در جریان طولانی تاریخ همواره انسان هایی وجود داشته اند که در تعیین سیر این جریان نقش های بسزا و مطرحی داشته اند نام و عملکرد آنها همواره مورد توجه بسیاری از مورخین و تاریخ نویسان بوده است بعضی از شخصیتها در مدت زمان طولانی وارد این عرصه شده اند و بعضی از آنها مدت زمان کمتری را در این نمایش بازی کرده اند مدت زمان حضور آنها در این نمایش اگر چه موضوعی است قابل تامل اما بعضی از این افراد با اینکه حضورشان در مدت زمان کمتری مشاهده می شود اما تاثیر آ نها بر حوادث و جریانات تاریخ به خوبی برای هر بیننده ای واضح و روشن است.
حسنعلی منصور یکی از نخست وزیران محمد رضا پهلوی شخصیتی است که در تاریخ پهلوی اگر چه دوران نخست وزیری اش حتی به یک سال هم نرسید اما در مقایسه با دو نخست وزیر قبل و بعد از خود علم و هویدا که دارای عمر طولانی تری در ریاست بوده اند دارای حوادث و عملکردهای روشن تر و قابل بحث تری است با توجه به اینکه وی قبل از صدارت بنیان گذار حزبی مطرح و نوین بوده و او در دوران صدارتش تبعید امام کاپیتولاسیون و افزایش قیمت بنزین حضور زنان در عرصه سیاست را داشته از این لحاظ بررسی شخصیت و علمکرد وی خالی از لطف نیست علاوه بر اینکه وی بدست نیروهای بسیار جوان و پر شور ترور می شود.
این نیز ورقی است از ورقهای کتاب قطور تاریخ ایران شاید فقط یک تک ورق باشد.
زندگینامه رجبعلی پدر حسنعلی قبل از اینکه به بیوگرافی یا زندگینامه حسنعلی منصور بپردازیم با توجه به اینکه پدر وی رجبعلی منصور یکی نخست وزیران رضا شاه و زمان حساس پست وی در جنگ جهانی دوم بوده و نفوذ وی در سرنوشت حسنعلی منصور تاثیری بسزا داشته است بنابراین بد نیست قدری نیز از زندگینامه پدر وی نیز گفته شود تا پیش زمینه شناسایی شخصیت حسنعلی فراهم آید.
وی رجبعلی در دوره رضا شاه وزیر طرق راه بود و در پرونده وی اتهاماتی از سودجویهای وی در قراردادهایی که به شرکتهای خارجی را ه و ساختمان که در ا یران تاسیس می شدند تا در ساختن جاده های ایران به فعالیت بپردازند داشت وی متهم بود از شرکت راهسازی معروف سوئدی مبلغ پانزده هزار لیره رشوه گرفته است کار وی به دیوان کشور کشید ولی ادله برای اتهام وی کافی شناخته نشدو حکم برائت وی داده شد در دوران ریاست وی در مقام نخست وزیری مهم ترین مسئله جنگ جهانی دوم بود.
رضاشاه پادشاه وقت ایران در جنگ جهانی دوم متمایل به هیتلر داشت ناگفته نماند اکثریت مردم ایران هم بنا به دلایلی نسبت به آلمانیها نظر مساعدی داشتند.
به علت بی کفایتی وی در دوران نخست وزیری اش که ورود متفقین به خاک ایران همراه شد مردم وی را در این امر مقصر شناخته و دل خوشی از وی نداشتند دولت نیز نظر مساعدی درباره وی نداشت بنابراین پس از یکسال و اندی از نخست وزیری کنار گذاشته شد پس از آن استاندار خراسان شد و سالهای آخر عمر خویش را در سوئیس بود و در سال 1351 او درگذشت.
سابقه تحصیلی و خانوادگی حسنعلی منصور حسنعلی منصور از نخست وزیران عصر پهلوی دوم در اردیبهشت ماه سال 1302 در تهران متولد شد تحصیلات ابتدایی را در دبستان جمشید جم و آموزش دبیرستانی را در دبیرستان فیروزبهرام به پایان برد.
پدر وی متمول بود بنابراین وی در دانشگاه حقوق و علوم سیاسی به تحصیل پرداخت و در سال 1324 لیساسن خود را گرفت.
ارتشبد فردوست می نویسد: «پدرش بی اندازه متمول که در حدود 50 میلیون تومان ثروت دارد نامبرده لیسانس حقوق از دانشکده حقوق تهران رشته سیاسی در سال 24 بوده و فرانسه خوب می داند و با انگلیسی به اندازه رفع احتیاج آشنایی دارد وی تمام روزنامه و مجلات عادی و تا اندازه ای کتب اقتصادی را مطالعه می کند و به زن و مقام علاقه مند است تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر گذرانده و لیاقت و شایستگی ندارد و حتی به علت ترقی بی محبتی که نموده به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر امتال نسبت به پدر او مدیون بود او را به ا ین سمت منصوب کرد که مورد تنفر قاطعه جوانان قرار گرفت...» از نوشته های فردوست پیداست که وی در خانواده ای بدنیا می آید که دارای رفاه اقتصادی بوده و پدر و مادر وی از خانواده های متمول و مطرح بوده اند مادر وی دختر حسن رئیس ظهیر الملک و حکمران و دولتمرد عصر قاجار و پهلوی بود بنابراین وی سختی روزگار را نچشیده بود.
از نوشته های فردوست پیداست که وی در خانواده ای بدنیا می آید که دارای رفاه اقتصادی بوده و پدر و مادر وی از خانواده های متمول و مطرح بوده اند مادر وی دختر حسن رئیس ظهیر الملک و حکمران و دولتمرد عصر قاجار و پهلوی بود بنابراین وی سختی روزگار را نچشیده بود.
پستهای حسنعلی قبل از نخست وزیری اولین سمتی که پس از تکمیل تحصیلات به وی داده شده کارمندی اداره اطلاعات بود و سپس به اداره سوم سیاسی منتقل گردید در اواخر سال 1324 به عضویت هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس در آمد و سپس در سفارت ایران در پاریس وابسته شد مدتی نیز وابسته اداره حفاظت منابع ایران در آلمان که تحت نظر عبد ا...
انتظام بود گردید و در همین ماموریت وی با عضو دیگر این هیئت امیر عباس هویدا آشنا شد و همین آشنایی موجب دولتی و نزدیکی آنها گردید امر تشبه فردوست در خاطرات خود می گوید:«هویدا و حسنعلی منصور در پاریس به جرم قاجاق مواد مخدر دستگیر شدند»که در دنباله آن توضیح می دهد که چگونه با وساطت دولت ایران آنها آزاد شدند.
پس از پایان این مأموریت منصور به تهران بازگشت و در اداره وزارت امور خارجه کارمند شد در نیمه های سال 1329 به ریاست دفتر اختصاصی دایی خود محسن که رئیس وزارت خارجه کابینه رزم آرا بود برگزیده شد.
تاسال 1320 یعنی به مدت یکسال در این پست بود در کابینه حسین علاء به ریاست دفتر نخست وزیری رسید و بااستعفای علاء و روی کار آمدن مصدق به وزارت امور خارجه بازگشت و معاون اول سیاسی گردید و چندی هم رئیس دفتر وزارتی بود حسنعلی منصور مدتی عضو علی البدل هیئت نمایندگی ایران در نهمین دوره احلاسیه مجمع عمومی ملل متحد بوده پس از آن سرپرست اداره سازمانهای بین المللی شد و سپس به ریاست اداره چهارم وزارت امور خارجه منصوب شد.
در سال 1333 با سمت رایزنی به واتیکان رفت و چندی در آنجا بود در سال 1334 حسین علاء برای بار دوم به نخست وزیری برگزیده شد و در تمام مدت نخست وزیری او ریاست دفتر نخست وزیری با حسنعلی منصور بود در 1336 دکتر اقبال نخست وزیر وقت او را به معاونت وزارت بازرگانی و قائم مقامی دبیر کل شورای اقتصاد منصور نمود و پس از مدتی دبیر کل شورای اقتصاد شد.
وی در 9 آبان ماه 1338 از طرف دکتر اقبال نخست وزیر به وزارت کار معرفی شد و قریب سه ماه وزیر کار بود که شغل او در کابینه تغییر کرد و به وزارت بازرگانی وقت حسنعلی منصور در دوران زمامداری مهندس جعفر امامی همچنان دبیر کل شورای اقتصاد بود و در این سمت معاونت نخست وزیر را هم عهده دار بود در کابینه علی امینی او به وزارت امور خارجه بازگشت و گاهی در اروپا و زمانی در تهران برای خود تلاش می کرد تا هرچه زودتر به مقام مورد علاقه خود برسد در دوران زمامداری علم منصور به ریاست هیئت مدیره و مدیر عاملی شرکت بیمه ایران برگزیده شد و در آن تاریخ شرکت مزبور در اصفهان در حال ساختمان هتل بزرگ شاه عباس بود و منصور در اتمام این ساختمان علاقمندی خاصی نشان داد و هر چندی یکبار برای سرکشی و سرقت برای ساخمان راهی اصفهان می شد.
منصور پس از سقوط کابینه دکتر اقبال با جلب نظر سفارت امریکا مشغول فعالیت شد و جمعیتی به نام کانون ترقی بنیاد نهاد وظیفه این کانون تهیه برنامه های اقتصادی و صنعتی باری کشور بود اعضاء این کانون متجاور از چهل نفر بودند که بیشتر تحصیلکرده های امریکا عضویت آنرا داشتند.
منصور پس از بنیان گذاری کانون مترقی به فکر نمایندگی مجلس افتاد او اعتقاد داشت که بایستی یک گروه متشکل در مجلس که اکثریت را در دست داشته باشند تشکیل دهد از اینرو به فعالیت افتاد که انتخابات دوره بیست و یکم را در دست بگیرد شاه با این تقاضا موافقت کرد و کارگردانی این انتخابات به عهده او قرار گرفت منصور هیئتی را برای اینکار انتخاب نمایند اعضاء تصمیم گیرنده حسنعلی منصور و جمعی از سران که اسامی برخی از آنهاشامل احمد نفیسی شهرداری تهران حسن زاهدی مدیرعامل بانک تعاون کشاورزی و عباس سالور رئیس اصلاحات ارمنی.
حزب نوین و منصور حزب سیاسی به مفهوم جمعیتهای خاص دارای اهدفی ویژه که منتج از شرایط عینی و ذهنی ساختار نظام سیاسی جامعه خویش باشند در ایران پیشینه ای چندان قوی ندارند و تنها به بعد از دوران مشروطه بر می گردد و آ ن هم به صورت منتقطع به طوری هرگاه استبداد مطلقه به اوج خود می رسید و یا بحران سیاسی بوجود می آورد این احزاب متلاشی شده یا تجزیه می گشتند در دوران استبداد پهلوی دوم بویژه پس از شهریور 1320 ما به گونه ای از احزاب برمی خوریم که از هیچ بستر عینی و ایدئولوژیکی برخوردار نبوده و بدون اتکا به حمایت مردم تنها به دستور عوامل قدرت از بالا تشکیل می شدند و وظیفه ای جز حفظ و تقویت قدرت سیاسی حاکم نداشتند.
این احزاب از اجزای ساختار سیاسی و حکومتی عصر بودند که همه در سه چیز در باره ی فرمایشی و غیر مردمی بودن اشتراک داشتند و در سه دوره تاریخ معاصر ایران خود نمایی کردند.
فکر ایجاد حزب دولتی در عصر پهلوی دوم پس از کودتای 28 مرداد 1332 شمسی و ایجاد حکومت مطلقه محمد رضا شاه در ایران شکل گرفت مقصد حکومت از تشکیل چنین احزابی در دست گرفتن نبض فعالیت های سیاسی جامعه و پرکردن خلاء ناشی از نبودن احزاب آزاد بود اما این فکر تا سال 1335 شمسی همچنان در اذهان باقی ماند تا اینکه به دستور شاه اسد ا...
علم یار دیرینه اش مسئول تاسیس حزب مردم شد.
این حزب در اردیبهشت سال 1336 شمسی موجودیت خویش را با چهره های علمی و سیاسی آغاز کرد و رهبر آن تا پایان حیات سیاسی اسد ا...
علم بود.
دومین حزب حزب میلیون یک سال بعد از حزب مردم در نخست وزیری اقبال تاسیس شد و اعضای آن بیش از نمایندگان مجلس وزراء و مقامات سیاسی بودند و اقبال ریاست حزب را به عهده داشت که عنوان کرد در دنیای امروز حکومت دموکراسی بدون حزب و تشکیلات معنایی ندارد.
حزب میلیون بزودی از بین رفت ولی حزب مردم حضور کمرنگی داشت.
کانون مترقی این تشکیلات نه به عنوان یک حزب بلکه بصورت جمعیت در سال 1340 شمسی توسط گروهی از جوانان طرفدار اصلاحات امریکایی و پاره ای از وزراء و رجال دولتی چون حسنعلی منصور و امیر عباس هویدا تشکیل گشت که خود این حزب بر پایه و اساس تشکل گروهی و محدود دیگری بنیان نهاده شد که به نام «گروه پیشرو» خوانده می شود.
در باب تاریخ دقیق تشکیل این گروه سندی د ر اختیار نیست اما بنابر شواهد و قراین و بر اساس آنچه در منابع فشرده درج شده است این گروه می بایست در اواخر 1336 پی ریزی شده باشد.
این گروه پیشرو با 30 عضو پس از مدتی به نام کانون مترقی تغییر نام داد.
اندیشه فعالیت سیاسی به صورت یک حزب مشخص و معین موسسین را بر آن ساخت تا در تاریخ 14/2/1340 خواستار اجازه مقامات مسئول مملکتی برای تاسیس کانون مترقی شدند.
بعد از آن این کانون صبغه قانونی پیدا کرد هدف این کانون آنچنان که با ارائه اساسنامه ارائه شد مطالعات و تحقیقات علمی درباره مسائل فنی اقتصادی مالی کشاورزی حقوقی و فرهنگی بهداشتی و کلیه مسائل اجتماعی کشور بیان کردند تا در صورت لزوم با توصیه و پیشنهاد مطالعات فریور به مقامات ذیصلاح، از آنها جهت رفع نواقص مملکتی استفاده شود.
همکاری سهیل و تشویق در انجام فعالیت های خیریه از دیگر مواردی بود که در قالب اهداف خود مطرح کردند و مبرای عملی کردن آنها متذکر شدند که به نشر جراید و تالیف و انتشار کتب تأسیس کتابخانه و تشکیل کنفرانسها و سمینارها مبادرت خواهند ورزید.
ملت ایرانی حداقل 21 سال سن و معرفی توسط دو نفر معروف از اعضای رسمی کانون مترقی و موافقت نظر دو ثلث اعضای هیئت مدیره