وضعیت عمومی زندگی شهری در کشورهای روبه توسعه اوضاع نگرن کننده ای را طی دهه های گذشته بوجود آورده است مسائلی چون افزایش شتابان جمعیت، رشد فقر، کاهش شاخص های کیفیت زندگی، ازدیاد بیکاری، رشد سکونتگاه های غیر رسمی و آلودگی های زیست محیطی شهرهای این کشورها را با بحرن های متعددی رو به رو ساخته است اسکان غیر رسمی به واقع یکی از بارزترین چهره های فقر شهر در بیشتر شهرهای مهاجر پذیر کشور ما است که به عناوینی هم چون حاشیه نشینی، سکونتگاه های خودرو، مساکن نابهنجار، و اجتماعات آلونکی و مانند اینها نیز شناخته می شوند که به طور کلی تعداد حاشیه نشینان در 7 شهر اهواز، بندر عباس، بوشهر، شیراز ، کرمان، کرمانشاه و همدان در سال 1350 نسبت به سال 1320 بیش از 11 برابر شده است وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی نقش مهمی در افزایش جمعیت شهرها و توسعه شهر نشینی داشته است به طور کلی اسکان غیر رسمی در ایران به دلایل نهادی با کاستی های برنامه ریزی شهری و ناکارآمدی بازار رسمی زمین و مسکن رخ داده است .
پیدایش و گسترش محلات حاشیه ای و اسکان غیر رسمی از مهمترین چالشهای توسعه پایدار شهر یزد به شمار می رود .
ب) اهمیت و ضرورت تحقیق
جریان و توسعه شهری در ایران طی 20 سال گذشته باعث گردید که جمعیت شهر نشین بالغ بر دو برابر گردید و پیش بینی ها حکایت از ادامه سریع این رشد را دارند.
در حال حاضر سرعت توسعه شهری از ظر فیت و توانایی دولت و شهرداری ها در گسترش زیر ساختها و ارائه خدمات و ایجاد اشتغال پیش گرفته است.
در نتیجه این پدیده اسکان غیر رسمی که به سرعت و به صورت بی قاعده گسترش یافته است تراکم جمعیت در مناطق حاشیه نشین به طور متوسط حدود 200 نفر در هکتار است.
که نسبت به متوسط تراکم شهری در 28 شهر کشور 5 برابر شده است با توجه به مسائل خدمات شهری می توان ادعا کرد که مسکن نابهنجار یکی از مهمترین مسائل برنامه ریزی شهری جهان سوم را تشکیل می دهد مسکن نابهنجار منعکس کننده رشد غیر منطقی شهری خاصه به صورت تک قطبی در جهان سوم است ساماندهی اسکان غیر رسمی عدالت توزیعی را در فضا محقق می کند که خود تأمین کننده عدالت اجتماعی، حقوق شهروندی و جوهربرنامه ریزی شهری و مسکن و مبنای ضروری ایجاد جامه مدنی و توسعه پایدار است ضرورت پرداختن به مسائل بحرانی سکونتگاه های غیر رسمی شهر یزد ، آشنایی مقامات دولتی با الگوی توانمند سازی و سازماندهی این گونه بافتها و بهبود نگرش مدیران شهری و در نهایت رسیدن به توسعه پایدار و عدالت اجتماعی در شهر می باشد .
ج) پیشینه تحقیق (درجهان و ایران)
- در جهان :
آبرامز (1960) مراحل ایجاد سکونتگاه های غیر قانونی را در مناطق شهری برای ایجاد سرپناه و مسکن قلمداد می کند و آن را به وسیله قانون اجبار و اجبار قانونی تعریف می کند.
تورنرد2 (1969) در مورد چنین سکونتگاه هایی نظر مثبت دارد و آن را به عنوان راه حل موفقیت آمیز برای مسکن مناطق شهری در کشورهای در حال توسعه می داند.
مارشال کلینارد1(1966) نیز به این مسأله پرداخته است و معتقد است که حاشیه نشینی منبع اصلی بزهکاری و جرم می باشد و دارای الگوی مشخص جهانی می باشد.
- در ایران :
کجوری کمانرودی (77-1376) در خصوص دستیابی به فضاهای شهری و راه حل مناسب جهت اصلاح و رسمیت بخشیدن به وجوه کالبدی و حقوقی اجتماعات اسکان غیر رسمی منطقه 6 تهران کوشیده است تا ضمن شناسایی مشکلات و محدودیت ها و قابلیت ها گزینه مناسب را جهت کمک به تصمیم گیری آگاهانه مدیران ارائه دهد.
2
منصوریان و آیت اللهی (1356) تحقیقی را در شیراز انجام داده اند و تأکید بیشتری روی سکونتگاه های غیر متعارف ساکنین و عامل دافعه روستاها مثل فقرو بیکاری و تأثیر کمتر جاذبه های شهری داشته اند.3
پیران (1366)در سلسله مقالات شهر نشینی شتابان و ناهمگون در چهارمین قسمت مقاله خویش به جمع بندی نظری مبادرت ورزیده و تلاش کرده مشکلات این مسأله را بررسی کند4.
د) سؤالات تحقیق
1- وضعیت مؤلفه های اجتماعی در محله خضرآباد چگونه است؟
2- وضعیت مؤلفه های اقتصادی در محله خضرآباد چگونه است؟
3- وضعیت مؤلفه های خدماتی در محله خضرآباد چگونه است؟
4- وضعیت مؤلفه های مدیریتی در محله خضرآباد چگونه است؟
5- وضعیت مؤلفه های کالبدی در محله خضرآباد چگونه است؟
6- بر مبنای شناخت مؤلفه های چندگانه مذکور راهکارهای توانمندسازی محله خضرآباد چیست؟
فرضیات تحقیق
1- بهبود و ارتقاء مؤلفه های اجتماعی در توانمندسازی اسکان غیررسمی محله خضرآباد تأثیر دارد.
2- بهبود و ارتقاء مؤلفه های اقتصادی در توانمندسازی اسکان غیررسمی محله خضرآباد تأثیر دارد.
3- بهبود و ارتقاء مؤلفه های خدماتی در توانمندسازی اسکان غیررسمی محله خضرآباد تأثیر دارد.
4- بهبود و ارتقاء مؤلفه های مدیریتی در توانمندسازی اسکان غیررسمی محله خضرآباد تأثیر دارد.
5- بهبود و ارتقاء مؤلفه های کالبدی در توانمندسازی اسکان غیررسمی محله خضرآباد تأثیر دارد.
ه) روش تحقیق
نوع تحقیق کاربردی و روش آن توصیفی تحلیلی است.
جامعه آماری مورد مطالعه محلات غیررسمی حاشیه شهر یزد (محله خضرآباد) می باشد.
برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز و پاسخگویی به سؤالات تحقیق از روش کتابخانه ای، ابزار پرسشنامه ، مصاحبه و مشاهده بهره گرفته شده است.
نوع نمونه گیری تصادفی می باشد و در تجزیه و تحلیل و پردازش داده از نرم افزار SPSS و Excel استفاده شده است.
مبانی تئوریک در زمینه اسکان غیر رسمی دیدگاه های مختلفی وجود دارد که در ابتدای این فصل به تعدادی از آنها می پردازیم : 1- دیدگاه (نظریه ) اکولوژی یا بوم شناسی مکتب شیکاگو اصطلاحی است که در قالب ایجاد تحولات شهر شیکاگو بعد از آتش سوزی بزرگ این شهر در سال 1871 بوجود آمد و این مکتب به طور عمده در راستای جنبش نوگرایی قرن 19 و 20 حرکت می کرد این مکتب فضای شهر را مجموعه پیچیده بوم شناختی در نظر می گرفت و کوشیده است نشان دهد که ستیز نهادی شدهدر فضای شهری چگونه به انواع فضاجان می بخشد و چگونه تولید فضا، مهمتر از جنبه های فیزیکی و کالبدی مقوله ای است اقتصادی- اجتماعی در این دیدگاه برای تحلیل سکونتگاه های نامتعاریف و اساساً تحلیل فضای شهری باید به چهار متغیر اندازه و ویژگیهای جمعیت، سازمان اجتماعی، محیط طبیعی و بالاخره فناوری یا سطح پیشرفته فناوری رجوع کرد.
و با ارزیابی این متغیرها دلایل مستقر در پس ناهمگونی های مکانی چه در درون هر شهر چه در فضای ملی و چه در سطح بین المللی را استنتاج کرد رابرت پارک از بنیان گذاران اصلی مکتب شیکاگو نظریه بوم شناسی معتقد است ساختار شهر در طبیعت انسان است و آن را نمایش می دهد و وی جمع انسانها را به اجتماع تقسیم می کرد.
اولی را بازتاب سطح زیستی و دومی را سطح فرهنگی انسانها می دانست و ساختارفضایی شهر را در اساس فرآیند طبیعت انسان یا سطح زیستی تصور می کرد1 وی در زمانی طرح خود را ارائه کرد که کاربرد اجتماعی نظریه تکامل داروین هنوز از شهرت عمومی برخوردار بود.
داورینیسم اجتماعی از مفاهیم زیست شناختی برای توجیه نابرابری های اجتماعی بر اساس مفاهیمی چون بقای اصلاح استفاده کرد در این گونه بحث ها نواحی فقیر شهری از قبیل گتوها و محله های فقیر نشین به پستی ژنتیک ساکنان آن نواحی نسبت داده می شود.
یکی از نتایج مطالعات تجربی مکتب شیکاگو این بود که حتی اگر گروه های مهاجر نژادی و قومی دیگری نیز در این محله ها ساکن می شوند ، باز این نواحی فقیر باقی خواهند ماند .
بنابراین مشکل این محله های فقیر نشین به نواحی خاص آنها بر می گردد نه به افرادی که در این نواحی ساکنند.
جدایی گزینی اکولوژیک از این واقعیت سرچشمه می گیرد که ساکنین شهرها از نظر در آمد، مذهب، نژاد، جایگاه اجتماعی، اقتصادی، به دسته ها و گروه های گوناگون تقسیم می شوند از این رو در انتخاب محله مسکونی همواره رقابت هایی میان گروه های شهری در جریان است و گروهی برنده می شود که از قدرت و درآمد بیشتری بهره مند است نتیجه رقابتهای گروهی منجر به جدایی گزینی اکولوژیکی گروهی از گروه دیگر می شود بدینسان که هر گروهی با پایگاه اجتماعی- اقتصادی کارگران ساده ، کارگران ساختمانی، مهاجرین روستایی، دستفروشان، کارمندان، بازرگانان هریک محله ویژه خود را دارند چرا که از پایگاه اجتماعی- اقتصادی یکسان وهمانند بهره مندند.
البته این بدان معنا نیست که مثلاًدر یک محلهکارگری، کارمندی زندگی نمی کنند بلکه مراد این است که اکثریت ساکنین محلات به یک پایگاه اجتماعی اقتصادی معین تعلق دارند.
گاهی اوقات پایگاه اجتماعی- اقتصادی خانواده ها تنها عامل جدایی گزینی اکولوژیکی محسوب می شود و خانواده هایی که از درآمد همسانی برخوردارند بدون در نظر گرفتن عامل قومی یا مذهبی در محله ای اقامت می کنند که خانواده های ساکن در آن محدودیت های قومی و مذهبی را نادیده گرفته و در انتخاب محل زندگی تنها عامل پایگاه اجتماعی اقتصادی برای آنها مهم بوده است جدایی گزینی اکولوژیکی معمولاً با جدایی گزینی مکانی یا فاصله فیزیکی در رابطه است که در پایان کار به جدایی گزینی اجتماعی در شهرها می انجامد بدین سان که قشرها و گروه های ویژه شهری با زندگی در محدوده معین (محله ) و عدم تماس با سایر قشرهای شهری حاکمیت فاصله اجتماعی میان خانواده های شهری را سبب می گردند و شهر را به قطعاتی تقسیم می کنند که هر قطعه با قطعه دیگر به علل فاصله فیزیکی و اجتماعی جدا شده اند1.
به طور خلاصه برای بنیان گذاران مکتب شیکاگو آدمیان ذاتاً درگیر ستیز برای بقاء هستند این ستیز پایان ناپذیر در جامعه انسانی در قالب رقابت متجلی می گردد رقابت دائمی به نظام طبیعی یا زیستی جان می بخشد که توزیع مکانی افراد و گروه های متکی به هم نمودی عینی و شهودی می یابد.
در دل نظام طبیعی یا زیستی رقابت، تضاد و درگیری با همسازی و مانند گردی به عنوان مهمترین فرآیندهای اجتماعی جریان می یابد که جمعیت را به گروه های متمایز یا انسجام درونی لیکن رقیب یکدیگر تقسیم می کند اما از آنجا که رقابت و درگیری دائمی چنانچه کنترل شود جامعه را از هم می پاشد.
نظام اخلاقی جامعه به ناگزیر پدید می آید سپس جامعه که از اجتماع جمعیت حاصل آمده است دارای چارچوب بوم شناختی است و بر این پایه خرده ساختهای اقتصادی، سیاسی و اخلاقی استوار می شوند.
تا برای فضای قابل استفاده به رقابت بپردازند.
از رقابت ودرگیری ، سلطه و توالی جان می گیرد.
که توضیح دهنده هجوم گروه های مختلف به فضاهای درون شهری و جابجایی دائمی این گروه هاست لذا یکی از وظایف جامعه شناسی شهر و شهر نشینی از دیدگاه اکولوژیک بررسی رابطه اجتماع و سکونتگاه، نحوه هجوم به شهرها و توالی گروه ها در مکان و کشف قانونمندیهای جدایی گزینی مکانی بین گروه ها وطبقات درون شهری است.
ارتباط مفاهیمی چون رقابت، درگیری، همسازی و مانند گردی و اسکان عینی و مشهود آنها در فرآیندهایی چون هجوم و توالی ارنست برگس یکی دیگر از بنیان گذاران مکتب شیکاگو را قادر ساخت تا مدل توسعه فضای شهری تحت عنوان «مدل دوایر متحد المرکز یا «حلقه های انضمامی» را ارائه دهدبه این نظر این محقق حرکت طبقات بالا از مرکز شهر به سمت خارج در اثر شلوغی ، افزایش تراکم و رشد شهر و هجوم گروه های فقیر تازه وارد و گروههای فقیر تازه وارد و گروه های نژادی به جای آنها و تنزل شرایط ساختمان در اثر کم توجهی مالکین به علت دریافت اجاره بهای باعث شکل گیری مناطق حاشیه نشین می گردد انتقاد وارد شده بر مکتب مطالعات شهری شیکاگو این است که این مکتب داروینیسم اجتماعی را در مورد شهرها با سکونت به کار گرفته است و شکل گیری خاص شهرها را در آزادی امپریالیسم به یک نظام طبیعی عمومی نسبت داده است.
2- نظریه اقتصاد سیاسی فضا در دهه 60 و 70 میلادی بر خلاف اندیشمندان لیبرالی گروهی از متفکران از جمله نظریه پردازان مکتب وابستگی در آمریکای لاتین مانند گوندرفرانک، دوس سانتوس، فورتادو، مانوئل کاستل و کسانی دیگر به طور کلی عقب ماندگی کشورهای در حال توسعه (کشورهای وابسته) را معلول تسلط اقتصادی کشورهای توسعه یافته کنونی می دانند و به نظر آنها الگوی توسعه وابسته و برون زای و جریان صنعتی شدن وابسته شهر نشینی شتابان و ناهمگون را به دنبال دارد که به موازات رشد نامتعادل نابرابری درآمدها افزایش می یابد و عدم تعادل های ساختاری جامعه شتاب می گیرد و به دیده