خانم رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر است.
وی در روز 25 اسفند 1285 خورشیدی در تبریز بدنیا آمد.
تحصیلات ادبی و عربی را نزد پدر آموخت و به تحصیلات عالیه خود در دانشگاههای معتبر ادامه داد.
در جشن فارغ التحصیلی خود خطابه زن و تاریخ را ایراد کرد (خرداد سال 1303 خورشیدی) که بسیار مورد توجه و تشویق واقع گردید.
پروین همواره به تکمیل فنون مختلف نزد پدر خود اشتغال داشت و از آنجا که اعتصام الملک (پدر وی) از دانشمندان و ادیبان نامور بود در راه پرورش استعداد وی، که از هفت سالگی شروع به سرودن نموده بود، کمک شایانی کرد.
این شاعره پر احساس در سال 1313 ازدواج کرد ولی این وصلت دیری نپائید و منجر به جدایی گردید.
 
 بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعاره ناب خود نیز ادامه می داد.
تا اینکه دست اجل گریبان او را در 34 سالگی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید.
بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش محشور بودند.
به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است.
اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجله دوم مجله بهار که به قلم پدر والا گهرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.
عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد.
پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است.
مضمونهای متنوع پروین به باغ پرگیاهی مانند است که به راستی روح را نوازش می دهد.
اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون اختری تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد.
سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است.
 
نمونه ای از اشعار پروین:
از زبان پروین برای سنگ مزارش:
اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنید دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ برسینه، بسی سنگین است
بینید این بستر و عبرت گیرد هرکه را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هرجا برسی آخرین منزل هستی این است
آدمی هرچه توانگر باشد چو بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است.
پدیده پروین اعتصامی از همان زمان که پدیدار شد شگفتی آفرید.
زنده نام، ملکالشعرای بهار، دیوان اشعار او را مجموعهای از گلهای نوشکفته خواند که روحنواز است و دلفریب و مشکآگین، و چنان مستی میآورد که دامن از دست میرود.
پروین، با همه کم سن و سالی، در دریای شعر کلاسیک ایران، چون شناگری شبانروزی، صدفهای معانی را میجست و مییافت.
شیرین زبانی او، سبک متین، شیوه استوار، شیوائی کلام و لطف دلاویز معانی که در آثارش عرضه میدارد، در بخشی, مخلوق این سیر معنوی بیوقفه در شیوههای لفظی و معنوی شاعران خراسان چون مولوی، سنائی و ناصرخسرو و سرایندگان عراق و فارس به شمار میرود.
گرچه سبک مستقل او بر فراز این دریای پرعظمت در پرواز است.
پروین، فراتر از جوهر شعری، دیدگاه یک فیلسوف عارف را دارد که تراژدی هستی را در مکتب اندیشه خوانده است و میکوشد دل خونین مردم دنیا را تسلیتی دهد و خاطر بینوایان را مرهمی گذارد.
در دیوان کم شناخته او راه سعادت و شارع حیات و ضرورت دانش و کوشش، به طرزی دلپسند بیان میشود.
میگوید در دریای طوفانی حیات، با کشتی علم و عزم راهنورد باید بود، و در فضای امید و آرزو با پروبال هنر پرواز باید کرد.
پروازگاه این سراینده جوان ز ملک تا ملکوت است.
گاه چون مرغکی آزاد، در کهسارها به پرواز درمیآید و سرمست در چمنزارها و گلزارها میچمد، و گاه اندیشهگری صبور و دلآگاه، از فراز شرایط روز، میگذرد، و در این مسیر، ناگهان نغمهای از نغمههای عصر خود را به ترنم وامیدارد.
او پل عبور میان گذشته و اکنون میهن خویش است.
نه از گذشته گسسته، و نه حال را واگذاشته است.
 پرداخت سرودههایی با این زیبائیها، با این یکدستی و فصاحت و روانی، و با این حس نیرومند آفرینش و مضمون سازیهای بدیع، پروین را به پدیدهای در خور ارزش و بررسی بدل کرده است.
شاعری که انسان را میشناسد، فضلیت را حرمت مینهد و عشق را ارج میگذارد.
عشقی که اساس دیوان اوست.
او حقیقت عشق را به گفته بهار مانند میوه پاک و منزهی که از الیاف خشن و شاخ و برگهای بیهوده و مسموم جدا شده باشد، با صفای اثیری و رخشندگی نور و شفافیت روح برسر بازار سخن رواج میدهد.
پروین، زمانی پا به عرصه وجود نهاد که ایران درگیرودار انقلاب مشروطیت بود و کم و بیش در حال آشنائی با اندیشههای غربی، به یک دگرگونی فکری نیز دست مییافت.
اندیشمندان بزرگ عصر مشروطیت، به آزاداندیشی هموطنان خود یاریهای بسیار رساندند و بر گنجینه معرفت و آگاهی آنان بسیار افزودند.
پروین، زاده همین دوران بود.
او در 25 اسفند 1285 زاده شد و در 15 فروردین 1320، چشم از جهان فروبست.
دوران زندگی او، گرچه کوتاه، همه پادشاهی رضاشاه را در برمیگیرد.
و از آنجا که در این دوران، هنوز سانسور سازمان یافته، بر روزنامهها و کتابها و دیوانهای شعر، حاکم نبود، و راه بر بیان دیدگاههای خردمندان و راهگشا، بسته نشده بود، به برخی از اندیشههای ژرف و افکار آزادهای برمیخوریم که با شهامت و دلسوزی، هم از کژیها سخن گفتهاند و هم راه برونرفت از آنها را نشان دادهاند.
دو روئی و در پرده سخن گوئی، در نوشتهها و اشعار این دوره کمتر دیده میشود.
و سانسور، کلام را در زیر پوشش نمادین، و در پرده ابهام و ایهام پنهان نمیسازد.
شاعر این دوره، بیشتر از آنکه از خود و از عوالم عاشقانه خود سخن بگوید، به اجتماع، و دردهای مردم اندیشه میکند.
اندیشمندان این دوره، با برخورداری از دانش عمیق، و بینش وسیع میکوشیدند چراغ دانش را در ذهن هممیهنان خود برافروزند و کلامشان نه فقط دلنشین، که آموختنی و درمان بخش بود.
اینکه آثار این دوره، همچنان طراوت خود را حفظ کرده است.
از اینروست.
اما در میان همه ادبا و فضلائی که زینتبخش عصر رضاشاه هستند، فقط به یک نام زنانه؛ پروین اعتصامی، برمیخوریم که سرودههای او نه تنها به آسانی با آثار همه سخندانان همزمان خود پهلو میزند، که به شهادت نوشتهها و سرودههای همین بزرگان که در باره پروین نوشته یا شعر سرودهاند، آثار او با آثار شعرای نامآور کلاسیک ایران مثل، مولوی، سنائی، ناصرخسرو و انوری و سعدی نیز از لحاظ بیان و اندیشه قیاس پذیر است.
یکی از شاهکارهای پروین، شعر زیبای: “مست و هشیار” است با: محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت: ای دوست!
این پیراهن است افسار نیست گفت: مستی, زان سبب افتادن و خیزان میروی گفت: جرم راه رفتن نیست, ره هموار نیست گفت: میباید ترا تا خانه قاضی برم گفت: رو صبح آی, قاضی نیمه شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای, آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم, در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاهِ مردمِ بدکار نیست گفت: دنیاری بدهِ پنهان و خود را وا رهان گفت: کارِ شرع, کارِ درهم و دینار نیست گفت: از بحرِ غرامت, جامهات بیرون کنم گفت: پوسیده است, جز نقشی زِ پود و تار نیست گفت: آگاه نیستی کز سر در اُفتادت کُلاه گفت: در سر عقل باید, بی کلاهی عار نیست گفت: می بسیار خوردی, زان چنین بیخود شدی گفت: اِی بیهودهگو, حرف کم و بسیار نیست گفت: باید حدّ زند هوشیار مردم, مست را گفت: هوشیاری بیار, اینجا کسی هوشیار نیست این شعر را پروین، با الهام از شعر: “محتسب و مرد مست” مولوی (دفتر دوم) سروده است.
مطلع شعر مولوی این است: محتسب در نیمه شب جائی رسید در بن دیوار، مردی خفته دید مقایسه این دو شعر، جدا از عظمت بیتردید مولوی، صلابت کلام و قدرت بیان پروین را که همراه با نکتههای بدیع و روانی و شیرینی اوست نشان میدهد.
در مورد دیگر، پروین با الهام از یکی از اشعار انوری با عنوان “گدای شهر” با مطلع: آن شنیدستی، که روزی زیرکی با ابلهی گفت: این والی شهر ما گدائی بیحیاست؟
شعری با عنوان “اشک یتیم” سروده است، که مطلع آن این است: روزی گذشت پادشهی بر گذرگهی فریاد شوق، برسر هرکوی و بام خاست در اینجا هم، که قافیه هر دو شعر یکیست و وزن آنها متفاوت است، صحنهآرائی و آهنگ کلام، شعر پروین را آراستگی و زیبائی بیشتری میبخشد و قدرت شاعری او با انوری، سراسر برابری دارد.
نام پروین اعتصامی، پیش از آنکه دیوانش به چاپ برسد، در محافل ادبی، نامی شناخته شده و پراعتبار بود.
زیرا چند سال قبل از چاپ دیوانش، دهخدا، دانشمند، ادیب و شاعر مشهور، در فرهنگ 4 جلدی خود بنام: “امثال و حکم” که در سال 1303 منتشر شد از همان جلد اول، بعضی از ابیات پروین را در ردیف شاعران نامآور معاصر او مثل؛ ملکالشعرای بهار، ادیبنیشابوری، یحیی دولتآبادی و رشید یاسمی، ذکر کرده بود و بعدها هم در “لغتنامه” خود شرح حال جامعی در باره پروین اعتصامی نوشت و مقام بلند ادبی او را مورد ستایش قرار داد.
در سال 1308، یکی از نویسندگان بنام: محمد ضیاء هشترودی در مجموعهای از شعر و نثر, بنام “منتخبات آثار” چند شعر از پروین اعتصامی نقل کرده و در تفسیر خود، از او تمجید بسیار کرده بود.
از حدود سال 1300، در ماهنامه “بهار” که به همت یوسف اعتصامالملک، پدر پروین اعتصامی منتشر میشد، به تدریج 12 شعر پروین انتشار یافت: مجله “بهار” نه تنها در میان مجلهها و روزنامههای بسیار معتبر آن عصر مثل: روزنامه “نوبهار” از ملکالشعرای بهار، مجله “کاوه” در برلین به کوشش دانشمند و ادیب مشهور، حسن تقیزاده، “صوراسرافیل” از جهانگیر شیرازی با همکاری دهخدا دانشمند و شاعر و ادیب مشهور، “ارمغان” از وحید دستگردی محقق و ادیب نامآور، و بسیاری نشریات دیگر، سرآمد بود و آثار و ترجمههایی که در آن بچاپ رسیده و بیشتر آنها را خود اعتصامالملک رقم زده است، تا امروز هم بسیار خواندنی است.
که در میان همه مجلاتی که تا امروز بچاپ رسیده است نیز کمنظیر است.
زیرا تمام مطالب آن یکدست در سطح بالای علم و دانش زبان است و با زبانی فخیم ادا میشود.
اما از لحاظ موضوع بحث ما، یعنی پروین اعتصامی، مجله “بهار” از این لحاظ اهمیت دارد که چاپ 12 شعر پروین در آن، برای کسانیکه در تهران و بخصوص شهرستانها، از او چیزی نشینده بودند، از ظهور شاعری بسیار جوان و توانا خبر داد و نام او را در تمام محافل ادبی ایران ناگهان بر سر زبانها انداخت.
این اشعار از این جهت هم اهمیت دارد که پروین در دور اول انتشار مجله بهار در سال 1300، پانزده ساله بود و تا حدی تاریخ سرودن این اشعار را که یا در 15 سالگی و یا قبل از آن سروده شده و تا 25 سالگی که دور دوم مجله بهار انتشار یافته ادامه داشته است معلوم میدارد.
اشعاری که در دو نوبت در مجله “بهار” از پروین منتشر شده، عبارتند از، 1 ـ ای مرغک 2 ـ ذره 3 ـ گوهر و سنگ 4 ـ صاعقه ما ستم اغنیاست 5 ـ اشک