ارتش و سیاست یکى از موضوعات جامعه شناسى سیاسى و جامعه شناسى نظامى میباشد و پیشینه تحقیقات و پژوهش این موضوع به دهه 1960 میلادى برمیگردد .
جامعه شناسى نظامى از جمله شاخه هاى جامعه شناسى است که بیش از چهار دهه از عمر آن میگذرد .
موضوع اصلى مورد بررسى جامعه شناسى نظامى سازمان ارتش بعنوان یک سازمان اجتماعى است که مسؤولیت دفاع از استقلال و حاکمیت کشور را برعهده دارد .
علت افزایش اعتبار جامعه شناسى نظامى ، به مسابقه تسلیحاتى بین ابر قدرتها و درگیریهاى منطقه اى و جنگهاى داخلى در کشورهاى جهان سوم برمیگردد .
از اوایل دهه 50 میلادى با شروع درگیریهاى قدرتهاى بزرگ در جنگ کره همکارى بین مؤسسات نظامى و پژوهشى وارد مرحله جدیدى شد .
از اوایل دهه 60 میلادى تحقیقات جامعه شناسى در امریکا ، آلمان و فرانسه مورد توجه قرار گرفت و جامعه شناسى نظامى بصورت رشته اى کاملا مستقل درآمد و محققان در مورد ساختار سازمانى ، ساختار اجتماعى و نقش و عملکرد نظامیان در فرآیند تصمیم گیرى سیاسى به بحث و بررسى پرداختند .
از نظر جامعه شناسى سیاسى نیز بررسى رابطه ارتش با جامعه ، گروهها و نیروهاى اجتماعى از یک سو و با دستگاه قدرت حاکمه از سوى دیگر حائز اهمیت میباشد .
جامعه شناسى سیاسى دخالت نظامیان در سیاست در نظامهاى سیاسى مختلف را مورد توجه قرار میدهد .
در بعضى از نظامها مثل دولتهاى دمکراتیک ارتش نقش مستقیم و ظاهرى در سیاست ندارد بلکه ارتشها بعنوان گروههاى ذی نفوذ در سیاست عمل میکنند بعنوان مثال در امریکا میان افسران ارتش و برخى صنایع همواره روابط ویژه اى وجود داشته و دارد .
دخالت مستقیم ارتش در سیاست در کشورهاى در حال توسعه بسیار آشکارتر میباشد ؛ و یکى از دلایل دخالت ، این است که اغلب آنها در مبارزات ضد استعمارى نقش بسیار برجسته اى را ایفا نموده اند لذا از همان آغاز استقلال ، ارتش خواهان استقلال و حفظ هویت ملى بوده است .
بهرحال مسأله مهم از نظر جامعه شناسى سیاسى فقط صرف دخالت ارتش در سیاست نیست ؛ بلکه این است که وقتى ارتش در سیاست دخالت میکند از منابع چه گروههایى حمایت بعمل مى آورد .
تاریخچه
نخستین اشکال ارتش در جوامع کشاورزى اولیه پیدا شد که با جوامع پیرامون خود درگیر میشدند .
همه امپراطوریهاى عصر باستان داراى سازمانهاى نظامى قوى بودند .
در آن دوران ارتشها وابسته به اشراف زمیندار بودند .
در قرون وسطى یکى از پایه هاى تشکیل طبقه فئودال ، نظامیان بودند و اشرافیت زمیندار در اروپا ، ریشه نظامى داشت .
در اواخر قرون وسطى با پیرایش دولتهاى مطلقه ، ارتش شکل و قوت تازه اى یافت .
استاندارد کردن لباس و تجهیزات و نظم از همان دوران آغاز شد و سلسله مراتب و انتصابات و درجات و نشانه هاى خاص بوجود آمد .
ارتشهاى دولتهاى مطلقه نخستین ارتشهاى حرفه اى مدرن بشمار میروند .
در سال 1973 با وضع قانون وظیفه عمومى نطفه ارتش در اروپا تکمیل شد و این اصل توانست ارتباط میان ارتش و ملت را تقویت نماید .
مسابقه تسلیحاتى در دوران صلح مسلح در سالهاى 1870 و 1914 میان دولتهاى مختلف اروپایى بر اهمیت و وزن ارتش افزود و ارتش به معنى جدید قوام یافت .
در طى قرن بیستم است که کشورهاى غیر اروپایى نسبت به وظیفه عمومى و ارتش ملى توجه نشان دادند .
حال به بررسى مفاهیم وابسته به دخالت ارتش در سیاست میپردازیم :
1 - میلیتاریسم ( militarism)
از لحاظ پیشینه تاریخى میلیتاریسم به سنت ارتش پروس و گرایش نظامى دولت آلمان برمیگردد .
بیسمارک یکى از رهبران آلمان معتقد بود که تاریخ از طریق خون و شمشیر حرکت میکند .
اندیشه بیسمارک تلفیقى بود از میلیتاریسم ، ناسیونالیسم و محافظه کارى .
شروع جنگهاى جهانى بوسیله آلمان ، گرایش میلیتاریستى در این کشور را تحریک نمود .
در زمان ناپلئون بناپارت در فرانسه تین بناپارتیسم که مظهرى از میلیتاریسم بود شکل گرفت و در زمان او ارتش نقش بسیار زیادى در تحولات سیاسى - اجتماعى پیدا کرد .
گسترش میلیتاریسم در اروپا یکى از زمینه هاى پیدایش فاشیسم بود که جنبشهاى فاشیستى از رسوم نظامى اقتباس کردند و سنتهاى نظامى را مورد ستایش قرار دادند .
میلیتاریسم بعنوان یک مفهوم و شعار در مشاجرات حزبى و سیاسى کاربرد بسیار زیادى دارد .
اصولا میلیتاریسم به دو معنى بکار میرود :
الف - نفوذ فرهنگ ارتشى در جامعه :
منظور از میلیتاریسم در اینجا نفوذ ارتش یا شیوه زندگى و فرهنگ ارتشى در زندگى سیاسى و اجتماعى است .
معمولا در شیوه زندگى و فرهنگ ارتشى نظم و سلسله مراتب و رابطه سلطه و اطاعت و نگرشهاى جنگ طلبانه مورد تمجید قرار میگیرد .
از اینرو میلیتاریسم اغلب به معنى عارضه و بیمارى سیاسى - اجتماعى بکار برده میشود و منظور آن است که ارتش از حدود وظایف مشروع خود فراتر رفته است .
( حال به هر دلیلى مثل :1 - نوسازى ارتش ، 2 - رقابتهاى تسلیحاتى ، 3 - افزایش شمار نظامیان ، 4 - افزایش هزینه هاى تسلیحاتى ) ب - دخالت ارتش در سیاست :
کاربرد فزاینده تکنولوژى در زمینه تسلیحات باعث تشکیل ارتشهاى مدرن و منظمى شده است؛ که موجب دخالتهاى غیر مستقیم ارتش در سیاست میگردد بطوریکه گسترش تکنولوژى مدرن ، بوجود آمدن مجتمعهاى نظامى و فرهنگ تسلیحاتى ، موجب گسترش میلیتاریسم نوین گشته است .
کاربرد فزاینده تکنولوژى در زمینه تسلیحات باعث تشکیل ارتشهاى مدرن و منظمى شده است؛ که موجب دخالتهاى غیر مستقیم ارتش در سیاست میگردد بطوریکه گسترش تکنولوژى مدرن ، بوجود آمدن مجتمعهاى نظامى و فرهنگ تسلیحاتى ، موجب گسترش میلیتاریسم نوین گشته است .
2 - پراتوریانیسم ( praetorianism ) یکى دیگر از مفاهیم مورد توجه و وابسته به دخالت ارتش در سیاست ، پراتوریانیسم میباشد که به معنى دخالت نظامیان در امور اجرایى و قضایى است .
این کلمه از پراتور در یونان باستان گرفته شده است که در امور اجرایى ، قضایى و نظامى دخالت مینمود و از سوى هانتینگتون در مورد دخالت نظامیان بویژه در کشورهاى امریکاى لاتین بکار رفته است .
پراتوریانیسم به معنى محدود آن به دخالت نظامیان در سیاست برمیگردد .
هانتینگتون معتقد است دخالتهاى نظامیان در سیاست تنها یکى از جلوه هاى گسترده تر در جوامع توسعه نیافته بوجود مى آورد و آن عبارت است از سیاست زدگى همه نیروها و نهادهاى اجتماعى .
در چنین جامعه اى نه تنها نظامیان بلکه ما بقى نیروهاى اجتماعى نیز در سیاست دخالت دارند و علت اصلى این دخالت نیز فقدان نهادهاى سیاسى در یک جامعه پراتورى میباشد .
ضعف نهادهاى سیاسى به این معنى است که اقتدار و سمت سیاسى به آسانى به دست مى آید و از دست میرود .
نظریات گوناگون در ارتباط با دخالت ارتش در سیاست بطور کلى دو گونه نظریه در مورد دخالت ارتش در سیاست وجود دارد ؛ یکى نظرات متفکران غربى و دیگرى ایده هاى اندیشمندان روسى .
نظرات متفکران غربى : اساس و پایه هاى پژوهشهاى نظرى در جوامع غربى و بویژه امریکا ، در ارتباط با دخالت نظامیان در سیاست و تئورى نوسازى یا مدرنیزاسیون میباشد .
بر اساس نظریه نوسازى ، ارتش بعنوان پیش قراول تحولات اجتماعى مورد توجه قرار میگیرد .
تئورى نوسازى امروزه بعنوان یک پارادایم در علوم سیاسى حاکم میباشد .
اگر چه در سالهاى اخیر مورد نقد و بررسى توسط تجدید نظر طلبان مکتب نوسازى ، پست مدرنیستها و نظریه پردازان مارکسیستى قرار گرفته است .
در سالهاى اخیر معدودى از جامعه شناسان و اندیشمندان علوم سیاسى ، تئورى نوسازى را مورد نقد قرار داده اند و معتقدند باید با توجه به واقعیات و تحولات بین المللى به یک تجدید نظر اساسى در این تئورى دست زد .
آراء تعدادى از متفکرین غربى : 1 - لوسین دبلیو پاى : با بررسى سوابق مطالعاتى جامعه شناسى دخالت نظامیان در سیاست ، متوجه این نکته میگردیم که خط دهنده اصلى و اولیه تحقیقات جامعه شناسى نظامى امریکا ، فردى است بنام " لوسین دبلیو پاى " که در سال 1962 نوشه خود را تحت عنوان " نقش ارتش در فرآیند نوسازى سیاسى " منتشر نمود .
این مقاله سر آغاز یک دوره تفکر جدید در علوم اجتماعى و بویژه در جامعه شناسى توسعه یافتگى و توسعه نیافتگى جامعه شناسى بود .
پاى نظرات آن گروه از دانشمندان علوم اجتماعى که ، قابل انتقال بودن نظام حکومتى لیبرال دمکراتیک غربى به جوامع در حال رشد را اعتقاد داشتند ، پندارى بیش نمى دانست و از دیکتاتورى توسعه ، بعنوان تنها راه حل معضلات و مسائل جهان سوم دفاع میکرد .
پاى میگوید که دانشمندان علوم اجتماعى امریکا نمى توانند درک کنند که چگونه نظامیان و سازمان ارتش در جوامع در حال توسعه ، به عناصر تصمیم گیرنده اصلى تبدیل شده اند و میتوانند مجرى خواستها و امیال آنها باشند .
او پیشداوریهاى ضد میلیتاریستى دمکراسیهاى غربى را ، بعنوان عامل اصلى در بین دانشمندان علوم اجتماعى ، در رابطه با ارائه نظریه " رفع عقب ماندگیهاى جهان سوم " میداند ؛ و معتقد است که دانشمندان و صاحب نظران امریکایى نتوانسته اند دکترین مناسبى براى برطرف کردن عقب ماندگیهاى اقتصادى کشورهاى جهان سوم ، ارائه نمایند ؛ لذا معتقد است که نظامیان جهان سوم ، به عنوان کارگزاران نوسازى و پیش قراولان این حرکت مى باشند .
پاى فعالیت نظامیان در بوجود آوردن سازمانهاى نظامى و شبه نظامى و کوشش در تحکیم این سازمانها را موفق ترین و مؤثر ترین نهاد در پایان بخشیدن به عقب ماندگى جامعه ارزیابى میکند .
او ارتش را ، بعنوان کارآمدترین سازمان دولتى مدرن معرفى میکند و مقتدرترین سازمان حکومتى در یک جامعه انتقالى میداند .
پاى سلطه نظامیان را به دو دلیل خواسته ایالات متحده امریکا میداند : 1 - اینکه نظامیان باعث ثبات سیاسى در جامعه شده و ایجاد این ثبات ، همکارى تجارى و اقتصادى بیشترى را با ایالات متحده امریکا ممکن میسازد .
2 - نظامیان قادرند سیاستى با ثبات و مستمر در مقابل کمونیسم و افکار کمونیستى دنبال کنند؛ و این هر دو تأمین کننده اهداف سیاست خارجى دولت مردان امریکایى است .
2 - اس .
اى .
فاینر : جامعه شناس سیاسى انگلیسى معتقد است که دخالت نظامیان در سیاست به عواملى همچون نهادمند شدن زندگى سیاسى ، توسعه فرهنگ سیاسى و گسترش مؤسسات و نهادهاى مدنى بستگى دارد .
فاینر همچنین دخالت نظامیان در سیاست را ثمره شرایط اجتماعى و تمایل و توانایى نظامیان در سیاست میداند .
او بین دخالت نظامیان در سیاست و مدرنیزاسیون نوعى ارتباط برقرار میکند و معتقد است یکى از انگیزه هاى ارتش در بدست گرفتن قدرت سیاسى ، شتاب بخشیدن به آهنگ مدرن سازى میباشد .
او در تحلیل خود چهار نوع فرهنگ سیاسى را مشخص مینماید : 1 - فرهنگ سیاسى بالغ : در این نوع جوامع ، فرهنگ سیاسى در بالاترین سطح خود قرار دارد و دخالت نظامیان در سیاست ، تأیید افکار عمومى را بدنبال ندارد .
در این کشورها مداخله ارتش بطور مستقیم و آشکار نامشروع تلقى میشود ؛ هر چند ممکن است نفوذ توسط نظامیان وجود داشته باشد همانند انگلستان ، امریکا و کشورهاى اسکاندیناوى .
2 - فرهنگ تکامل یافته : کشورهایى که در آنها برخى شاخصه هاى توسعه سیاسى مثل سازمانها و نهادهاى مدنى شکل گرفته ، داراى این نوع فرهنگ سیاسى میباشند .
در این کشورها شاخصه هاى دیگر توسعه سیاسى بویژه راههاى انتقال قدرت ، هنوز به وضع مطلوب نرسیده اند و مشروعیت دولت نظامیان در این کشورها ، با مشکل مواجه میباشد .
آلمان در فاصله 1918 - 1933 و ژاپن بین دو جنگ جهانى ، از نوع چنین کشورهایى بوده اند .
3 - فرهنگ سیاسى پایین ( ضعیف ) : شامل کشورهایى است که شاخصه هاى توسعه سیاسى در آن چندان پیشرفت نکرده است ؛ افکار عمومى و جامعه مدنى رشد و سامان پیدا نکرده اند ؛ لذا در برابر دخالت ارتش در سیاست مقاومت چندانى صورت نمى پذیرد .
کشورهایى مثل ترکیه ، آرژانتین ، سوریه ، عراق چنین بودهاند .
4 - فرهنگ سیاسى حداقل : در این نوع جوامع ، فرهنگ سیاسى در پایین ترین سطح خود قرار دارد ، افکار عمومى بسیارند و از سازمان یافتگى ضعیفى برخوردار .
در این کشورها شاخصه هاى توسعه سیاسى هیچگونه پیشرفتى نکرده اند و احتمالا ارتش سازمان یافته ترین نهاد سیاسى و اجتماعى است ؛ لذا بقدرت رسیدن ارتش امرى عادى تلقى میشود .
3 - اریک نورد لینگر : در کتاب " سربازان در سیاست " به نقش نظامیان در کشورهاى جهان سوم میپردازد و معتقد است نظامیان با استفاده از قدرت نظامى خود در ثبات سیاسى جامعه مؤثر هستند .
از دیدگاه وى نظامیان تنها بدین خاطر خواستار تغییرات اقتصادى و اجتماعى هستند ،