مقدمه هدف از گرد آوری این مطالب ادامه برخی نظریه های عمده در جامعه شناسی دور کم است.
جامعه شناسی قبل از هر چند در تبیین پدیده های اجتماعی نیاز به نظریه دارد و آن طور که تاریخ پیدایش نظریه های جامعه شناسی نشان میدهد نظریات متعدد حاصل تلاش های فراوان متفکران برای شناخت هر چه بیشتر مسائل اجتماعی بوده است.
این مقاله شامل سه بخش عمده است، بخش اول درباره زندگینامه دور کم،در بخش دوم جامعه شناسی دور کم و در بخش سوم سه تحقیق او درباره همبستگی اجتماعی شده است.
متفکرانی بزرگی همچون دور کم که فضا و گرایشات فکری عصر و زمان ما را پدید آورده اند تعلق خاطر مادام العمر و پایداری نسبت به ماهیت دین از خود نشان داده اند.
در حقیقت بسیاری از آثار برجسته ایشان به توضیح خاستگاه و کارکرد دین اختصاص یافته است بنابراین در این مقاله سعی کردم که به سومین تحقیق او با نام درصدد بنیانی حیات دینی بیشتر بپردازم و تاکید اصلی من هم به همین موضوع جامعه شناسی دین دورکیم میباشد.
امیل دورکم (1858-1917) امیل دورکم در جماعت یهودیان شرق فرانسه که اتحاد همبستگی دینی شدیدی میان اعضایش برقرار بود متولد شد او که فرزند یکی از روحانیون یهودی بود ضمن گذراندن تحصیلات عادی خود در مدرسه، زبان عبری و کتاب آسمانی و دیگر متون مقدس را مطالعه کرد.
اگر چه این پس دقیقه مذهبی را بعد ها به واسطه توجهش به مدرنتیه مکرراً در زندگی شهری کنار گذاشت اما آثار آن بر جامعه شناسی مذهبی او کاملاًنمایان است.
دورکم در تحصیلات دانشگاهی اش فلسفه خداند و بعد ها کرسی استادی دانشگاه بوردو را به دست آورد با انتشار کتاب تقسیم کار در جامعه قوانین روش جامعه شناختی و خود کشی در دهه 1890 دورکم به صف اول روشنفکران فرانسوی پیوست و جامعه شناسی را به عنوان یک رشته دانشگاهی در فرانسه تثبیت کرد.
در سا ل 1902 به پاریس رفت و با انتشار مجله سال جامعه شناسی، تعدادی از شاگردان خود را گرد هم آورد و تربیت کرد.
طی جنگ جهانی اول پسر دورکم وبسیاری از شاگردان نزدیک او کشته شدند.
این واقعه تاثیر جبران ناپذیری در سلامت او بر جا گذاشت و در نهایت به سال 1917 در گذشت.
مبانی جامعه شناسی دورکم نخستین بحثی که درباره جامعه شناسی دورکم پیش می آید وجه وفاداری او به مثبت گرایی است.
دورکیم در آغاز سخن به رد نظر کسانی می پردازد که می گویند جامعه شناسی ضرورتاًباید بر پایه فرضیات فلسفی بنا شود.
به نظر او جامعه شناسی باید از فلسفه کاملاً جدا و مستقل باشد.
لیکن فلسفه نمی تواند از علوم و درنتیجه از جامعه شناسی به کلی مستغنی شود.
روشن است که این نظر دورکم بر محور فلسفه مثبت گرای چرخه.
دورکم همانند اگوست کنت سعی دارد تجدید فلسفه را بر مبنای دانش جدید جامعه تحقق بخشد و اصلاح روش علم را پیشنهاد میکند.
دورکم تلاش زیادی که تا جامعه شناسی را از تحلیل های فلسفی دور کرده به توصیف های رایج در علوم طبیعی و فیزیکی نزدیک سازد.
تحقیق او درباره خودکش با استمرار از داده های آماری تلاشی در این زمینه بود اما اعتقاد به «روح حجمی» در جامعه باز نشانی از فلسفه دارد.
در هر صورت دورکیم با وضع قواعد روش علمی جامعه شناسی اثباتی را پایه گذاری کرده است.
اولین قاعده در جامعه شناسی این است که واقعیت های اجتماعی باید به عنوان شی مورد توجه قرار گیرد.
دومین قاعده تمایز بین طبیعی و مرضی است.
در هر جامعه موقعی که امری عممیت کامل یافت نسبت به آن جامعه صورت طبیعی دارد در صورتی که ممکن است همان امور در جامعه دیگر چندان شایع و مورد قبول نبوده صورت غیر طبیعی یا مرضی د اشته باشد همچنین وقتی که امری به مقدار کمی در جامعه شیوع پیدا کرده از نسبت معینی تجاوز نکند برای آن جامعه طبیعی محسوب میشود ولی پس از گذر از آستانه معینی این امر نیز جنبه مرضی به خود می گیرد.
گستره تفکر دورکیم طرز تفکر جامعه شناسی دورکیم در کتب و آثار مختلف او از جمله در رساله دکتر ایش را با نام تقسیم کار اجتماعی منتشر شده و نیز بخشی از آرای وی در کتاب معروف قواعد جامعه شناسی بیان و منعکس شده است.
آرا و اندیشه های دورکیم به چند قطب گرایش دارد به حدی که این امر مخل تجانس و یکنواختی نظریاتش شده است.
دورکیم در آغاز به مکتب روانشناسی گرایش داشت و تئوری وجدان جمعی اساس همه جامعه شناسی وی محسوب میشد.
وجدان جمعی عاملی است از ماهیت خاص واقعیت اجتماعی را آشکار و تبدیل آن را به هر گونه واقعیت دیگر نا ممکن میسازد.
دورکیم در کتاب قواعد روش جامعه شناسی می نویسد: «جامعه، تنها حاصل جمع ساده از افراد نیست بلکه منظومه ای است متشکل از اتحاد افراد را به صورت یک واقعیت خاص با خصوصیات ویژه ظاهر میشود.
بدون شک وجدان جمعی بدون وجدان های فردی موجودیتی ندارد اما این شرط اگر چه لازم است کافی نیست زیرا برای آنکه امر اجتماعی به وجود آید باید این وجدان های فردی به نحو خاصی به یکدیگر پیوندند و به طور خاصی با یکدیگر ترکیب شوند.
در واقع زندگی اجتماعی حاصل این ترکیب است و در نتیجه همین ترکیب است که حیات اجتماعی را تبیین میکند.
روش شناسی دورکم دورکیم دو کتاب قواعد روش جامعه شناسی موضوع و روش های اساسی جامعه شنای را بر مبنای آنها این علم میتواند از استقلال علمی کامل برخوردار گردد مطرح کرده است.
به نظر دورکیم واقعیت اجتماعی مشخص و ممتاز از دیگر پدیده هایی است که در سایر علوم مورد بحث قرار می گیرند.
وجود جبر اجتماعی یعنی اجباری که هر فرد احساس میکند و بر اثر آن خد را ناچار از تطبیق و تلفیق با جامعه و قوانین اجتماعی میداند و وجدان جمعی را ما فوق وجدان هر یک از افراد است خصوصیت ویژه ای به پدیده های جمعی بخشیده که متمایز از پدیده های فردی است.
اساس بینش دورکیم و کار او را جامعه شناسانی معروف نظیر مارسل موس، رویس هالبواکس ولوی برول ادامه داده اند.
کار هالبراکس و لور برول عمدتاً رنگ روانشناسی اجتماعی به خود گرفت.
مارسل موس نیز روی پدیده های نظیر بخشش، جادو و ...
به مطالعات علمی دست زد و نظریه های جالبی در انسان شناسی ارائه داد.
مکتب دورکیم را میتوان تا به امروز دنبال کرد و صورت هایی از آن را در نظرات گورویچ و لور اشتروس مشاهده کرد حتی ملاحظه میشود که او تاثیری اساسی به کارکرد گرایی و تجربه گرایی و برخی نظریه های دیگر باقی گذاشته و از این رو او را یکی از بنیانگذاران انگشت شمار جامعه شناس می دادند.
بنا بر آنچه گذشت امیل دورکیم با عنایت به قالب کلی مثبت گرایی قدم های موثر در راه استقلال و علمی کردن جامعه شناسی برداشت و اهداف جامعه شناسی کنت را در عمل پیاده کرد و دامنه آن را وسعت بخشید.
دورکیم معمولاً به عنوان وارث پوزیتیونیسم کنتی به شمار می آید اما وی همواره خود را به عنوان یک عقل گرا معرفی کرده و با پوزیتیویسم جزم اندیش کنتی و نیز هدف گرای معاصرش هنری به گسن فیلسوف مخالفت کرده است.
سه تحقیق درباره همبستگی اجتماعی دورکیم در جهت تحقق هدفش برای تاسیس یک جامعه شناسی علمی و مفید مطالعاتی را درباره همبستگی اجتماعی انجام داد و مطالعاتش در قالب سه تحقیق (تقسیم کار در جامعه، خود کشی،صور بنیانی حیات دینی)ارائه کرد.
تقسیم کار در جامعه کتاب اول دورکیم تقسیم کار اجتماعی بر نقش تعامل در به وجود آوردن انسجام اجتماعی تاکید میورزد.
وی در اولین کتاب خود یعنی تقسیم کار در جامعه با استفاده از کارکرد گرایی تکامل شالوده های متحول شده همبستگی اجتماعی را در مورد مطالعه قرار میدهد.
تقسیم کار یک امر اجتماعی مادی به حساب می آید چرا که الگویی از کنش متقابل در دنیای اجتماعی است با دسته بندی شدن فعالیت های مختلف فردی در نهاد های مختلفی در کار خود تخصص دارند.
جامعه به لحاظ ساختاری و کارکردی دستخوش دگرگونی و تفکیک میشود.
افراد و نهاد ها بر اساس تمایز ها و نا همسانی مکمل که آنان را به شکل متقابل به یکدیگر وابسته میکند، وی در اولین کتاب خود یعنی تقسیم کار در جامعه با استفاده از کارکرد گرایی تکامل شالوده های متحول شده همبستگی اجتماعی را در مورد مطالعه قرار میدهد.
افراد و نهاد ها بر اساس تمایز ها و نا همسانی مکمل که آنان را به شکل متقابل به یکدیگر وابسته میکند،به یکدیگر مرتبط میشوند.
وجدان جمعی ضعیف تر شده و حالتی انتزاعی تر پیدا میکند و امکان رشد فردیت و ازادی را فراهم میسازد.
دورکیم در رساله دکترای خود با عنوان تقسیم کار در جامعه نشان داده است را خصایل ممیزه جوامع صنعتی را انواع متفاوت همبستگی تشکیل میدهند.
افراد در جوامع اولیه مشاغل عام و هر یک وظایف و مسئولیت های مشابهی داشته اند.
در مقابل افرادی که در جوامع جدید زندگی میکنند مشاغل تخصص تری داشته و مسئولیت ها و وظایف آنها متفاوت است.
در جوامع ساده،مردم به هم شبیه ترند و وظایف یکسانی انجام میدهند.
نتیجه این وضع همبستگی مکانیکی است.
جوامع صنعتی به عکس،تقسیم کار و همبستگی ارگانیک به چشم می خورد.
دورکیم به این نظر بود که در شرایط همبستگی مکانیکی، مردم متمایل اند مثل هم بیندیشند چرا که همه آنها کار یکسانی را انجام میدهند در این جامعه گذشت و اغماض چندانی برای انحراف وجود ندارد و هنجار حاکم هم رنگی با جماعت است.
در شرایط همبستگی ارگانیک اما،مدارای بیشتری نسبت به تفاوت ها و اختلافات دیده میشود.
این مدارا نتیجه تنوعی است که از تقسیم کار گسترش یافته بر می خیزد.
دورکیم نشان داد که در جوامعی که همبستگی مکانیکی دارند در کیفر ها گرایش به سختی و خشونت وجود دارد،در حالی که همبستگی ارگانیک، هدف کیفر، جذب دوباره فرد به گروه است بنابراین او در کتاب تقسیم کار اجتماعی دو نوع ایده آل را از هم جدا کرده است.
اجتماع اولیه را دارای همبستگی مکانیکی و ساختار اجتماعی نسبتاً یک شکل است.
تقسیم کار ناچیزی در آن وجود دارد.
جامعه نوع جدید،با همبستگی ارگانیکی مشخص میشود که تقسیم کار پیچیده تری دارد.
همبستگی مکانیکی را بر پایه ی مشابهت و وجدان جمعی قدرتمند بنا شده به طور فزاینده ای جایی خود را به تقسیم کاری میدهد که محصول یک همبستگی ارگانیکی بر اساس وابستگی متقابل دو سویه افراد و گروه ها به یکدیگر شکل می گیرد.
به طور کلی مشخصه تکامل اجتماعی حرکت از جوامع کوچک،ساده و همگون قبیله ای که یکپارچگی آنان به واسطه ی شباهت و وجدان جمعی قدرتمند و ملموس به وجود می آید به سمت جوامعی است که بزرگ،مدرن،متمایز و صنعتی هستند.
یکپارچگی این جوامع به واسطه ی وابستگی متقابل افراد و ساختار هایی است که به وسیله تقسیم کار به وجود آمده اند.
همبستگی مکانیکی و همبستگی ارگانیکی با وجود تفاوت هایی که با یکدیگر دارند شباهت های اساسی نیز با یکدیگر دارند را در نمودار زیر دیده میشود.
همبستگی مکانیکی قدرتمندی قواعد اخلاقی شباهت و همانندی= تعامل=وجدان جمعی ملموس= یکپارچگی قانون سرکوب گر تمایزات مکمل همبستگی ارگانیکی دو سویه و متقابل= تعامل= ضعیف تر بودن قواعد اخلاقی= یکپارچگی وجدان جمعی انتزاعی تر قانون بازدارنده یکی ازتفاوت های بین همبستگی مکانیکی و ارگانیکی در انگیزه ی تعامل است.
شباهت و همانندی در مقابل تمایز و نا همسانی.
تفاوت های دیگر بین این دو، تغییر در اصل اخلاقی موجود در درون ماهیت در حال تغییر وجدان جمعی و نیز از قانون سرکوب گر به قانون بازدارنده است.
هم همبستگی مکانیکی و هم همبستگی ارگانیکی با نرخ تعامل متناسب است و از این رو با شدت قواعد اخلاقی که جامعه را یکپارچه میکند تناسب دارد.
از نظر او تقسیم کار اجتماعی واقعیت اجتماعی مادی است که به میزان مسئولیت و تخصص های افراد در جامعه بستگی دارد.
علاقه دورکیم به همبستگی، ناشی از این مطلب است که چه چیزی جامعه را حفظ میکند.
جامعه با همبستگی مکانیک به خاطر اینکه همه افراد همه کاره هستند به هم متصل شده و هم پیوستگی افراد به خاطر فعالیت ها و مسئولیت های مشابه آنهاست.
در مقابل جامعه با همبستگی ارگانیک به خاطر تفاوت افراد از یکدیگر هم متصل شده و همین تفاوت در مسئولیت ها و وظایف موجب انسجام جامعه است به خاطر همین وظایف متفاوت، افراد برای بقا نیاز به یکدیگر دارند.
تراکم پویا یکی از امور اجتماعی مادی که ملت مجدد از همبستگی مکانیک به ارگانیک میباشد تراکم پویاست.
افزایش جمعیت یا افزایش کنش متقابل افراد با هم موجب تغییر از همبستگی مکانیک به ارگانیک میشود.
پیدایش تقسیم کار موجب تکمیل ساختار اجتماعی میگردد و به جای اینکه تضاد ایجاد کند،همزیستی مسالمت آمزی که موجب میشود به اضافه،افزایش تقسیم کار کارایی بیشتری ایجاد میکند و به تدریج که منابع زیاد شد،افراد زیادی در صلح و صفا کنار یکدیگر زندگی میکند.
در کتاب تقسیم کار این