آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی نزد مردمان این مرز و بوم پیش از آنکه چهرهای سیاسی باشد مردی است اهل خدمت و حکمت.
مجاهدتهایش در طی سالیان متمادی برای به ثمر نشستن نهضت اسلامی و تلاشهای بیوقفهاش در جهت تحکیم نظام جمهوری اسلامی در ایران مشهود و معروف است، اما آنچه از ابعاد این شخصیت برجسته ناشناخته مانده است، اندیشههای ژرف و تابناکی است که ایشان به شکلی نظاممند در زمینههای گوناگون ارائه کرد و آن مجاهدت و تلاش را هدف سامان و قوام بخشیده است.
مردی که معتقد بود میدان عمل با تمامی گفتارها و شعارها متفاوت است تنها تلاش را میطلبد و دیگر هیچ، در نهایت هم به این اعتقاد درونیاش دست یافت که بهشت را به بها دهند نه بهانه.
غلامحسین الهام، دکترای حقوق از دانشگاه تهران پیش از آنکه سخنگوی شورای نگهبان باشد، سخنگوی قوه قضاییه و یک حقوقدان کارآزموده است.
شهید بهشتی را از جوانی میشناخته و همواره به عنوان مریدی الگویش را آن شهید گرانقدر قرار داده است از نوجوانی تاکنون.
معتقد است که شهید بهشتی طراوت جوانی و مدیریت فکر و اندیشه را به عنوان تزی برای تقویت پایههای نظام و تربیت نیروهای کارآمد همواره سرلوحه اقدامات خویش در مناصب مختلف قرار داده است.
هفتم تیر را نقطه عطفی برای تثبیت حقانیت، درایت، کارآمدی و مظلومیت شهید بهشتی و نیروهای مکتب خویش میداند و عاشق این شعر حمید سبزواری است؛
ریشه به جا ماند اگر برگ و بری میرود
جایگاه و شخصیت شهید بهشتی را با توجه به برهه زمانی و فعالیتهای ایشان چگونه ارزیابی میکنید؟
شهید بهشتی تجلی بیرونی شخصیتش از بدو انقلاب اسلامی صورت گرفت و در واقع جامعه از این زمان است که گسترده تر و ملموس تر با او آشنا میشود اما طبیعی است که یک چنین شخصیتی بدون یک عقبه علمی، سیاسی، فرهنگی و انقلابی نمیتواند در عرصه فعالان سیاسی حضور داشته باشد.
طبیعی است که باید آن برهه را از نظر علمی و مبارزات فرهنگی، سیاسی مورد بررسی قرار داد.
در هر حال در این بخش به نظر یک نوع حرکت عمیق فرهنگی بر مبنای دین و در راستای تاثیرگذاری در جامعه میبینیم.
شهید بهشتی را در یک حرکت مبارزاتی برنامهریزی شده ایدئولوژیک و در عین حال عملیاتی و شدنی باید دید.
نوع مبارزه هر شخص ممکن است مبارزات احساسی باشد از نوع مبارزات پرخطر و کمبهره، ممکن هم هست یک نوع مبارزه پربهره و شاید با آسیب کمتر و تاثیر پایدارتر باشد.
نوع مبارزات آقای بهشتی قبل از انقلاب را در این بخش دوم باید دید.
اما بعد از انقلاب آقای بهشتی به عنوان یک فرد اصولگرا و ایدئولوژیک ظهور کرد، اصولگرا بود چون انقلاب را اسلامی میفهمید و اسلامی میخواست و اسلامی عمل میکرد.
ما اولین چالش بین اسلام و سکولاریزم را بعد از انقلاب شاهد بودیم و اولین روحانی مسئول در نظام که با جرات در برابر این پدیده ایستاد، شهید بهشتی بود اولین جلوه این مسئولیتپذیری شاید حتی قبل از رفراندوم جمهوری اسلامی بود که رییس کانون وکلای دادگستری وقت - حسن نزیه - که در دولت موقت هم سمتی داشت علناً اعلام کرد: عمل به اسلام نه ممکن است و نه مفید.
این در واقع اولین ندای سکولاریستی بود که از دل دولت موقت برآمد.
آن موقع هم اولین کسی که قاطع و مستدل و متکی بر اصول در برابر این پدیده ایستاد و نهراسید، شهید بهشتی بود.
بخصوص هراسی که میگوییم هراس از هجوم روشنفکری آن زمان بود، هراس از فضای جو زده مارکسیستی آن روشنفکران.
کمی راجع به این روشنفکری توضیح بدهید؟
در زمان انقلاب هم ببینید افرادی مانند دکتر شریعتی میگفتند اسلام در حد یک دین تعبدی است.
به این قایل نبودند که اسلام در همه عرصهها میتواند حضور یابد و یا باید حضور یابد.
یا به توانش تردید داشتند یا به بایدش.
در دولت موقت دو جریان وجود داشت؛ یک بخشی آنهایی که به حداقل حضور اسلام قایل بودند و بعضی هم معلوم نبود که به حداقل هم قایل باشند و بین این دو جریان هم بودند کسانی که شاید تظاهر به وجه ملی داشتند.
خود را ملی مذهبی قلمداد میکردند، که الان هم هستند.
در هر حال این اولین نقطه اصولگرایی شهید بهشتی بود که با اصول انقلاب اسلامی که دینی بودن حکومت را مورد توجه قرار داد و از آن جریان بوجود آمده دفاع کرد.
آن هم با یک نو اندیشی دینی.
در شورای انقلاب چطور؟
در واقع بخش کاملاً اسلامی انقلاب در شورای انقلاب بود که محورش شهید بهشتی بود یعنی طیف دوستان شهید بهشتی که الان هم هستند مثل مقام معظم رهبری، اینها در واقع گروه اصولگرای دینی را و یا به تعبیر آن روز طیف مکتبی را در شورای انقلاب مدیریت میکردند و در برابر فشارهای آن روز که موسوم بود به لیبرالیستی ایستادگی میکردند.
شهید بهشتی بعد از شورای انقلاب یا در طول حضور در شورای انقلاب با مدیریت در خبرگان قانون اساسی نقشی فراتر از نقش معنوی و علمی داشت.
کمتر پیدا میشوند از تیپ شهید بهشتی و رهبری که در عرصه های مدیریتی جامعیت داشته باشند.
آن هم در حوزه های علمی، سیاسی و اجرایی.
شهید بهشتی نایب رییس مجلس خبرگان رهبری بود و رییس آن آقای منتظری.
در خود این مجلس شخصیتهایی مثل آیت الله شیخ مرتضی حایری، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، سبحانی، موسوی اردبیلی، فلسفی، شهید مدنی، شهید ربانی شیرازی و شهید صدوقی حضور داشتند.
همه از نخبگان روز کشور و خبرگان به معنای واقعی کلمه؛ اینکه شخصیت جوانی مثل شهید بهشتی، نایب رییس چنین جمعی شود، نشان میدهد که ایشان از نظر فقهی و از نظر درجه اعتقاد عملی و تقوا و مدیریت، برجستگی فوقالعادهای داشتهاند.
در بحث تدوین قانون اساسی هم آنچه از سوی دولت موقت ارائه شده بود کاملاً نگاه یک حکومت عرفی غیر دینی را القا می کرد.
یک کپی از قوانین غربی.
ایشان باید با همان بیان حقوقی و در چارچوب نظام دادن به یک حکومت نوپا، اندیشه دینی را وارد این سند قانونی و مکتوب میکرد یعنی قانون اساسی را مینوشت.
این کار نوآوری میخواست، ابتکار میخواست.
اولین تجربه بود و نمیشد حکومت دینی را براساس قانون اساسی فرانسه یا بلژیک یا آمریکا تبیین کرد، این تجارب سیاسی و حکومتی باید توأم میشد با محتوای دینی.
تجربه قبلی هم وجود نداشت.
در نظام دادن به چنین قانونی ایشان این نقش مدیریتی را به خوبی ایفا کرد و به خصوص در حوزههای اقتصادی موادی ارائه کرد که کاملا با نظام سرمایهداری غرب فرق میکرد بحث این بود که باید یک نظام اقتصادی تدوین کرد که در فضای آن روز مارکسیستی یک اقتصاد سوسیالیستی را تداعی نکند و در سمت و سوی وابستگی به غرب یک اقتصاد سرمایهداری را ترویج نکند.
بحث تعاونیها را به شهید بهشتی منصوب میکنند، چقدر به این قائلید؟
دقیقا همینطور است.
این تقسیم کردن حوزه اقتصاد دولتی، تعاونی و خصوصی یک ابتکاری بود که مرزهای بین سوسیالیست و سرمایهداری را قطع میکرد.
در واقع شد یک الگوی کامل اقتصاد اسلامی.
این بحث تهمتها و تخریبها از کجا شروع شد؟
خوب مجلس خبرگان از یک سو در فشار دولت موقت بود که تا مرز تعطیلی هم پیش رفت از طرفی فشار مارکسیستها بود که به دنبال القای تفکر مارکسیستی در نظام با اصطلاحات مورد پسند جوانان و التقاط در اصول و عقاید مذهبی، عناوینی همچون جمهوری دموکراتیک یا نظام بیطبقه توحیدی را در جامعه مطرح میکردند.
این ادبیات و تعابیر، ادبیاتی بود که در جامعه میتوانست فضاسازی کند، جاذبه داشته باشد این جاذبهها را آنها ایجاد کرده بودند.
از این طرف اما هیچ کاری برای کارگزاران و اندیشه های آنان نشده بود.
در اوج این فشارها متاثر نشدن از مطالبات مارکسیستی و در عین حال ایستادن در برابر هجوم سرمایهداری یا کاپیتالیستی و پافشاری بر نظام اسلامی هم فکر میخواست، هم الگو میخواست هم روحیه شجاعت و مقاومت.
شهید بهشتی اینها را داشت و به همین خاطر از روز اول به عنوان یک چهره موثر مورد تخریب قرار گرفت یعنی مدیریتاش شد استبداد و انحصارطلبی.
مطمئناً ایستادن در برابر این موج عظیم و هماهنگ خشم همه را بر می انگیزد، بهترین و.
ساده ترین راه مقابله هم تخریب است.
بعد از تدوین قانون اساسی که حقیقتاً نقطه عطف انقلاب اسلامی ما و به نوعی الگوی کشورهای اسلامی است، شهید بهشتی با نظر امام وارد قوه قضاییه شد ایشان دارای درجه اجتهاد از حوزه بودند و در رشته الهیات در معقول دکترا داشتند در واقع اجتهاد و فقاهت ایشان به آن دکترا اعتبار بخشیده بود.
شخصیت روحانی ایشان از نظر خودش شخصیت غالبی بود، هم دانشگاه را میشناخت هم حوزه را اما همیشه بر آن هویت روحانیاش پایبند بود.
در واقع ما هر چه قدر افراد تاثیرگذار داشتیم در هر دو عرصه علم و اجتهاد پیشتاز بودند، صاحب فکر و اندیشه بودند.
در شخصیت شهید بهشتی این را هم اضافه کنید که شخصیت وی توان تاثیرگذاری در هر دو عرصه را داشت، نمود آن ایجاد تحول و تولید فکر و اندیشه بود البته این تحول همیشه مستلزم داشتن مدرک علمی نیست.
شهید مطهری هیچ وقت، از دانشگاه مدرک نداشتند ولی در دانشگاه یک قطب علمی محسوب میشد که همه نسبت به جایگاه علمی او تمکین میکردند من چیزی را که میخواهم اینجا نتیجه بگیرم حضور در دانشگاه به معنای داشتن مدرک از دانشگاه نیست شناخت این نهاد جدید بود که بعضیها کاملاً از آن پرهیز میکردند، بعضیها هم اصلا تاثیر و کارکرد دانشگاه را نمیشناختند؛ بعضیها میشناختند و در تاثیرگذاری مشکل داشتند و عدهای هم میشناختند و میتوانستند تحولآفرین و تاثیرگذار باشند که این در ابتدای انقلاب در یک سطح حداقلی بود.
شهید بهشتی از این دست افراد بودند، در هر حال این بخش دوم زندگی شهید بهشتی در سازماندهی قوه قضاییه از نکات خاصی است که در مدیریت نظام جمهوری اسلامی اثر داشت یکی از جاهای مهمی که الان هم مورد هجوم هست.
یعنی مطمئناً حضور در مقام قضاوت فی نفسه با هجمه های دوست و دشمن همراه هست.
اصولاً در بحث قضا باید به غرب باج بدهیم و در آن اسلامزدایی بکنیم!
مهمترین چالش غرب به ما در اجرای احکام قضایی اسلامی است و مهمترین جایی که به صورت خاص در خیلی از مسائلش احکام مشخص اسلامی داریم قوه قضاییه است، احکام قضایی اسلامی در عرصه جزایی و مدنی.
مهمترین مطالبه آنها از ما اینست که قوه قضاییهمان را سکولاریزه کنیم.
قبل از شهید بهشتی در قوه قضاییه بخشهای عمده ای مثل بخشهای کیفری کلاً سکولاریزه شده بود.
شهید بهشتی باید آنها را برمیگرداند در بخشهای دیگر هم باید قوانین را تقویت و اصلاح میکرد.
این بود که آماج حملات تخریبی قرار گرفت.
با این همه شهید بهشتی در این عرصه هم، با شجاعت وارد شد یعنی سه رکنی که قوه قضاییه میطلبید یعنی محتوا، قانون، قاضی و تشکیلات به هر سه موضوع توجه کرد و پرداخت.
بر سر مسئله لایحه قصاص که یک نقطه عطفی در تحولات قضایی کشور ما در آغاز دهه شصت به حساب میآید، در زمان حیات خود ایشان بود که یک جبههگیری سختی راهاندازی شد که نگذارند قوانین اسلامی تصویب بشود.
میدانیم ما پدیده 25 خرداد 60 را داریم که شاید برای این نسل شناخته شده نباشد.
آن نقطه مقاومتی بود که با هدایت امام مردم به صحنه آمدند تا قوانین اسلامی حاکم بشود آغاز این حرکت باید به خوبی می بود چرا که شکل کار هم یک کار نویی بود.
یعنی فقه را بیاوریم و قانون تدوین کنیم - کار سختی بوده است - نقطه آغاز این حرکت نوین ایشان بود.
یعنی به نوعی پیوند میان علم و اجتهاد، حوزه و دانشگاه و ...
بله.
در بحث قضا هم مدیریت هوشمند ایشان اقتضا می کرد که دو گروه را در حوزه و دانشگاه جمع کرد، این کار کمی نبود در آن دوران، در بحث قاضی هم همینطور.
قاضی بحث مهمی است از نظر علمی باید حتماً جایگاه برجستهای داشته باشد از نظر فقهی هم جایگاه اجتهاد.
شهید بهشتی این طیف دانشگاهی را از دانشکدههای حقوق و طلبههای برجسته حوزه علمیه جمع کرد و شروع کرد به آموزش بر مبنای نیازهای دستگاه قضایی اسلامی و دورههای آموزش و کارگزینی بنیاد گذاشت.
برای سیستم قضایی سنتی قابل قبول نبود که یکباره یک گروه قضات یا کارآموزان جوان وارد این عرصه شوند و بخواهند یک چنین رکنی را اداره کنند این یک کاری نبود که به راحتی انجام شود به خاطر همین اوایل انقلاب یک جور دستگاه قضایی موازی شکل گرفت یعنی دادگاههای انقلاب تاسیس شد و خود اینکه بشود این سیستم را با هم تلفیق کرد و هماهنگ، کار سختی بود.
یک نکته دیگر هم هست در آغاز فعالیت قوه قضاییه و حضور ایشان - سال 59 - به علت انقلاب فرهنگی ما با که وقفه در کار دانشگاهها مواجه بودیم اگر می خواستیم صبر کنیم باید تا سال 62 که دانشکدههایمان شروع به کار کرد باید صبر می کردیم ولی ایشان کار آموزش را در قوه قضاییه