مقدمه
فروغ فرخزاد از معدود شاعران دوره معاصر است که از نظر زبان شعری دارای سبک و شیوه مخصوص به خویش است اشعار اولیه او عمدتا شامل اشعار است که بیانگر احساسات سطحی شاعر است عمده این اشعار عاشقانههایی هستند که بیپروا و بیپرده به بیان احساسات شهوانی شاعر میپردازند و این البته تا آن روزگار در ادبیات ایران بیسابقه بود شعر شاعران زن پیش از فرود فرخزاد را به سختی میتوان از شعر شاعران مرد تشخیص داد اشعار آنان در واقع تلفیقی از صور خیالها و سنتهای رایج ادبی دوران آنهاست اگرچه شعر زنان شاعر در طول تاریخ ادبیات ایران از احساسات رقیق زنانه بیبهره نیست، اما این احساسات به قدری در لفافه تعبیرات و صور خیال رایج شعری در هم پیچیده شدهاند که اگر شاعر شعر شناخته نباشد، نسبت آنها به یک مرد هم غیر طبیعی جلوه نمیکند در واقع اوضاع و احوال اجتماعی ایران قدیم وشرایط محیطی به آنان این اجازه را نمیداد که تمایلات گناه آلود خود را با آن صراحت و بیپروایی که در شعر فروغ فرخزاد متجلی است ، بیان کننده مگر در مواردی معدود که عمدتا جزء مطربههای درباره محسوب میشدند نه از طبقات محترم اجتماع عمده شاعران زن در تاریخ ادبیات ایران یا متعلق به دربار و جزء خاندان سلطنتی بودهاند و یا از طبقات مذهبی اما فروغ فرخزاد در دوره معاصر از جهت صراحت بیان تمایلات شهوانی و گناه آلود تقریبا معارضی نداد همین ویژگی سبب شد که شعر او به سرعت مورد توجه خوانندگان شعر قرار بگیرد .
حتی برخی این ویژگی را مهمترین عامل ترجمههای متعدد شعر او در آمریکا و اروپا میدانند.
نخستین مجموعه شعر فروغ فرخزاد «اسیر» است او با انتشار این مجموعه در واقع دست به یک سنت شکنی زده بود و از رهگذر همین سنت شکنی و خلاف آمد عادت بود که مقدمات شهرت فرخزاد فراهم شد بیان صریح احساسات و تمایلات درونی – به ویژه راجع به عشق زمینی و تمایلات جنسی – از جانب یک زن البته تازگی داشت و همین تازگی سبب اقبال به شعر او شد.
در مجموعه اسیر البته از نظر عناصر شعری نمیتوان شعری در خور توجه یافت در این اشعار ضعفهای فراوان میتوان نشان داد صور خیال چشمگیری ارائه نمیدهد از نظر زبانی و ساختار جملات دچار ضعفهای اساسی است از جهت وزن و موسیقی ایرادات فراوان دارد و در مجموع چیزی جز یک تجربه خام تلقی نمیشود.
تنها عنصر برجسته این مجموعه همان بیان صریح و بیپرده شاعر است که خود را به تقیدات و قالبهای مرسوم اجتماع محدود نکرده است
این مجموعه در بردارنده چهل و چهار قطعه شعر است که شاعر آنها را در طول سالهای 1332 – 1334 سروده است این مجموعه در سال 1334 با مقدمهای از شجاع الدین شفا به چاپ رسیده است.
مقدمه شجاع الدین شفا بر مجموعه اشعار «اسیر»
یک سال پیش شاید کمی بیشتر بود که من نخستین بار شعری از خانم فروغ فرخزاد خواندم این شعر به نظرم تند و بی پروا اما بسیار زنده و با روح آمد شعری بود که در آن شاعر خود و احساس درونی خویش را بیتظاهر و پردهپوشی نشان داده بود و شاید همین بیریایی بود که بدان جاذبهای خاص میداد.
بعد از آن قطعات بسیار از این خانم در مجلات مختلف منتشر شد که در همه آنها همان هیجان و گرمی و همان صراحت کلام و بیریایی قطعه نخستین پیداست و بدین ترتیب میتوان گفت که شاعره ما توانسته است در طول این مدت برای خود مکتب مشخصی به وجود آورد که البته هنوز تا حد کمال هنر فاصله زیاد دارد ولی عناصر اصلی این مکتب یعنی قدرت توصیف شور و حرارت فراوانی تجسم بی پرده عواطف و احساسات و توجه خاص به جنبه جسمانی عشق از هم اکنون کاملا مشخص شده است و پیداست که هرچه در آینده بر این مجموعه اضافه شود به احتمال قوی در همین زمینه خواهد بود.
این مکتب شاعرانه مفید است یا مضر و باید یا نباید وجود داشته باشد این نکته اینست که در اینجا مورد بحث نیست زیرا من معلم اخلاق نیستم و قسمت اعظم خوانندگان این کتاب نیز قطعا چنین ادعایی ندارد تازه آنها هم که مدافع سرسخت اخلاق باشند پیش از رسیدگی به وضع اخلاقی این اشعار خیلی گرفتاریهای دیگر دارند که باید طبق قارون الا هم فالاهم بدانها برسند باید به حساب هزاران گناه نابخشیدنی که هر روزه در برابر چشم ما از طرف صلحای قوم صورت میگیرد هزاران دزدی قانونی کلاه شرعی هزاران خیانت و فساد سیاسی و اجتماع هزاران دروغ و ریا و پاپوش دوزی و پرونده سازی برسند تا نوبت رسیدگی به حساب هنرمندی شود که گناهش فقط توصیف آن احساساتی است که اگر هم گناهکارانه باشد بسیاری از ما بیش از او از لحاظ داشتن این احساسات گناهکاریم به اضافه این گناهی که خیلی از مدعیان اصلاح دارند و او ندارد که ایشان برای پوشاندن آنچه فکر میکنند دست به دامن گناه دیگری میزنند که درویی و ریا نام دارد.
.
منظور من این نیست که گوینده این اشعار دفاع کرده باشم او خودش مثل هر شاعر هر نویسنده هر هنرمند مسئول اثر هنری خویش است ولی این مسئولیت شخصی شاعر مستلزم کتمان این حقیقت نیست که اگر واقعا باید خطاهای روزمره ما به مقیاس سنجش در آیند گناهان بیشمار شرعی و عرفی جامعه غرق فسادی که ما در آن زندگی میکنیم بسیار سنگینتر و نابخشیدنی تر از گناه شاعرهای است که برای تطهیر خود رو به آستان پرفروغ هنر برده است نه آنکه مثل بسیاری ظاهر الصلاحان آلوده دامن برای پوشانده چهره واقعی خویش از تاریکی دروغ کمک گرفته باشد.
به نظر من آنچه در اشعار این خانم واقعا تازه و جالب است همین جنبه هنرمندانه اعترافات یک زن شاعر و زبردستی او در تجسم صمیمانه احساسات خویش است زیرا موضوع مورد بحث این قطعات خود به خود چیز تازهای نیست که مستحق جنجال باشد ماجرایی است که با پیدایش بشر برای بشر پدید آمده و تا پایان عمر بشر نیز برای او وجود خواهد داشت و بین خودمان بماند کدام یک از ما میتوانیم ادعا کنیم که هرگز این تمناهای ناگفتنی را در دل خود احساس نکردهایم به قول عیسی آن کس که گناه نکرده است سنگ اول را به سمت گناهکار پرتاب کند.
اگر واقعا باید در اطراف کار یک هنرمند قضاوت شود باید این قضاوت فقط درباره هنر او صورت گیرد- هیچ عیب ندارد که کسی بگوید شعر این خانم هنوز بینقص نیست .
بگوید که در بسیری جاها تعبیراتی بهتر از آنچه شده میتوانسته است بشود و خیلی از کلمات و جملات میتوانسته است به صورت محکمتر آورده شده باشد خود شاعر باید بیش از هر کس در پی این قبیل انتقادها و عیبجوییها باشد اما به جای این نوع انتقاد چماق تکفیر برداشتن و مهر «اثار ضاله» بدین اشعار زدن و سراغ حاکم شرع رفتن این کاری است که هزاران سال کردهاند و به نتیجه نرسیدهاند کار آنهایی است که جنازه حافظ و فردوسی را به گورستان مسلمین راه ندادند و از انجام مراسم مذهبی مرگ برای بایرن و آناتول فرانس و کولت خودداری کردند و بسیار هنرمندان و متفکراین غرب را در طول قرنها به دست دژخیمان انکیزیسیون سپردند.
دنیای هنر و ادب در شرق و غرب جهان پر از این تحریمها و تکفیرهاست که هیچ کدام نتوانسته است از پیشرفت هنر جلوگیری کند نیمی از کتاب گلهای اهریمنی بودلر را بعنوان آثار ضاله از طر دادگاه های عالی فرانسه محکوم کردند و اجازه انتشار آنها را ندادند و امروز همین قطعات به نام شاهکارهای ادب در مدارس عالی فرانسه تدریس میشود آناکرئون بزرگترین غزلسرای یونان کهن و کلیسای کاتولیک فاسدترین شاعر عهد قدیم خواند و امروز اشعار این شاعر که شباهت عجیبی به غزلیات حافظ ما دارد همراه با اشعار سافو از پرارزشترین اثار شاعرانه یونان کهن به شمار میآید خود سافو شاعرهای که همپایه الهه شعر نام گرفته و از بیست و شش قرن پیش تاکنون الهام بخش بزرگ دنیای شعر و هنر بوده از نظر اخلاق امروزی ما فساد مجسم است ولی این فساد مجسم زیبایی و هنر مجسم نیز هست .
به همین جهت امروز به ندرت میتوان مجموعهای از زیباترین آثار ادب جهان یافت که در آن شعری از سافو نشده باشد.
به طور کلی تاکنون بسیار کم اتفاق افتاده است که یک هنرمند به خاطر آنکه اثرش خلاف اخلاق رایج عصر او بوده است همیشه مطرود و محکوم مانده باشد آن چیزی که او را واقعا مطرود میکند این است که اثرش با ارزش نباشد بدین جهت است که بسیاری از اشعاری که به مراتب از شهرهای خیام و سعدی و حافظ اخلاقیتر و سنگینتر بودهاند از میان رفتهاند و شعرهای اینان با همه مباینتی که گاه با مفهوم رایج اخلاق داشته بر جای مانده و روز به روز شهرت و قبول بیشتر یافته است.
اصولا شعرا و نویسندگان از زمانی که نویسنده و شاعر در جهان پیدا شده از این نظر به دو دسته متمایز تقسیم شده اند یک دسته آنها که سنگین و باوقار بوده و به اصطلاح ما دست به عصا راه میرفته اند و در بیان عواطف و احساسات خود جانب مقررات اجتماعی و متنانت را رعایت میکردهاند و یک دسته دیگر آنها که محافظهکاری را کنار گذاشته و بند از پای قلم خویش برداشتهاند این امر در درجه اول بستگی به روحیه خاص خود ایشان و درجه دوم به وضع آزادی فکر و روح اغماض در محیط اجتماعی آنها داشته است و طبعا به مصداق اینکه متاع کفر و دین بیمشتری نیست هر کدام از این دو دسته طرفدارانی برای خود یافتهاند اگر بنا باشد همه آنهایی را که بی پرده سخن گفتهاند با چماق تکفیر برانیم باید نیمی از ادبیات جهان منجمله تقریبا همه اشعار تغزلی یونان کهن را کنار بگذاریم یعنی متاسفانه زیباترین قسمت ادبیات منظوم مغرب زمین را طرد کنیم.
از همه اینها گذشته نباید از نظر دور داشت که عصر ما دورهای است که در آن مفهوم زیبایی بیشتر با خواص بشری سر و کار دارد نه با فرمول ها و مقیاسهای کلی که سابقا برای سنجش زیبایی به کار میرفت به عبارت دیگر دوره ما از لحاظ هنر و زیبایی یک دوره Sensuel است در آثار ادبی، رمانها، شعرها، پیسهای تئاتر فیلمهای سینما تصنیفها ، آثار نقاشان و مجسمه سازان حتی در روابط و گفتگوهای روزمره ما خوب یا بد جنبه جسمانی عشق اهمیت خاصی پیدا کرده که شاید جز در ادب و هنر یونان قدیم نمونه ای برای آن نتوان یافت در بسیاری از رمانهای امروزی ما که به قلم بزرگترین نویسندگان معاصر جهان نوشته شده صحنههایی هست که هیچ نویسندهای در گذشته جرئت نوشتن آنها را نمیکرده است ولی در دنیای کنونی هیچ کس از اینکه شعر یک شاعر یا نوشته یک نویسنده با بی پروایی خاص ادبیات امروزی در طرز بیان توام باشد تعجب نمیکند و به نظر من تعجب ناشی از انتشار اشعار خانم فرخزاد نیز به همین دلیل دیری نخواهد پایید.
خیال میکنم بحث کلی ما درباره جنبه اخلاقی شعر که شاعره ما از آن جانب پیوسته مورد حمله قرار گرفته است کافی باشد و بهتر باشد که اکنون به سراغ آن جنبه دیگر کار این خانم که باید واقعا مورد مطالعه قرار گیرد یعنی جنبه هنری اثر او برویم که قاعدتا باید هر تفسیر یا اعتراض و انتقادی صرفا متوجه آن باشد در این مورد باید صریحا بگویم که من به استعداد شاعرانه خانم فرخزاد و ذوق طبیعی او در این راه اعتقاد کامل دارم البته در بعضی اشعار این خانم از لحاظ کلمات و عبارات هنوز جای ایراد هست ولی از نظر روح و احساس یعنی آنچه اساس شعر و هنر به شمار میرود قسمت اعظم از اشعار او خوب و برخی از آنها عالی است.
در این اشعار تقریبا هیچ جا تصنع به کار نرفته و در سرتاسر کتاب خواننده احساس میکند که شاعر صمیمانه و بیریا با او یا به عبارت صحیحتر با خودش حرف میزند به طوری که میتوان این اشعار را نمونه ای بارز از ادبیات شخصی دانست که غالبا در عالم ادب اروپا بدان اشاره میکنند اگر شعر واقعی آن زبان روح و دل باشد که ظاهر آرایی و زیب و زیوری جنبه صمیمیت شار را به خاطر افزایش جلوه ظاهری شعری کم نکرده باشد در آن صورت به نظر من باید شعر خانم فرخزاد را یک شعر حقیقی دانست.
نکته دیگری که در این اشعار جلب توجه میکند دینامیسم خاص آنهاست تقریبا همه قطعات این کتاب با این حرارت و شور درونی این شدت هیجان و تندی احساس درآمیخته