دانلود تحقیق رستم و سهراب

Word 201 KB 20335 16
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ریشه واژه اسطوره:
    این واژه که جمع شکسته عربی آن به گونه اساطیر بیشتر بکار می رود، منشاء هند و اروپایی دارد و به نظر می رسد از زبان روستایی وارد عربی شده باشد.

    به همین جهت برخی آنرا استوره می نویسند.

    در زبانهای هند و اروپایی نیز مشقاتی دارد.

    در سنسکریت sutra به معنی داستان است که بیشتر در نوشته های بودایی بکار رفته است.

    در یونانی History به معنی تاریخ، گزارش و روایت بکار می رود.


    تعریف اسطوره : آن دسته از کسانیکه چه در گذشته و چه امروزه به پژوهش و شناخت اسطوره اشتغال دارند تا کنون برای اسطوره تعریف مشخص، دقیق و پذیرفتنی برای همگان نیافته اند، بلکه هر یک به میل و اشتیاق و وابستگی ها اجتماعی خویش آن را تعریف کرده اند.

    میرچالیاده دین شناس رومانیایی اسطوره را چنین تعریف می کند: اسطوره نقل کننده سرگذشت قدمی و ؟؟؟

    است، ؟؟؟

    واقعیت که در زمان نخستین ، زمان شگرف برایت همه چیز داده است.

    اسطوره حکایت می کند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات ؟؟

    طبیعی واقعیتی ، چه کل واقعیت ، یاتنها جزئی از آن پا به عرصه وجود نهاده است بنابر این اسطوره همیشه متضمن روایت یک خلقت است.


    اسطوره قصه ایست با خصلتی خاص یعنی نقل روایتی که در آن خدایان یک یا چند نقش اساسی دارند.


    اسطوره تلاشی برای بیان واقعیت های پیرامونی با امور فرا طبیعی است.

    اما در مقابل هستند عده دیگری که به اسطوره صرفا از سر انکار می نگرند .

    این گروه اسطوره را یکی از الگوهای تاریخی یا ساز واره ای کهنه و از کلر افتاده می بینند که پیشرفت بشر آن را از رده خارج کرده است.


    از فریبنده ترین چیزهای مربوط به اسطوره ها، تصویر دائمی بودن آنها است.

    بی نام و بی زمان .

    پیام آنها به اندازه فضای لایتناهی ابدهی است.

    این جا تنها یک حقیقت وجود دارد و آن این است که اسطوره ها متعلق به همه ی انسان ها هستند همیشه وجود داشته و هم اکنون نیز وجود دارند.


    بسیاری که این قصه های حماسی را سینه به سینه نقل کرده اند احتمالا از درک آن ها عاجز بوده اند .

    برای آنها این قصه ها فقط با پایان رساندن شب های سیاه و پر کردن آسمان ها و زمین از خدایان و قهرمان ها بوده است مردم سینه به سینه افسانه های باستان را برای نسل های بعد حفظ کرده اند اگر اسطوره ها تنها گزارشی از حوادث معمولی ، واقعی یا خیالی بودند فراموش می شوند.

    ماندگاری آنها باید به دلیل ثبات ساختاری که در زیر لایه ی حقیقت پنهان شده مربوط باشد.

    این از ویژیگی های آب و هوایی و منطقه ای مستقل است ویژیگی هایی که رنگ خود را به قصه ها وام داده است بیشتر مردم با مجموعه ای ا زقصه های کلاسیک، حماسی و اسطوره های گروه های متعدد آشنا هستند.

    ما آن را در مقام کودک و یا والد یاد گرفته و بدون سوال انتقال می دهیم و به این شکل آنها باقی می مانند به سادگی تنها به این دلیل که جالب هستند .

    و ما از آن ها لذت می بریم .

    با این حال در زبان ما کلمه ی « اسطوره » به معنای چیزی جعلی و بدون هیچ پایه ای می شود.

    که دوره به دوره با کلام انتقال یافته و توسط عوام تکرار می شوند.


    اما اگر به دنبال پیام درونی اسطوره ها باشیم خواهیم دید که این پوشش ها بسیار با ارزش هستند واز فردی آکنده اند.

    که در قالب داستان ها میراثی کهن را دست نخورده باقی نگاه می دارد .

    اسطوره تنها مجموعه ای از داستان نیست .

    اسطوره یک زبان است.

    مانند سایر زبان ها برای انتقال ایده ها بر طبق مجموعه ی استانداردی از نماد بکار بکار می رود.



    بهره مندی از ایده ها نیازمند سه عامل است:
    اول: پیامی که باید مورد بهره برداری قرار بگیرد .


    دوم: وسایل بیان استفاده شده برای انتقال پیام.


    سوم: یک ذهن درک کننده برای دریافت.


    یعنی نوشته هایی اسطوره ها باید خرد ابدی رخ داده ها را برای تعریف حقایق ترسیم کنند.


    بنابر این چیزهایی که در ذهن عموم شکل می گیرد از طریق اسطوره ها آشکار می شوند.


    درمیان جنگ و نبرد به طور برجسته ای مطرح است چرا که به طور رایج حضور آشنایی در زندگی انسانی دارد.


    علاوه بر این ، جنگ تضاد روحی راکه به دنبال اهداف درونی و ایده آل های والا است تصویر می کنند.


    تکامل انسان به سوی مقامی اصیل تر به طور عمده چیزیست که حماسه قصد یاری به آن را دارد.


    فردوسی طوسی- استاد بی همتای شعر فارسی بزرگترین حماسه سرای ایران و یکی از حماسه سرایان بزرگ جهان است.

    اثر جاویدان او شاهنامه درشمار بهترین آثار حماسی عالم است و این اثر بزرگ که در حدود پنجاه هزار بیت دارد منظومه ای است به بجز متقارب در شرح تاریخ ایران از قدیمی ترین عهود تا حمله عرب در قرن هفتم میلادی که شامل قسمتهای اساطیری و داستانی و قسمت تاریخی است.




    « شرح کوتاهی از زندگی رستم پهلوان اسطوره ای شاهنامه فردوسی»
    هنگامی که رستم، پسر زال به دنیا آمده نوزادی درشت و چاق و اندازه بچه ای یک ساله بود و مردم سیستان و زابلستان وکابلستان تولد او را جشنها گرفتند.

    وقتی هشت ساله شد ، بدن خارق العاده بزرگی به اندازه یک مرد بیست ساله را داشت.

    و تیز هوشی پدرش را .

    پدر بزرگش سام در 8 سالگی به طور جدی از وی پرسید که چه می خواهد رستم 8 ساله گفت اسب وزین و گرزو خود و جامه جنگی واقعی می خواهد .....

    تا با دشمنان ایران زمین و بدی مبارزه کند.

    سام همچنین او را «تهمتن» یا « نیرومند تن» لقب داد
    هنگامی که رستم، پسر زال به دنیا آمده نوزادی درشت و چاق و اندازه بچه ای یک ساله بود و مردم سیستان و زابلستان وکابلستان تولد او را جشنها گرفتند.

    سام همچنین او را «تهمتن» یا « نیرومند تن» لقب داد.

    رستم هنوز در سالهای نخستین تازه جوانی بود که پدرش او را به مأموریت رزمی بسیار مهم فرستاد.

    تسخیر در عظیم بر فراز کوه صعب العبور سپند ...

    این در سالها و سالها پیش به دست تازیان افتاده بود و بعدها نیز در نبردی که پارسیان خواسته بودند آن را آزاد کنند، خون نریمان پدر سام نیز در آنجا ریخته شده بود سوگ و افسانه قتل نریمان ، پدر سام پدر زال پدر رستم ، همواره در این خاندان با اندوه و زهر ستم یاد می شد.

    زال از پسر جوان خواست که با تسخیر این دژ و گرفتن انتقام بزرگ خاندان نریمان، نام خود را در جهان پهلوانی ایران پایه ریزی کند.

    اما در همین ایام در توران زمین، شاهی حکومت می کرد « پشنگ» نام.

    این شاه پسر جوان، رسید دلیر و بی باکی داشت به نام افراسیاب ، که سرش برای در خود نشان دادن» پرشور و برای کسب نام و شهرت پهلوانی پرسودا بود.

    پشنگ اکنون به این پسر از دشمنی های گذشته بین سلم و تو رو شاه ایران سخنها گفت و مرگ تور به دست منوچهر را مایه شرم خاندان خود شمر د و سرانجام او را تحریک کرد .

    اوایل بهار بعد ، لشکر بزرگی از تورانیان به فرماندهی افراسیاب پورشپنگ از ترکمنستان به ایران سرازیر شد.

    جاسوسان برای افراسیاب خبر آوردند که بزرگترین سپهند ایران سام در گذشته است و پسرش زال در سو گ پدر و مشغول ساختن بنای دخمه اوست .

    درباره رستم نیز جاسوسان گفتند که او پسری بیش نیست و این روزها با بیماری خطرناکی در بستر افتاده است.

    در نبرد بسیار خونین که در گرفت هزاران ایرانی کشته شدند از جمله قباد، بزرگترین سپهند ایران به دست بارمان ، یکی از افسران افراسیاب ، درنبرد دوم افراسیاب رودررو ی نفوذ قرار گرفت و در نبردی تن به تن که بین آنها در گرفت هیچ یک از دو نفر کاربه جایی نبرد تا نبرد روز سوم که خونین تر بود و سپاه ایران شکست کامل خورد و نوذر اول دستگبر و پس از چندین شبانه روز شکنجه در زندان، نگهبانان تورانی اوراژنده و پا برهنه به نزد افراسیاب بردند.

    افراسیاب برخاست و با شمشیر خود گردن نوذر را زد و شمشیر را بر خاک انداخت.

    از آن روز افراسیاب خود را شاه ایران اعلام کرد.

    اندکی پس از این روزهای سخت مردم ایران ناگزیر به زال د رسیستان روی آوردند تا او آنها را از شر و سفاکیهای این متجاوز رهایی بخشد.

    عصر آن روز ، زال دنبال پسر خود فرستاد که در شکار بود.

    او را آورد، نشاند، و داستان درد مردم را به پسر جوانش گفت و اشاره کرد که در رنج دراز » در پیش است.

    و سرانجام سخن از او پرسید که آیا می تواند برای پیکار به او اطمینان داشته باشد؟

    رستم در جواب فقط از پدر از گفت و گوهای زیاد ا زاوضاع مردم و داستانهای خونریزی ، رستم با پدر خود میعاد نهاد.

    زال آن گاه برخاست و گرز کاویانی سام را در دست پسر جوان خود نهاد و خواست بیرون برود و اسبی برای خود به یادگار امروز انتخاب کند.

    ازمیان صدها اسب تازی از جنوب و از زابلستان و کابلستان که از جلوی پهلوان جوان گذراندند یا تاختند، رستم در پی مطلوب نیرومند و تیز رو خود جست و جو کرد .

    بر پشت هر اسبی که برای آزمایش نیرو مشت می نهاد حیوان با شکم بر خاک می رفت.

    سرانجام چشمش را ماده اسبی پلیتن گرفت که از مقابلش به آرامی گذراندند – این، مادیان اسب، کره ای فرز و چابک به دنبال داشت ، ولی با یالی و بری چون شیر فربه و به رنگ گل سرخ بر زعفران....

    رستم با مهمیز و مهار پیش آمد و اسم کره را از مهتران پرسید.

    گفتند نامش « رخش» است ولی از برق آسمانی تندتر و وحشی تر و تا کنون چندین مرد دلاور را که سعی در مهار کردن او نموده اند کشته است.

    رستم پیش رفت و برق آسا « کیانی کمند» خود را بر گردن « رخش » انداخت و او را به سوی خود کشید.

    اما در همان لحظه ماده اسب پیلتن مثل « شیرژیان» به رستم حمله کرد- که گویی می خواهد سرش را به دندان بگند.

    رستم بر سر اسب عظیم نعره ای کشید و با کوبیدن مشتی بر گردنش او را نقش زمین ساخت.

    اگر چه رام کردن رخش – که اژدهایی از آب درآمد- به همین سادگیهاو آسانیها صورت نگرفت، ولی به هر روی وبه هر تلاش پس از مدتی اسب و اسب سوار یکدیگر را درک کردند و هر دو با خوشحالی به یگانگی رسیدند.

    به زودی رستم به فرمان زال به فرماندهی لشکری بزرگ عازم دیار « دری» خوار شده گشت و هدفش پیکار با افراسیاب ...

    در این لشکر کشی خود پهلوان سالخورده نیز با لباس رزم و کمر بسته ، همراه ارتش پسر بیامد...

    اما وقتی افراسیاب خبر این لشکر کشی راشنید ، در جمع افسران خود خندید و زال را پیری از کار افتاده خواند و پسرش را « بچه ای » پیش به حساب نیاورد .

    زال دور اندیش ، پیش ا زمقابله با سپاه افراسیاب ، تصمیم گرفت یکی از شاهزادگان کیانی را نیز به عنوان « شاه آینده» در لشکر ایران داشته باشد و چون شنید که قباد از نواده فریدون در کوههای البرز پناهندگی دارد.

    رستم را برای آوردن او به مازندران فرستاد وقتی دو نیرو و در برابر هم قرار گرفتند ، رستم ا زپدر خواست افراسیاب را درمیان خیلی سران دشمن به او نشان دهد .

    چون می خواست نخستین هدف او پورشپنگ باشد.

    اما زال کوشید تا او را از این مقابله پرخطر دور نگه دارد .

    و خواست توجه پسرش بیشتر به هدف جنگ و شکست قوای دشمن باشد.

    اما به برروی به او هشدار داد که لباس رزم و پرچم افراسیاب ، حتی تاج سرش سیاه است ، سیاه نشان مرگ ....

    کسی در میدان نبرد که نداند در سر افراسیاب چیزی جز مرگ نیست .

    به زودی دو قهرمان در میان میدان رو به رو شدند و به نبرد پرداختند .

    پس از مدتی زد و خورد با شمشیر و گرز ، رستم جنگ در کمند زین افراسیاب انداخت و او را از اسب به زیر کشید ، تاج ا زسر او انداخت.

    او را کشان کشان به صف سیاه ایران می برد تا در پای کیتعباد بینداز د که افراسیاب خود را از بند زین برید و به زودی سربازانش جلو تاختند و پیکر خون آلود او را از مرگ نجات دادند.

    اما جدال آن روز ، نام پهلوانی و شهرت رستم را در میان هر دو لشکر توران و ایران ورد زبانها ساخت.

    طی نبردهای آن روز هر جا آتش جنگ شدیدتر بود و خون بیشتری از دشمن ریخته می شد، رستم در میان بود .

    و « هزار و

کلمات کلیدی: رستم - رستم و سهراب - سهراب

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود تحقیق رستم و سهراب, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود تحقیق رستم و سهراب, پروژه دانشجویی درباره دانلود تحقیق رستم و سهراب

کنون رزم سهراب و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو یکی داستان است پرآبِ چشم دلِ نازک از رستم آید به خشم کنون رزم سهراب گویم درست از آن کین که با او پدر چون بجست تو را ام کنون گر بخواهی مرا بیند همی مرغ و ماهی مرا یکی آنکه بر تو چنین گشته ام رد را ز بهر هوا کشته ام و دیگر که از تو مگر کردگار نشاند یکی کودکم در کنار سه دیگر که رخشت به جای آورم سمنگان همه زیر پای آورم چو رستم ...

نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب پیرامون اثر گرانسنگ حکیم توس شاهنامه سترگ سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و جای سخنهای بسیار دیگر نیز هنوز خالی‌ست، نگاه متفاوت آقای قائم‌پناه به یکی از داستانهای محوری شاهنامه که می‌تواند سرفصلی برای نگاههای عمیق‌تری از این منظر باشد ما را مجاب به درج این مقاله می‌کند. شاید در میان ایرانیانی که سر و سودای مطالعه دارند و علی‌الخصوص در وادی ...

پیرامون اثر گرانسنگ حکیم توس شاهنامه سترگ سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و جای سخنهای بسیار دیگر نیز هنوز خالی‌ست، نگاه متفاوت آقای قائم‌پناه به یکی از داستانهای محوری شاهنامه که می‌تواند سرفصلی برای نگاههای عمیق‌تری از این منظر باشد ما را مجاب به درج این مقاله می‌کند. شاید در میان ایرانیانی که سر و سودای مطالعه دارند و علی‌الخصوص در وادی ادبیات فارسی قدم‌زنان تفرجی کرده و ...

کنون رزم سهراب و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو یکی داستان است پرآبِ چشم دلِ نازک از رستم آید به خشم کنون رزم سهراب گویم درست از آن کین که با او پدر چون بجست تو را ام کنون گر بخواهی مرا بیند همی مرغ و ماهی مرا یکی آنکه بر تو چنین گشته ام رد را ز بهر هوا کشته ام و دیگر که از تو مگر کردگار نشاند یکی کودکم در کنار سه دیگر که رخشت به جای آورم سمنگان همه زیر پای آورم چو رستم ...

رستم و سهراب کنون رزم ویروس و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو که اسفندیارش یک دیسک داد بگفتا به رستم که ای نیکزاد در این دیسک باشد یکی فایل ناب که بگرفتم از سایت افراسیاب چنین گفت رستم به اسفندیار که من گشنمه نون سنگک بیار جوابش چنین داد خندان طرف که من نون سنگک ندارم به کف برو حال می کن بدین دیسک هان! که هم نون و هب باشد در آن تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه ...

رستم نام آورترین چهرهٔ اسطوره‌ای در شاهنامه و به تبع آن برترین چهرهٔ اسطوره‌ای ایران است. او فرزند زال و رودابه وتبار پدری رستم به گرشاسپ (پهلوان اسطوره‌ای و چهرهٔ برتر اوستا) میرسیده. رستم به دست شغاد (برادرش) کشته شد. رستم در شاهنامه رستم در شاهنامه هر کاری می‌کند ولی با این همه ما او را به عنوان انسان می‌شناسیم چه که او هم واله می‌شود، گناه می‌کند. برخی معتقدند رستم زاییده ...

رستم و سهراب کنون رزم ویروس و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو که اسفندیارش یک دیسک داد بگفتا به رستم که ای نیکزاد در این دیسک باشد یکی فایل ناب که بگرفتم از سایت افراسیاب چنین گفت رستم به اسفندیار که من گشنمه نون سنگک بیار جوابش چنین داد خندان طرف که من نون سنگک ندارم به کف برو حال می کن بدین دیسک هان! که هم نون و هب باشد در آن تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه ...

نخست باید گفت که داستان ها و ماجراهای شاهنامه بیشتر اوقات تنها در برهه ی زمانی که در آن اتفاق می افتند قابل فهم هستند، و معنی یکایک داستان ها را باید با دیدی از بالا آغاز کرد تا بتوان با ریزه کاری های این اثر جاوید شناخت پیدا کرد در کتاب شناخت شاهنامه که معرفی آن در وبسایتم www.arashabdi.com موجود است دوران ها و عصر های شاهنامه را بر مبنای سنت کهنی به چهار بخشِ اصلی تقسیم بندی ...

نبرد رستم و اسفندیار رستم نام آورترین چهرهٔ اسطوره‌ای در شاهنامه و به تبع آن برترین چهرهٔ اسطوره‌ای ایران است. او فرزند زال و رودابه وتبار پدری رستم به گرشاسپ (پهلوان اسطوره‌ای و چهرهٔ برتر اوستا) میرسیده. رستم به دست شغاد (برادرش) کشته شد. رستم در شاهنامه رستم در شاهنامه هر کاری می‌کند ولی با این همه ما او را به عنوان انسان می‌شناسیم چه که او هم واله می‌شود، گناه می‌کند. برخی ...

زندگی سهراب در همه سالها که گذشت ، سالهایی که از ناامیدی ، ما فقط خویش را در صفحه های تقویم می یافتیم . سهراب, بی احتیاط ومعصوم درست سرساعت دوازده میان آفتاب نم دار مهرماه کنار آدمیان این دنیا ایستاد تا به ناباوری همه ما باور بیاموزد و ما را در باوری عظیم غرق کند . درسال هزاروسیصدوهفت درشهرقم، سهراب , آرام بعد از نواختن دوازده ضربه از ظهرچشم بازکرد ؛ همان گل نیلوفر زرد کنار ...

ثبت سفارش