حاجی علی رزمآرا نظامی پرسابقه و نخستوزیر ایران در سال ۱۳۲۹.
آغاز زندگی و جوانی
حاجی علی رزمآرا در ۱۲۸۰ (۱۳۱۸)، شب عید قربان در تهران به دنیا آمد.
به همین دلیل "حاجی" را به نام او افزودند.
پس از تحصیلات مقدماتی وارد مدرسه نظام شد و بعد به خدمت بریگاد مرکزی درآمد.
در عملیاتی در شمال برای مقابله با جنگلیها (طرفداران میرزا کوچکخان جنگلی) و در آذربایجان در سرکوب اسمعیل آقا شکاک (سمیتقو) شرکت موثر داشت.
تحصیل در فرانسه
در ۱۳۰۲ رزمآرا همراه با چند افسر دیگر برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شد.
تحصیلات نظامی را در دانشگاه نظامی سن سیر انجام داد و پس از دو سال به ایران بازگشت.سپس برای مقابله با عشایر به لرستان اعزام شد.
ازدواج
با انورالملوک هدایت ، خواهر صادق هدایت، ازدواج کرد.در ۱۳۰۸ مامور عملیات نظامی در لرستان و کوچ دادن طایفههای یاغی بود.
تا ۱۳۱۴ در لرستان بود.پس از انتقال به تهران او را مأمور تشکیل دایره جغرافیایی ارتش کردند.
چند ماه بعد مامور شد معاونت دروس دانشگاه جنگ راعهدهدار شود.
در پایان سال ۱۳۱۷، پس از ۶ سال خدمت با درجه سرهنگی، به رتبه سرتیپی ارتقا یافت و به عضویت شورای عالی جنگ، برگزیده شد.در شهریور ۱۳۲۰، که نیروهای متفقین به ایران حمله کردند، او در شورای عالی جنگ در حضور رضاشاه ترک مخاصمه را توصیه کرد.
پس از فروپاشی ارتش، در مهر ۱۳۲۰ به فرماندهی لشکر یک در تهران برگزیده شد و آن را دوباره سازمان داد.
پیشروی به آذربایجان
وقتی احمد قوام (قوام السلطنه) در میان تحولات سیاسی و تهدیدی جدّی که متوجه آذربایجان بود، بر سر کار آمد رزمآرا به ریاست ستاد ارتش منصوب شد.
ارتش را برای پیشروی در آذربایجان و کردستان آماده ساخت.
پس از خروج نیروهای شوروی و فرار مقامات فرقه دموکرات آذربایجان، نیروهای ارتش در آذربایجان و کردستان مستقر شدند.
رزمآرا در فروردین ۱۳۲۷ سپهبد شد.
نخست وزیری
رزمآرا در ۵ تیر ۱۳۲۹ به نخستوزیری منصوب شد.
رزمآرا قصد داشت قرارداد الحاقی نفت (معروف به قرارداد گس-گلشائیان) را درمجلس به تصویب برساند، اما مخالفت جدّی و گسترده جبهه ملی به وی اجازه این کار را نداد که این امر موجب شد که او در ۵ دی ۱۳۲۹ لایحه قرارداد الحاقی را از مجلس پس بگیرد.
ملی شدن نفت
اندیشه ملی شدن نفت درمیان مردم گسترش یافته بود و رزمآرا توان مقابله با آن را نداشت.
ترور
صبح ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ او برای شرکت در مجلس ترحیم آیتالله فیض وارد صحن مسجد سلطانی شد.
خلیل طهماسبی، از اعضای فدائیان اسلام، به رزمآرا تیراندازی کرد و او در دم کشته شد.قتل رزمآرا عملاً به روند ملی شدن صنعت نفت ایران سرعت بخشید و کمتر از دو هفته پس از این حادثه، لایحه ملی شدن نفت در پایان سال ۱۳۲۹ در مجلس تصویب شد.
تالیفات
دوره کتابهائی با عنوان "جغرافیای نظامی ایران" به نام اوست.
چند مقاله و نوشتار بلند هم درباره بلوچستان انگلیس، ترکستان شوروی، قفقازیه، ترکیه، افغانستان و عربستان به صورت جزوه و کتاب کوچک منتشر کردهاست.از رزمآرا ۵ فرزند به نامهای نوذر، هرمز، سیمین، کامبیز و پرویز باقی ماند.
برادر دیگر او سرتیپ حسینعلی رزمآرا رئیس دایره جغرافیایی ارتش بود.
مدفن رزمآرا در باغ طوطی در حضرت عبدالعظیم است.
دوره کتابهائی با عنوان "جغرافیای نظامی ایران" به نام اوست.
مدفن رزمآرا در باغ طوطی در حضرت عبدالعظیم است.
حاجیعلی رزمآراحاجیعلی رزمآراحاجیعلی رزمآراشناسنامهشناسنامهشناسنامهنام کاملحاجیعلی رزمآراحاجیعلی رزمآرامعروف بهزادروز۱۲۸۰ خ ۱۳۱۸۱۲۸۰ خ ۱۳۱۸زادگاهتهران، ایرانتهران، ایرانتاریخ مرگ۱۶ اسفند ۱۳۲۹۱۶ اسفند ۱۳۲۹محل مرگصحن مسجد سلطانی , تهران ایرانصحن مسجد سلطانی , تهران ایراننام همسرانانورالملوک هدایتانورالملوک هدایتفرزنداننوذر ، هرمز ، سیمین ، کامبیز و پرویزنوذر ، هرمز ، سیمین ، کامبیز و پرویزدیناسلاماسلامفارغ التحصیل ازدانشگاه نظامی سن سیر فرانسهدانشگاه نظامی سن سیر فرانسهنخست وزیر ایراننخست وزیر ایراننخست وزیر ایرانتاریخ ریاستاز ۵ تیر ۱۳۲۹ تا ۱۶ اسفند ۱۳۲۹از ۵ تیر ۱۳۲۹ تا ۱۶ اسفند ۱۳۲۹قبل ازحسین علاءحسین علاءبعد ازعلی منصورعلی منصورتاریخ ریاستقبل ازبعد ازجناح سیاسیپست های دیگرریاست ستاد ارتش اهمیت سیاسی ترور رزمآراچکیده: قتل رزمآرا به طور عمده از دو جنبه اهمیت داشت : نخست، ملی شدن صنعت نفت و دیگری، رفع شر دیکتاتوری تمام عیار از سر ملت.
در طول سالهای پس از جنگ جهانی دوم و به دنبال خروج رضا شاه از کشور، مردم به یکباره آزادیهای سیاسی و اجتماعی مهمی را تجربه کردند و گروههای سیاسی با خروج از فضای حفقان گذشته، با هدف دموکراتیک نمودن فضای سیاسی کشور به عرصهی سیاسی وارد شدند.
در واقع، از این زمان، سیر حوادث به گونهای پیش رفت که امید به داشتن چنین فضایی را زنده میکرد.
شاه، که سالهای جوانی و کم تجربگیاش را پشت سر میگذاشت، با اطلاع از ضعفهای نظام سلطنت، صرفاً به حفظ آن میکوشید.
از سوی دیگر، حضور نیروهای متفقین نیز فضا را دگرگون کرده بود و دیگر امکان یکه تازی سابق برای شوروی و انگلستان وجود نداشت.
به عبارت دیگر، سیاست ایالات متحده نسبت به ایران به گونهای خاص فعال شده و در مورد شوروی، مانع از دستاندازی آن کشور به آذربایجان شده بود.
انگلستان هم اگرچه دوست و در کنار آمریکا بود، ولی دریافته بود که دیگر مقاصدش را بدون جلب حمایت آن کشور نمیتواند پیش ببرد.در چنین فضایی، این امکان هرچند ناچیز برای نیروهای ملی و دموکراتیک کشور بهوجود آمد که در برابر رقابتهای شوروی و انگلستان در غارت منابع کشور ایستادگی کنند.
پیشتر امتیاز «نفت شمال» از سوی مجلس رد شده بود و این بار، نوبت کوتاه کردن دست انگلستان از منابع نفت جنوب بود.
درواقع، اندیشهی ملی شدن صنعت نفت، حاصل وجود چنین فضایی بود.
در عمل، وجود عناصری وطن پرست در هر دورهی مجلس، مانع چنین کاری شده بود.
در این زمان، نیروهای آزادیخواه و ایران دوست توانسته بودند افکار عمومی را نسبت به مسألهی نفت آگاه کرده و منابع خارجی زیادی را نیز علیه انگلستان بسیج نمایند.
درنتیجه، انگلیسیها به دنبال روی کار آوردن کسی بودند که بتواند با مرعوب کردن نیروهای مخالف و در صورت لزوم، ایجاد یک دیکتاتوری تمام عیار، مسألهی نفت را حل و فصل کند.
به قول کیانوری، «بالاخره انگلیسیها به این نتیجه رسیدند که رزمآرا، بهترین کسی است که میتواند با مشت محکم جلوی جبههی ملی را بگیرد و قرارداد نفت را بگذارند.» در حالی که قراردادهای «تنصیف» (50 ـ 50) در سراسر جهان، از جمله در مکزیک، عربستان، دیگر نقاط نفت خیز جهان شایع شده بود، انگلیسیهای سرسخت همچنان امیدوار بودند به غارت نفت ایران بپردازند.
در این میان، همان طور که پیشتر نیز ذکر شد، مهمترین مشکل انگلیسیها، جلب رضایت و حمایت آمریکاییها بود.
از آنجا که انگلستان بر اثر جنگ جهانی دوم بشدت آسیبپذیر شده بود، برای حفظ منافع خود، به حمایت نظامی و کمکهای اقتصادی آن کشور وابسته بود.
از این رو و به دنبال بحران کره، انگلیسیها آن قدر در مورد خطر گسترش کمونیسم در ایران، اغراق و تبلیغات نمودند تا توانستند موافقت آمریکاییها را در به قدرت رساندن شخص مقتدری همچون رزمآرا به دست بیاورند.
ضعف بخشهای کارشناسی و دیپلماتیک وزارت خارجه آمریکا، به همراه سابقهی تهدیدات نظامی شوروی علیه آذربایجان، سبب شده بود که وزارت خارجهی آمریکا به تصمیمگیریهای انگلستان در خاورمیانه و ایران تن بدهد.
در نتیجهی فشار انگلیسیها و حمایت آمریکا از روی کارآمدن رزمآرا، شاه نیز تسلیم شد و بدین ترتیب رزمآرا به قدرت رسید.
شاه در این مورد میگوید: «...
غیر از اقلیت چند نفری مجلس، تمام نمایندگان خواستار نخستوزیری او بودند.
علاوه بر آن، دولتهای آمریکا، انگلیس و شوروی ما را تحت فشار شدید قرار دادند و متفقاً خواستار ریاست دولت او شدند و ما هم باطناً موافقتی با این انتصاب نداشتیم، ولی محظورات داخلی و خارجی موجب انجام چنین تصمیمی شد...» پیش از رزمآرا، دولتهای متعددی در جهت استیفای حقوق ملت ایران از شرکت نفت، بر اساس قانون 26 مهر 1326 روی کار آمده بودند، ولی یکی پس از دیگری سقوط کرده بودند.
در آخرین روزهای مجلس پانزدهم، لایحهی الحاقی «گس ـ گلشاییان» به مجلس ارایه شد، ولی حسین مکی با نطق طولانی خود آن قدر وقت مجلس را گرفت که مجلس پانزدهم به سر آمد و لایحهی الحاقی تصویب نشد.
پیش از رزمآرا، علی منصور هم تلاش کرد تا در این مورد پیش برود، ولی او هم موفق نشد و کنار رفت.
مسألهی اصلی و معضل این کار که به آن جنبهی تناقضآمیز میداد، این بود که از یک طرف، لازم بود منافع شرکت نفت برآورده شود و از طرف دیگر، استیفای حقوق ملت چیزی بود که به سادگی قابل نادیده گرفتن نبود و با توجه به اینکه شرکت نفت، فوق العاده سرسختی میکرد و حاضر به کمترین انعطافی نبود، دولتها در عمل با بنبست مواجه میشدند.
رزمآرا در ابتدا در نظر داشت با همکاری مجلس، مسألهی لایحه را به نحوی حل نماید.
او پس از مشاجرات فراوان با کمیسیون نفت و مجلس، تلاش نمود تا با هدایت نمودن بازی به سمتی دیگر، هم انگلیسیها و هم مجلس را به بازی بگیرد.در واقع، هدف وی سازش بین نقطهنظرهای مجلس و شرکت نفت ـ به هر نحوی ـ به نفع خود بود.
به این ترتیب که از ماههای مهر و آبان با «نورث کرافت»، نمایندهی شرکت نفت ـ به مذاکره و چانه زنی پرداخت.
در کمیسیون نفت و مجلس هم با طرح سؤالاتی تلاش نمود تا مجلسیان را قانع نماید که «ملی شدن» در شرایط فعلی ممکن نیست.محور طرح رزمآرا، ملی شدن نفت در دراز مدت و کسب امتیازاتی قانع کننده برای شرکت نفت تا زمان ملی شدن بود.
هنگامی که هر دو طرف، سرسختی بیش از حدی از خود نشان دادند، رزمآرا تلاش نمود با عوض کردن شکل بازی و رویارو ساختن مجلس و شرکت نفت، عواقب تلخ رفتارهایشان را به آنها گوشزد نماید و در نهایت، نظر خویش را بر کرسی بنشاند.البته شرکت نفت هم در طول قرارداد، همواره به ایجاد رویههای غیر قانونی پرداخته بود.
به نظر پروفسور «ژیدل» ـ کارشناس نفتی فرانسویـ که دولت، وی را برای بررسی موضوع به ایران دعوت کرده بود، ایران در هشت مورد حقانیت داشت و میتوانست حقوق خود را از راه حکمیت دریافت بدارد: 1- مالیات بر درآمد دولت انگلیس، 2- حقوق دولت در ذخایر، 3- محدود کردن سهام که بیست درصد آن متعلق به دولت است، 4- قرارداد فروش نفت طویلالمدت به آمریکا، 5- مقدار نفتی که در کارخانجات خود مصرف میکند و حق الامتیاز پرداخت نمینماید، 6- نظارت و رسیدگی در دفاتر شرکت، 7- جانشین ساختن مستخدمین خارجی، 8- عدم پرداخت مالیات و عوارض توسط قوای متفقین در ایران.
مسألهی مهم دیگر، تفاوت قیمت طلا در برابر لیره بود.
طبق قرارداد، شرکت موظف بود سهم ایران را به طلا بپردازد.
از زمان جنگ جهانی دوم، قیمت طلا در برابر لیره و دلار، در دو بازار رسمی و غیر رسمی متفاوت بود.
برای مثال قیمت طلا در بازار نیویورک به ازای هر اونس بین 50 تا 55 دلار معامله میشد، اما در بازار رسمی، قیمت آن 35 دلار بود.
در حالی که دولت ایران میتوانست از این بابت صاحب منافعی شود، شرکت نفت با آن مخالفت مینمود.
در مجموع، روابط شرکت با دولت ایران به گونهای بود که حقوق زیادی از منافع ملی ایران تضییع میشد.جنبهی مهم دیگر قتل رزمآرا، رفع شرّ دیکتاتوری تمام عیار از سر ملت بود.
در آن روزگار، تقریباً همهی آزادیخواهان کشور دریافته بودند که هدف از روی کار آمدن رزم آرا، برپایی یک دیکتاتوری بود.
شیوهی خاصی که رزمآرا از آن طریق به قدرت رسید، یعنی صدور فرمان نخستوزیری بدون مشورت با مجلس ؛ تمجیدهای نیویورک تایمز مبنی بر اینکه در صورت لزوم، «رزمآرا لایق آن است که برای جلوگیری از تلاش و تجزیهی ایران، حکومت دیکتاتوری برقرار کند...» اطلاعیههای آیتالله کاشانی و جبههی ملی مبنی بر اینکه حکومت رزمآرا «شبه کودتا» است؛ همگی نشان میداد که رزمآرا در پی بر پایی نوعی دیکتاتوری به سبک رضا شاه است.
به این ترتیب، مخالفان رژیم آگاهانه به مبارزهای بس جدی با دولت رزمآرا پرداختند.
یک روز قبل از صدور فرمان نخست وزیری رزم آرا، دکتر حسین فاطمی در سر مقالهی «باختر امروز» چنین نوشت:«فلسفهی ظهور دیکتاتورها همیشه حفظ منافع خارجی است.
ترس از کمونیسم برای آمریکا و نگهداری اراضی نفت خیز خوزستان...
برای انگلیسیها...
اگر قرارداد دارسی 1933 که یک نمونه از این طور رفتار خشن و رویهی غیر عادلانه اقویاست، توانست برای همیشه سلطهی کمپانی را بیخدشه نگهدارد، عهدنامهای نیز که در رژیم نظامی به دست قهرمان نظامی زیر فشار مسلسل و سر نیزه به امضا برسد، قوت و ارزش بین المللی خواهد داشت.»دکتر بقائی نیز در «شاهد» به مقایسهی فرمان صدارت رزمآرا و رضا خان پرداخت و هر دو را دیکتاتورهای نظامی معرفی کرد.
در مجلس سنا نیز دکتر متین دفتری، مخالفت خود را شروع کرد و در یکی از نطقهایش، بی پرده رزمآرا را به باد انتقاد گرفت و اعلام نمود:«...
شما چه عجلهای دارید که در این موقع و با این کیفیت و اوضاع روی کار بیایید.
شما دیر نشده است که نخست وزیر بشوید...
شما که چند سال است