این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 30 آیه است .
محتواى سوره سوره ملک که نام دیگرش ((منجیه )) (نجات بخش ) و نام سومش ((واقعیه )) یا((مانعه )) است زیرا تلاوت کننده خود را از عذاب الهى یا عذاب قبر نگاه مى دارد ازسوره هاى بسیار پرفضیلت قرآن مى باشد, و مسائل زیادى در آن مطرح شده که عمدتا بر سه محور دور مى زند.
1 بحثهائى پیرامون ((مبدا)) و صفات خداوند, و نظام شگفت انگیز خلقت مخصوصا آفرینش آسمانها و ستارگان , و آفرینش زمین و مواهب آن , و همچنین آفرینش پرندگان , و آبهاى جارى و آفرینش گوش و چشم و ابزار شناخت .
2 بحثهائى پیرامون ((معاد)) و عذاب دوزخ , و گفتگوهاى ماموران عذاب بادوزخیان , و مانند آن .
3 انذار و تهدید کافران و ظالمان به انواع عذابهاى دنیا و آخرت .
فضیلت تلاوت سوره در حدیثى از امام باقر(ع ) مى خوانیم که فرمود: ((سوره ملک سوره ((مانعه ))است , یعنى از عذاب قبر ممانعت مى کند, و در تورات به همین نام ثبت است ,کسى که آن را در شبى بخواند بسیار خوانده , و خوب خوانده , و از غافلان محسوب نمى شود)).
البته این همه آثار عظیم مربوط به خواندن بدون فکر و عمل نیست , هدف خواندنى است آمیخته با الهام گرفتن براى عمل .
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیه ) این سوره با مساله مهم مالکیت و حکامیت خداوند و جاودانگى ذات پاک او آغاز مى شود که در واقع کلید همه بحثهاى این سوره است .
مى فرماید: ((پربرکت و زوال ناپذیر است کسى که حکومت جهان هستى به دست اوست , و او بر هر چیز تواناست )) (تبارک الذى بیده الملک وهو على کل شى قدیر).
(آیه ) در این آیه به هدف آفرینش مرگ و حیات انسان که از شؤون مالکیت و حاکمیت خداست اشاره کرده , مى فرماید: ((آن کسى که مرگ و حیات راآفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما بهتر عمل مى کنید)) (الذى خلق الموت والحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا ).
منظور از آزمایش خداوند نوعى پرورش است , به این معنى که انسانها را به میدان عمل مى کشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند و لایق قرب خداگردند.
به این ترتیب عالم میدان آزمایش بزرگى است براى همه انسانها و وسیله آزمایش , مرگ و حیات , و هدف این آزمون بزرگ رسیدن به حسن عمل , که مفهومش ((تکامل معرفت , و اخلاص نیت , و انجام هر کار خیر)) است .
و از آنجا که در این میدان آزمایش بزرگ , انسان گرفتار لغزشهاى فراوانى مى شود و نباید این لغزشها او را مایوس کند, و از تلاش و کوشش براى اصلاح خویش باز دارد, در پایان آیه به بندگان وعده یارى و آمرزش داده مى گوید: ((و اوشکست ناپذیر و بخشنده است )) (وهو العزیز الغفور).
(آیه ) بعد از بیان نظام مرگ و زندگى , به نظام کلى جهان پرداخته , وانسان را به مطالعه مجموعه عالم هستى دعوت مى کند, تا از این طریق خود را براى آن آزمون بزرگ آماده کند, مى فرماید: ((همان کسى که هفت آسمان را بر فراز یکدیگرآفرید)) (الذى خلق سبع سموات طباقا).
و به دنبال آن مى افزاید: ((در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبى نمى بینى )) (ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت ).
با تمام عظمتى که عالم هستى دارد هرچه هست نظم است و استحکام , وانسجام , و ترکیبات حساب شده , و قوانین دقیق و اگر بى نظمى در گوشه اى از جهان راه مى یافت آن را به نابودى مى کشید.
و در پایان آیه براى تاکید بیشتر مى فرماید: ((بار دیگر نگاه کن (و عالم را بادقت بنگر) آیا هیچ شکاف و خلل و اختلافى (در جهان ) مشاهده مى کند))؟!(فارجع البصر هل ترى من فطور).
منظور این است که هر چه انسان در جهان آفرینش دقت کند کمترین خلل وناموزونى در آن نمى بیند.
(آیه ) و لذا در این آیه براى تاکید همین معنى مى افزاید: ((بار دیگر به عالم هستى بنگر, سرانجام چشمانت به سوى تو باز مى گردد در حالى که خسته وناتوان شده )) و در جستجوى خلل و نقصان در این عالم بزرگ ناکام مانده است !
(ثم ارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئا وهو حسیر).
(آیه ) این آیه , نظرى به صفحه آسمان افکنده , و از ستارگان درخشنده وزیبا سخن به میان آورده , مى گوید: ((ما آسمان پایین را با چراغهاى فروزانى زینت بخشیدیم , و آنها [ شهابها] را تیرهائى براى شیاطین قرار دادیم , و براى آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختیم )) (ولقد زینا السما الدنیا بمصابیح وجعلناهارجوما للشیاطین واعتدنا لهم عذاب السعیر).
این آیه بار دیگر این حقیقت را تاکید مى کند که تمام ستارگانى که ما مى بینیم همه بخشى از آسمان اول است , آسمانى که از میان آسمانهاى هفتگانه به ما نزدیکترمى باشد, و به همین دلیل به عنوان ((السما الدنیا)) (آسمان نزدیک و پائین ) از آن تعبیر شده است .
(آیه ) از آنجا که در آیات گذشته سخن از نشانه هاى عظمت و قدرت خدا و دلائل آن در عالم آفرینش بود, در اینجا سخن از کسانى مى گوید که این دلائل را نادیده گرفته , و راه کفر و شرک را پیش مى گیرند, و همچون شیاطین , عذاب الهى را به جان مى خرند.
نخست مى فرماید: ((براى کسانى که به پروردگارشان کافر شدند عذاب جهنم است و بدفرجامى است )) (وللذین کفروا بربهم عذاب جهنم وبئس المصیر).
(آیه ) سپس به شرح گوشه اى از این عذاب وحشتناک پرداخته ,مى افزاید: ((هنگامى که (کفار) در آن افکنده شوند صداى وحشتناکى از آن مى شنوند و این در حالى است که پیوسته مى جوشد)) (اذا القوا فیها سمعوا لهااشهیقا وهى تفور).
آرى !
هنگامى که آنها با نهایت ذلت و حقارت در آن پرتاب مى شوند فریاد وحشتناک و طولانى جهنم برمى خیزد, و تمام وجود آنها را در وحشت فرو مى برد.
(آیه ) سپس براى مجسم ساختن خشم ((دوزخ )) مى افزاید: ((نزدیک است از شدت غضب پاره پاره شود))!
(تکاد تمیز من الغیظ).
درست همانند ظرف عظیمى که روى آتش فوق العاده پرحرارتى گذارده اند وچنان مى جوشد و زیر و رو مى شود که هر زمان بیم متلاشى شدن آن مى رود.
سپس ادامه مى دهد: ((هر زمان که گروهى در آن افکنده مى شوند نگهبانان دوزخ (از روى تعصب و توبیخ ) از آنها مى پرسند (مگر شما رهبر و راهنمانداشتید؟) مگر بیم دهنده الهى به سراغ شما نیامد))؟
پس چرا به این روز سیاه افتاده اید؟!
(کلما القى فیها فوج سالهم خزنتها الم یاتکم نذیر).
(آیه ) ولى آنان در پاسخ ((مى گویند: آرى بیم دهنده به سراغ ما آمد,ولى ما او را تکذیب کردیم و گفتیم : خداوند هرگز چیزى نازل نکرده (تا به هواى نفس خویش ادامه دهیم , حتى به آنها گفتیم ) شما در گمراهى عظیمى هستید))!(قالوا بلى قد جانا نذیر فکذبنا وقلنا ما نزل اللّه من شى ان انتم الا فى ضلا ل کبیر).
نه تنها آنها را تصدیق نکردیم , و به پیام حیات بخششان گوش فرا ندادیم ,بلکه به مخالفت برخاسته , و این طبیبان روحانى را گمراه خواندیم , و از خود راندیم .
(آیه ) بعد به دلیل اصلى بدبختى و گمراهى خود اشاره کرده ((ومى گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم , و یا تعقل مى کردیم , درمیان دوزخیان نبودیم ))!(وقالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر).
(آیه ) آرى ((اینجاست که به گناه خود اعتراف مى کنند, دور باشنددوزخیان از رحمت خدا))!
(فاعترفوا بذنبهم فسحقا لا صحاب السعیر).
از یکسو خداوند گوش شنوا عقل و هوش داده , و از سوى دیگر پیامبرانش رابا دلائل روشن فرستاده , اگر این دو با هم ضمیمه شوند سعادت انسان تامین است وگرنه بدبختى و دورى از رحمت خدا نصیب انسان خواهد شد.
(آیه ) به دنبال بحثهائى که در آیات گذشته پیرامون کفار و سرنوشت آنهادر قیامت بیان شد, قرآن در اینجا به سراغ مؤمنان و پاداشهاى عظیم آنها مى رود.
نخست مى فرماید: ((کسانى که از پروردگارشان در نهان مى ترسند مسلماآمرزش و پاداش بزرگى دارند))!
(ان الذین یخشون ربهم بالغیب لهم مغفره واجرکبیر).
نـخـسـت مـى فـرمـاید: ((کسانى که از پروردگارشان در نهان مى ترسند مسلماآمرزش و پاداش بزرگى دارند))!
(آیـه )ـ سـپس براى تاکید مى افزاید: ((گفتار خود را پنهان کنید یا آشکار(تفاوتى نمى کند) او به آنچه در سینه هاست آگاه است )) (واسروا قولکم او اجهروابه انه علیم بذات الصدور).
بـعـضـى از مـفـسـران شان نزولى براى این آیه از ((ابن عباس )) نقل کرده اند که جمعى ازکفار یا منافقان پشت سر پیامبرخدا(ص ) سخنان ناروائى مى گفتند و جبرئیل به پیامبر(ص ) خبر مى داد, بعضى از آنها به یکدیگر گفتند: ((سخنان خود را پنهانى بگوئید تا خداى محمد نشنود))!.
آیه فوق نازل شد و گفت : چه آشکار بگوئید و چه پنهان , خدا از آن آگاه است .
(آیه )ـ این آیه در حقیقت به منزله دلیلى است براى آنچه در آیه قبل آمد,مى فرماید: ((آیا آن کسى کـه مـوجـودات را آفـریـد از حال آنها آگاه نیست ؟
در حالى که او (از اسرار دقیق ) بااخبر و آگاه است )) (الا یعلم من خلق وهو اللطیف الخبیر).
(آیـه )ـ بـه دنـبـال بحثهائى پیرامون دوزخیان و بهشتیان , و کافران و مؤمنان که در آیات پیشین گذشت در اینجا براى ترغیب و تشویق به پیوستن به صفوف بهشتیان , و برحذر بودن از راه و رسم دوزخـیـان , بـه ذکـر بـخـشـى از نـعمتهاى الهى , وسپس به قسمتى از عذابهاى او, اشاره کرده , مى فرماید: ((او کسى است که زمین رابراى شما رام کرد)) (هو الذى جعل لکم الا رض ذلولا ).
((بـر شـانه هاى آن راه بروید, و از روزیهاى پروردگار بخورید, و (بدانید)بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست )) (فامشوا فى منـاکبهـا وکلوا من رزقه والیه النشور).
((ذلـول )) به معنى ((رام )) جامعترین تعبیرى است که درباره زمین ممکن است بشود چرا که این مـرکـب راهـوار بـا حرکات متعدد و بسیار سریعى که دارد آن چنان آرام به نظر مى رسد که گوئى مطلقا ساکن است , بعضى از دانشمندان مى گویند: زمین چهارده نوع حرکت مختلف دارد که سه قسمت آن حرکت به دور خود, و حرکت به دور خورشید, و حرکت همراه مجموعه منظومه شمسى در دل کـهـکـشـان است , این حرکات که سرعت زیادى دارد چنان نرم و ملایم است که تا براهین قطعى بر حرکت زمین اقامه نشده بود کسى باور نمى کرد حرکتى در کار باشد!.
از سوى دیگر, پوسته زمین نه چنان سفت و خشن است که قابل زندگى نباشد, و نه چنان سست و نرم است که قرار و آرام نگیرد, بلکه کاملا براى زندگى بشر رام است .
از سـوى سـوم , فـاصـله آن از خورشید نه چندان کم است که همه چیز از شدت گرما بسوزد, و نه چـنـدان دور اسـت کـه همه چیز از سرما بخشکد, فشار هوا برکره زمین آن چنان است که آرامش انسان را تامین کند, جاذبه زمین نه آنقدر زیاداست که استخوانها را درهم بشکند, و نه آن قدر کم است که با یک حرکت انسان ازجا کنده شود و در فضا پرتاب شود!.
خلاصه از هر نظر ((ذلول )) و رام و مسخر فرمان انسان است.
در عین حال تا گامى برندارد و تلاشى نکند بهره اى از روزیهاى زمین نخواهد داشت !
.
ولـى بـدانـیـد اینها هدف نهائى آفرینش شما نیست , اینها همه وسائلى است درمسیر ((نشور)) و رستاخیز و حیات ابدى شما.
(آیه )ـ به دنبال این تشویق و تبشیر به سراغ تهدید و انذار مى رود, ومى افزاید: ((آیا خود را از عذاب کسى که حاکم بر آسمان است در امان مى دانید که دستور دهد زمین بشکافد و شما را در خود فرو بـرد, و دائمـا بـه لـرزش خـود ادامه دهد))؟!
بطورى که حتى قبر شما هم آرام نباشد (امنتم من فى السمـا ان یخسف بکم الا رض فاذا هى تمور).
اگـر او دسـتـور دهد این زمین ذلول و آرام طغیان مى کند, و به صورت حیوان چموشى در مى آید, زلزله ها شروع مى شود, شکافها در زمین ظاهر مى گرددو شما و خانه ها و شهرهایتان را در کام خود فرو مى بلعد, و باز هم به لرزه واضطراب خود ادامه مى دهد.
(آیـه )ـ سـپـس مى افزاید: لازم نیست حتما زلزله ها به سراغ شما آید بلکه مى تواند این فرمان را به تـنـدبادها دهد ((آیا خود را از عذاب خداوند آسمان درامان مى دانید که تندبادى پر از سنگریزه بر شـمـا فـرسـتد)) و شما را زیر کوهى از آن مدفون سازد؟!
(ام امنتم من فى السمـا ان یرسل علیکم حـاصبا).
((و