نکاته در لغت به معنای زیر به کار می رود:
 الف- زن گرفتن
 ب-زناشویی کردن
 ج-عقد ازدواج
 ودر اصطلاح حقوقی ودرکتب حقوقی به شرح زیر تعریف شده است.
 د- (نکاح عبارت(4) از رابطه حقوقی است که بوسیله عقد بین مرد و زن حاصل می گرددوبه آنهاحق می دهد که تمتع جنسی از یکدیگر ببرند یا عبارت است از عقدی که
 بوسیله آن وضعیت حقوقی مخصوصی بین زوجین(رابطه زوجین)بوجود می آید)
 ه-(1-عقدی که بنیان خانواده است وباعث ایجاد رابطه زوجیت بین زن وشوهرمیشود.
 2- رابطه ای که در اثر آن عقد بین زن و مردبه وجود می آید)
 و- (عقدی است که به موجب آن مرد و زن(6)لااقل بر نفی محرومیت جنسی (مانند نکاح منقطع احیاناً)با علاوه بر نفی آن محرومیت به منظور تشکیل خانواده وقانوناً با هم متحد می شوند (مانند مورد نکاح دائم)
 ز-(نکاح در لغت(7)به معنی ضم (پیوستن)است ودر اصطلاح حقوقی می توان آن را چنین تعریف کرد«نکاح قراردادی است که به موجب آنرن ومرد در زندگی با یکدیگر شریک ومتحد شده خانواده ای تشکیل می دهند»)
 گرچه همه تعاریفی که بیان گردید جامع کامل می باشد ولی با استفاده از مجموع آنها می توان گفت:ناکاحقراردادی است که برای تشکیل خانواده و ادامه زندگی مشترکبین زن ومردی برابر موازین قانونی وشرعیبسته می شود و پس از انعقاد آن برای  آنها حقوق وتکالیفی ایجاد می نماید واز جمله تمتع جنسی زن ومرد وتأمین نفقه زوجه به وسیله شوهر و تکمین زوجه و نیز تأمین نفقه فرزندان پس از تولد بوسیله پدرو نگهداری و تربیت فرزندان بوسیله پدر ومادر می باشد وبالاخرههدف اصلی این قراردادحفظ وبقاء نسل می باشد.
  به همین جهت در قرآن مجید به مردان توصیه گردیده کهبا زنانپاک و عفیف ازدواج نمایند(آیه 3 سوره نساء) 
 فواید واهمیت نکاح:
 در باره فوائد واهمیت نکاح در بین نویسندگان ومتفکرین وحقوقدانان بحث وگفتگوی
 زیادی است چرا که خانواده منحصر به گروه وجامعه خاصی نبوده بلکه در تمام جوامع وممل تشکیل گردیده ومی گردد وبرای آن فوائد زیادی بر شمرده اند خصوصاً
 در حقوق اسلام وکتاب آسمانی مسلمانان به نکاح اهمیت فراوانی داده شده است که از جمله موارد زیر را می توان نام برد:
 1- ازدواج وتشکیل خانواده سنت پیامبران الهی می باشدکه قرآن در تایید این مطلب چنین تاکیید دارد:خداوند خطاب به پیغمبر بزرگوار اسلام(ص) می فرمایند) :ماپیش از تو پیامبرانی فرستادیم وبرای اینان زنان وفرزندانی قرار دادیم.)
 2-ازدواج موجب آسایش و آرامش انسان می شود وبه زندگی بهتر وبیشتر دلبستگی پیدا می نماید وبامید اینکه زن و فرزندان در کناراو هستند خود را تنها نمی داند و همین امر موجب تقویت روحیه وامید و تلاش وخلاقیت و سازندگی وسیر به سوی پیشرفت وکمال انسان می شود.
 3- نکاح مانع فساد و تباهی میگرددو مایه امید و دلگرمی انسان می شوند زیراروابط      جنسی بر اساس ضوابط و معیارهای صحیح واخلاقی از بی بندو باری جلو گیری    
 می نماید.
 4-فرزندانی که در کانون گرم خانواده متولد می شوندبا فرزندان ناشی از روابط جنسی آزاد فرق می نمایند چرا که آینده آنها روشن است و احساساامنیت وآرامش می نمایند.
 5- مشاهیر جهان دست پرورده پدران ومادران دلسوز و فداکار بوده ومی باشند.
 6- ازدواج و تشکیل خانواده دراقتصاد خانواده تأثیر فراوانی دارد.
 7- در نتیجه ازدواج حقوق هر یک از افراد خانواده تثبیت می گردد.                                                                                    
 9- از جمله آثار مهم خانواده قرابت و خویشاوندی است که از این طریق بین افراد پیوند نسبی وسببی حاصل می شود.
  10- و بلا خره ازدواج بنایی است که کانون گرم خانواده و محل مهرو محبت والدین به فرزندان می باشد و در این بنا شخصیت اطفال شکل می گیرد و مستحکم می شود واز بهترین بناها است بنایی که در آن پدر و مادر و فرزندان بدون تنش واضطراب و 
 دلهره بطور گروهی یار و مددکار یکدیگر می با شندبه اینجهت از امام محمد باقر (ع)
 روایت  شده که حضرت پیغمبر فرموده اند : (در اسلام بنایی بهتر از ازدواج درنظر خداوند بنا  نشده است).
  
 اقسام نکاح : نکاح بر دو قسم است : 1- نکاح دائم 2- نکاح منقطع الف – نکاح دائم : منظور از نکاح دائم این است که مدتی تعیین نشده باشد یعنی زن و شوهر برای یک عمر و تا پایان زندگی با یک دیگر ازدواج می نمایند .
در وضعیت فعلی جامعه ما اکثریت قریب به اتفاق ازدواج ها دائمی است و به طوری که در عرف مشهور است گفته می شود : « زن با لباس عروسی به خانه شوهر می رود و با کفن از خانه او خارج می شود » همین مثل در مردان هم صادق است یعنی آن ها هم با لباس دامادی به خانه بخت می روند و جز در موارد استثنایی کـه برای زن و مرد وجود دارد از یک دیگر جدا نمی گردند و ازدواج مادام العمر می باشد .
قانون مدنی ما هم وقتی مقدمه ازدواج یعنی خواستگاری را با شرایطی تعیین نموده به ازدواج دائمی نظر داشته و دارد و در عین حال در شرایط خاصی ازدواج موقت را هم تجویز نموده است که در وضعیت فعلی خیلی مقبول عامه مردم نبوده و از آن استقبال نمی شود .
ب - نکاح موقت یا منقطع : منقطع در لغت به معنی بریده است و به نکاحی گفته می شود که برای مدت معینی واقع شده باشد و پس از پایـان آن مدت نیـازی بـه طلاق نیست و عقد نکاح منحل می گردد و به منظور بهره مند شدن از زن واقع می شود ؛ بنابراین نکاح منقطع هم برای مدتی که واقع شده است اعتبار دارد و صحیح می باشد و اگر زن و مرد دارای اولادی بشوند , مشروع و قانونی است و از پدر و مادر خود ارث می برد .
مرد می تواند چندین زن منقطعه بگیرد , حقوق امامیه اجازه می دهد که مرد بتواند هر چند زن منقطعه که بخواهد بگیرد و حدودی برای آن تعیین ننموده است .
داشتن زن دائم برای مرد مانع از ازدواج با زنان دیگر به نکاح منقطع نمی گردد .
به این جهت در نکاح منقطع چند نکته مورد توجه است : 1- این که مدت باید معلوم باشد .
2- در نکاح منقطع مهریه باید معلوم باشد در غیر این صورت عقد نکاح باطل خواهد بود .
3- در نکـاح منقطـع اگـر زن قبـل از پایان مدت بمیرد مهریه او ساقط نمی شود و برعهده مرد می باشد .
4- هرگاه نکاح منقطع واقع شده باشد ولی تا پایان مدت مرد با او نزدیکی ننماید باز هم باید مهریه او را بپردازد .
5- در نکاح منقطع طلاق وجود ندارد یعنی مقرراتی که درباره طلاق راجع به ازدواج دائم به عمل می آید اعمال نمی گردد و به این جهت اگر مدت خاتمه یابد و یا مرد پس از وقوع عقد مدت را بذل نماید و یا این کـه نکاح فسـخ شود طلاقی صورت نمی گیـرد چـرا کـه عقـد منقطـع منحـل می گردد .
6- عده زوجه در نکاح منقطع هرگاه زن حامله نباشد دو طُهر می باشد و اگر زن به علت اقتضاء سن عادت زنانگی نبیند عده او 45 روز می باشد ولی عده وفات و عده زن حامله در نکاح دائم و منقطع تفاوتی ندارد .
7- در عقد نکاح منقطع زن و مرد از یک دیگر ارث نمی برند .
8- در نکاح منقطع نفقه وجود ندارد مگر این که ضمن عقد شرط شده باشد که مرد به زن نفقه بدهد و یا این که بنای عقد بر تأدیه نفقه باشد .
شروط ضمن عقد نکاح دارای چهره ی خاصی است و همیشه تابع قواعد عمومی شرط ضمن عقد نیست .
شروط ضمن عقد نکاح را به باطل و صحیح می توان تقسیم کرد .
الف – شروط باطل : شروط باطل گاهی مفسد عقد نیست و تأثیری در آن ندارد زیرا به ارکان عقد لطمه نمی زند و گاهی موجب بطلان عقد است , چه به ارکان عقد لطمه می زند و به دیگر سخن , موجب فقدان یکی از عناصر اساسی قرارداد می گردد .
- شروطی که باطل است ولی مبطل عقد نیست : شروطی که باطل است ولی به صحت عقد لطمه نمی زند و تأثیری در آن ندارد طبق ماده 232 قانون مدنی بر سه گونه است : یک – شرطی که انجام آن غیر مقدور باشد : مثلاً اگر ضمن نکاح شرط شود که شوهر مرده ای را زنده کند یا یک زبان خارجی را در یک روز به طور کامل به زن بیاموزد , این شرط باطل ولی عقد صحیح است .
دو – شرطی که در آن نفع یا فایده نباشد : چنان که شرط شود یکی از همسرها مسافت بین تهران و کرج را پیاده یا با شتر به پیماید .
سه – شرطی که نامشروع باشد : یعنی شرطی که مخالف قواعد آمره ( امری ) باشد .
قواعد آمره مربوط به نظم عمومی است و مصلحت عمومی در آن موردنظر است .
از این رو قانون گذار اجازه نمی دهد که افراد با قراردادهای خود , هر چند فرعی و تبعی باشد و ضمن عقد نکاح آورده شود , آن رانقض کنند .
شرط نامشروع باطل است ولی موجب بطلان عقد نیست .
شروط نامشروع در نکاح مصادیق گوناگونی می تواند داشته باشد که شروط زیر از آن جمله است : 1- شرط خیار : شرط خیار آن است که اختیار فسخ نکاح برای یکی از زوجین یا شخص ثالث ضمن عقد شرط شود .
ماده 1069 قانون مدنی این شرط را باطل معرفی کرده و می گوید : « شرط خیار فسخ نسبت به عقد نکاح باطل است ولی در نکاح دائم شرط خیار نسبت به صداق جایز است مشروط بر این که مدت آن معین باشد و بعد از فسخ مثل آن است که اصلاً مهر ذکر نشده باشد .
» قول گروهی از فقهای امامیه بر بطلان شرط و عقد , در مورد شرط خیار نسبت به عقد نکاح است , بدین استدلال که نکاح به شرط خیار که یک چیز است مورد نظر بوده و با بطلان شرط آن چه منظور طرفین بوده تحقق نیافته است .
نظر دیگری که ظاهراً مورد قبول قانون مدنی واقع شده است که در این مورد شرط باطل و عقد صحیح است زیرا نکاح و شرط دو چیز است و به عبارت دیگر , تعدد مطلوب در این جا وجود دارد و بدین جهت بطلان شرط به صحت نکاح که چیز دیگری است لطمه نمی زند .
حال ببینیم چرا شرط خیار در نکاح باطل و سایر قراردادها صحیح است ؟
نکاح قراردادی مهم و استثنایی است که منشأتشکیل خانواده است و بقاء و تثبیت خانواده همیشه مطلوب و موردنظر قانون گذار بوده است .
از این رو فسخ نکاح جز در چند مورد خاص پذیرفته نشده و توافق طرفین و شرط خیار از موجبات فسخ نکاح به شمار نیامده است .
2- هرگاه شرط شود اگر شوهر مهر زن خود را تا تاریخ معینی ندهد زن حق فسخ نکاح را داشتـه باشد , یا نکـاح خود به خود منحـل شود .
ماده 1081 قانـون مدنـی در این باره مقـرر می دارد : « اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم تأدیه مهریه در مدت معین نکاح باطل خواهد بود , نکاح و مهر صحیح ولی شرط باطل است .
» این قاعده نیز با اصل بقاء و تثبیت خانواده و استثنایی بودن فسخ توجیه می شود .
3- هرگاه در نکاح شرط شود که زن سابق شوهر مطلقه باشد , چون طلاق شرایط و تشریفات خاصی دارد , صرف شرط طلاق ضمن عقد نکاح کافی برای تحقق آن نیست ؛ لذا چنین شرطی باطل است .
همین طور است اگر شرط شود که حق طلاق منحصراً با زن است .
اما اگر ضمن عقد , شوهر برای طلاق به زن وکالت دهد , این شرط درست خواهد بود .
4- هرگاه زن بر شوهر شرط کند که حق ندارد به منزل زن قبلی خود برود و یا با او نزدیکی کند .
5- هرگاه زن بر شوهر شرط کند که حق حضانت یا ولایت بر اطفال خود را نداشته باشد .
6- هرگاه شرط شودکه زن حق نفقه نداشته باشد .
7- هرگاه شرط شرط شود که زن در اعمال و معاشرت های خود کاملاً آزاد باشد .
8- هرگاه شرط شود که ریاست خانواده با زن باشد .
این شرط برخلاف ماده 1105 قانون مدنی می باشد که متضمن یک قاعده امری است .
9- هرگاه شرط شودکه شوهر حق ندارد زن دیگری بگیرد .
به اعتقاد فقهای امامیه چنین شرطی نامشروع و باطل است .
در حقوق امروز در تأیید این نظر شاید بتوان به ماده 959 قانون مدنی استناد کرد که می گوید