دانلود مقاله مغلوب علم خویش

Word 64 KB 24841 13
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مغلوب علم خویش
    چه درد بوده است در جانهای ایشان که چنین کارها و از این شیوه سخن ها از دل ایشان به صحرا آمده است...

    تذکره الاولیاء عطار
    مقدمه
    بزرگان قلمرو معرفت، به واسطه طنین وجودی که در تاریخ زمانه خویش و بعد از آن دارند همواره در معرض قضاوت قرار دارند ، آنان را هرکسی به اندازه وسع روزن خویش می نگرد، و شگفتا که گاه در هنگامه این قضاوت ها ، خفاشان نیز جرأت می یابند و در مسند داوری خورشید می نشینند و با توصیفات خود، قدرت دید و بینش خود را ابراز می دارند و آنچه می بینند و می کنند چیزی جز قدر بینایی خویش نیست.


    مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است
    طیف قضاوت کنندگان
    بررسی تاریخ گذشته و معاصر نشان می دهد که پیرامون آراء و احوال بزرگان سه دسته افراد قضاوت کرده و می کنند:
    الف) عوامان و مردم عادی کوچه و بازار که به نوعی اندیشه های بزرگان با زندگی آنها پیوند می خورد و نوعی چالش درونی را برای آنها بوجود می آورد و آنها را دچار سؤال می کند.


    ب) صاحبان قدرت و سیاست ورزانی که آراء و عملکرد بزرگان حوزه معرفت با ایدئولوژی مورد تأکید آنها رابطه پیدا می کند، خواه نسبتی تأکید کننده یا تضعیف کننده.


    ج) صاحبان آراء و اندیشه ورزانی که با آن بزرگان معاصرند یا سالها بعد از طریق آثار و اقوال، نسبت به آنها آگاهی پیدا می کنند و اعلام موضع می نمایند.


    معیارهایی برای فهم دقیق قضاوت های بزرگان
    بزرگان قلمرو علم و عرفان را از سه منظر می توان مورد قضاوت قرار داد:
    الف) تاریخچه زندگی پر فراز و نشیب آنها
    ب) بررسی آثار به جا مانده از آنان و گزارش های دیگران از آراء افکار و احوال آنها
    ج) حدیث نفس ها، گلایه ها، و گفتگوهای تنهایی آنها با خویش
    پیداست هر یک از این منظرها، ما را با ابعادی از شخصیت بزرگان آشنا می کند و قلمروهای ناشناخته روحی و ابعاد حقیقی تری از حیات آنها را آشکار می سازد.


    گاه در متون بزرگان قضاوت هایی نسبت به همدیگر دیده می شود که از دو دیدگاه پذیرش آنها مشکل می نماید:
    1) هم را ستایی نوع نگاه آن بزرگان به جهان
    گاه مشاهده می شود بزرگی چیزهایی را نفی کرده است که خود او هم کم و بیش دارای همان افکار و نظرات بوده است ، لذا این تردید را پیش می آورد که آیا این بزرگان با توجه به محدودیتهای جهان گذشته با تمام احوال و آثار همدیگر آشنا بوده اند که اینگونه قضاوت کرده اند؟

    مبادا که این آراء مربوط به مقطعی از عمر آن بزرگان باشد و سخن های نهایی آنها نباشد؟....


    2) تشابه در سرنوشت و زندگی بزرگان
    بررسی شیوه زندگی، نوع تعاملات و پیامدهای زندگی بزرگان، ما را در جهت حدس هایی پیرامون آنها هدایت می کند، هر چه نوع زندگی و سبک و سیاق زندگی بزرگان با هم تشابه بیشتری داشته باشد ، می توان آراء آنها را نسبت به همدیگر در فضای مفهومی نزدیک تری مورد بررسی قرار داد.


    پیداست که این تشابه را تنها می توان در خطوط کلان زندگی بزرگان پی گرفت و باور داشت که آنها سلیقه ها و شیوه های تفسیر و تأویل های ویژه ای برای فهم پدیده های جهان داشته اند.


    این قضاوت ها گاه به نقد و نظر شفاهی آراء و اندیشه ها محدود می شده است و گاه به مناظره ها و جدالهای قلمی علمی نیز کشانده می شده و گاه که مواضع این بزرگان با قدرت و اندیشه های تبلیغی آنها تعارض می یافته است دادگاههای فرمایشی برای محکومیت این بزرگان بر پا می شده است تا قلم بدستان مداح بتوانند از عدالت حاکمان در برخورد آزاد اندیشانه با آراء مخالفان سخن بگویند.


    شمس تبریزی و داوریهای او در رابطه با بزرگان
    شمس تبریزی که به تعبیر «خرقه پوش صحبت» است ، قلندری بی محابا و تند و تیز، کم حوصله، تندخو، یک دنده، پرخاشگر، سخت گیر و انعطاف ناپذیر است...

    اما همین مرد خشن هنگام تنبیه در دل آرزو دارد کاش او را از خطای دیگران آگاه نمی‌ساختند.

    در کتاب مقالات شمس که گفتارهای شفاهی او به مناسبت های گوناگون است گاه در مسند داوری و قضاوت پیرامون بزرگان می نشیند، ظاهر این قضاوتهای صریح و بریده و بی پرده نشان می دهد که این قضاوت ها گاه در پاسخ به سؤالاتی که مطرح شده اند،آمده اند و یا در لابلای کلام به آنها اشاراتی رفته است.

    جنس این قضاوت ها از نوع تحلیل علمی و موشکافانه مستند به آثار این بزرگان نیست، بلکه غالبا نتیجه تعاملات ، دیدارها ، شنیده ها، و محک زنیهای تجربه های فردی شمس با این بزرگان است.

    گاه ظاهر اظهار نظرهای او به قول خودش آمیخته به « نخوت درویشی » است که « محمد رسول ا...» نیز در این ایام مهار او را رها کرده است تا هر چه می کند بکند، گاه خود او گلایه می کند « آنها که با اولیاء حق عداوت می کنند پندارند در حق ایشان ، بدی می کنند»
    و در تحلیل آنچه که خلق با بزرگان می کنند می گوید: عیب از این بزرگان است و گرنه این خلق چه سگانند که در طعن در این بزرگان زنند؟

    شمس در رهگذار قضاوت های نقادانه خود که آمیخته به طعنه و طنز است بسیاری از بزرگان را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد، و به تعبیر خودش « برهنه می کند» .

    گاه از منصور حلاج بیزاری می جوید و می گوید که دیروز از فلان زن بیرون آمده است و ادعای خدایی [انا الحق] می کند...

    با اذعان به فایده هایی که از محی الدین ابن عربی برده و علی رغم اینکه نیکو مؤمنی و همدردی اش ، را قبول داشته است ، او را (با وجود این که ابن عربی فرزند می خوانده) تازیانه می زده است .

    و بر خلاف ابن عربی که شمس را «اهل شرع» می دانست اما، او آشکارا می گفته که شیخ محمد متابعت دین محمد نمی کرده است...

    به فخر رازی طعنه می زد که تو چه زهره داری که می گویی محمد تازی چنین می گوید و محمد رازی فلان...

    و آنگاه که سخنان نقل شده از عین القضات را می شنود، می گوید یخ از آن می بارید....

    و آنکه او را سلطان العارفین ‍]بایزید بسطامی] می خوانند بی خبر می داند و استدلال می کند « ابا یزید را اگر خبری بودی، هرگز « انا‌ » ( من ) نگفتی و نتیجه می گیرد «‌هرگز حق نگوید که انا الحق ،هرگز حق نگوید: سبحانی.

    از عارفان که بگذریم برخی فیلسوفان چون ابن سینا و خیام نیز از حمله او در امان نمانده اند ، او می گفت خیام سرگردان بود و بوعلی سینا، « نیم فیلسوف» است....

    در میان این تهاجمات ، آنگاه که از مواجهه شیخ ابوالحسن خرقانی را با سلطان محمود یاد می کند می گوید: شیخ ابوالحسن خرقانی ، مرد[‍ی] بزرگ بود....

    شمس تبریزی داوری و مواجهه با بزرگان را رسالت خود می داند و می گوید: مرا در این عالم با عوام هیچ کاری نیست، برای ایشان نیامده ام ، این کسانی که رهنمای عالمند، به حق انگشت بر رگ ایشان می نهم،...

    من شیخ را می گیرم و مؤاخذه می کنم، نه مرید را ، آنگه نه هر شیخ را ، شیخ کامل را، شاید خود شمس هم در چنین تهاجماتی احساس خوبی نداشته و آن را نوعی سیاست می دانسته که گفته است: بسیار بزرگان را در اندرون دوست می دارم و مهری هست الاظاهر نکنم.

    تفاوت نگاه مولانا با شمس یکی از نکته های عجیبی که می تواند از مواضع اختلافی بین شمس و مولوی خبر دهد این است که رفتار و آراء بزرگانی که آماج حمله های شمس بوده اند در مثنوی که سالها بعد از غیبت شمس سروده شده است به گونه ای متفاوت توجیه و تقدیس شده است، برای مثال تفسیرهایی از شطحیات بایزید بسطامی که در حالت سکر گفته بود: سبحانی ما اعظم شأنی ، و یا تقدیس هایی که از منصور حلاج و انا الحق گفتن او مولانا به عمل آورده است.

    حال با توجه به هدف مقاله به بررسی آراء شمس در مورد سهروردی می پردازیم.

    عارفی سرگردان، پرنده ای بی آشیان ،دو همراه؟

    شهاب سهروردی و شمس تبریزی از ابعادی به هم نزدیکند و از ابعادی دور...، این دوری و نزدیکی متأسفانه بدلیل فقدان آثار قلمی شمس چندان قابل تبیین دقیق و تحلیل مقایسه ای نیست ، تنها با استفاده از خطوطی که در مقالات آمده قابل تحلیل و ردگیری است .

    مستند سازی این تشابه ها و تفاوت ها در یک فضای جغرافیایی مشابه خود نیازمند کاری جداگانه است ، اما در این مقال برای فهم مفهوم انتساب احتمالی کفری که شمس به شهاب نسبت داده است به چند تشابه عمده و تعیین کننده، اشاره می شود تا این نکته روشن شود که از چنین انتساب احتمالی ، نمی توان معانی امروزی مانند مرتد بودن برداشت کرد: غربت و تنهایی، سرنوشتی محتوم یکی از وجوه تشابه سرنوشت روحهایی که مثل همه نیستند و قصد بالا می کنند، تجربه احساس غربت و تنهایی است ، سهروردی در ابتدای قصه مرغان می گوید: « هیچ کس هست از برادران من که چندانی سمع عاریت دهد که طرفی از اندوه خویش با او بگویم ، مگر بعضی از این اندوهان من تحمل کند به شرکتی و برادری؟

    که دوستی هیچ کس صافی نگردد تا دوستی از مشوب کدورت نگاه ندارد و این چنین دوست خالص کجا یابم؟

    که دوستی های این روزگار چون بازرگانی شده است.

    » و از طرفی دیگر سرنوشت شمس تبریزی بی تشابه با سهروردی نیست ، او در وصف غربت خود می گوید: هیچ آفریده ای از خالصان باشد که صحبت مرا ، تحمل تواند کرد؟

    از برکات مولاناست هر که از من ، کلمه ای می شنود ، این خمی بود از شراب ربانی، سر به گل گرفته، هیچ کس را بر این وقوفی نه، در عالم گوش نهاده بودم ، می شنیدم ، این خنب به سبب مولانا ، سر باز شد، هر که را از این فایده رسد سبب مولانا بوده باشد.

    رویکرد مشابه به متون مقدس یکی از عمده ترین وجوه تفاوت و یا تشابه آراء بزرگان حوزه دین که زمینه ساز نزدیکی یادوری آنها به دیگر می شود، نوع انتظار و برداشتی است که بزرگان از متون مقدس مانند قرآن دارند، در این رابطه سهروردی و شمس در یک فضای نزدیک قرار دارند؛ سهروردی می گوید: «قرآن را چنان بخوان که گویی برخود تو نازل شده است» و شمس تبریزی می گوید: « ما را رسول علیه السلام در خواب خرقه داد، نه آن خرقه که بعد از دو روز بدرد و ژنده شود و در تونها افتد و بدان استنجا کنند ، بلکه خرقه صحبت، صحبتی نه که در فهم گنجد ، صحبتی که آن را دی و امروز و فردا نیست مرا رساله محمد رسول ا..

    سود ندارد، مرا رساله خود باید، اگر هزار رساله بخوانم که تاریک تر شوم ، اسرار اولیاء حق را ندانند، رساله ایشان مطالعه می کنند، هر کسی خیالی می انگیزند و گوینده آن سخن را متهم می کنند، خود را هرگز متهم نکنند و نگویند که این کفر و خطا در آن سخن نیست، در جهل و خیال اندیشی ماست.

    من سخن کس نشنوم، الا آنکه صاحب کلام آید و تفسیر کلام خویش گوید.» و به طور کلی شمس بر این باور است که: مرا از این علمهای ظاهر و از این تازیها می بایست که با اینها بگویم، که دریغ است این علم من با ایشان گفتن، کی توان با این علم به آنها مشغول شدن؟

    ایشان را به همان مشغول باید کردن که بدین نمی ارزند .

    [ در یغم می آید که به علم من پوست ایشان بکنم، این علم من پوست می کند‍[ حال که دو، رکن اصلی تشابه شمس و سهروردی بحث شد، به اصلی ترین قضاوت شمس در مورد سهروردی که کافر بودن اوست می پردازیم: شهابی در پهنه شمس در لابلای گفتار شمس تبریزی چندین بار به نام شهاب به صورت منفرد (و یا در ترکیب) بر می خوریم که باید این یادکردها را از مشابهت های اسمی با دیگر شهاب های مورد نظر شمس تفکیک کرد.

    این توجه به شخصیت سهروردی بیانگر آن است که شخصیت و سرانجام شیخ شهاب الدین در جهان آن روز بازتاب جدی داشته است و


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله مغلوب علم خویش , مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله مغلوب علم خویش , پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله مغلوب علم خویش

چه درد بوده است در جانهای ایشان که چنین کارها و از این شیوه سخن ها از دل ایشان به صحرا آمده است... تذکره الاولیاء عطار مقدمه بزرگان قلمرو معرفت، به واسطه طنین وجودی که در تاریخ زمانه خویش و بعد از آن دارند همواره در معرض قضاوت قرار دارند ، آنان را هرکسی به اندازه وسع روزن خویش می نگرد، و شگفتا که گاه در هنگامه این قضاوت ها ، خفاشان نیز جرأت می یابند و در مسند داوری خورشید می ...

گریگورمندل با توجه به آزمایشاتی که قبلاً بدان اشاره شد و خوش شانسی اش (زیرا صفات مورد آزمایش وی با یکدیگر رابطه غالب و مغلوبی داشتند امروز ثابت شده همواره بین صفات رابطه غالب و مغلوبی ندارند) علم جدید وراثت را طرح ریزی کرد. او توسط مشاهداتش ماده وراثتی را حائز دو شرط زیر دانست: 1-صفات از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند که هر یک زا سلولهای حاصل آمیزیش یک نسخه از اصل آن را دارند. ...

ریاضی ریاضیات عموما مطالعه الگوی ساختار، تحول، و فضا تعریف شده است؛ بصورت غیر رسمی تر، ممکن است بگویند مطالعهاعداد و اشکال است.تعریف ریاضیات بر حسب وسعت دامنه آن و نیز بسط دامنه فکر ریاضی تغییر کرده است. ریاضیات زبانی خاص خود دارد،که در آن به جای کلمات و علائم نقطه گذاری از اعداد و نمادها استفاده میشود. در منظر صاحبان فکر، تحقیق بدیهیات ساختارهای مجرد تعریف شده، با استفاده از ...

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله خالق اللّوح و القلم و شکر لله جاعل النّور والظلّم و الصّلوه و السّلام علی اشرف اولاد الآدم و سید العرب و العجم ابی القاسم محمد(ص) و علی آله واولاده واولیاء النّعم، من الآن إلی یوم النّدم. مقدمه (تاریخچه و ضرورت بحث و طرح و تقسیم مطالب) تاریخچه: سرچشمه قدرت را باید دروجود حضرت حق جستجو کرد که قطره ای از آن را در وجود انسان قرار داد و این چنین، ...

خوانش سمبل های گزیده فرش ترکمن شیوه زندگی هرملت وقومی آکنده ازآداب ورسوم،عقاید،ایده ها ووقایع تلخ وشیرین می باشد.هرقومی به تناسب نوع زندگی وکار خویش ونحوه ارتباط اجتماعی باسایر اقوام وجوامع دارای نگرش خاص خود نسبت به شیوه زیست می باشد.دروادی فرهنگ باید گفت هرملتی برای خود حماسه واسطوره هایی دارد که برای آن ملت مقدس وقابل احترام است.حماسه دردل ملت جای دارد ونماد،آرزوهای ...

واژه ها نیز همچون پدیده هاى رشد یابنده هستى داراى دگرگون پذیرى و رشد و تحول بوده و در راستاى زمان مفاهیم گوناگونى بخود مى گیردو در جهت تعبیراز پنداشتها آهنگها باورها آرمانهاى متفاوت بکار گرفته شده و در معانى ویژه اى رایج مى شوند. [مالیات] نیزاز جمله واژه هائى است که داراى چنین سرنوشتى مى باشد. مفاهیم گوناگون[ مالیات در تاریخ] با همه تفاوتهاى آن داراى عناصر مشترک و در نهایت معناى ...

خوانش سمبل های گزیده فرش ترکمن شیوه زندگی هرملت وقومی آکنده ازآداب ورسوم،عقاید،ایده ها ووقایع تلخ وشیرین می باشد.هرقومی به تناسب نوع زندگی وکار خویش ونحوه ارتباط اجتماعی باسایر اقوام وجوامع دارای نگرش خاص خود نسبت به شیوه زیست می باشد.دروادی فرهنگ باید گفت هرملتی برای خود حماسه واسطوره هایی دارد که برای آن ملت مقدس وقابل احترام است.حماسه دردل ملت جای دارد ونماد،آرزوهای ...

پیش از آن که دعوت اسلام در عربستان آغاز شود و در نتیجه مساعی حضرت رسول و مجاهدین اولیه تمام قبایل عرب تحت یک لواء درآیند و تابع یک حکم و پیرو یک رشته آیین و آداب متحد شوند ، افراد هر قبیله اخلاق و آداب و دین مخصوصی داشتند و هر یک محکوم امر و پیرو فرمان و مقتضای رأی رئیس خود بودند . با (نگاهی به وضع جغرافیایی عربستان پر واضح است )که این سرزمین وسیع غیر از یکی دو نقطه هیچ مرکز ...

واژه تاریخ و تعریف آن واژه «تاریخ» ( History ) از زبان یونانى گرفته شده و هرودوت (هرودوتوس Herodotus ) مُبدع و «پدر تاریخ» شناخته شده است. تاریخ، از نظر هرودوت، به معناى مطالعه و یا بررسى روزگاران گذشته است. البته چیستى تاریخ از پرسش هایى است که تاکنون پاسخى جامع، دقیق و مورد اتفاق نداشته، همه تعریف هاى آن با ایراد یا انتقادهایى رو به رو بوده است; زیرا گروهى معناى تاریخ را بس ...

اصفهان سرزمین اصفحان حدود 2600 سال پیش بخشی از سرزمین ماد بود. بعضی از پژوهشگران عقیده دارند که نام این سرزمین در روزگار هخامنشیان گابه یا گی بوده است و پاراتیکا، که آن را فریدون امروزی می دانند، از نواحی مشهور و آباد آن بوده است. در روزگار اشکانیان، سرزمین اصفحان یکی از استانهای بزرگ کشور بوده است. دردوره ساسانیان نیز سرزمین اصفحان استانیمهم به شمار می آمد و محل زندگی اعضای هفت ...

ثبت سفارش