در سالهای اخیر، چند رساله و کتابچه و چندین مقاله، بوسیله افرادی که خود را: مورخ، محقق، اسنادیاب و پژوهشگر!
قلمداد میکنند، برضدسیدجمالالدین اسدآبادی و فعالیتهای وسیع و پیگیر اسلامی او، منتشر شده است.
نشر این آثار!
مغرضانه، که هرگز با واقعیتهای تاریخیسازگار نیست، بر اهل اطلاع و کسانی که حقایق تاریخی را در چهارچوبی دور از تعصب یا غرضورزی ارزیابی میکنند، لازم و ضروریساخت که کتابها، رسالهها، اسناد و مدارک روشنکننده چهره حقیقت را منتشر سازند تا نسل معاصر و آینده از حقایق تاریخی، آنطور که هستآگاه شوند.
روی همین اصل، اکنون بهتجدید چاپ کتاب: «شرح حال و آثار سیدجمالالدین اسدآبادی» اقدام میشود...
اهمیت این کتاب بیشتر ازاین ناحیه است که بهقلم مرحوم میرزا لطفالله اسدآبادی، یکی از نزدیکترین منسوبین سید جمالالدین نوشته شده است.
مرحوم میرزا لطفالله،خواهرزاده سید جمالالدین بود و در دو سفری که « سید» به تهران آمد، در کنار او بسر میبرد و هنگامی که سید از ایران رفت، مقداری از کتابها وآثار و مقالات او در نزد میرزا لطفالله باقی ماند که اخیراً به کتابخانه مجلس شورای ملی واگذار گردید.(1)
در همین کتاب، شما عکس مؤلف مرحوم را میبینید که در پشت سر سیدجمالالدین ایستاده است و این سند زنده، خود شاهد گویائی براصالت و صحت مندرجات این کتاب تواند بود...
این کتاب یکبار در سال 1304 یعنی 45 سال (2) پیش بوسیله دانشمند فقید ایرانی، حسین کاظم زاده ایرانشهر(3) در برلین به چاپ رسید وسپس برای بار دوم در سال 1326 باهتمام علامه فقید، مرحوم حاج میرزا عباسقلی واعظ چرندابی با اضافاتی در تبریز تجدید چاپ شد وآنگاه توسط مرحوم صادق نشأت بهعربی ترجمه گردید و در قاهره انتشار یافت و اکنون از روی نسخه چاپ برلین پس از مرور و اصلاحاتلازم و افزودن بعضی عکسها برای بار دیگر چاپ و دراختیار عموم قرار میگیرد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
(1) آقای صفاتالله جمالی فرزند مرحوم میرزا لطفالله، در نامه مورخ 17/4/49 خود در پاسخ نامه من مینویسد: «...
چهار نسخه از نسخههای اصل العروه الوثقی چاپ پاریس در خانواده ما باقی مانده بود که آن چهار نسخه را بانضمام مقدار زیادی اسناد و مدارک و مجلات و رسائل که مربوط به سید بود، تمامت آنها را به کتابخانه مجلس در تهران ارسال نمودم، تا این آثار گرانبها محفوظ و به یادگار بماند...».
(2) به هنگام انتشار چاپ جدید 1379 درست هفتاد و پنج سال از تاریخ نخستین نشر آن میگذرد.
(3) مرحوم کاظم زاده دارای تألیفات و آثار زیادی بزبان فارسی و آلمانی است که بعضی از آنها منتشر شده است.
او مجلهای هم به نام ایرانشهر در برلین منتشر میساختکه دارای مقالاتی درباره سید است...
* * *
قسمت دوم این کتاب که قبلاً تحت عنوان ملحقات در آخر کتاب چاپ شده بود و دارای مطالب و اطلاعات جالبی بقلم گروهی ازمعاصرین مرحوم سید و فضلای معروف نیم قرن پیش است و از این جهت که این افراد خود معاصر مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی بوده و بااو معاشرت داشتهاند، مطالب و نوشتههایشان ارزش تاریخی دارد و برای اهل تاریخ و تحقیق، میتواند مأخذ و مدرک باشد، چون تهیهشدهبوسیله آقای صفاتالله جمالی بود و در کتاب تالیفی خود ایشان بهنام « اسناد و مدارک درباره سید جمالالدین اسدآبادی» عیناً آمده است، از نقلآنها در آخر این کتاب خودداری شد ولی باید یادآور شد که همه آن مطالب، در آخر کتاب دوم همین مجلد، آمده است.
* * *
ما پس از کسب اجازه از فرزند مؤلف، جناب آقای صفاتالله جمالی اسدآبادی مقیم همدان، به تجدید چاپ این کتاب اقدام میکنیم تاسندی باشد برای کسانی که میخواهند اطلاعات صحیحی درباره تاریخ حیات سیدجمالالدین، فیلسوف بزرگ اسلام و شرق، بدست آورند وپاسخی باشد برای آن گروه از افراد مغرض یا بیاطلاعی که قلم بدست گرفته و هر رطب و یابسی را ناجوانمردانه برضد سیدجمالالدیناسدآبادی و اندیشههای اصلاحی اسلامی او، منتشر میسازند…
از آقای « صفاتالله جمالی» که علاوه بر اجازه تجدید چاپ، یک جلد از نسخه چاپ شده برلین را دراختیار ما قرار دادند، بینهایت تشکرمیکنیم و امیدواریم که بزودی کتاب خود ایشان را هم که حاوی مدارک و اسناد و اطلاعات دیگری درباره تاریخ حیات سید جمالالدین است،دراختیار عموم قرار دهیم.(4)
از ناشر محترم نیز باید سپاسگزار بود که با کمال میل و اشتیاق دعوت ما را پذیرفت و بهچاپ و نشر این کتاب پرارج و تاریخی درباره سید،اقدام کرد.
سیدهادی خسروشاهی
قم: شعبان 1390 هجری
------------------------------------------------------------------------------------------
(4) متأسفانه به هنگام چاپ این مجموعه، ایشان دیگر در قید حیات نیست ولی موجب خرسندی است که کتاب خود ایشان را هم در همین مجموعه، میآوریم.
خداوندایشان را غریق رحمت سازد.
دیباچه
قدردانی
قدردانی یا شکرگزاری چیزی است که هر فرد بشر را طبعاً و طبیعتاً تشویق بعمل مینماید.
میل به شکرگزاری و قدردانی چیزی است کهخداوند متعال برای تعلیم به بنیآدم خود پسندیده است و « لئن شکرتم لازیدنکم» حاکی به همین امر است از این که فلاسفه بزرگ و دانایانسترگ برای هر کار و عمل جوائز و انعامات قرار دادهاند تا همان جوائز مورث تشویق عامل گردیده پیشرفت و ترقی در عمل خویش بنماید واین اصولی است که غربیان از شاگردان مدارس شروع کرده تا به مقامات عالیه به یک سبک و سیاق میرسانند.
مثلاً طفلی که در کلاس نسبت بهسایرین بهتر درس خود را حاضر کرده کتاب، قلم یا امثال آن جائزه میدهند، هرچه بزرگتر شد جائزه او هم برتر میشود، تا کار بهجائیمیرسد که هزارها لیره در راه عملی برسم جائزه گذارده میشود.
معلوم است همین، سبب تشویق غربیان گردیده علوم و صنایع را به پایه عالیگذارده و هنوز هم میگذارند.
تشویق بزرگان در سایه همان قدردانی چه تواند شد یعنی جائزه که ما در ازای علماء و بزرگان خود ببخشائیم که قابل و سزاوار مقام آنها باشد کدام است؟
بعقیده نگارنده بهترین جوائز برای اینگونه بزرگان همان قدردانی و ذکر محامد و فضائل آنها است که درحقیقت بجای شکری است که بندگان از خالق مطلق جلشأنه مینمایند و این قدردانی نیز فائدهاش عاید بخودمان است چه سب تشویق و ترغیب سایر بزرگان و علماء میگردددر خدمات ملیه و ابراز لیاقتهای علمیه خودشان که نفع آن عاید به افراد ملت است بنابراین مقدمه این نگارنده با قلم شکسته خود میخواهم برایتشویق سایر فضلا و علمای عصر شمه اشاره به جلالت قدر و عظمت افکار فیلسوف بزرگ مرحوم جمالالدین الحسینی اسدآبادی متخلص بهافغانی بنمایم.
چه این سید بزرگوار دارای دو جنبه بود یعنی هم بهعلوم شرقیه واقف و هم بهفلسفه غربیه دانا بوده است و چیزی که خیلی مزیت اورا ثابت کرد احاطه او بود به سیاست مغرب و موقعیت ملل شرق و بیداری امت اسلامیه.
در این قرن اخیر دراین راه مخصوص کمتر از فضلایاسلام را بهنظر داریم که به پایه این فیلسوف شهیر خدمت به جامعه اسلامیه و ملل شرقیه نموده باشد نظر بر اینکه محرر شهیر و نویسنده تحریرجناب آقای حسین کاظمزاده مدیر مجله شریفه ایرانشهر در برلین دامن همت و قدردانی را به کمر زده حاضر بطبع و نشر سوانح عمری اینفیلسوف عالی مرتبت شدهاند و ما را از طول مقال فارغ ساختهاند فقط بهیک جمله اشاره میکنم که این سید جلیلالقدر مقصود عمدهاش این بودو نیز عقیده داشت که هیچ ملتی پی به حقوق خود نتواند برد جز به طی مدارج علم و جز در سایه تعلیم و تعلم.
اگر بدیده بصیرت نگریسته آیدخواهیم دید همین است و بس.
تا وقتی که ما نیز مثل غربیان اهمیت بهمقام علم و عمل نبخشائیم، محال است در میدان تکامل بتوانیم دعوای برابری و همسری با آنان بنمائیمفقط در اینجا در منافع تعلیم عمومی و اجباری به جمله یکی از فضلا ختم گفتار مینمایم: «العلم ینادی باعلی صوته أنا سلطانالعالم أنا مشید ارکانالامم أنا الذی من حصلنی لاینتزع العزه منه».
هرچه داری اگر بعلم دهیکافرم من اگر زیان بینی
تا وقتی که ما نیز مثل غربیان اهمیت بهمقام علم و عمل نبخشائیم، محال است در میدان تکامل بتوانیم دعوای برابری و همسری با آنان بنمائیمفقط در اینجا در منافع تعلیم عمومی و اجباری به جمله یکی از فضلا ختم گفتار مینمایم: «العلم ینادی باعلی صوته أنا سلطانالعالم أنا مشید ارکانالامم أنا الذی من حصلنی لاینتزع العزه منه».
هرچه داری اگر بعلم دهیکافرم من اگر زیان بینی میرزا علی محمد کاشانی سرآغاز حکما گفتهاند که ابراز حقشناسی و تکریم درباره بزرگان نشانه نجابت و بزرگی است.
این مسئله نه تنها در روابط افراد با یکدیگر بلکه درزندگی اجتماعی ملتها نیز حقیقت و اهمیت دارد و بقدر حفظ آثار عتیقه و صنایع ظریفه جالب دقت است.
اظهار قدردانی و حرمت در حق مردان نامور و صاحبان فضل و هنر درمیان یک ملت از یک طرف نام و نشان و عظمت مدنی آن ملت را ازمحوشدن نگه میدارد و او را درنظر تاریخ و اهل تحقیق بزرگ مینماید و از طرف دیگر برای افراد نسل حاضر و نژاد آینده مایه تشویق وسربلندی و وسیله پرورشدادن حس غرور و قوه اراده میگردد!
چون در هریک از اعمال بشر یک سایق و محرک مادی یا معنوی موجود است یعنی هریک از کارهای ما تکیه بیک امید نفع مادی و یامعنوی میکند پس در مساعی و فداکاریهای بزرگ نیز امیدها و سایقهای بزرگ لازم است و آن جز تشویق و تکریم و تبجیل چیز دیگر نیست.از اینرو هرقدر نام بزرگان یک قوم بحرمت یاد و خدمات آنان بسط و شرح و تقدیس کرده شود بهمان درجه حس سعی و فداکاری وخدمتگذاری در نهاد افراد پرورش و قوت مییابد.
حس تقدیر، یک نوع مکافات اجتماعی است و این حس نه تنها درباره زندگان بلکه درحقمردگان نیز باید بعمل بیاید تا بهمشاهده آن، زندگان نیز قوت قلب دریابند و بزحمات سترگ تن در داده خود را بهمقام بلند برسانند.
در کیفیت تقدیر خدمات یک شخص نیز دو نکته را که اغلب ایرانیان در فهم و محاکمه آن بخطا میروند درنظر باید گرفت: یکی این است که درجه خدمت یک شخص را بیک هیئت جامعه بهنسبت اثراتیکه در اوضاع زمان حیات خود بخشیده تقدیر باید کرد نه ازنقطه نظر اهمیت آن خدمت در عصر کنونی یا در یک عصر دیگر.
مثلاً وقتیکه میخواهیم بگوئیم که فلان پادشاه و یا فلان فیلسوف و عالم و یافلان ادیب و شاعر چه خدمتها بهجامعه خود کرده اولاً باید اوضاع زمانی را که او در آن زندگی کرده، تدقیق کنیم و ثانیاً اثراتی را که اعمال وافکار او در زمینه فعالیت مخصوص خود تولید کرده پیش نظر بیاوریم تا بزرگی و اهمیت خدمت او معلوم شود.
و اگر برعکس، اعمال او را بامقتضیات زمان خودمان مقایسه و محاکمه نمائیم البته بخطا خواهیم رفت چنانکه بسیاری از متجددین ایران از همین راه بخطا میروند و اغلببزرگان و ادبا و متفکرین و علمای ایران را عاری از هرگونه مزیت و فضیلت میشمارند!
نکته دوم این است که اگر یک مرد نابغه منتهای ذکاوت و قدرت و لیاقت خود را بهکار انداخته، ولی بسبب تهاجم موانع گوناگون و یا وفاننمودن عمر موفق به ایفای نیات خود نشده باشد بازهم از مقام و علویت او نباید کاسته شود چنانکه مجاهدات در راه حق، ولو اینکه نتیجه ندهددر نزد خدا باز مثاب و مقبول است.
چه اساس در حسن نیت و بذل جد و جهد است.
بنابراین سیدجمالالدین اسدآبادی را یکی از نوابغ سیاسی و متفکرین قرن اخیر ایران میتوان شمرد.
اگرچه مقصد اساسی و غایه سیاسی اوکه عبارت از توحید ملل اسلامی یعنی اتحاد اسلام بود امروزه قیمت عملی و اهمیت اجتماعی ندارد و تقریباً این موضوع از میان رفته است وگرچه سید معظم در پیشبردن این مقصد یک موفقیت قابل توجه احراز نکرد و جهالت و غفلت دول اسلامی از ثمردادن این شجره فکر مانعآمد ولی باز مقام او در نزد عقلا و سیاسیون و متفکرین غرب و شرق بلند است و همیشه مایه مفخرت ایران شمرده خواهد شد چه میتوان گفتکه اغلب نهضتهای علمی و سیاسی ملل اسلامی در عهد اخیر از منبع فیض تبلیغات و تلقینات او آب خورده است.
ایرانی همواره بوجود چنین مرد بزرگ که نه تنها در موطن خود بلکه در اغلب ممالک اسلامی و در نزد اقوام مهم غرب مصدر آن همه نفوذکلمه و اصابت نظر و مورد آن همه توقیر و احترام گشته است، البته افتخار باید کند و نام او را در ردیف نوابغ بینظیر تاریخ خود ثبت نماید تابدینوسیله هم شکران نعمت و اظهار قدرشناسی کرده و هم در پیش چشم نوباوگان نژاد نوزاد خود یک تمثال همت و فضیلت و یک نمونه عزم و اراده و یک مجسمه متانت و بردباری گذاشته باشد.
این کتاب که جزو اول از شرح حال سید جمالالدین را تشکیل میدهد، قسمت اساسی آن بقلم مرحوم میرزا لطفالله خان اسدآبادی کههمشیرزاده سید بوده، نگاشته شده است و مومیالیه در سال 1340 هجری برحمت ایزدی پیوسته