حضرت امیرالمومنین علی (ع)
حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیرده رجب در خانه خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارک، وقت طلوع فجر با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربت خورد و شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.
بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود.
ده سال قبل از بعثت و بیست و سه سال در حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله، و سی سال بعد از رحلت حضرت اکرم زندگی کرد.
زندگی علی زندگی پر برکتی بود برای اسلام بلکه برای بشریت.
و اگر آن بزرگوار نبود تاریخ، تاریخ نبود گوشههای درخشنده تاریخ، روزهای عمر امیرالمؤمنین علیه السلام است.
سخن گفتن درباره امیرالمؤمنین(ع) کار آسانی نیست و ما فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در این نوشته می پردازیم.
لقب:
امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغرُّ المحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الاوصیاء، اسدالله، مرتضى، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصىّ، ولىّ و ...
.
کنیه: ابوتراب، ابو الائمّه، ابوالحسن و ...
پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب.
مادر : فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اولین زن هاشمیهاى که با مرد هاشمى، ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب مىنمود.
علی کیست ؟
راستی جواب این سؤال چیست؟
اگر نگوییم ممکن نیست، کاری است دشوار.
جاحظ که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »سخن گفتن درباره علی ممکن نیست.
اگر قرار است حق علی ادا شود گویند غلو است، و اگر حق او ادا نشود درباره علی ظلم است.«
خلیل نموی که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »چه گویم درباره کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند.
دوست به واسطه ترس، و دشمن به واسطه حسد.
و مع الوصف عالم از فضایل او پر شد.« نظیر این گونه کلمات درباره امیرالمؤمنین از غیر شیعه فراوان است و چه بهتر که درباره فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان قرآن سخن بگوییم.
ولو انّ ما فی الارض من شجره اقلام البحر یمدّه من بعده سبعه ابحر ما نفدت کلمات الله …
»اگر جداً درختهای روی زمین قلم گردد و آب دریاها مرکب گردد تا هفت مرتبه، برای نوشتن کلمات خدا، کلمات خداوند متعال را پایانی نیست،« معدن آن کلمات از نظر شیعه، امیرالمؤمنین علیه السلام است.
در دعایی که از ناحیه مقدسه به توسط محمد بن عثمان به ما رسیده است (در دستور است که باید در هر روز ماه رجب خوانده شود) می خوانیم: فجعلتهم معادن کلماتک یعنی : »آنانرا معادن کلمات خود قرار داده ای.« و چه خوش سروده است:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که ترکنی سر انگشت و صفحه بشماری
و بهتر از این سروده، شعری است که درباره امیرالمؤمنین علیه السلام سروده شده است:
تویی آن نقطه بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزل تحت بسم الله را بایی
امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر فضیلت نسبی، پدری چون حضرت ابی طالب علیه السلام دارد که باید گفت برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین یاور بوده و نظیر او برای نصرت اسلام کمتر دیده شده است.
مادر امیرالمؤنین(ع) فاطمه بنت اسد است که باید گفت برای رسول اکرم(ص) مادری به تمام معنی بود.
فاطمه زنی است که در مسجد الحرام درد زاییدن را گرفت و چون به خانه خدا پناه برد، دیوار خانه شکافته شد و وارد خانه خدا گشت.
سه روز در خانه خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم به بچه ای چون باره ماه از خانه خدا بیرون آمد و می گفت: »ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علی بگذارید!« و این فضیلت برای احدی تا به حال پدید نیامده است.
و اما فضیلت امیرالمؤمنین از جهت حسب:
ایمان امیرالمؤمنین(ع)
ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمی توان درک کرد.
همین مقدار بس است که بگوییم عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یاد آور شد اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: یا علی لووازن ایمانک ایمان اهل السّموات والارض لیزید ایمانک ایمانهم.
»ای علی، اگر ایمان همه خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.« و این جمله، جمله ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیده می شد.
بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود.
و اگر آن بزرگوار نبود تاریخ، تاریخ نبود گوشههای درخشنده تاریخ، روزهای عمر امیرالمؤمنین علیه السلام است.
سخن گفتن درباره امیرالمؤمنین(ع) کار آسانی نیست و ما فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در این نوشته می پردازیم.
لقب: امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغرُّ المحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الاوصیاء، اسدالله، مرتضى، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصىّ، ولىّ و ...
کنیه: ابوتراب، ابو الائمّه، ابوالحسن و ...
پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب.
مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اولین زن هاشمیهاى که با مرد هاشمى، ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب مىنمود.
علی کیست ؟
راستی جواب این سؤال چیست؟
جاحظ که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »سخن گفتن درباره علی ممکن نیست.
اگر قرار است حق علی ادا شودـ گویند غلو است، و اگر حق او ادا نشود درباره علی ظلم است.« خلیل نموی که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »چه گویم درباره کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند.
دوست به واسطه ترس، و دشمن به واسطه حسد.
و مع الوصف عالم از فضایل او پر شد.« نظیر این گونه کلمات درباره امیرالمؤمنین از غیر شیعه فراوان است و چه بهتر که درباره فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان قرآن سخن بگوییم.
ولو انّ ما فی الارض من شجره اقلام البحر یمدّه من بعده سبعه ابحر ما نفدت کلمات الله … »اگر جداً درختهای روی زمین قلم گردد و آب دریاها مرکب گردد تا هفت مرتبه، برای نوشتن کلمات خدا، کلمات خداوند متعال را پایانی نیست،« معدن آن کلمات از نظر شیعه، امیرالمؤمنین علیه السلام است.
در دعایی که از ناحیه مقدسه به توسط محمد بن عثمان به ما رسیده است (در دستور است که باید در هر روز ماه رجب خوانده شود) می خوانیم: فجعلتهم معادن کلماتک یعنی : »آنانرا معادن کلمات خود قرار داده ای.« و چه خوش سروده است: کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که ترکنی سر انگشت و صفحه بشماری و بهتر از این سروده، شعری است که درباره امیرالمؤمنین علیه السلام سروده شده است: تویی آن نقطه بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزل تحت بسم الله را بایی امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر فضیلت نسبی، پدری چون حضرت ابی طالب علیه السلام دارد که باید گفت برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین یاور بوده و نظیر او برای نصرت اسلام کمتر دیده شده است.
مادر امیرالمؤنین(ع) فاطمه بنت اسد است که باید گفت برای رسول اکرم(ص) مادری به تمام معنی بود.
فاطمه زنی است که در مسجد الحرام درد زاییدن را گرفت و چون به خانه خدا پناه برد، دیوار خانه شکافته شد و وارد خانه خدا گشت.
سه روز در خانه خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم به بچه ای چون باره ماه از خانه خدا بیرون آمد و می گفت: »ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علی بگذارید!« و این فضیلت برای احدی تا به حال پدید نیامده است.
و اما فضیلت امیرالمؤمنین از جهت حسب: ایمان امیرالمؤمنین(ع) ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمی توان درک کرد.
همین مقدار بس است که بگوییم عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یاد آور شد اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: یا علی لووازن ایمانک ایمان اهل السّموات والارض لیزید ایمانک ایمانهم.
»ای علی، اگر ایمان همه خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.« و این جمله، جمله ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیده می شد.
علم امیرالمؤمنین(ع) پروردگار عالم در قرآن، علم امیرالمؤمنین را چنین توصیف می کند:ویقول الّذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم ومن عنده الکتاب.
کفّار می گویند تو پیامبر نیستی.
در جواب آنان بگو برای رسالتم شاهدی چون خداوند و کسی که علم همه قرآن نزد او است کفایت می کند.
ما اگر این آیه شریفه را با آیه 40 از سوره نمل مقایسه کنیم علم امیرالمؤمنین (ع) واضحتر می شود.
قال الّذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک…...
»آنکه مقدار بسیار کم از علم قرآن نزدش بود گفت می آورم آن را ـ تخت بلقیسـ به یک چشم به هم زدن.« امام صادق علیه السلام می فرماید علم او در مقابل علم ما قطره ای بود از دریا.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میزان دانش خویش را بازگو می کند.
سلونی قبل ان تفقدونی والله لوشئت لا خبر کل رجل بمخرجه ومولجه و جمیع شانه لفعلت.
از من بپرسید هرچه می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید.
به خدا اگر بخواهیم، همه را از هنگام تولد و هنگام مرگ و سرانجام زندگی او در این جهان خبر خواهیم داد.« و در خطبه دیگری می فرماید: سلونی قبل ان تفقدونی و الّذی نفسی بیده ما سلتمونی عن شیی فیما بینکم و بین السّاعهالاّ ان انّبّئکم به.
»از من بپرسید هر چه که می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید.
به خدا هیچ چیزی نیست از اکنون تا روز قیامت که از من پرسش کنید مگر آنکه جواب آن را خواهم داد.
تقوای امیرالمؤمنین(ع) عمر بن الخطاب در هنگام مرگ شش نفر را برای خلافت انتخاب کرد: عبدالرحمن بن عوف و عثمان، طلحه و زبیر، سعد وقاص و امیرالمؤمنین علیه السلام.
آنان در اتاقی گرد آمدند.
عبدالرحمن بن عوف دست امیرالمؤمنین را گرفت و گفت: »بیعت می کنم با تو که خلیفه مسلمانها باشی مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و روش ابی بکر و عمر عمل کنی.« امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: »خلیفه می شوم مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و اجتها د خودم عمل کنم.« این عمل چندین مرتبه تکرار شد تا سرانجام عثمان شرایط خلافت را پذیرفت.
از نظر سیاسی این قضیه بسیار عجیب است.
امیرالمؤمنین می توانست با هر شرطی که گفته شد، خلافت را قبول کند و بعداً اگر مصلحت نمی دید می توانست به آن شرایط عمل نکند.
مگر عثمان به شرایط عمل کرد؟
ولی تقوای امیرالمؤمنین مانع بود.
در نهج البلاغه میخوانیم: والله لو اعطیت الاقالیم السّبعه وما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلت.
»به خدا سوگند اگر تمام جهان را بمن دهند که پوست جو را به ناحق از دهان مورچه ای بگیرم من این کار را نخواهم کرد.« به امیرالمؤمنین گفتند معاویه با پول ما مردم را بدور خودش گرد آورده است، چرا شما چنین نمی کنید؟
فرمود: »آیا از من می خواهید که با ظلم و گناه منصب به دست آورم؟« روزی که خلافت را قبول کرد در خطابه ای آتشین فرمود: »بیت المال باید به اهلش تقسیم شود و برابری اسلامی باید مراعات شود.« مدّتی نگذشت که نگرانیها و هیاهوها برخاست.
شبی عدّه ای و از جمله طلحه و زبیر خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و چون برخاستند سخن گویند، امیرالمؤمنین شمع را خاموش کرد و فرمود: » این شمع بیت المال است و چون حرفها شخصی است و برای وضعیت مسلمانها نیست، سوختن شمع بیت المال اشکال دارد« سرانجام، مقدمه جنگ جمل و به دنباله آن جنگ صفین و جنگ با خوارج تهیه شد.
امیرالمؤمنین شخصیتی است که حاضر نیست حسن بن علی، قبل از مسلمانها بهره خود را از بیت المال بگیرد و کسی مثل زینب کبری از گردن بندی به عنوان عاریه مضمونه استفاده کند.
این فقط قطره ای از دریای فضایل امیرالمؤمین علیه السلام است .
عبادات امیرالمؤمنین(ع) زندگی امیرالمؤمنین(ع) به تقویت اسلام و مسلمین گذشت.آن حضرت بیش از بیست قطعه زمین را آباد و برای محتاجین وقف کرد.
جنگهای امیرالمؤمنین و فداکاریهای او برای اسلام، محتاج گرفتن و نوشتن نیست.
مطلبی که باید به آن توجه داشت، رابطه او است با خدا در همان جنگها و در حال اشتغال به کارها.
در نهج البلاغه می خوانیم: یتململ کتململ السّلیم یقول آه من قلّهالزّاد و بعد السّفر و وحشه الطّریق.امیرالمؤمنین با فغان می گفت: آه از کمی زاد و دوری سفر و وحشت راه.
ابن عباس می گوید: » امیرالمؤمنین را در میدان دیدم که به آسمان خیره است دانستم که منتظر اول وقت است تا نماز بگذارد.
در میانه میدان در کوزه شکسته ای برایش آب آوردم، غضب کرد