مقدمه
از آنجایی که استحکام روابط اجتماعی، خانوادگی، شغلی و تامین سلامت عاطفی اقشار مختلف جامعه یکی از بهترین اهداف اساسی هر کشوری است، بنابراین واجب است تا آن را از زوایایی مختلف مورد ارزیابی و توجه قرار داد.
یکی از رازهای پوشیده روانشناسی، علوم توانایی نسبی تستهای مختلف بهره هوشی در پیش بینی صحیح این نکته است که چه کسانی در زندگی موفق خواهند بود.
مطمئنا از لحاظ کمی بین بهره هوشی فرد و سرنوشت و آینده ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، یعنی اکثر افرادی که از بهره هوشی پایین برخوردارند نهایتا در مشاغل کم اهمیت تر اجتماعی مشغول بکار خواهند شد و آنهایی که دارای بهره هوشی بالایی هستند به حرفه های پر در آمدی گرایش خواهند آورد ولی همیشه اینگونه نیست.
این قاعده که بهره هوشی بالا موفقیت آدمی را در زندگی تضمین می کند دارای استثناهای فراوانی است.
( جلالی، 1381 ، ص 46).
مطالعات مختلفی که در زمینه روانشناسی و بخصوص هوش غیر شناختی ( هیجانی) انجام گرفته است، نشان
می دهد که عواطف، معیار واقعی تری برای پیش بینی موفقیت افراد در پیشبرد اهداف ارتباط سالم تر و مفیدتر با دیگران از شکست های مکرر و نا امیدی می باشد.
همچنین پژوهش ها و تحقیقات انجام شده در این راستا نشان داده اند که بین هوش هیجانی یا بهره عاطفی پسران و دختران تفاوت معنا دار آماری وجود ندارد.
(جلالی، 1381 ص 51).
میزان بهره هوشی برای توجیه تفاوت سرنوشت آدمی که از نظر تحصیلی، امید به آینده و فرصت های زندگی در وضعیت تقریبا یکسانی قرار دارند، معیار مناسبی نیست.
هنگامیکه 95 نفر از کسانیکه در دهه 1940 دانشجوی دانشگاه هاروارد بوده و اکنون به میانسالی رسیده بودند مورد بررسی قرار دارند.
معلوم شد که تیز هوش ترین دانشجویان آن سالها در مقایسه با دانشجویان متوسط موفق نبودند و بویژه از لحاظ در آمد پرکاری، بارآوری در وضعیت پایین تری قرار داشتند.
آنها همچنین از لحاظ رضایت خاطر در زندگی بهترین افراد نبودند و در ارتباط با دوستان، خانواده، روابط عاطفی و زناشویی شادترین افراد محسوب نمی شوند.( 1382، ص 100 )
هوش هیجانی به عنوان شکلی از هوش اجتماعی معرف توانایی شخص در مواجهه و انطباق با فشارهای روانی می باشد.زمینه و هدف: امروزه هوش هیجانی از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است.مطالعات و پژوهشهای گوناگون انجام شده در این زمینه مبین نقش و اهمیت آن در شؤون مختلف زندگی افراد اعم از تحصیل شغل و محیط اجتماعی زندگی می باشد.
در زندگی روزانه در محیط زندگی، مدرسه و اجتماع با افراد گوناگونی روبرو هستیم.از یک نظر می توان انسانها را به سه دسته تقسیم کرد.
عده ای که در درک مسائل و ارتباط و سطح غم در مرتبه ای بالاتر قرار دارند.
عده ای که دیر می فهمند و حتی بعضی از مسائل ساده را باید با توضیح بسیار به آنها بفهماند و دسته ای که عادی هستند.
دسته ای که عنوان افراد عادی را دارند اکثریت جامعه را تشکیل می دهند و دو دسته نخست به نسبت افراد عادی بسیار کمترند.
چگونه می توان افراد کند ذهن را به جامعه افراد عادی راهنمایی نمود؟
چگونه ما می توانیم در گروه کسانی باشیم که از دیگران سریعتر و بهتر می فهمند؟
این پرسشها ما را به سوالی اساسی رهنمون
می گردند.
چرا بعضی کندتر و بعضی دیگر سریعتر مسائل را می فهمند؟
این سوال همان مساله مهم ماهیت هوش را مطرح می سازد.
هوش چیست؟
آیا پدیده ای است که به ارث می رسد؟
آیا پدیده ای اجتماعی است بدین معنا که با تغییر محیط و امکانات می توان از هوشهای متفاوت سخن گفت.
آیا هوش محصول توارث و محیط است؟
این پرسشها هیچکدام پاسخ روشن و قطعی نیافته اند.
ماهیت هوش هرچه که باشدخواه استعداد درونی یا خواه وابسته با امکانات محیطی مساله ای است که در عمل خود را نشان می دهد.
افراد وقتی به عمل می پردازند و در واقع از هوش خود برای سازماندهی عمل استفاده میکنند ما بر حسب نوع عمل از هوش اجتماعی، هوش تحصیلی و نظایر آن می توانیم سخن بگوییم.
کاسبی که با امکانات اندک به تاجری بزرگ تبدیل می شود، کارمندی که به مراتب عالی اداری دست می یابد.
( دفتر هماهنگی و برنامه ریزی اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی- استعدادهای شکوفا)
(مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین هوش هیجانی و هوش آموزشگاهی در دانشگاه آزاد اسلامی است.)
بیان مسئله
یکی از مسائل جدید در حوزه روانشناسی بهره عاطفی یا هوشی هیجانی است که در سال 1990 توسط پیتر سالودی و جان مایر عنوان شد.
بهترین عامل در موفقیت افراد به شمار می رود.
بهره عاطفی عبارتنداز: ظرفیت یا استعداد افراد برای شناختن احساسات خود و دیگران.
دانیل گلمن بیان می دارد که بهترین حالت هوش استعداد اضطراب 20 درصد در موفقیت افراد نقش دارد و 80 درصد دیگر مربوط به عوامل دیگر است.
گلمن مطرح می کند که بر خلاف اینکه IQ و شخصیت در سراسر زندگی یکسان است و تغییر نمی کند توان مندی هوش و هوش هیجانی آموخته های آتی هستند.
و موفقیت فرد در جامعه توسط عوامل غیر شناختی (غیر از هوش و استعداد) تعیین میشود که به آن اصطلاحا هوش هیجانی می گویند .
پژوهشگران به بررسی بین هوش و هوش هیجانی پرداخته اند آنچه امروز تحت عنوان هوش می شناسیم در واقع ترکیبی از عملکرد های مختلف مغز و ترکیبی از الگو های رفتاری متنوع است که هوش هیجانی می نامند.
با توجه به مطالب بالا پژوهشگران در صد پاسخگویی به سوالات زیر
می باشند:
1- آیا بین هوش و هوش هیجانی در دانشجویان رابطه معنا دار وجود دارد؟
2- آیا بین دانشجویان سالهای مختلف تحصیلی از نظر میزان هوش هیجانی تفاوت معنا داری وجود دارد؟
3- آیا بین دانشجویان سالهای مختلف تحصیلی از نظر میزان هوش تفاوت معنا داری وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
روانشناسان بر ضریب هوش افراد برای تبیین توانمندی افراد به نقش عواطف در شکل گیری شخصیت فرد توجه دارند که توان به تعویق انداختن آنها نیاز به مهارات زیادی دارد.
عواطف به صورت بالقوه و بعنوان یک سیستم هدایت درونی حساس و ماهر بکار برده می شوند و هنگامیکه نیازهای انسان براورده شود هیجان در انسان اعلام خطر میکند زمانی که فرد احساس طرد شدنگی میکند که یک نیاز پذیرش است که براورد نشده است (سید محمدی ، 1380)
با توجه به نقش و تاثیر هوش هیجانی در زمینه های مختلف زندگی ازدواج روابط و معاملات بین افراد مواردی در قسمت بیان مسئله مطرح می شود که مطالعه و تحقیق در مورد آن ضروری و لازم به نظر می رسد عبارتست از :
الف)شناخت مفاهیم هوش و هوش هیجانی.
ب) شناخت تفاوت دانشجویان در هوش و هوش هیجانی اهداف پژوهش آشنایی با هوش و هیجانی و مولفه تشکیل دهنده آن.
آشنایی با آزمونهای سنجش هوش هیجانی و کاربرد آن.
سنجش هوش هیجانی و اضطراب در دانشجویان و مقایسه آنها با یکدیگر و نتیجه گیری آنها فرضیه های پژوهش بین هوش و هوش هیجانی در بین دانشجویان رابطه معنا داری وجود دارد.بین دانشجویان سالهای مختلف تحصیلی از نظر و هوش هیجانی تفاوت معنا داری وجود دارد.
تعریف مفاهیم و متغیر ها تعریف نظری هوش هیجانی: هوش هیجانی توانایی درک ارزیابی و بیان عواطف به طور دقیق توانایی افزایش یا ایجاد احساسات که فرایند تفکر را تشکیل میدهد داشتن هوشیاری عاطفی توانایی تنظیم عواطف برای افزایش دادن رشد عاطفی و هوش (سالوی 1997) تعریف عملیات هوش هیجانی : هوش هیجانی نمره ای که هر آزمون شونده درپرسشنامه بهره عاطفی شرلینگ بدست می آورد.
تعریف نظری هوش یکی از تعاریفی که خیلی زیاد مورد استفاده قرار گرفته تعریفی است .
که وکسلر در سال 1958 پیشنهاد کرده است .
او هوش را به عنوان یک استعداد کلی شخص برای درک جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعریف کرد .
علاوه بر این او تاکید می کرد که هوش کلی را نمی توان با توانایی رفتار هوشمندانه _ هر اندازه که به مفهوم گسترده تعریف شود .
معادل دانست بلکه باید آنرا به عنوان جلوه های آشکار شخصت به طور کلی تلقی کرد .
تعریف عملیاتی هوش: نمره ای که آزمون شونده در پرسشنامه کتل فرم 3 (A) بدست آورده است.
پیشینه تحقیق هوش هیجانی: اصطلاح هوش هیجانی در سال 1995 توسط دانیل گلین مطرح شد و بحث های زیادی را برانگیخت.
هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران ،یعنی شناخت هر چه بیشتر احساسات و عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم و محیط پیوند دارد.پژوهشگران با ارزیابی مفاهیمی چون مهارتهای اجتماعی ، توانایی بین فردی ، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجان های خویش و توان کنترل آن هیجانها به توصیف و تبیین هوش هیجانی (غیر شناختی) پرداخته اند (بار – آن) هوش هیجانی (غیر شناختی) را عامل مهمی در شکوفایی و توانایی های افراد برای سبک موفقیت در زندگی تلقی میکند و انرا با سلامت عاطفی و در مجموع سلامت روانی مرتبط می داند.
بار – آن برای اولین بار در 1980 هوش بهر هیجانی (EQ) را مطرح کرده و در همان سال به تدوین پرسشنامه هوش هیجانی پرداخت به اعتقاد وی هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی افرا مونسیت ، زیرا بسیاری از افراد هوش هیجانی ، بالایی دارند ولی آن طور که باید در زندگی موفق نیستند.
(بار – آن 1997) سنجش و کاربرد هوش هیجانی از زمانیکه پدیده ای بنام هوش توسط بنیه 1905 در فرانسه به صورت عدد و رقم نفوذ کمی و اصطلاح هوشبر توسط توسن1916 معرفی شد تزدیک به یک قرن میگذرد از آن زمانی که تا کنون بسیاری از روانشناسان از جمله اسپیرمن ، ترستون ،بینه ،و کسلر ، پیاژه،کتل ،گاردنر ، .
.
تعریف و طبقه بندی های مختلفی از هوش بدست آورد که مدعی شدند سنجش این کیفیت ذهنی است این ابزار ها که هر یک برگرفته از تصور و اندیشه پدیده آورنده های درباره هوش است به صورت تصویر نوشتاری با ترکیبی از این عوامل به بازار عرصه شد و هر پدید آورنده ای چنانچه به نتیجه فکرو عمل خود دلبسته و از آن راضی است که گویی هوش چیزی جز دستاورد او نیست.
این تنوع ابزار برداشت ها تمثیل زیبای مولانا را به ذهن می آورد در این داستان هندوها هر یک در تاریکی بخشی از اندام پیل را لمس میکردند و ادراک با آوایی جزئی خود را در تمام واقعیت می پنداشته اند و تصویری از پیل را ارائه می دادند که به همه چیز شباهت داشت جز خود پیل (جلالی 1381) اصطلاحاتی که روان شناسان یه کار می برند حتی از این هم پیچیده تر و ابهام آمیز تر است زیرا این پدیده نه تنها به لمس در نمی آید بلکه به دلیل ذهنی و انتزاعی بودن تصور آن نیز به آسانی میسر نیست شاید به همین دلیل است که بودینگ میگوید "هوش همان چیزی است که بوسیله آزمونهای هوش اندازه گرفته میشود" این گفته بیتردید زبان گویای هر روانشناسی است که می خواهد این پدیده انتزاعی را به کمیت تبدیل کند و به قول ایکل 1985 هوش نامی است که بر فرایند ذهنی فرضی یا مجموعه ای از رفتار های هوشمندانه اطلاق میشود و نظریه های هوش در عمل همان نظریه های مربوط به رقتار های هوشمندانه (شرین1976) بدیهی است که وقتی تعریف موضوعی به اندازه کافی روشن نباشد سنجش دقیق نیز به آسانی میسر نخواهد بود.
با این همه تا زمانی که تعریف قابل قبولی از هوش بدست نیامده ناچار باید جلوه هایی از آن را طوری که در آزمونها تجسم میابد پذیرفت و بر اساس آن به براورد هوشبر افراد که حاصل تقسیم سن ذهنی به سن زمانی آنان است پرداخت(جلالی ،1381) اینکه هوشبر تا چه حد بازتاب توانایی های ذهنی بالقوه فرد است پرسشی است که پاسخ گفتن آن ساده نیست.
آنچه در این راستا مشخص است ان است که هوش شناختی که بطور سنتی هوشبهر مشخص می کند می کوشد بی آنکه به سایر جنبه های شخصیت و رفتار توجه کافی داشته باشد استعداد افراد برای درک یادگیری و تفکر منطقی حل مسئله و امثال آن مورد ارزشیابی قرار می گیرد درست از همین زاویه است که می بینیم در تعاریف جدید عقب ماندگی ذهنی تنها به تولیدات شناختی یعنی پیامد های حاصل از از کاربرد آزمون های هوش اکتفا نمی شودو برای مقوله دیگری که رفتار سازگارانه یا انطباق نامیده مشود نیز در بیان می آید و گفته میشود که عقب مانده ذهنی کسی است که کنش های عالی ذهنی او به گونه معنا دار زیر میانگین بوده و این کمبود یا کاستی هایی در رفتار های سازگارانه همراه باشد بنابراین نباید تنها به تشخیص حدود توانایی ها یا ناتواناییهایی تنهایی شناختی افراد اکتفا شود بلکه لازم است براورد های قابل قبولی نیز از حدود توانایی ها یا ناتوانایی های اجتماعی وی داشته باشیم تا