مقدمه 
 پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله پس از هجرت به مدینه، برخوردهاى گوناگونى با یهودیان این شهر داشته که از این میان، جنگهاى آنحضرت با بنىقینقاع، بنىنضیر، بنى قریظه و خیبر شهرت یافته است.
همچنین آنحضرت سریههایى را براى کشتن برخى چهرههاى مفسد یهودى اعزام نمودهاند، لیکن درباره برخوردهاى مسالمتآمیز میان رسول خدا و یهودیان کمتر سخن به میان آمدهاست.
در اینجا دو مورد مهم از این برخوردها بررسى مىگردد: یکى انعقاد قرارداد صلح میان آن حضرت و گروههاى یهودى مدینه و دیگرى تلاش ایشان براى برقرارى صلح با یهود خیبر پیش از جنگ با خیبریان، هرچند این تلاش به نتیجه نرسیدهاست.
 منابع اصلى این تحقیق عبارتاند از دو کتاب «السیره النبویه» و «المغازى».
السیره النبویه که به سیره ابن هشام شهرت دارد در واقع سیره ابناسحاق است که عبدالملک بن هشام (متوفاى 213ق) آن را جمعآورى کرده و گاه از آن کاسته و گاه مطالبى را برآن افزودهاست.
محمدبن اسحاق (متوفاى 150ق) قدیمىترین سیره نویسى است که روایات او در تاریخ اسلام جایگاه ویژهاى دارد.
او کارهاى پراکنده پیش از خود را جمع کرده و سیره منظمى را به دست دادهاست.
با وجود آن همه مطالبى که این مورخ درباره روابط پیامبرصلى الله علیه وآله و یهود آورده، از پیمان آن حضرت با سه گروه یهودى مدینه سخنى به میان نیاوردهاست، بلکه گزارش او از پیمان عمومى به گونهاى است که مورخان بعدى، گروههاى اصلى یهود را هم در این قرار داد سهیم دانستهاند و به نظر مىرسد این توهم ناشى از واژههایى است که ابناسحاق در این گزارش بهکار بردهاست.
 درباره وثاقت ابناسحاق اختلاف نظر فراوان است اما به نظر مىرسد پذیرش گزارشهاى او از سوى مورخان بعدى شاهدى بر وثاقت او باشد.
گذشته از این، در بررسىهاى تاریخى به آسانى نمىتوان گفتههاى ابن اسحاق را که با قراین و شواهدى قابل تایید است، رد کرد، زیرا در این صورت بیشتر اطلاعات تاریخى صدر اسلام با مشکل روبهرو خواهد شد، البته این سخن بدان معنا نیست که هر نقل مشکوکى را هم بپذیریم.
در این نوشتار همچنین از اضافات ابن هشام استفادههاى زیادى شدهاست.
 منبع دیگر (المغازى) از محمدبن عمر واقدى (متوفاى 207ق) است.
او تنها مورخى است که خبرهاى مربوط به همه جنگها و سریههاى دوران رسول خدا را به تفصیل ثبت کردهاست.
قدیمى بودن او و کارشناسىاش در زمینه جنگها و سریهها اعتبار ویژهاى به این کتاب بخشیده و ارائه جزئیات رویدادها آن را بر سیره ابن اسحاق برترى داده است.
 پس از این دو منبع اصلى، کتابهاى: الطبقات الکبرى، تاریخ الخلیفه، الاموال، المحبر، انساب الاشراف، تاریخ یعقوبى، تاریخ طبرى، دلائل النبوه، اعلام الورى و دیگر منابع مربوط به سیره و مغازى مورد توجه بودهاست.
در این میان، کتاب الاموال و اعلام الورى در موضوع پیمانهاى پیامبر و یهود بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است.
ابوعبید قاسم بن سلام (متوفاى 224 ق) مؤلف کتاب الاموال، دومین کسى است که پس از ابن اسحاق متن کاملى از پیمان نامه مدینه ارائه کرده و به خاطر ذکر نام راویان، حتى برگزارش ابن اسحاق - که به سند این قرار داد اشاره نکردهاست - برترى دارد.
در عین حال یکى از مورخانى که درباره رکتیهودیان معروف مدینه در این پیمان، ابهام ایجاد مىکند ابوعبید مىباشد که سخن او منشا اشتباه برخى تاریخنویسان شدهاست.
علامه ابوعلى طبرسى (متوفاى 548 ق) صاحب تفسیر مجمع البیان، نویسنده کتاب تاریخ اعلام الورى است.
این کتاب گرچه در تاریخ چهارده معصومعلیهم السلام است، بخش زیادى از آن به سیره پیامبر اختصاص دارد.
از این رو، منبع مهمى در موضوع پیمان با یهودیان اصلى مدینه (بنى قینقاع، بنىنضیر و بنى قریظه) به شمار مىرود و بلکه منحصر به فرد است.
البته دست دوم بودن این منبع ضررى به اعتبار این نقل نمىزند چون از منابع کهن بر درستى گزارش او شاهد آوردهایم.
 درباره بخش دوم این نوشتار ذکر این نکته لازم است که همه مورخان سریه عبدالله بن رواحه را، براى کشتن اسیربن رزام، عنوان کردهاند اما با بررسى گزارشهاى مختلف به این نتیجه دستیافتهایم که این حرکتبه منظور برقرارى صلح با خیبر بودهاست ولى در هنگام بازگشت هیئت اعزامى، به درگیرى کشیده شدهاست.
 1) پیمان با یهود پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله پس از ورود به مدینه با گروههاى زیادى پیمان بستند.
آنچه مورد نظر ماست پیمانهایى است که یهودیان مدینه در آن شرکت داشتهاند.
با اینکه مورخان به مناسبتهاى مختلف به قراردادهاى پیامبرصلى الله علیه وآله با یهود اشاره کردهاند اما به متن آنها چندان توجهى نشدهاست; مثلا هنگام گزارش جنگهاى آن حضرت با سه گروه یهود مىگویند: پیامبر با آنان پیمانى داشت که نادیده گرفتند (1) ولى مواد آن را بیان نکردهاند.
تنها دو مورد از این قراردادها بهطور کامل ثبتشده که یکى مربوط به همه گروههاى مدینه است و به پیمان عمومى و موادعه یهود معروف شده و دیگرى مخصوص سه طایفه بنىنضیر و بنى قریظه و بنى قینقاع است.
در این فصل مواد این دو قرارداد و طرفهاى امضا کننده آن بررسى خواهد شد.
الف - پیمان عمومى یکى از اقدامات رسول خداصلى الله علیه وآله در آغاز هجرت، انعقاد قراردادى میان مهاجرین و انصار بود که در آن از یهود هم فراوان یاد شدهاست.
با وجود اهمیت فراوانى که تاریخنویسان متاخر براى این پیماننامه قائلاند و آن را از شاه کارهاى دولت مدینه مىدانند، مورخان اولیه چندان اهمیتى به آن نداده و به نقل آن همت نگماشتهاند.
تنها ابن هشام متن آن را از ابناسحاق روایت کرده و ابوعبید - معاصر ابن هشام - هم در کتاب الاموال آن را آورده است.
(2) اما متاسفانه مورخانى همچون ابن سعد، ابن خیاط، بلاذرى، یعقوبى، طبرى و مسعودى اشارهاى به آن نکردهاند.
گر چه روایت ابن اسحاق و ابوعبید با قدمتى که دارند براى ما ارزشمند است لیکن تعدد روایات و برداشتهاى سیرهنویسان بعدى نیز مىتوانست در تحلیل جزئیات قرارداد بیشتر راهگشا باشد.
متن این پیمان که ابن هشام آن را قبل از داستان برادرى مهاجرین و انصار آورده، طولانى است.
در اینجا به بخشهایى از آن که مورد نظر است توجه مىکنیم: ابن اسحاق مىگوید: رسول خداصلى الله علیه وآله بین مهاجرین و انصار نوشتهاى امضا کرد و در آن با یهود پیمان بست.
آنان را بر دین و اموالشان تثبیت کرد و به سود و زیان آنان شرایطى مقرر فرمود.
متن پیمان چنین است: بسماللهالرحمن الرحیم این نوشتهاى است از محمد پیامبرصلى الله علیه وآله بین مسلمانان قریش و یثرب و کسانى که به ایشان ملحق شوند و به همراهشان جهاد کنند.
آنان ملتى واحد را تشکیل مىدهند.
مهاجرین در پرداخت دیه و فدیه بر آداب پیش از اسلام باقىاند و به نیکى و عدالت آن را مىدهند.
بنىعوف، بنىساعده، بنى حارث، بنى جشم، بنى نجار، بنىعمروبنعوف، بنى نبیت و بنى اوس هم بر رسوم پیش از اسلام باقىاند.
..
هر یهودى از ما پیروى کند یارى مىشود و با دیگر مسلمانان مساوى است، بر او ستم نمىشود و دشمنش یارى نمىگردد...
یهود هنگام جنگ همراه مسلمانان هزینه جنگى را مىپردازند.
یهود بنىعوف و بندگانشان با مسلمانان در حکم یک ملتاند.
یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خود را، اما هر که ستم کند خود و خانوادهاش را به هلاکتخواهد انداخت.
براى یهودیان بنى نجار، بنى حارث، بنى ساعده، بنى جشم، بنى اوس، بنى ثعلبه، جفنه بنىثعلبه و بنى شطیبه همان حقوق بنىعوف ثابت است.
نزدیکان ایشان هم از این مزایا برخوردارند.
کسى بدون اجازه محمدصلى الله علیه وآله از این مجموعه بیرون نمىرود.
از قصاص جراحتى کوچک هم گذشت نخواهد شد.
هر که دیگرى را ترور کند خود و خانوادهاش را در معرض ترور قرار داده مگر اینکه به او ستم شده باشد.
یهودیان و مسلمانان هزینه جنگ را به سهم خود مىپردازند...
قریش و دوستانشان پناه داده نمىشوند.
اگر کسى به مدینه حمله کرد همه دفاع خواهند کرد.
یهود اوس و موالىشان نیز از این حقوق برخوردارند.
این قرارداد همانگونه که پیداست میان مهاجرین و قبایل مسلمان و یهودى انصار بسته شدهاست.
یهودیانى که نامشان در این پیمان آمده شهرتى ندارند و در گزارشهاى تاریخى توجه چندانى به آنها نشدهاست.
(3) گویا این یهودیان همان کسانىاند که یعقوبى درباره آنان مىگوید: «گروهى از اوس و خزرج به خاطر همسایگى با یهود، آیین یهود را برگزیدند» (4) و به متهودین (یهودى شدهها) یا یهود انصار شهرت دارند.
این گروهها به جهت اوس یا خزرجى بودنشان کمترین تنشها را با مسلمانان داشتهاند (5) و به نظر مىرسد کمکم اسلام آورده و ارتباطى با یهودیان اصیل نداشتهاند.
علت معروف شدن این پیمان به موادعه یهود هم، شرکت این گروه از یهود انصار، در آن است.
اما نامگذارى این قرارداد به موادعه یهود چندان درست نیست چون طرفهاى اصلى آن مهاجران مکه و انصار مسلمان مدینه هستند.
در ابتداى متن و در گزارش منابع دیگر نیز تنها همین گروه به عنوان طرف قرارداد مطرح هستند و هیچ اشارهاى به یهود نشدهاست.
(6) به همین دلیل برخى محققان براین باورند که این پیمان مجموعهاى از چند قرارداد است که ابناسحاق و دیگران آن را در کنار هم و به عنوان یک پیمان نامه آوردهاند.
(7) تکرار برخى مواد متن نیز چنین مطلبى را تایید مىکند.
به هر حال عنوان «موادعه یهود» و شرکت گروههاى یهودى انصار در این پیمان نامه، بسیارى را به اشتباه انداخته و موجب شدهاست گمان کنند سه طایفه معروف یهود - که گفته مىشود یهود اصلى حجازند (8) - نیز در این قرارداد شرکت داشتهاند.
علت چنین تصورى این است که اولا، برخى مورخان هنگام نقل این قرارداد از آن سه طایفه نام بردهاند.
(9) ثانیا، همه مورخان هنگام بیان جنگهاى پیامبرصلى الله علیه وآله با این سه گروه یهودى، گفتهاند: «آنان هنگام ورود رسول خدا به مدینه با او پیمان بسته بودند» و چون متن دیگرى غیر از این پیمان به موادعه یهود شهرت ندارد، بلافاصله تصور مىشود که مراد از پیمان با سه گروه یهود، همین پیمان عمومى است.
لیکن این مطلب درست نیست و این سه گروه در این قرار داد دخالتى ندارند بلکه آنان پیمانى مخصوص دارند که بعدا از آن سخن خواهیم گفت.
البته ممکن است انعقاد هر دو معاهده در یک زمان انجام شده باشد اما به هر حال در پیمان عمومى که عنوان موادعه یهود به خود گرفته حرفى از آنان نیست، زیرا این سه طایفه از یهودیان سرشناس مدینه بودند و اگر در این پیمان شرکت داشتند حتما نام آنان برده مىشد.
چگونه ممکن است از هشت گروه یهودى غیر معروف در این پیمان نام برده شود اما به یکى از سه گروه معروف اشاره هم نشود؟!
پس باید گفت پیمان با سه طایفه، غیر از این قرارداد است.
به علاوه مواد این پیمان با آنچه مورخین درباره آن سه گروه مىگویند، مطابقت ندارد.
آنان مىگویند سه طایفه با پیامبرصلى الله علیه وآله قرار داشتند که بىطرفى خود را حفظ کرده و حتى به نفع مسلمانان وارد جنگ نشوند (10) اما در این پیمان یهود موظف شدند در جنگها همراه مسلمانان شرکت کرده و بخشى از هزینه آن را تامین کنند.
(11) در گزارشهاى تاریخى هم درباره شرکت این سه طایفه در جنگها مطلبى به چشم نمىخورد و تاریخ نیز هیچ گاه آنان را به خاطر کنارهگیرى از جنگ سرزنش یا متهم به پیمانشکنى نکردهاست.
پیداست چنین تعهدى (که مسلمانان را یارى کنند) نسبتبه رسول خدا نداشتهاند و آنچه هست مربوط به یهودیان اوس و خزرج است.
برخى با بیان احتمالاتى درباره شرکت این سه طایفه در پیمان عمومى گویند: «احتمال دارد آنها هم جزء پیمان باشند، چون یاد از بستگان اوس و غیره، ضمنا یاد از یهود همپیمان آنها هم هست».
(12) اما این سخن درستبه نظر نمىرسد چون اولا، انعقاد پیمان با اوس و خزرج هیچ گاه مستلزم قرارداد با همپیمانان آنان نیست.
ثانیا، یاد از یهود انصار در پیمان نامه نشان مىدهد که یهودیان اصلى - بنىقینقاع و بنىنضیر و بنى قریظه - باید مورد توجه بیشترى قرار مىگرفتند و اگر همراه همپیمانان اوس و خزرجى خود در پیمان شرکت داشتند حتما نام آنان نیز برده مىشد.
علامه جعفر مرتضى در این باره مىگوید: «روشن است که مقصود از یهود در این قرارداد بنىقینقاع و بنىنضیر و بنى قریظه نیستند بلکه یهودیانى هستند که جزء قبایل انصار بودند».
(13) هیکل هم مىگوید: «در امضاى این عهدنامه یهود سهگانه شرکت نداشتند و پس از مدتى بین آنان و پیامبر قراردادى بسته شد.»(14) ب - پیمان با سه گروه معروف یهود متن این قرارداد را که رسول خداصلى الله علیه وآله با سه طایفه بنىنضیر، بنىقریظه و بنى قینقاع امضا کرده مرحوم طبرسى در اعلامالورى از علىبن ابراهیم نقل کردهاست.
متاسفانه این متن هم مورد بىتوجهى همه مورخان قرار گرفته و هیچ کس قبل و بعد از طبرسى آن را نیاورده است.
(15) جاى شگفتى است چنین پیمان مهمى - که به سرنوشتسهگروه یهودى بهخصوص بنىقریظه مربوط است - اینگونه از دسترس یا توجه منابع تاریخى و روایى دور بماند و تنها در قرن ششم و براى یکبار متن آن ثبتشود.
به هر حال این مهمترین پیمانى است که در موضوع