میرزا سیّد یحیی متخلّص به «فدایی» فرزند میرزا محمّد علی وامق (مؤلّف تذکره میکده که با خط خوش فدایی به رشته تحریر در آمد) و نوه میر محمد باقربن محمد سعید بن محمد امین حسینی حسنی یزدی ، عالم دینی و ادیب و شاعر سده سیزدهم ه.ق است.
فدایی در مدرسه مصلّای صفدرخان به تحصیل و تدریس مشغول بود و در ادبیات عرب و صرف و نحو به ویژه علم نحو تبحّر داشته و دارای آثاری چون مستیقظ و منظومه در نحو است که نسخه هایی از آن در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می شود.
او جدای آشنایی با علوم عربی، فردی ادیب و شاعر بود که از اقسام شعر بیشتر به غزل و رباعی تمایل داشته و مهارت او در سرودن ماده تاریخ در دیوانش زبانزد است.
و پدرش میرزا محمد علی وامق او را فردی خوش اخلاق، سالک، پرهیزکار، خوش حافظه و دارای خطی نیکو و طبعی روان دانسته است و در وصف او گوید: 
«فرزند دلبند این صداقت اندیش،و به دو واسطه هم نام جد امجد نامی خویش.
اسمش میرزا سید یحیی و دل پژمرده این افسرده را موجب سرور و احیا، از جمله طلّاب علوم سعادت مرسوم و سادات رفیع الدرجات این مرز و بوم به علوم عربیّت مربوط و جواهر زواهر نکات نحویه را گنجور حافظه اش مضبوط نموده.
مدت العمر در مصلّای صفدرخان به تعلیم و تعلّم و تفهیم و تفهّم به سر برده و با ارباب فضل و کمال طریق مجالست و مخالطت سپرده و در طریق سلوک احدی را از وی گلهمند ندیده و سخن شکایتی و نسب جنایتی دربارهاش نشنیده، بلکه خود نیز در عالم پدر فرزندی از سلوک او هرگز نرنجیده ام.
مجملاً کثیر القبول و قلیل الفضول، خالی از مکر و حیله و امین قوم و قبیله، طبعش عالی و دلش از حقد و حسد خالی، از لهو و لعب دور و دلش به صحبت ارباب کمال مایل و مسرور، طبع روان و از اقسام شعر بیشتر به غزل و رباعی تر زبان است و منتخب اشعارش بیشتر از همه معاصرین و شعرای بلاغت آیین اهل این زمان است.
خداوند بی منّت جلّ اسمه، سعادت و عاقبت را روزی و نصیب او فرماید.» 
فدایی با به یادگار گذاشتن دیوان شعری از خود در سال 1282 ه .ق بر اثر ابتلا به بیماری وبا چهره در نقاب خاک کشید.
سه نسخه خطی بسیار نفیس از اشعار او در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می شود که بک نسخه آن به شماره 3689 مجموعه ای از غزل، قصیده و رباعی است که فدایی با فخامت و متانت و استواری کلام در مدح و منقبت رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع) و ائمه اطهار شروع کرده و این مدح و ستایش امامان در جای جای دیوان نمود دارد و به کرّات از الکن بودن زبان و ناقابل بودن شعر خود در مدح و توصیف آنها داد سخن داده است.
اگر چه قابل مدح تونیست شعر رهی زلطف گوش ده و کن قبول و خرده مگیر
و از خالق بی همتا به واسطه قسم دادن به امامان و اولیاء الله تقاضای عفو و بخشش می نماید.
 او در زمره شاعرانی است که برای مسائل اخلاقی، دینی و اجتماعی اهمیت به سزایی قایل است و در رابطه با مسائلی چون ازدواج دختران، توجه به نماز و روزه، دروغ و غمّازی، آبرو، غرور، به غفلت گذراندن عمر، غم نان خوردن انسانها، ذمّ اهل بازار و ...
لب به سخن گشوده است.
فدایی در مورد اوضاع سیاسی زمان خود را دور نگاه داشته است و در مواردی از پادشاهان و وزیران و افرادی چون قباد، سنجر ، طغر لتکین، انوشیروان، اسکندر، نظام الملک، علیشاه، حاجی ابراهیم، میرزا سید حسین، میرزا احمد، میرزا فتّاح، میرزا سید نصیر، میرزا سید مهدی و ...
نام برده و در پاره ای موارد در مدح و وصف بعضی از افراد اشعاری را سروده است.
او به شاعران پیش از خود نظر داشته و در میان شاعران پارسی زبان، استقبالهایی از اشعار شاعرانی چون محتشم کاشانی، ظهیر فاریابی و انوری انجام داده و گاهی مصراع یا بیتی از شعر آنها را تضمین کرده است و از شاعران بزرگی چون سعدی، حافظ، وحشی بافقی، قضایی یزدی، حسّان، حیرت، صباحی و ...
نام برده و یا در مدح و توصیف آنها اشعار زیبایی را خلق کرده است.
در بعضی موارد فدایی هجو سرایی کرده و متأسفانه عفّت کلام را چنانکه باید و شاید رعایت ننموده و با الفاظ و کلمات مستهجن و نازیبا به بعضی از افراد تاخته است.
یکی دیگر از وجوه بارز این دیوان شعر او، وفور کلمات و مفردات و ترکیبات عربی است.
کلماتی چون (سعیر، تقریر، تفسیر، تقدیر، اهتمام، اعتصام، احتشام و...) که به عنوان قافیه استفاده شده است.
و در بعضی موارد می توان شاهد آمیختن ترکیبهای عربی با سخن پارسی در اشعار او بود به گونه ای که گاهی نصف مصراع یا یک بیت را به زبان عربی بیان می کند.
او به غیر از کلمات و ترکیبات عربی، کلام خود را به آیات و احادیث شریف آراسته می کند.
و همچنین استفاده از ترکیبات قرآنی چون عظم رمیم، یوم الحساب، ماء معین، ربّ العالمین و ...
.
در دیوان او جایگاه ویژه ای دارد.
اشاره به قصص مذهبی، تاریخی، روایت و داستانهای عاشقانه ادبی و اشاره به اسامی شخصیتهای این داستانها در اشعار زیر به چشم می خورد.
اشاره به فلاسفه و دانشمندان بنام همچون ارسطو، افلاطون، بقراط، و بوعلی سینا در دیوان او جایگاه ویژه ای دارد .
مثلاً در مدح و ستایش امام علی (ع) گوید: اندیشه ها و مضامین استوار و اصطلاحات دینی و عرفانی چون (نماز، رکوع، سجود، نهی از منکر و امر به معروف، دار فنا، دار بقا) و گاهی موسیقی، علم صرف و نحو عربی، مسائل پزشکی و ...
هم در اشعار او منعکس شده است.
یکی دیگر از مهارتهای فدایی در سرودن ماده تاریخهایی است که ارزش والا تری به دیوان او بخشیده است.
مصراع دوم ماده تاریخ است که برابر 1261 می شود و چون در مصراع قبل آمده «جان دل» یعنی: الف = 1 باید کسر شود پس ماده تاریخ مساوی با 1260 ق می شود که تاریخ فوت آقا احمد است.
عبارت «حیف از استاد سخن» برابر 1282 است اما با توجه به مصراع قبل باید «سر از کلک» هم افکنده شود یعنی معادل حرف ک= 20 کم شود.
پس تاریخ فوت میرزا سید محمد علی مدرس متخلّص به «وامق» به دست می آید که برابر 1262 ق است.
آخرین مصراع به اضافه کلمه «جد» از مصراع قبل برابر است با سال 1258 ق ولیکن شخصیت مورد نظر شاعر شناخته نشد.
در سخن او ویژگیهای دیگری چون به کاربردن کلماتی نظیر «شنفت» به جای «شنید»، «چار» به جای «چهار»، «برشت» به جای «کباب شدن»، خدایگان، همگنان و ...، به کاربردن جمعهای غیر رایج چون «حسّاد» به معنای «حسودها» به کاربردن کلماتی که در مثنویهای حماسی به چشم می خورد همچون کلاه آهنین، درع فولادی، کمان، سنان و ...، استفاده از امثال و تعبیراتی نظیر: سه طلاقه کردن، بصره به خرما و زیره به کرمان بردن، به چشم می خورد.
او با داشتن این طبع بلند و کلام شیوا و بهره جستن از علم و دانش از کج رفتاری زمانه و روزگار در مورد خود ناله می کند و با توسّل جستن به خداوند و اولیاء او گلایه و شکایت خود را ابراز می نماید.
دو نسخه خطی دیگر فدایی، دیوان غزلیات او است که یک دیوان به شماره 748 و دیگری به شماره 3840 در کتابخانه وزیری یزد موجود است و اشعار هر دو نسخه، به غیر از در نظر گرفتن ویژگیهای نسخ خطی همچون افتادگی بعضی از شعرها، مشابه هستند.
موضوع و محور اصلی غزلیات فدایی، عشق است چنانکه دیوان خود را با سخن عشق آغاز می کند.
دیدگاه فدایی در رابطه با عشق نزدیک به اندیشه عشقی است که نخست حلّاج به صورت حبّ ذاتی حق تعریف کرد.
خواستی که موجب بیان «کنت کنزاً مخفیاً فا حببت ان اعرف و خلقت الخلق لکی اعرف»، از جانب پروردگار شد.
او خمیره بشر را به موجب این حدیث قدسی و آیه مبارکه «انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فأبینَ أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا» سرشته از شراب عشق و آفرینش جهان و انسان را از ازل برای پرستش و عشق ورزی به جمال لایزال می داند.
او درد عشق را غم به حساب نمی آورد و همچون بسیاری از عاشقان به درد و رنج و مرگ در راه عشق افتخار می کند.
چرا که: من عشق و عفّ ثم کتم فمات مات شهیداً.
در راه عشق فقط معشوق حقیقی را طلب می کند و توجهی به نعمتها و لذتهای دیگر ندارد.
و همه چیز خود را از عشق به خداوند می داند.
او پیشه خود را عشقبازی می داند و برای عاشقان نامهای بسیاری قایل است.
و در این راه با این که خاکسار است خود را از سلاطین جهان برتر و غنی تر می داند.
و تنها راهنما را خدای لایزال به حساب می آورد.
و در راه عشق به قضا و قدر و رضای خداوند سر تسلیم می نهد و همه چیز را از جانب دوست نیکو و محمود می پندارد.
در شعر او عشق مجازی هم نمود پیدا می کند و جمال انسانی هم برای او جز تجلّی حق نیست.
نزد او عشق به هر صورت که باشد مایه کمال انسانی است چرا که انسانها را با معشوق وی پیوند روحانی می دهد و مذهب او مذهب عشق است.
و دل دادن به بتان زیبارو را خطا به شمار نمی آورد.
در اشعار فدایی عشق خواه حقیقی و خواه مجازی سرانجام آدمی را به سوی کمال می کشاند و در اینجا مجاز پلی می شود که واقعیت محسوس را با حقیقت معقول ارتباط می دهد و گفته المجاز قنطره الحقیقه معنا پیدا می کند و آن زمان است که عاشق لذت حقیقی عشق را درک می کند.
او به دفعات اشاره می کند که در راه عشق دیر و سومنات و حرم و کنشت و مسجد و میخانه و رند و زاهد و دیوانه و فرزانه با هم یکی هستند.
و آنچه در خرابات رندان است با آنچه در خانقاه صوفی است، هیچ تفاوت ندارد چنانکه مسجد و کنشت هر دو جلوه گاه یک معشوق است.
او عشق را از هوسهای پلشت درونی جدا می کند.
در دیوان او صحنه های عاشقانه ای دیده می شود که نمی توان فهمید در حقیقت برای فدایی رخ داده و یا اینکه رؤیای شاعر است.
او از گیسوی پر شکن معشوق، بدن سیمین، تیر مژگان، لب لعل، طاق ابرو، چاه زنخ، ناز و تکبّر معشوق و رقیبان عشق صحبت می کند و مدّعی است که نیروی عشق انسان را جوان می سازد.
و به طور کلی عشق در نزد فدایی عشق آسمانی فراگیری است که همه کائنات و به خصوص انسان را در بر می گیرد و این عشق به صورتهای مختلف در آثار او نمود پیدا کرده است.
عاشق خود را در معشوق حل می کند و خرگاه و خیمه خود را در عدم برپا می کند و هراسی از نیست شدن ندارد.
او به غیر از پرداختن به مسأله همیشه مطرح یعنی عشق، مسائل اخلاقی را هم مدّ نظر قرار می دهد و به طور کلّی شاعری است که اخلاقیات برای او مهم به شمار می آیند.
مثلاً به امّ الخبائث یعنی غرور و یا عیادت کردن ناتوانان اشاره می کند.
فدایی در اشعار خود به غیر از اشاره به پیامبران و امامان به داستانها و روایتهای تاریخی، مذهبی، دینی و داستانهای معروف ادب پارسی هم نظر دارد.
اشاراتی به داستان آفرینش انسان، یوسف و یعقوب، سلیمان و خاتم او، لیلی و مجنون، وامق و عذرا، یوسف و زلیخا، خسرو و شیرین و فرهاد، محمود و ایاز، حسین بن منصور حلّاج، شیخ صنعان و ...
در دیوان او به چشم می آید.
فدایی بدون روا داشتن تکلّف بر خود، در کلام به طور طبیعی از آرایه ها و صنایع ادبی همچون تلمیح، تشبیه، جناس، ملمّع، مراعات النظیر، تضمین، ایهام، عکس، تضاد و ...
بهره جسته است.
فدایی در دیوان غزلیات خود با زبانی فصیح و شیوا و طبعی روان با فصاحت و بلاغت و استواری بی نظیر کلام در مضامین، غزلیات بسیاری را خلق کرده که قابل تأمل است.
و چون کلامی است که از دل بر می خیزد، لاجرم بر دل می نشیند.
و خواندن و شنیدن آن روح انسان را جلا می دهد و خالق را به خاطر خلق خود و بخشیدن عشق به او با همه سختیها شکر می گذارد.
اگـر چـه قابل مدح تونیست شعر رهیزلطف گوش ده و کن قبول و خرده مگیر بزرگوار خدایا به حق هشت و چهارکه حاکمانند امروز و شافعان فرداکه در گذر ز گناهان ما سیه رویانعلی الخصوص فدایی که هست مدح سراهمیشه تا