دانلود تحقیق سقراط

Word 158 KB 19676 24
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سقراط در حدود سال 470 سال ق.م در آلوِپِکا متولد گردید.

    آغاز زندگی او مصادف بود با دوران شکوفایی عظمت و افتخار آتن که در همان زمان امپراتوری دریایی خود را بنا نهاده بود.

    در دوران جوانی، قدرت بدنی شگفت انگیز سقراط، همگان را به تعجب وا داشت.

    قدرت تحمل او بسیار بالا بود، به طوری که در زمستان سخت، پا برهنه با یک جامه ی معمولی راه می رفت.


    هنگامی که بیست و چند ساله بود ، افکارش متوجه مفهوم انسانیت شد.

    در آن زمان بیشتر تلاش های فلاسفه و متفکران، درباره جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده آصلی آن چیست.
    اما او اعلام کرد که باید جهان شناسی را کنار گذاشت وبه انسان بازگشت.

    او بیان می کرد که پیامهای مخصوصی از سروش غیبی دریافت می کند.


    در کتاب های تاریخی آمده است که روزی یکی از دوستان سقراط از سروش غیبی پرسید که آیا خردمند تر از سقراط وجود دارد؟

    سرش غیبی پاسخ داد : نه.

    این واقعه سقراط را بر انگیخت تا ببیند که چه چیزی موجب شده تا او خردمند ترین انسان باشد؛ در حالی که خود را عالم و دانشمند نمی داند.

    سرانجام به این نتیجه رسید که: او خردمند ترین انسان است ، زیرا به جهل خود علم دارد و ادعای عالم بودن ندارد.
    از این پس، وی این رسالت را در وجود خود احساس کرد که در جست و جوی حقیقت ثابت و یقینی ، یعنی حکمت راستین باشد و به همگان نشان دهد که علم حقیقی یعنی: علم به این که نمی دانم.


    او در جنگهای پلوپونز شرکت کرد و شجاعتی که در آن جنگها از خود نشان داد ،از وی شخصیتی برجسته و ممتاز ساخت.

    در ادامه ی زندگی ، سقراط به رسالتی که بر دوش گرفته بود، پرداخت.

    در آن دوران سوفسطائی ها نفوذ زیادی بین جوانان آتنی داشتند و به آنها سفسطه و فن جدل آموزش می دادند وادعایشان این بود که حقیقتی وجود ندارد .

    آنها خود را دانشمند ترین وعالمترین مردمان می خواندند.
    سقراط بنا بر نتیجه ای که در زندگی بدان رسیده بود، با آن ها که ادعای علم و دانش داشتند، به مقابله پرداخت.


    روش عملی سقراط برای مبارزه با چنین اشخاصی این بود که با یکی از آنها وارد گفت و گو می شد و می کوشید تا از او افکارش را درباره موضوعی خاص، مثلا شجاعت بیرون بکشد.

    آن شخص در ابتدا فکر می کرد که حقیقت شجاعت را می شناسد و به آن آگاه است.
    سقراط گفتگو را به شیوه پرسش و پاسخی شروع می کرد و در آغاز خود را با آن چه شخص مقابلش می گفت، همراه نشان می داد.

    ممکن بود این گفتگو به طول بینجامد، اما سر انجام بحث را به جایی می رساند که شخص مقابل به نادانی خود پی می برد؛ یعنی به این نتیجه می رسید که حقیقتا هیچ چیزی را درباره شجاعت نمی داند و به این صورت، سقراط به او می فهماند که اعتراف به نادانی ، بزرگترین دانش است.
    این روش، روش دیالکتیکی نام گرفت.

    وی اولین کسی بود که این شیوه را در بحث های فلسفی به کار برد و به همین دلیل، روش دیالکتیک را به نام او، دیالکتیک سقراطی می خوانند.


    سقراط در آتن می گشت و با افراد مختلف به این روش بحث و گفتگو می نمود.

    او شاگردانی هم داشت که اکثر آن ها جوانان آتنی بودند.

    یکی از شاگردان وی که بعدها در شمار بزرگترین فلاسفه جهان قرار کرفت، افلاطون بود.


    سقراط بسیاری از بزرگان آتن را که ادعای علم و دانش داشتند، به همین نحو محکوم ساخت واین برای آنان خوشایند نبود.عاقبت این فشارها همراه با تحولات سیاسی ای که پیش آمد ، سقراط را در سال 399 ق.م به محکمه کشاند.


    در محکمه سقراط متهم شد که:
    1) خدایانی را که آتنیان می پرستند، عبادت نمی کند، بلکه اعمال دینی جدید و نا آشنا آورده است.
    2) به علاوه جوانان شهر آتن را با افکار خود فاسد می کند.


    به دلیل همین اتهام ها، برای او تقاضای مرگ شده بود.

    سقراط با خونسردی و متانت به تمام اتهام ها پاسخ گفت و آنها را به سوی خود متهم کنندگان بازگرداند.

    سقراط اعلام کرد که از مرگ هیچ باکی ندارد ، اما مرگ وی لکه ننگینی بر چهره آتن بر جای خواهد گذاشت و آیندگان، در این مورد، آتنیان را محکوم خواهند کرد.

    با تمام این احوال و دفاعیات مستحکم وی، هیئت منصفه ی دادگاه که تحت تأثیر جو سیاسی آشفته ی آن ایام بود ، حکم به مرگ سقراط داد.


    درچند روزی که تا اجرای حکم باقی مانده و سقراط زندانی بود ، دوستان وی تلاش زیادی کرده و همه چیز را برای فرار او مهیا ساختند ، ولی سقراط با بیان اینکه چنین اقدامی مخالف اصول و ارزشهای اوست ، پیشنهادشان را رد کرد.


    در روز موعود در حالی که خانواده و دوستان و شاگردانش گرد وی جمع شده و بی تابی می کردند، آنها را به آرامش فراخواند و پس از اینکه وصیتهایش را کرد، جام زهر را به آرامی سرکشید و پس از دقایقی جان سپرد .

    منبع:دانشنامه رشد
    خرد سقراط
    متن زیر گزیده ای از دفاعیه سقراط در حضور هیات منصفه شهر آتن است.

    او متهم است که به خدایگان باوری ندارد و جوانان آتن را نیز گمراه کرده است.

    او دلایل این اتهامات تشریح می کند, اما هیئت منطفه علیه او رإی می دهد و او شگفت زده می شود که چرا با این اختلاف آرای کم محکوم شده است.

    هیئت منصفه 501 نفر بودند و اختلاف آرا تنها 3 نفر بود.

    پس از آن، کریتون یکی از مریدان او زمینه ی فرار او را فراهم می کند, اما او به بحث و گفتگو با او می پردازد و در نهایت هر دو می پذیرند که احترام به قانون ارزشی والاتر دارد و در نهایت با سرکشیدن جام شوکران حکم اجرا می شود.]
    خرد سقراط

    [متن زیر گزیده ای از دفاعیه سقراط در حضور هیات منصفه شهر آتن است.

    پس از آن، کریتون یکی از مریدان او زمینه ی فرار او را فراهم می کند, اما او به بحث و گفتگو با او می پردازد و در نهایت هر دو می پذیرند که احترام به قانون ارزشی والاتر دارد و در نهایت با سرکشیدن جام شوکران حکم اجرا می شود.]
    خرد سقراط [متن زیر گزیده ای از دفاعیه سقراط در حضور هیات منصفه شهر آتن است.

    پس از آن، کریتون یکی از مریدان او زمینه ی فرار او را فراهم می کند, اما او به بحث و گفتگو با او می پردازد و در نهایت هر دو می پذیرند که احترام به قانون ارزشی والاتر دارد و در نهایت با سرکشیدن جام شوکران حکم اجرا می شود.] *** تلاش می‌کنم آن‌چه را که باعث رواج بهتان‌ها و بدنامی‌هایم شده است، برای‌تان بازگو کنم.

    پس گوش فرادهید.

    برخی از شما ممکن است گمان کنید که مزاح می‌کنم، اما اطمینان می‌دهم که عین حقیقت را به شما خواهم گفت.

    مردمِ آتن، این بدنامی به خاطر نوع خاصی از خرد نصیبم شد.

    چه نوع خردی؟

    آن نوع خردی که برای نوع بشر مقدور است.

    ممکن است به خاطرِ داشتن آن نوع خرد به راستی دانا باشم.

    اما هم‌اکنون از مردانی سخن می‌گویم [کسانی که به من اتهام زده‌اند] که خردشان لابد بیش از خرد انسانی است، یا چنان است که من یارای توصیف آن را ندارم.

    چون خودم چیزی از آن نوع خرد نمی‌دانم و اگر کسی بگوید که من چیزی از این خرد فوق‌بشری می‌دانم، گزاف می‌گوید و می‌خواهد به من تهمت بزند.

    (همهمه) همهمه نکنید آتنی‌ها، حتا اگر گمان می‌کنید که من خودخواهانه سخن می‌گویم.

    می‌خواهم چیزی را بگویم که از من نیست.

    خواهم گفت که از آن کیست و شایسته است که باورش کنید.

    خداوند دلفی را بر حقانیت خردم و ماهیت آن گواه می‌گیرم.

    کِرِفون را به خاطر دارید.

    او از دوران جوانی دوست من بود.

    او را می‌شناسید.

    یک‌بار شتاب‌زده به معبد دلفی رفت و پرسشی را بی‌مهابا با سخنگوی دلفی در میان گذاشت.

    (همهمه) - باز هم خواهش می‌کنم همهمه نکنید، فریاد نزنید.

    - او پرسید آیا کسی داناتر از سقراط هم وجود دارد و سخنگو پاسخ داد: نه، کسی وجود ندارد.

    کِرِفون خودش مرده است، اما برادرش اینجا هست و حرف‌های مرا تأیید می‌کند.

    می‌دانید چرا این موضوع را به شما گفتم؟

    می‌خواهم ریشه‌ی این بی‌اعتباری‌ام را برای‌تان بازگو کنم.

    وقتی آن‌چه را سخن‌گوی معبد گفته بود، شنیدم، تلاش کردم آن را بفهمم.

    مقصود خداوند از این کلام مبهم چیست؟

    نیک می‌دانم که دانا نیستم، حتا در پایین‌ترین حد.

    پس مقصودش از این که داناترین مرد هستم چیست؟

    ممکن نیست اشتباهی رخ داده باشد، زیرا خداست و خدا سخن گزاف نمی‌گوید.

    دیرزمانی بود که در تلاش بودم تا معنای این کلام را دریابم.

    پس از مدت‌ها کلنجار رفتن با آن، راهی را پیدا کردم که درستی این موضوع را آزمایش کنم.

    به سراغ مردی رفتم که گفته می‌شد داناست، گمانم بر این بود که در آنجا می‌شود ثابت کرد سخنگوی معبد اشتباه کرده است و گفته‌ی سخنگو اشتباه است.

    و به او می‌توانستم بگویم «تو می‌گویی من داناترین مرد هستم، در حالی که این مرد از من داناتر است.» بنابراین به سنجش آن مرد پرداختم - لزومی ندارد اسمش را بگویم، سیاستمدار بود - اما نتیجه این بود، آتنی‌ها، وقتی با او هم‌کلام شدم، دریافتم که گرچه عده‌ی زیادی از مردم و بیش از همه خود او گمان می‌کنند که مرد باخردی‌ست؛ با وجود این، دانا نیست.

    پس تلاش کردم به او بفهمانم که دانا نیست، گرچه می‌پندارد داناست.

    با این کار، او و دیگر حاضران آنجا دشمنانِ من شدند.

    وقتی از آنجا دور می‌شدم با خودم اندیشیدم از این مرد داناترم.

    شاید هیچ کدام از ما چیزی که واقعاً باارزش باشد ندانیم؛ اما او در حالی که دانشی ندارد، می‌پندارد که داناست.

    اما من که دانشی ندارم، بر نادانی‌ام وقوف دارم و در آنچه نمی‌دانم خودم را دانا نمی‌پندارم.

    در هر حال در این نکته، گویا کمی از او داناتر هستم.

    پس از آن به سراغ شخص دیگری رفتم که می‌گفتند حتا از مرد قبلی هم داناتر است و دقیقاً به همان نتیجه‌ی قبلی رسیدم.

    آنجا هم، او و بسیاری دیگر به جرگه‌ی دشمنانم پیوستند.

    یکی پس از دیگری به سراغ مردان رفتم و هر روز دشمنانی پیدا کردم.

    این موضوع مرا بسیار ناخرسند و نگران می‌کرد.

    اما بر این باور بودم که باید کلام خدا را بالاتر از هر چیزی بدانم.

    بنابراین به سراغ هر کسی که به نظر می‌رسید دانشی دارد رفتم تا معنای کلام سخنگو را دریابم.

    نتیجه‌ای که من از دستور خداوند گرفتم این بود: مردانی که شهره به خردمندی بالا بودند، در زمره‌ی بی‌خردترین افراد بودند؛ در حالی که کسانی که نزد عوام کم‌تر شهره به دانایی بودند، برای آموختن آماده‌تر بودند.

    اکنون باید شرح سرگردانی‌‌ای را که پشت سر گذاشتم تا دلیل کافی برای سخنگوی معبد پیدا کنم، برای‌تان بازگو کنم.

    پس از سیاستمدارن به سراغ شعرا رفتم.

    گمان می‌کردم که من به وضوح از آنان نادان‌ترم.

    بنابراین اشعاری را که گمان می‌کردم زحمت زیادی برای‌شان کشیده شده است، جمع کردم.

    از آن‌ها پرسیدم که آن اشعار چه معنایی دارند تا چیزی از آن‌ها بیاموزم.

    از بازگو کردن حقیقت شرم د‌ارم، اما ناچارم که بگویم.

    تقریباً همه‌ی حاضران بهتر از خود شاعران می‌توانستند درباره‌ی آن اشعار صحبت کنند.

    بنابراین به سرعت دریافتم که شاعران اشعارشان را با خردشان نمی‌سرایند، بلکه با نوع خاصی از نیروی طبیعی و تخیل این کار را می‌کنند، همچون پیشگوها و پیام‌آوران که حرف‌های زیبایی می‌زنند، اما خودشان چیزی از آن نمی‌فهمند.

    در ضمن من فهمیدم که آنان خیال می‌کنند چون شعر می‌سرایند در همه چیز از دیگران داناترند، در حالی که چنین نبود.

    بنابراین آنان را هم رها کردم و از آنان هم همان چیزی عایدم شد که از سیاست‌مداران گرفته بودم.

    سرانجام به سراغ پیشه‌وران رفتم، چون به خوبی می‌دانستم که هیچ‌گونه دانشی که ارزش گفتن داشته باشد ندارم و مطمئن بودم که آن‌ها خیلی چیزها می‌دانند؛ در این مورد اشتباه نکرده بودم.

    اما آتنی‌ها، آن‌ها هم همان اشتباه شعرا را مرتکب می‌شدند.

    هر کدام‌شان که در رشته‌ی خاص خودش مهارت داشت، می‌پنداشت که در مهم‌ترین موضوع بسیار داناست.

    از خودم و از طرف سخنگوی معبد پرسیدم آیا بهتر است در وضعی که هستم باقی بمانم و هم از خرد و هم از جهالت دیگران بی‌نصیب باشم، یا این که مانند آن‌ها هر دو را داشته باشم.

    پاسخم به خودم و سخنگوی معبد این بود که بهتر است هم‌چنان خودم باشم.

    به خاطر این آزمون دشمنانی به شدت کینه‌توز و خشمگین پیدا کردم که بهتان‌های بی‌شماری را علیه من همه‌جا پراکندند.

    مردم می‌گویند که من مرد دانایی هستم و می‌پندارند که در مواردی که نادانی دیگران را نشان داده‌ام، خودم در آن زمینه‌ها دانایم.

    اما دوستان من، به باور من تنها خداست که به راستی داناست و مقصودش از پیام سخنگو این بوده است که دانش بشر بسیار کم و ناچیز است.

    من گمان نمی‌کنم که مقصودش

کلمات کلیدی: سقراط

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود تحقیق سقراط, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود تحقیق سقراط, پروژه دانشجویی درباره دانلود تحقیق سقراط

نیچه مى گوید افلاطون در محاوره فایدون،با چهره اى که از سقراط در آخرین ساعات زندگى او ترسیم کرده، آرمانى نوین براى جوانان شاخص یونان در آن عصر به وجود آورد، و بدین ترتیب سقراط جایگزین آشیل (قهرمان اسطوره اى حماسه هاى ایلیاد و اودیسه هومر) در تمدن یونانى مى شود. اما نیچه نمى تواند از این جایگزینى، هر چند به نوبه خود شکوهمندانه به هیچ روى خوشنود باشد.افلاطون خود به علت بیمارى در ...

سقراط (حدود سالهای ۳۹۹ ۴۷۰ ق . م)، پدر علم فلسفه، با نحوه تدریس سوفسطائیان مخالفت کرد. سوفسطائیان، به شاگردان خود می آموختند که چگونه در مباحثات، به سوالات مختلف جوابهای زیرکانه ای بدهند. سقراط شاگردانش را تشویق می کرد تا در دنیای اطراف خود، جستجو کرده و مطابق با ندای وجدان خود زندگی کنند، حتی اگر این کار، آنها را در جهت مخالف با حکام کشور قرار دهد. مباحثات سقراط هیچ اثر مکتوبی ...

مرگ سقراط؛ به روایت افلاطون و تفسیر نیچه مسعود زنجانى masoud@vivaphilosophy.com نیچه مى گوید افلاطون در محاوره فایدون،با چهره اى که از سقراط در آخرین ساعات زندگى او ترسیم کرده، آرمانى نوین براى جوانان شاخص یونان در آن عصر به وجود آورد، و بدین ترتیب سقراط جایگزین آشیل (قهرمان اسطوره اى حماسه هاى ایلیاد و اودیسه هومر) در تمدن یونانى مى شود. اما نیچه نمى تواند از این جایگزینى، هر ...

- سقراط در اواخر مائه پنجم در اذهان کسانی که جستجوی حقیقت و معرفت می کردند تشویق و تشتت بسیار دست داده و مخصوصاً تعلیمات سوفسطائیان افکار را پریشان و عقاید را متزلزل ساخته بود و به همین جهت بنیان احوال اخلاقی مردم نیز رو به سستی گذاشته و مفاسد بزرگ از آن بروز می کرد . در این هنگام سقراط ظهور نمود و او از بعضی جهات به سوفسطائیان شباهت داشت و معاصرین اکثر میان او و آن جماعت فرق ...

گویا تاریخ فلسفه را چنین مقدر است که فیلسوفان بزرگش نه تنها راه گشای راه های نامکشوف و نوگشوده بر رهروان خویش باشند، راه بند و راه گیر دیگر راه های پیش گشوده نیز باشند، و در کنار راه هایی که با نو آوری ها و اندیشه های بدیع خود می گشایند، راه هایی را نیز با دگم ها و جمود ها و انحراف های فکری خود ببندند. اینان اگر چه در برخی مسیرهای زمانی، تاریخ فلسفه را دهه ها و سده ها پیش برده ...

سقراط را بیشتر از طریق ارسطو به خصوص شاگردش افلاطون میشناسیم. زیرا او در طول زندگی اش چیزى ننوشت و بیشتر اطلاعات ما از او از طریق شاگردانش بدست آمده است. که همین امر و مرگ دلخراشش باعث شده است که درکتب زیادى وى با مسیح مقایسه گردد. او نخستین فیلسوف مهمى بود که در آتن بدنیا آمد که بیشتر عمر خود را صرف گفتگو و مباحثه در کوچه و بازارهاى آتن می کرد. او جوانانى را از اقشار مختلف و ...

بازگشت به آرزوی سقراط برنامه درسی آموزشی فلسفه به کودکان چیست؟ به منظور آموزش شناختی اثر بخش، کتاب های راهنمای آموزش لازمند تا تمرین هایی را برای تقویت مهارت شناختی و طرح بحث تهیه کنند و باعث شکل گیری مفهوم شوند. دکتر یحیی قائدی تصور کنید فلسفه رشته ای است که درسطح دانشکده ها تدریس می شود . اکنون باید تلاش شود تا این رشته به دوره های آموزش ابتدایی و متوسطه تسری داده شود. در ...

چکیده در این مقااله مفهوم عشق از دیدگاه سقراط وافلاطون وابن عربی ومولوی تعریف شده صفات وویژگهای آن مورد بررسی قرارگرفته است . کوشش اصلی نگارنده براین بوده است که دیدگاه مولوی دراین زمینه کاویده شود و مشخص گردد که مولوی عشق تحاازب ارواح می داند وهدف نهایی وی در نگارش داستان شاه و کنیزک این بوده است که روشن بدارد که : هرعشقی که در عالم زیرین حاصل گردد اگر بر مبنای شناخت و معرفت ...

چکیده در تعریف واژه ی ادبیات، ماهیت، فواید و نقش آن در زندگی بشر و نیز در حوزه ها و کارکردهای عملی آن، از قدیمترین زمان تاکنون مباحث گوناگونی صورت گرفته است؛ برخی آنرا به مفهوم اخلاقی و برخی در معانی ادبی و عده ای نیز به هر دو مفهوم اخلاقی و ادبی آن به کار برده اند. اما امروزه ادبیات با سایر علوم جدیدی چون روان شناسی، زبان شناسی و نقد ادبی پیوند خورده و اهمیت والایی پیدا کرده ...

انسانها در تماس با محیط زیست گاهی اثر سوء برآن گذاشته و گاهی نیز در اثر آلودگی های موجود در محیط ضرر می بینند. برای مهندسین بهداشت محیط لغت محیط زیست ممکن است بعد جهانی به خود بگیرد یا ممکن است یک ناحیه ای باشد که مشکلی در آن موجود است و یا راجع به حجم کوچکی از مواد مایع ، جامد یا گازی در یک راکتورخانه باشد. برای هر عمل طبیعی آلودگی زا هر تغییر ناخوشایند فیزیکی، شیمیایی و یا ...

ثبت سفارش