در این مجال کوتاه کار بس دشوار بر عهده من نهاده اند تفسیر و تحقیق نوشتن در مورد یک ادیب که شاید به جرات او بزرگترین ادیب معاصر ایران می باشد متاسفانه بسیاری از ایرانیان این شاعر بزرگ را نمی شناسند و آثارش بر ایشان نا مانوس می باشد .
احمد شاملو: شاعر و نویسنده و مترجم ،محقق ، نمایش نامه نویس، روزنامه نگار.او کسی است که در تمام این مقولات آثاری جاودانه بر جای نهاد آثاری که هرگز فراموش نخواهد شد .
بامداد در سرتاسر زندگی خود دچار ناملایمتهای بسیاری شد که شاید از دیدگاه وی و نوع آثارش چشمه می گرفت در بین اصطلاح به اصطلاح ادیبان بودند کسانی که سعی در تخریب وی داشت اما این آرزوی آنها هیچگاه به حقیقت نپیوست .
این خرده نه تنها ادیبان نه تنها راه را به جایی نمی برند بلکه گذشته و آینده خود را نیز پرده ابهام فرومی برند .
شاملو در این دو مورد و ادعا های بی مورد برخی خود می گوید که ناملایمتهایی که به خاطر طرز فکرش بر وی وارد شد.
آیا نه
یکی نه
بسنده بود
که سرنوشت مرا می سازد
تنها فریاد زدم
نه
من از
فرو رفتن
تن زدم
صدایی بودم من
شکل میان اشکال
و معنایی یافتم
این چنین است که کسان
را از آن گونه می نگرند
که نان از دسترنج ایشان می خودرد
و آنچه به گند نفس خویش آلوده می کند
هوای کلبه ایشان است
حال آنکه
چون ایشان بدین دیار فراز آمده اند
آن
که چهره و دروازه بر ایشان گشود
من بودم
شاملو آنگونه که خود بارها اعتراف می کند در کودکی و جوانی زندگی آرامی نداشته پدری نظامی مدام در سفر و ماموریت .
مادر از آن سان که بیشتر مهری بورزد سعی در نگهداری این خانواده از هم گسیخته داشته .
در جوانی ازدواجی ناموفق که خود در شعر از آن این گونه یاد می کند.
آقای و زن و خانم ایشان لغت و اگر
همرنگ و هم تراز نباشد لاجرم
محصول زندگیشان دلپذیر نیست .
مثل من و زنم :
من وزن بودم، او کلمات {آسه های و زن }
موضوع شعر نیز
پیون جاودانه لبهای مهر بود.
با آنکه شادمانه در این شعر می نشست
لبخند کودکان ما {این ضربه های شاد}
لیکن چه سود!
چون کلمات سیاه و سرد
احساس شوم مرثیه واری به شعر داد:
هم وزن را شکست
هم ضربه های شاد را
هم شعر بی ثمر شد و مهمل
هم خسته کرد بی سببی اوستاد را!
باری سخن دراز شد
وین زخم درناک را
خونابه باز شد…
اما هیچ کدام از این عوامل باعث نشد که شاملو از پای بایستاد و نظاره در آنجه شاید شیرین ترین ایام می نامندش بیفکند.
آری او پس ازسالها کسی را یافت که در زندگی او نقش مهمی بر عهده داشت آید اسرکیسیان.
آیدا آرامش روحی و کمک همیشه ایستاده در کنار شاملو بود تا آخرین لحظه عمر وی ، او را تنها نگذاشت و با وی در مقابل تمام آنجه که شاید کینه ورزی عالم و عالمیان توان نامیدن ایستاد.
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست
آنک چشمانی که خمیر مایه مهر است!
وینک مهر تو:
نبرد افزاری
تا با تقدیر خویش پنجه در پنجه کنم
آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم
به جز عزیمت نابه هنگام هم گریزی نبود
چنین انگاشته بودم
آیدا فسخ عزیمت جاودانه بود
میان آفتابهای همیشه
زیبای تو
لنگری ست-
نگاهت
شکست ستمگری ست-
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست
شاملو به سال 1304 در تهران متولد و در سال 1379 در کرج چشم از جهان فروبست.
مرداد 79 تلخ ترین ماه برای دوستداران شاملو بود زیرا که او را به خاک سپردند نه او را بلکه پدری که هرگز نخواهد مرد.
آرامگاه همیشگی وی در قطعه نویسندگان و هنرمندان امامزاده طاهر می باشد.
شاملو آنگونه زندگی کرد که خود چنین به چار میخ شهری کشدش:
گر بدینسان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم بر بلند کاج خشک کوچه بن بست گر بدینسان زیست باید پاک من چه نا پاکم اگر ننشانم از ایمان خود،چون کوه یادگاری جاودانه ،برتر بی بقای خاک.
شاملو در اواخر عمر از بیماری دیابت آزار می برد و به همین دلیل یک پایش را نیز از دست داده بودو آنگاه موقع مرگ فرا رسید خود او رابطه اش را با مرگ اینگونه توصیف می کند.
هرگز از مرگ نهراسیده ام اگر چه دستانش از ابنتذال شکننده تر بود.
هراس من –باری-همه مردن در سرزمینی ست که مزد گورکن از بهای آزادی آدمی افزون باشد.
جستن یافتن و آنگاه به اختیار برگزیدن و از خویشتن خویش با روئی پی افکندن اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش تر باشد حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم اما چون ما بیشتر قرار است که به شعر شاملو بپردازیم از کنار دیگر آثار وی تنها فهرست وار البته با اندکی توضیح می گذاریم.
ابتدا ترجمه ها: ترجمه، برگردان ،نیز زمینه ای برای رشد شاملو بود که به کمک فرهنگ و دوستداران رسید تا با نوابغ و آثار دیگر ملل آشنا شوند.
بیشتر با اشعار آزاد اندیشان ملل دیگر که گاه خود نیز از آنها الهام می گرفت.
مانند لورگا و بیگل.
حدود دو دهه پس از واولین دفتر شعر ترجمه او به نام غزل عزلهای سلیمان در سال 47 به چاپ رسید.
در سال 52 کتاب همچون کوچه بی انتها را به چاپ رساند و در سال 59 نیز از گارسیا که شاملو علاقه ای خاص به وی و اشعارش دارد کتابی به نام ترانه های شرقی و اشعار دیگر را به چاپخانه سپرد .
در سال 60 ترانه های میهن تلخ یا نیس ریتسوس را به جامعه هدیه کرد.
هایکو مجموعه ای بود که با کمک علی پاشایی در سال 61 به بازار آمد سیاه همچون اعماق افریقای خودم نوشته لگستن هیوز در سال 62 به کتاب فروشی ها رسید سال 65 ارمغانی دیگر سکوت سرشار ناگفته هاست.برگردان آزاد است از مارکوت بیکل و چیدن سپیده دم نیز سال 67 تاز همان شاعر با کوشش همان شاعر به چاپ رسید و در سال 72 پهلوان نامه گیل گمش آخرین ترجمه وی در باب شعر بود.
در ادامه به ترجمان از نمایش نامه ها از وی می بینیم مفت خورها اثر گرگه ئی چی کی در سال 32 به تاریخ اواین ترجمه وی است.
در سال 40 دفتر سیزدهم آندره ژید و سال42 سی زیف و مرگ آثار روبرمرا را با کمک فریدون ایل بیگی به چاپ رساند بعد از 5 سال عروس خون لورکا را به کتاب فروشیها رساند.
برگردان آخر او در مورد نمایش نامه به سال 61 باز می گردد.
نصف شب است دیگر، دکتر شوانیزر .قصه ،رمان و فیلم نامه نیز ورطه ای بود که بامداد در آن هم مطالبی را به رشته تحریر کشید.
در سال 29 زن پشت در مفرغی ، در سال 34 زیر خیمه گر گرفته شب و در سال 52 در هاودیوار بزرگ چین را به چاپ رساند.
در سال 65 میراث آخرین اثر چاپ شده وی در این جایگاه بود .سفر میمنت اثر ایالای متفرقه امریق که هیچ گاه به چاپ نرسید.
متون کهن:حافظ شیرازی سال 54 –افسانه های گنبد36-ترانه های خیام ، ابو سعید ،ابوطاهر به سال 36 کتابهایی هستند که شاملو در مورد ادبیات کهن به چاپ رساند.
اما بزرگترین و حجیم ترین شاهکار با مداد کتاب کوچه است.
کتاب کوچه فرهنگ نامه ای است از لغات و اصطلاحات رایج و منسوخ شده با ریشه یابی و قصه های ابتدایی همراه با امثال وحکم فولکورل تهران که بسی گنجی گرانبهاست در صد جلد که متاسفاه ده از صد آن نیز منتشر نشده، دیگر آثار تحقیقی را تنها با ذکر نام یاد آور می شویم.
1-از مهتابی بی کوچه(مجموعه مقالات)57 2-یادنامه هفته شعر خوشه 3-درست در میان گود 4-حواشی و یاداشت ها درباره غزلیات خافظ که به چاپ نرسید.
5-گفتگو با شاملو به روایت محمد علی نام دفاتر شعر شاملو 1-آهنگهای فراموش شده 26 سال انشار آن می باشد 2-قطعنامه به سال 30 3-آهن و احساس 20 در چاپخانه توسط فرمانداری نظامی ظبط و طعمه حریق شد 4-هوای تازه 36 5-باغ آینه 39 6-لحظه ها و همیشه (چاپ اول خیمه آیدا در آینده)43 7-آیدا در آینه 43 8-آیدا درخت و خنجر و خاطره 44 9-ققنوس در باران 45 10-مرثیه های خاک 48 11-شکفتن در مه 49 12-ابراهیم در آتش 52 13-دشنه در دیس 56 14-ترانه های کوچک غربت 59 15-مدایج بی صله 71 16-حدیث بی قراری ماهان 79 17-آستانه 77 18-مجموعه آثار 78 شماره های ذکر شده ، سالهای اولین چاپ کتابها می باشد.
شعر : تاثیر گذارترین قسمت آثار شاملو شعر های وی است.
در خاطراتش اینگونه می گوید در کودکی عاشق موسیقی بودم ولی بدلایل زیاد نتوانستم به آن بپردازم شاید شعر سرخوردگی آن هنر در وجود من باشدو شاملو شاعری توانا بود و این را می توان از این نکته که وی در شعر نو نیمایی سبکی نوتر بنا نهاد متوجه شد که آنرا شعرسپید نامید.
شاملو می گوید من نه از آن بابت که که توانایی گفتن شعر کلاسیک را ندارم شعر کلاسیک نمی گویم.
بلکه من توانایی آن را در خود می بینم و میتوانم این گونه نیز شعر بگویم.
اما در شعرکلاسیک باید همیشه محدود وزن و ردیف و قافیه بود که گاه باعث می شود انسان هر آنچه در دل دارد را نتواند به زبان بیاورد.
موضوعات اصلی شعر شاملو آزادی، رهایی ، مبارزه باستم،نو اندیشی،کمک به هم نوع عشق و زیبای آفرینی می باشد که هر کدام را به رساترین و شیوا ترین حالت ممکن بیان کرده.
با مداد در مورد شعر و آثارش اینگونه می گوید : آثار من ، اتوبیوگرافی کاملی است .
من به این حقیقت معتقدم که شعر ، برداشتهایی از زندگی نیست بلکه یکسره زندگی است.
و در شعر می گوید: رهایی است نجات است و آزادی تردیدی ست که سرانجام به یقین می گراید وگلوله ی که به انجام کار شلیک می شود.
آهی به رضای خاطر ست از سر آلودگی و قاطعیت چهار پایه است به هنگامی که سرانجام از زیر پا به کنار افتد تا بار جسم زیر فشار تمامی حجم خویش درهم شکند اگر آزادی جان را این راه آخرین است شاملو گاهی در شعر زبانی آمیانه نیز برمی گزیند که خود آن را سیاه مشقی به برای تمرین می نامد.
اشعار پریا و یا دختران ننه دریا بر همین مطلب صحه می گذارند که اشعار دیگری با همین صورت از ایشان در این اشعار (با آنکه زبان ساده ای دارند) شاملو باز هم آزادی ، امید و نیاز به یاری و کمک رسانی را یاد آور می شود.
به گوشه هایی ار آنها می پردازیم: بچه خسه مونده چیزی به صب نمونده غصه نخور دیوونه کی دیده شب بمونه؟
مگه زوره؟به خدا هیچکی به تاریکی شب تن نمیده موش کورم که میگن دشمن نوره به تیغ تاریکی گردن نمیده!
می رسیم به شهر مردم ببین صداش میاد جینگ جینگ ریختن زنجیر اش میاد آه!
زنجیر ای گرون، حلقه به حلقه لا به لا می ریزن ز دست و پا بوسیدن پاره می شن دیبا بیچاره می شن سربه جنگل بذارن جنگل و خارزار می بینن سر به صحرا بذارن کویر و نمکزار می بینند با نگاهی در تکه اشعاری که می آوریم متوجه می شویم که شاملو در شعر خود از اصطلاحات و لغات آمیانه استفاده بسیار می کند مانند: باهار که بجای بهار- صب که به جای صبح – غلاغ به جای کلاغ از اینگونه در شعر شاملو بسیار می بینیم که باعث زیبایی افزون آثارش می شود.
نکته دیگری شاید جالب باشد در جلوی نیمی از اشعار نام شبانه را می بینیم.
شبانه به اشعاری از شاعر گفته می شود که شاعر در نیمه های شب یا غروب می نویسد.
شاملو زبان رمز گونه ای دارد که تنها راه رمز گشایی آن هم صدایی و همفکری باآن است.
به همین منظور به تفسیر و نقد دو شعر از شاملو می پردازیم: البته قبل از آغاز باید گفت که شاملو جوایزی کسب نمود که شاید گوشه ای از فعالیتهای او را جواب نمی دهد.
شاملو کاندیدای ایرانی جایزه نوبل ادبی بود و برنده جایزه سوئد.
در آغاز شعر طرح یک استحاله را به نقد می نشینیم.
توضیحی لازم است که یادآور می شوم در کلمه هایکو هایکو در اصل گونه ای از جلبکها هستند که در آبهای ژاپن رشد می کنند.
اینها توسط رشته ای باریک از روی سطح اقیانوسها به کف اقیانوسها متصل می شوند و از مواد مغذی آن زندگی می کنند اما در اصطلاح ادبی به اشعاری گفته می شود که : بسیار کوتاه هستند ولی معنای بسیاری را در خود دارند.
این شعر شاملو از آن دسته است.
سلاخی می گریست به قناری کوچکی دلباخته بود سلاخی / می گریست متراکم ترین و موجزترین شعر شاملو می باشد.
گویی آن قدر از واقعیت