حکیم عمر خیام نیشابوری، متولد 29 اردیبهشت 427 هجری شمسی (18 می 1048 میلادی) در نیشابور، متوفی 13 آذر ماه 510 هجری شمسی (4 دسامبر 1131 میلادی).
خیام را به عنوان یک شاعر، ستاره شناس، و ریاضی دان مشهور می شناسند؛ ولی شهرت بیشتر او برای رباعیاتش می باشد.
نام خیام (خیمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد.
خیام تحصیلات خود را در علوم و فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی گذرانید و به سمرقند رفت؛ جایی که رساله مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد.
نام او چنان پرآوازه شد که سلطان سلجوقی، ملکشاه، از او درخواست کرد که جای ستاره شناس او را گرفته و نظارت ضروری را در رابطه با بازسازی سالنامه بیان کند.
او همچنین ماموریت یافت که رصد خانه ای در شهر اصفهان بنا کند و با دیگر ستاره شناسان همکاری نماید.
امروزه صدها رباعی را به او نسبت می دهند؛ که بسیاری از آن ها جعلی و ساختگی است؛ اما هفتاد و دو رباعی از رباعیات به طور قطع درست و معتبر هستند، که در کتاب شعر شراب نیشابور به قلم خود خیام است.
آرامگاه این شاعر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، در باغی در نیشابور بنا شده است.
این آرامگاه در سال 1341 هجری شمسی برابر با 1962 میلادی ساخته شد.
خیام
زندگینامه
امام غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری یکی از حکما و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است.
سال ولادت او دقیقاً مشخص نیست.
او در شهر نیشابور به دنیا آمد.
به این علت به او خیام می گفتند چون پدرش به شغل خیمه دوزی مشغول بوده است.
او از بزرگترین دانشمندان عصر خود به حساب می آمد و دارای هوشی فوق العاده بوده و حافظه ای نیرومند و قوی داشت.
در دوران جوانی خود به فراگیری علم و دانش پرداخته به طوری که در فلسفه، نجوم و ریاضی به مقامات بلندی رسید و در علم طب نیز مهارت داشته به طوری که گفته شده او سلطان سنجر را که در زمان کودکی به مرض آبله گرفتار شده بود معالجه کرد.
او به دو زبان فارسی و عربی نیز شعر می سرود و در علوم مختلف کتابهای با ارزشی نوشته است.
خیام در زمان خود دارای مقام و شهرت بوده است و معاصران او همه وی را به لقبهای بزرگی مانند امام، فیلسوف و حجه الحق ستوده اند.
او در زمان دولت سلجوقیان زندگی می کرد که قلمرو حکومت آنان از خراسان گرفته تا کرمان، ری، آذربایجان و کشورهای روم، عراق و یمن و فارس را شامل می شد.
خیام معاصر با حکومت آلپ ارسلان و ملکشاه سلجوقی بود.
در زمان حیات خیام حوادث مهمی به وقوع پیوست از جمله جنگهای صلیبی، سقوط دولت آل بویه، قیام دولت آل سلجوقی و...
.
خیام بیشتر عمر خود را در شهر نیشابور گذراند اما در طی دوران حیاط خود دو بار به قصد سفر از نیشابور خارج شد که یکی از این سفرها برای انجام دادن مراسم حج بود و سفر دوم به شهر ری و بخارا بوده است.
خیام در علم نجوم مهارتی تمام داشت به طوری که گروهی از منجمین که با او معاصر بودند در بنای ساختن رصد خانه سلطان ملکشاه سلجوقی همکاری کردند و همچنین به درخواست سلطان ملکشاه سلجوقی تصمیم به اصلاح تقویم گرفت که به تقویم جلالی معروف است.
خیام در دوران زندگی خود از جهت علمی و فلسفی به معروفیت رسید و مورد احترام علما و فیلسوفان زمان خود بود.
سرانجام شاعر بزرگ در سال 517 ﻫ .
ق در شهر نیشابور دارفانی را وداع گفت.
او قبل از مرگ خود محل آرامگاه خود را پبش بینی کرده بود که نظامی عروضی در ملاقاتی که با وی داشته این پیش بینی را اینطور بیان کرده که گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند که نظامی عروضی بعد از چهار سال که از وفات خیام می گذشت به شهر نیشابور رفته و به زیارت مرقد این شاعر بزرگ رفته و با کمال تعجب دید که قبر او درست در همان جایی است که او گفته بود.
ویژگی سخن
خیام در زمینه ادبیات و شعر، بیشترین معروفیت را در رباعیات به دست آورده چون رباعیات او بسیار ساده و بی آلایش و دور از تکلف و تصنع نوع زبان شعری است در عین اینکه شامل فصاحت و بلاغت است دارای معانی عالی و استوار است.
خیام در این رباعیها افکار فلسفی خود را به زیباترین شکل بیان می کند و این رباعیها را غالباً در دنبال تفکرات فلسفی خود سروده و به همین علت است که خیام در زمان خود شهرتی در شاعری نداشته و بیشتر به عنوان حکیم و فیلسوف معروف بوده اما بعدها که رباعیهای لطیف و فیلسوفانه او مشهود شد نام او در شمار شاعرانی قرار گرفت که شهرت جهانی پیدا کردند.
خصوصیات دیگری که در اشعار خیام نمودار است این است که سخنش در کمال متانت و سنگینی است.
اهل شوخی و مزاح نیست، با کسی کار ندارد چون او حکیمی است متفکر، دنبال سخنوری نیست و هنگامی که در اشعارش دقت می کنیم متوجه می شویم که افکار شعری او بر دو یا سه موضوع بیشتر نیست: یادآوری مرگ، تأسف بر ناپایدار بودن زندگی و بی اعتباری روزگار.
از میان شعرای بزرگ ایران کمتر کسی به اندازه خیام است که شهرت جهانی داشته باشد چون اشعار او به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
معرفی آثار آنچه که از آثار خیام وجود دارد یا تاریخ نویسان وجود آنها را ذکر کرده اند رساله ها و مقالاتی است که او در علوم مختلف نوشته است که عبارتند از: 1- رساله ای در جبر و مقابله 2- رساله ای در شرح اصول اقلیدس 3- زیج ملکشاهی یا زیج جلالی 4- رساله ای در طبیعیات 5- رساله در وجود 6- رساله فلسفی که در آن از حکمت الهی در آفرینش عالم و تکالیف مردم و عبادات بحث می کند.
7- رساله ای در اختلاف فصول و اقالیم 8- نوروز نامه که درباره رسوم و اعیاد ایرانیان به ویژه تاریخ و آداب ایرانیان در روز عید نوروز است.
9- دیوان رباعیات گزیده ای از اشعار ابر آمد و باز بر سر سبزه گزیست بی باده گلرنگ نمی باید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست * * * بر چهره گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دل افروز خوش است از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است *** می نوش که عمر جاودانی این است خود حاصل از دور جوانی این است هنگام گل و باده و یاران سر مست خوش باش دمی که زندگانی این است *** در دهر چو آواز گل تازه دهند فرمای تا که می به اندازه دهند از جور و قصور و ز بهشت و دوزخ فارغ بنشین که آن بر آوازه دهند *** بر شاخ امید اگر بری یافتمی هم رشته خویش را سری یافتمی تا چند ز تنگنای زندان وجود ای کاش سوی عدم دری یافتمی *** از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده کو که به ما گوید راز هان بر سر این دو راهه آز و نیاز چیزی نگذاری که نمی آیی باز *** ای دل!
غم این جهان فرسوده مخور بیهوده نه ای غمان بیهوده مخور چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید خوش باش غم بوده و نابوده مخور *** چون حاصل آدمی در این شورستان جز خوردن غصه نیست تا کندن جان خرم دل آنکه زین جهان زود برفت وآسوده کسی که خود نیامد به جهان *** دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پرده اسرار فنا خواهی رفت می نوش ندانی از کجا آمده ای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت *** می خوردن و شاد بودن آیین من است فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتا دل خرم تو که آیین من است *** در دایره ای که آمدن و رفتن ماست آن را نه بدایت نه نهایت پیداست کس می نزند دمی در این عالم راست که این آمدن از کجا و رفتن به کجاست *** این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت هرگز غم دو روز فرا یاد مگشت روزی که نیامدست و روزی که گذشت گرامیداشت حکیم بزرگ نیشایور، «عمر خیاّم» 18 ماه مه، زادروز حکیم «عمر خیام» نیشابوری است.
شاید موقعیت مناسبی باشد تا ضمن یادآوری این روز بزرگ، همزمان، از استاد «حسن شهباز»، و پژوهش ارزندهی او در بارهی «فیتزجرالد» و برگردان اشعار «خیام» به انگلیسی نیز یاد کنیم که هفتهی پیش درگذشت.
یکی از خدمات بزرگ زندهیاد «حسن شهباز»، تهیه و نشر فصلنامهی وزین و پربار «رهآورد» هست که بیست و چهار سال از سالهای آخر عمر خود را به بهترین شکل، به نشر این فصلنامه اختصاص داد.
شمارهی 74 «رهآورد»، پیش از مرگ او به دست علاقمندان این نشریه رسید.
در «رهآورد» شمارهی 46 به بزرگداشت حکیم «عمر خیام» نیشابوری، از سوی سازمان آموزشی، دانشی و فرهنگی (یونسکو) اشاره شده که سال 97/1996 را سال بزرگداشت این حکیم بزرگ، ریاضیدان، ستارهشناس و شاعر ایرانی نامیدهاست.
«انجمن پاسداری از زبان پارسی و فرهنگ ایرانی» به همین مناسبت همایشی در مهرماه 1376 برابر با 27 سپتامبر 97 در دانشگاه کالیفرنیا ترتیب داد.
در این همایش استادان، ادیبان و دانشمندان بسیاری به سخنرانی پرداختند.
کتابی نیز بانام «خیامنامه» انتشار یافت که دربردارندهی همین سخنرانیها و نوشتههاست.
از جمله سخنرانان در این همایش، زندهیاد استاد «حسن شهباز» بود که از پژوهش ارزندهی خود در بارهی «فیتزجرالد» و برگردان انگلیسی اشعار خیام از سوی او، سحن گفت: «...
نتیجهی ذوقآزمایی و خدمت پُر ارج «فیتزجرالد» دنیا را با فلسفهی خیام آشنا کرد و نام او را کران تا کران عالم بر سر زبانها انداخت.».
نگاهی به برگردان «فیتزجرالد» از ترانههای «خیام» استاد «حسن شهباز» در این پژوهش خود از چگونگی آشنا شدن «فیتزجرالد» با اندیشههای خیام، ترجمه و نشر اشعار او یاد میکند و مینویسد که «فیتزجرالد» در سالهایی که در «کمبریج» درس میخواند، با دوستی آشنا شده بود به نام «ادوارد کاول»، که به ادب و فلسفهی شرق دلبستگی بیحدی داشت و از اینرو، از سالهای جوانی به آموختن زبان فارسی پرداخته بود.
دوستی «فیتز جرالد» با این شخص، سبب شد که او نیز به ادبیات مشرق زمین علاقمند شده و از جمله زبان فارسی را بیاموزد.
داستان از این قرار بوده که «ادوارد کاول» که به غزلیات حافظ سخت دلبسته بوده، در دوران اقامتش در «کلکته» به نسخهای از رباعیات «خیام» دست مییابد و چون اندیشهی «خیام» و اشعار او را به تمایلات «فیتزجرالد» نزدیک میبیند، آن را برای او میفرستد.
آنطور که «فیتزجرالد آن را دریافت داشت و دیگر از آن جدا نشد.».
ترجمهی ترانههای «خیام» تمام ذهن و فکر او را مشغول ساخته بود.
فیتزچرالد پیش از آن نیز به ترجمهی آثار «عبدالرحمان جامی» پرداخته بود.
اما در ترجمهی اشعار «خیام» دقت و وسواسی عجیب داشت.
میخواست که اصالت کلام و اندیشههای او، در ترجمه حفظ شود.
در تابستان 1858، بود که نسخهی خطی ترجمهی اشعار «خیام» را برای چاپ به دوستش «کواریچ» سپرد.
کتاب در دویست نسخه و به بهای پنج شلینگ به بازار آمد.
اما از این مجموعه، استقبالی نشد و کتابها روی دست فروشنده ماند، طوریکه آن را به حراج گذاشت.
هر نسخه به بهای یک پنی.
از میان افرادی که که این کتاب را با قیمت ناچیزی در حراج خریدند، ادیبان و دانشوران سرشناس نیز بودند که به اهمیت این اشعار پیبردند و همه بر این باور بودند که این چهار پارهها، شباهتی با شیوهی تفکر و شعر انگلیسی ندارد.
هر کدام از رباعیها در نوع خود، شاهکاری بود بینظیر.
دومین چاپ، ده سال بعد صورت گرفت.
این بار محبوبیت بیش از حد اشعار «خیام» که توسط «فیتزجرالد» به زبان انگلیسی ترجمه شده بود، مکتب «خیام» را بهوجود آورد و دوستدارانش کلام او را از زبان «فیتزجرالد» از بر یخواندند.
شهرت «خیام» به دیگر کشورها نیز رسید و جهانی شد و اشعارش به بیشتر زبانها ترجمه گردید.
استاد «حسن شهباز» مینویسد:«...
شاید بعد از کتاب مقدس، هیچ کتابی در جهان به اندازهی رباعیات «عمر خیام» نیشابوری انظار جهانیان را به خود مشغول نکردهاست.
(برگرفته شده از نوشتهی حسن شهباز در خیامنامه) نگاهی به زندگی و آثار خیام «ابوالفتح عمربن ابراهیم، عمر خیام»، از شاعران و دانشمندان بزرگ ایران در دورهی سلجوقی است.
زادگاهش نیشابور بوده اما چنان برمیآید که شهرهای خراسان آن زمان مانند «توس»، «بلخ»، «بخارا» و «مرو» را دیده باشد.
حتی به بغداد رفته و به روایتی زیارت حج را نیز بهجای آوردهاست.
او با پادشاهان و بزرگانی چون «ملکشاه سلجوقی» و