دانلود تحقیق ترجمه فارسی رساله وجودیه

Word 114 KB 32613 11
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بسم الله الرحمن الرحیم «و به ثقتی و علیه اعتمادی» حمد شایسته خداوند است و همو کافی است و سلام بر بندگان برگزیده‌اش.

    در معنی قول نبی صلی الله علیه و آله: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» سپاس خداوندی را که قبل از وحدانیّت او قبلی نبود مگر که آن قبل هم او بود و بعد از فردانیتش بعدی نبود مگر این‌که آن بعد او بود و بود و نه بعدی با او بود و نه قبلی و نه بالایی و نه تحتی و نه نزدیکی و نه دوری و نه چگونگی و نه کجایی و نه حینی و نه أوانی و نه وقتی و نه زمانی و نه کون و مکانی و او الان همانست که بود.

    او واحدی است بدون وحدانیّت و فردی است بدون فردانیّت، مرکب از اسم و مسمی نیست و اول است بدون اولیّت و او آخر است بدون آخریت و ظاهر است بدون ظاهریت و باطن است بدون باطنیت .

    یعنی : او همان وجود حروف اول است و وجود حروف آخر و وجود حروف ظاهر و وجود حروف باطن و هیچ اولی و آخری و ظاهری و باطنی جز او نیست.

    بدون این‌که وجود این حروف، وجود او گردد و وجود این حروف، او گردد.

    پس بفهم و گرنه در غلط حُلولیّت اُفتی.

    در او شیئی نیست نه داخل و نه خارج.

    شایسته است که او را بدین صفت بشناسی و نه به علم و نه به عقل و نه به فهم و نه به وهم و نه به حس و نه به چشم ظاهر و نه به چشم باطن و نه به ادراک.

    او را جز او نبیند و جز او را درک نکند و جز او نشناسد.

    می‌بیند خودش را خودش و می‌شناسد خودش را خودش.

    نمی‌بیند او را احدی غیرش و درک نمی‌کند احدی غیرش.

    حجابش وحدانیّت اوست، پس او را شیئی غیر خودش نمی‌پوشاند.

    وجودش حجابش است، وجودش به وحدانیتش پوشیده می‌شود بدون هیچ چگونگی.

    غیر او احدی نه او را می‌بیند و نه درک می‌کند، نه نبی مرسلی و نه ولی کاملی و نه ملک مقربی او را نشناسد.

    نبی او خودش است و رسولش خودش و رسالتش خودش و کلامش خودش.

    خودش را برای خودش از خودش به سوی خودش فرستاد و نه واسطه‌ای و نه سببی غیر او بود و نه تفاوتی بین ارسال کننده و ارسال شده بود.

    ارسال شده به سوی او و به وسیله او.

    و وجود حروف الله وجود اوست و نه غیر او و نه فنای او و نه اسمش و نه مسمایش و نه وجودش به غیر او بود.

    پس بدین جهت نبی علیه‌السلام فرمود : «من عرف نفسه فقد عرف ربه» و همو علیه الصلاه و السلام گفت : «عرفت ربّی بربّی».این اشاره دارد که همانا تو، تویِ تو نیستی بلکه تو بدون تو، او هستی.

    نه او در تو داخل است و نه تو در او داخلی و نه او از تو خارج است و نه تو از او خارجی، معنی آن این است که همانا تو موجودی و صفت تو این است بدون غیری برای او بلکه معنی آن این است که : همانا تو، تو فقط نیستی و نمی‌باشی، نه به نفست و نه به او و نه در او و نه با او و نه از او و نه برای او و نه تو فانی هستی و نه تو موجودی.

    تو او هستی و او تو است بدون علّتی از این علل.

    پس چون وجودت را بدین صفت دانستی، خدای را دانستی وگرنه هیچ ندانی.

    بسیاری از عارفین معرفت الهی را به فنای وجود اضافه کردند و فنای فناء.

    این غلطی محض و سهوی واضح است.

    چون که معرفت الهی محتاج به فنا در وجود نیست و نه فنا در فنای او.

    علّت این است که برای اشیاء وجودی نیست پس فنایی نیست.

    چون‌که فنا پس از اثبات وجود است.

    پس چون خودت را بدون وجود و بدون فنا شناختی پس الله تعالی را شناختی وگرنه نشناختی.

    و اضافه معرفت خدای متعال به سوی فنای وجودی و به سوی فنای فنای او مثبت شرک است.

    همانا تو هنگامی که معرفت الهی را به سوی فنای وجود و فنای فنا اضافه کردی، وجود را برای غیر خدا و نقیض او اثبات کردی و این شرکی واضح است.

    پس نبی صلی الله علیه و آله گفت: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» و نگفت: کسی که نفس خود را فانی کند پروردگارش را می‌شناسد.

    پس اثبات، غیر مناقض فنای اوست و آنچه ثبوتش جایز نیست، فنایش جایز نیست.

    وجود تو لا شیء است و لاشیء مضاف به شیء نمی‌شود.

    نه فانی می‌شود و نه غیر فانی و نه موجود می‌گردد و نه غیر موجود.

    او علیه اسلام اشاره کرد به این‌که تو الان معدومی آن‌چنان که قبل از تکوین معدوم بودی.

    پس بنابر قول او علیه اسلام که : «کان الله و لاشیء معه» الان ازل است و همان ابد است و الان قِدَم است.

    پس الله همان وجود ازلی است و وجود ابدی است و وجود قِدَمی است بدون وجود ازلی و ابدی و قدمی.

    پس اگر این‌طوری نبود او واحد نبود که شریکی برایش نباشد و واجب است که او واحد باشد و شریکی برای او نباشد.

    پس شریک او وجودش بذاته است نه به وجود خدای متعال، پس بدین خاطر پروردگاری ثانی می‌باشد و این محال است.

    خداوند نه شریک و نه نِد و نه کفو دارد.

    و هر کس چیزی با خدای متعال دید یا از خدای متعال یا در خدای متعال در حالیکه آن شیء محتاج به خداوند است و به ربوبیّت او محتاج است، پس به تحقیق که آن شیء را شریک محتاجی به خداوند در ربوبیّت او قرار داد و کسی که جایز دانست با خداوند چیزی که قائم به نفسش و یا قائم به او باشد در حالیکه آن فانی از وجودش یا از فنایش باشد، این بُعد بعیدی است که بویی از معرفت نفس نبرده است.

    پس کسی که جایز دانست آن، موجودی سوای او است و قائم به او و در او، پس فانی می‌باشد و فنایش، فانی در فنایش است، پس فنا در فنا می‌شود و تسلسل به وجود می‌آید و این شرک بعد از شرک است و معرفتی برای نفس نیست پس آن شرک است و عرفان به خدا یا به نفس نیست.

    سؤال : راه به سوی معرفت نفس و معرفت الله چیست؟

    - سبیل معرفت این دو این است که خداوند عزوّجل بود (هست) و شیء با او نیست و الان نیز همان طور است.

    سؤال : نفس خود را غیر خداوند می‌بینم و خداوند را غیر نفس خودم ؟

    جواب : آن‌چه نبی علیه السلام از نفس اراده کرده است همان وجود تو و حقیقت توست، نه نفسی که مسمی به لوّامه و امّاره و مطمئنه است.

    بلکه اشاره به نفس، مقصود تمام ماسوای خداوند عزوّجل است.

    همانا او علیه السلام فرمود : «خداوند اشیاء را عیان بمن بنمایان».

    پس اشاره به اشیاء همان ماسوای خداوند است.

    یعنی مرا به آنچه سوای توست آشنا گردان برای شناخت و دانستن اشیاء.

    شیء چیست؟

    آیا او تو است یا غیر تو؟

    آیا قدیم است یا حادث؟

    آیا باقی است یا فانی؟

    پس چون خداوند به او (نبی(ص))، ماسوای خود را، نفسش (نفس حق) نشان داد، بدون وجود ماسوایش از اشیاء پس اشیاء را همان‌طور که هستند دید.

    (فان أراه الله ماسواه نفسه بلاوجود ماسواه من الاشیاء، فرأی الاشیاء کماهی) یعنی اشیاء را همان ذات الله متعال دید بدون کیفیّتی و نه کجایی و نه اسمی و اسم اشیاء بر نفس و غیر نفس از اشیاء واقع شد.

    پس وجود نفس و وجود اشیاء در شیئیت مساوی هستند پس هنگامی‌که اشیاء را شناختی، نفس را می‌شناسی و چون نفس را شناختی رب را می‌شناسی.

    پس آن‌چه که تو می‌پنداری سوای خداوند است سوای او نیست بلکه سوای الله متعال عین‌الله است و لیکن تو او را نمی‌شناسی و تو او را می‌بینی.

    و نمی‌دانی که همانا او را می‌بینی.

    پس چون این سر بر تو مکشوف شد خواهی دانست که تو ماسوای الله متعال نیستی و می‌دانی که مقصودت و مطلوبت در طلبت همان پروردگارت بود و می‌دانی که هیچ احتیاجی به فنا و فنای فنا نداری.

    تو نه زایل می‌شوی و نه زایل می‌کنی بدون هیچ حین و أوانی، آن‌چنان که در قبل گفتیم.

    پس می‌بینی جمیع صفات تو، صفات اوست و ظاهر تو ظاهر اوست و باطن تو باطن اوست و اول تو اول اوست و آخر تو، آخر اوست بدون هیچ شک و ریبی در هنگام معرفت.

    امّا قبل از معرفت نمی‌بینی که صفات تو، صفات اوست و ذات تو، ذات اوست بدون صیرورت تو او را و صیرورت او تو را نه به مقدار قلیلی و نه کثیری.

    هر شیء جز وجه او هالک است، ظاهراً و باطناً یعنی هیچ موجودی جز او نیست و نه وجودی برای غیر او.

    پس احتیاج به او هلاکت است و وجه اوست که باقی می‌ماند.

    یعنی : هیچ شیء موجود نیست مگر وجه او پس آن‌چنان که کسی‌که چیزی را نمی‌داند و سپس آن را می‌شناسد پس وجودش را به فنای جهلش فانی کرده است، امّا وجودش را فانی نکرده است بلکه جهلش را فانی کرده است.

    و وجودش بحال خودش باقی است، بدون تغییر وجودش به وجود دیگری و نه ترک وجود انکار کننده به وجود عارف و نه تداخلی، بلکه جهل رفع شد.

    پس مپندار که تو به فنا محتاجی.

    پس اگر محتاج به فنا بودی پس تو را آن فناء، حجاب حق است و حجابی غیر خداوند سبحان است.

    پس لازم است از غلبه غیر او بر او به رفع از رویت او براش.

    {یعنی غیر، حجاب رویت او می‌شود} و این غلط و سهواست و به تحقیق قبلاً ذکر شد که وحدانیّت او و فردانیتش حجاب اوست، نه غیر آن و بدین خاطر برای واصل بدو جایز است که بر حقیقت بگوید: «انا الحق» و بگوید «سبحانی» و واصل نیست مگر این‌که ببیند که صفاتش صفات خداوند و ذاتش ذات خداوند است، بدون گشتن صفات و ذات او داخل در الله و نه خارج از او هرگز.

    پس او نه فانی در خدا شده است و نه باقی در او.

    و می‌بیند خودش را که هرگز نبوده است و نه بوده که بخواهد فانی شود.

    پس نفسی نیست مگر نفس او و وجودی جز وجود او سبحانه و تعالی و بدین سوی اشاره نبی است که : «دهر را دشنام مدهید که خداوند همان دهراست».

    اشاره بدین دارد که وجود دهر وجود الله است و خداوند متعال از شریک و ند و کفو منزه است.

    و روایت شده است از نبی صلی الله علیه و آله و سلم که «خداوند متعال می‌گوید: «ای بنده من، مریض شدم و عیادتم نکردی و سؤال و گدایی کردم و مرا نبخشیدی» و غیر آن که اشاره دارد که وجود سائل وجود اوست و وجود مریض وجود اوست.

    پس چگونه جایز است که وجود سائل وجود او باشد و وجود مریض وجود او گردد.

    و جایز است که وجود تو وجود او باشد و وجود جمیع مکونات از جواهر و اعراض وجود او باشد.

    پس هنگامی‌که سرّ ذره‌ای از ذرات هویدا گردد، سر جمیع مکونات ظاهره و باطنه آشکار می‌شود و ذرات را سوای حق تعالی نمی‌بینی بلکه وجود ذرات اسم و مسمای ذرات است و وجودش به طور کل و بی‌شک و ریب اوست.

    و هرگز نمی‌بینی که خداوند سبحان اشیاء را خلق کرد بلکه می‌بینی که او هر روز در شأنی است از اظهار وجود و اخفای آن بدون کیفیّت، چون او اول و‌آخر و ظاهر و باطن است و هموست که به هر چیزی علیم است.

    او به وحدانیتش ظاهر شد و به فردانیتش باطن گشت و او اول است بذاتش و قیومتش و آخر است به دیمومیتش.

    وجود حرف اول اوست و وجود حرف آخر هم اوست.

    وجود حروف ظاهر اوست و وجود حروف باطن هموست.

    او اسمش است و مسمایش و آن‌چنان که وجودش واجب است، واجب است عدم ماسوایش.

    پس کسی که گمان می‌کند سوای اوست سوایش نیست.

    به خاطر این‌که او منزه است که غیری داشته باشد بلکه غیرش هموست و او بدون غیریت غیر با وجودش در وجودش از حیث ظاهر و باطن می‌باشد و برای کسی‌که بدین صفت متصف باشد اوصاف کثیری است که نه حدّی و نه نهایتی برای اوست.

    پس آن‌چنان که کسی که به صورت او بمیرد، جمیع اوصافش چه محموده و چه مذمومه از او منقطع می‌گردد و کسی‌که به موت معنوی بمیرد جمیع اوصاف محموده و مذمومه از او منقطع می‌شود و خداوند در جمیع حالات قائم مقام او می‌شود و قائم مقام ذات او ذات الله می‌گردد و مقام صفات او، صفات الله می‌گردد.

    و به خاطر این نبی صلی الله علیه و آله فرمود : «بمیرید قبل از این‌که بمیرید» یعنی خودتان را قبل از این‌که بمیرید بشناسید.

    از قول خدای متعال جل جلاله گفت صلی الله علیه وآله و سلّم که : «از بنده

  • فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود تحقیق ترجمه فارسی رساله وجودیه, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود تحقیق ترجمه فارسی رساله وجودیه, پروژه دانشجویی درباره دانلود تحقیق ترجمه فارسی رساله وجودیه

«و به ثقتی و علیه اعتمادی» حمد شایسته خداوند است و همو کافی است و سلام بر بندگان برگزیده‌اش. در معنی قول نبی صلی الله علیه و آله: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» سپاس خداوندی را که قبل از وحدانیّت او قبلی نبود مگر که آن قبل هم او بود و بعد از فردانیتش بعدی نبود مگر این‌که آن بعد او بود و بود و نه بعدی با او بود و نه قبلی و نه بالایی و نه تحتی و نه نزدیکی و نه دوری ...

هنر، از مفاهیمی است که در زندگی فکری و عملی انسان بسیار حائز اهمیت است؛ و در حیات معنوی او و کیفیت زندگیش نقشی بس مهم و درخور توجه را ایفا می‌کند. هیچ جامعه‌ی انسانی را نمی‌توان یافت که در آن نشانه‌هایی از پویش‌ها و آفرینش‌های هنری وجود نداشته باشد. هنر از مهمترین خصیصه‌های بشری است و این سخن نیچه گزاف نیست که: "زندگی بدون هنر امکان ندارد." از فلسفه هگل چنین برمی‌آید که: "غایت ...

بخش اول: مقدمه و کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی 1- مقدمه و کلیات 1-1 مقدمه فلسفه شناخت واقعیت است که به وسیله فاعل شناسایی (ذهن) صورت می‌گیرد و در قالب عناصر زبانی (الفاظ) بیان می شود. بنابراین در پدیده شناخت سه عامل هستی، فاعل شناسایی و زبان نقش اساسی دارند. اما در فلسفه معاصر بیشتر به رابطه این سه عامل مهم پرداخته اند و از مباحثی که مربوط به رابطه هستی و فاعل شناسایی ...

اگوستین درشهر تاگاست (Tagaste) در الجزایر در سال 354 میلادی به دنیا آمد . مادر او مونیکا مسیحی و پدر او پاتریکیوس مشرک بود . آموزش وی نخست در تاگاست (Tagaste) و آنگاه در مادورا(Madaura) و سپس در کارتاژ ، در فنون ادبی بود . در بحبوحه جوانی به کارتاژ رفت و در آنجا به گفته وی تحت تأثیر غرور و شهوت جوانی از دین مسیحیت که مادر وی به او القاء کرده بود بیگانه شد . در هیجده سالگی بر اثر ...

ماهیت «تصویر» و «اندیشه» وینگشتاین بعد از بیان اصول و مبادی هستی شناسی به طرح ماهیت اندیشه و تصویر و از آن پس به طرح ماهیت زبان می پردازد این انتقال از طریق این ایده‌ی معروف ویتگنشتاین صورت می گیرد که اندیشه ها و گزاره ها تصاویر واقعیت هستند. وینگشتاین قبل از اینکه وارد مبحث ماهیت اندیشه و زبان شود به طور مختصر در ابتدا درباره‌ی ماهیت تصویر سخن می گوید ما از طریق یک تصویر می ...

دیوید هیوم انگلیسی یکی از فیلسوفان مهم قرن هیجدهم میلادی است . که افکار و آراء او موجب تحولات و تأثیرات مهمی در فیلسوفان بعد از او شده است . او یک فیلسو ف تجربه گرای محض است که با تألیف مقالات و کتب متعدد توانست نظریات فلسفی خود را برای آیندگان به ثبت رسانده و در سیر تکاملی فکر فلسفی غربی نقش آفرینی کند . آثار او گرچه طبق گفته خودش در زمان حیات او با واکنش چندان مثبتی روبه رونشد ...

با مرگ شاهرخ در سال 850 ه¨ . ق . 1446 م جنگهای داخلی میان نوادگان تیمور درگرفت که با تجزیه کامل امپراتوری تیموری پایان یافت‌. از سوی دیگر، روی کار آمدنطوایف ترکان قره‌قویونلو و آق‌قویونلو در باختر ایران و بسط نفوذ اوزبک‌ها در آسیای‌مرکزی‌، حیات و بقای تیموریان را به خطر انداخت‌. در نهایت‌، دولت توسعه‌طلب‌اوزبک‌، خراسان را ضمیمه ماوراءالنهر ساخت و در مجاورت مرزهای دولت ...

عصر رضاشاه را در مجموع باید از مقاطع عجیب تاریخ معاصر ایران به شمار آورد. نه از بابت ویژگیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن عصر که از این بابت اتفاقاً عصر رضاشاه پیچیدگی خاصی ندارد؛ چرا که حکومت رضاشاه مصداق نظام استبدادی مطلقه بوده، با تمام خصوصیاتی که چنین نظامهایی از آن برخوردارند. تعجب و شگفتی عصر رضاشاه در آن است که آن دیکتاتوری نفس گیر و استبداد مطلقه پس از دو دهه تلاشهای ...

  فصل اول :            کلیات بیان مسئله: سپاس فراوان آفریدگاری را سزاست که جهان هستی را همسان و هماهنگ با احتیاجات ونیازهای بشر سامان داده وبا تدبیر حکیمانه خود آنرا پرورده است. تحیّات ودرود نامحدودبروالاترین معلم ومربّی انسان یعنی پیامبر اکرم «ص»که بامدد وحی الهی وکتاب آسمانی، بشریت را به صراط مستقیم ورهنمودهای ...

1 - تعریف دین، مذهب، ملت و شریعت با پیشرفت دانش معلوم شده است که درباره هیچ یک ازپدیده های جهان نمی توان تعریف کاملی ارائه داد. دین نیز یکی ازموضوعاتی است که به سختی تعریف می شود . علت این امرتنوع بیش از حد ادیان درجوامع بشری است. دانشمندان برای پیداکردن یک یا چندوجه اشتراک درتعریف ادیان کوشیده اندولی؛ کارشان به جایی نرسیده است. این امرموجب شده که تعریف های بی شماری برای دین ...

ثبت سفارش