شدن و خُرد کردن، باز کردن و پرده برانداختن. ...

مقدمه: دردم نه زکعبه بود کز روی تو بود مستی نه زباده ، کز بوی تو بود حج ، وادی سیر و سلوک عرفانی و طور سینای عارفان ربانی است . حج ، ضیافت خانه قدسی حضرت رحمان و گلشن با صفای کمال و تعالی انسان است حج ، نشانه عبودیت مطلق و مظهری از فرشته سیرتی انسان است . حج ، دریای ژرفی است از عارفان و عرفان ، معنویت ، تقدس ، روحانیت و ایمان رشید الد ین میبدی می گوید : حج عوام نوعی است وحج خواص ...

قرآن و دنیای امروز بنام خداوند بخشنده مهربان آفریننده کوه و دریا زمین و زمان آفریننده انسان در جهان چه زرد و سیاه و سفید ؛ همه یکسان نزد آن خدایی که داده به ما جسم و جان تا کنیم خود را فدای دین و قرآن ایزدی که داده به انسان زبان که باشد شاکر نعمتش در جهان قرآن و کامپیوتر مقاله قرآن و کامپیوتر نوشته « دکتر رشاد خلیفه» دانشمند مسلمان مصری دارای درجه پی اچ دی در رشته مهندسی سیستمها ...

اسماء پیامبر در قرآن کریم پیامبرمکرم اسلام(ص) با اسماء و القاب مختلفی در قرآن مورد خطاب قرارگرفته است تاجایی که برخی منابع بیش از سیصد عنوان را برای ایشان ذکر کرده اند. در کتاب های مختلف که درباره پیامبر(ص) به جا مانده 300 اسم، لقب و صفت برای آن حضرت، ذکر شده است. نام هایی که برای پیامبراسلام‌(ص) در قرآن ذکر شده از نگاه برخی تا چهل اسم عنوان شده است. محمد و احمد مشهورترین نام ...

کلام خدا یکى از مسائل اساسى علم کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر و علوم‏قرآن است. متکلمین از نظر حدوث و قدم و کلام لفظى و نفسى به آن‏مى‏نگرند، اما عرفا آن را بیان آنچه در دل است، خوانده‏اند; به همین جهت‏کلام را با لفظ برابر ندانسته و فعل خداى تعالى را نیز کلام و قول اومى‏شمارند. مقاله حاضر کلام خدا را از این دیدگاه بررسى کرده و به‏تفاوتهاى اساسى بین کلام و کتاب خدا پرداخته و کلام خدا ...

بسم ‏اللَّه الرّحمن الرّحیم الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام على اشرف الأَنبیاء المرسلین سیدنا و نبینا ابى‏القاسم محمدصلى الله علیه وآله و على اهل بیته‏ علیهم السلام الطیبین الطاهرین المعصومین و من اهتدى بهداه الى یوم الدین. مطالبى را که تهیه کرده‏ام به صورت فشرده، خیلى مختصر و فهرست وار عرض مى‏کنم. اگر فایده‏اى در این مطالب باشد، همان مختصر و فهرست کافى است. مطلع بحث «وَ ...

مقدمه : اولین چراغ از چلچراغ انتظار آیاتی که در قرآن کریم از طرف خداوند بزرگ به وسیله رسول اکرم (ص) به ما رسیده از منبع علم خدایی سرچشمه گرفته است . یکی از بشارتهایی که در قرآن مجید آمده است مسأله قیام جهانی حضرت بقیته الله (ارواحنا الفداء) و سیطره عدل و داد در عالم ( بعد از پر شدن آن از ظلم و جور ) است ، عدالت در حکومت حضرت مهدی (ع) طبق نص صریح آیات قرآن و تفاسیر رسیده است از ...

ثبت سفارش