مقدمه مقصود از طرح این بحث, بررسی جایگاه و نقش اضطرار در حقوق مسؤولیت مدنی و تأثیراتی است که به لحاظ تنوع مصادیق در روابط میان اشخاص مختلف میگذارد.
معمولاً نخستین بحثی که درباره اضطرار مطرح میشود, این است که آیا اساساً اضطرار میتواند دارای ماهیتی مستقل و جدا از اکراه داشته باشد یا خیر؟
نوع پاسخی که به سؤال بالا داده میشود, از جنبه عملی در رابطه میان عامل ورود زیان و خسارت دیده نقشی تعیین کننده را ایفا خواهد کرد.
مطابق با دیدگاهی که به یگانگی مفهوم اضطرار و اکراه معتقد است، اضطرار یکی از حالات مختلف اکراه است.
در نتیجه همان شرایطی که برای تحقق اکراه اعتبار دارد, در مورد اضطرار نیز ضروری است و اضطرار دارای نتایج وآثار حقوقی مشابه با اکراه خواهد بود (قلعه چی، 1421: ج2، ص1281).
بنابر دیدگاه دیگر که به وجود مرزبندی دقیق و مشخصی بین این دو اعتقاد دارد، نقش اضطرار و چگونگی تأثیر آن در مسؤولیت مدنی, نیازمند به تأمل بیشتری است (کامل، 1420: صص287 - 286؛ شهیدی، 1377: ج1، صص 193 - 192).
بحث درباره اضطرار صرفاً به رابطه میان عامل ورود زیان و خسارت دیده ختم نمیشود؛ زیرا گاه اتفاق میافتد که اضطرار به دلیل ویژگی خاصی که بعضی مصادیق آن دارد, روابطی دیگر با الزامات و تعهداتی متفاوت با مسؤولیت مدنی را نیز به وجود میآورد.
بر این اساس, در مقاله حاضر که با عنوان اضطرار در حقوق مسؤولیت مدنی تدوین یافته است، موضوعات زیر مورد بررسی وتحلیل قرار گرفته است: مفهوم اضطرار, حد و مرز اضطرار, تأثیر اضطرار در مسؤولیت مدنی و مصادیق اضطرار.
1_ مفهوم اضطرار اضطرار در لغت عرب، مصدر باب افتعال از ریشه «ضَرّ، یضُرّ، ضَرّاً» به معنی محتاج بودن، درمانده و ناچار بودن و مجبور شدن آمده است.
(ابن منظور، 1408: ج8، ص45؛ المقری الفیومی، 1347: ج2، ص7) درباره مفهوم اضطرار, صاحب نظران اختلاف نظر دارند.
اغلب استادان فرانسوی در نوشتههای خود, اضطرار را یکی از حالات مختلف اکراه دانسته و تحت عنوان اکراه ناشی از مقتضیات خارجی (Violence resultant des Circumstances Exterieurese) و یا اکراه ناشی از حوادث (Violence Resultant des Evenements) مورد بررسی قرار دادهاند.
(غفوریان: 1360، ص129).
در میان مؤلفان حقوق داخلی نیز برخی به این اتحاد و یگانگی تمایل دارند.
دکتر کاتوزیان در این باره مینویسد: «چه تفاوت میکند که تحمیل بر اراده، نتیجه تهدید انسانی دیگر باشد یا اوضاع و احوال آن را به وجود آورد» (کاتوزیان، 1364: ج1، ص517) در یک دیدگاه مخالف، در فقه اسلامی و حقوق ایران, اضطرار و اکراه به لحاظ ماهیت و آثار حقوقی متفاوت اند بنابراین ارائه ملاکی دقیق که این دو را از یکدیگر متمایز سازد, ضروری است.
در حقوق ایران، قانون گذار تعریفی از اضطرار به دست نداده است.
مؤلفان حقوقی نیز در این باره وحدت نظر ندارند (امامی، 1366: ص 194؛ شهیدی: ص193: کاتوزیان، 1369: ص178).
در بعضی تعریفهای ارائه شده از اضطرار, بر این امر تأکید شده است که در موارد اضطرار، تهدید از خارج به وسیله شخص وجود نداشته و این اوضاع و احوال است که شخص را وادار میکند به رغم میل باطنی خود, عملی را انجام دهد.
(امامی: ج1، ص 194؛ جعفری لنگرودی، 1357: ج1، ص81) در میان فقیهان نیز برخی به نکته فوق اشاره کردهاند.
به عنوان مثال, مرحوم شیخ انصاری در بیان تفاوت میان اکراه واضطرار چنین مینویسد: «تفاوت بین اکراه و اضطرار در حدیث رفع, این است که اضطرار از عمل کسی ناشی نمیشود؛ بلکه معلول عواملی از قبیل گرسنگی، تشنگی، بیماری و...
است» (انصاری،: 1410: ج8، ص81).
ولی به نظر میرسد که صرف وقوع تهدید از خارج به وسیله شخص یا اشخاص را نمیتوان در تحقق اکراه کافی دانست؛ بلکه علاوه بر آن, باید مستقیم یا غیرمستقیم بودن تهدید نسبت به انجام عمل را نیز ملاحظه کرد.
بنابر این در تعریف اکراه و اضطرار میتوان گفت: «اکراه فشار و تهدیدی است که شخص آن را به منظور وادار کردن دیگری به انجام عملی به او وارد میسازد و اضطرار فشار وتهدیدی است که دارای چنین وضعیتی نباشد».
بنابر تعریف بالا، اضطرار ممکن است از وضعیت اقتصادی، اجتماعی، جسمی، عواطف و احساسات شخص مضطر و یا حوادث طبیعی و غیرمترقبه ناشی شود.
همان طور که این امکان وجود دارد که وضعیت اضطراری در نتیجه فشار و تهدیدی به وجود آید که به وسیله شخص به دیگری وارد میگردد؛ ولی این تهدید به طور مستقیم بر انجام عمل اضطراری نیست؛ ولی او برای احتراز از اثر تهدید، ناچار از انجام آن عمل میشود (شهیدی: صص193 و 244).
در میان فقیهان امامیه, مرحوم سید محمد کاظم یزدی به این نکته تصریح نموده و در این باره مینویسد: «از اقسام اضطرار, موردی است که شخص، دیگری را وادار به پرداخت مبلغی پول میکند و برای شخص مزبور, راهی جز فروش زمین یا خانهاش وجود نداشته باشد؛ در چنین صورتی, وادار نمودن دیگری به خاطر پرداخت مبلغ مزبور است نه فروش خانه (یا زمین) و به حکم ضرورت (اضطرار) است که معامله بیع واقع میشود» (طباطبایی یزدی، 1423: ج2، ص 42).
2_ حد و مرز اضطرار در حالت اضطرار, این امکان وجود دارد که شخص مضطر برای دفع ضرر بزرگ تر از خود یا دیگری, ناگزیر از ارتکاب عملی گردد که در اثر آن، به دیگری ضرری وارد شود.
در باب مسؤولیت مدنی, بحث قابل طرح, راجع به نوع ضرر و خطری است که شخص را در وضعیت اضطراری قرار داده و او را وادار میکند که برای دفع آن به ارتکاب عمل زیانبار دست یازد.
در این باره بعضی فقیهان اسلامی ضرر جانی را مورد توجه قرار داده و معتقدند اضطرار آن است که انسان در وضعیت و شرایطی قرار بگیرد که اگر عمل ممنوع (نامشروع) را انجام ندهد, هلاک میشود.
از فقیهان امامیه, مرحوم شیخ طوسی در این باره چنین نوشته است: «مضطر کسی است که میترسد که اگر نخورد میمیرد» (طوسی،1378 : ج6، ص284) در این تعریف, شاگرد او قاضی ابن البراج، ابن ادریس و علامه در کتاب مختلف الشیعه از وی پیروی کردهاند (جبعی عاملی، 1414: ج12، ص113).
از فقیهان عامه نیز حموی در تعریف اضطرار مینویسد: «اضطرار این است که انسان به حدی برسد که اگر چیز حرامی را نخورد میمیرد» (حنفی حموی، 1405: ج1، ص 277).
برخی دیگر از حد مزبور فراتر رفته، معتقدند چنانچه خطر و ضرری، سلامتی انسان را تهدید کند, هرچند منجر به هلاکت او نیز نگردد, شخص را در وضعیت اضطراری قرار میدهد.
مشهور فقیهان امامیه در این باره معتقدند اضطرار با چند چیز تحقق مییابد: خوف از تلف: اگر گوشت مردار نخورد میمیرد؛ خوف از بیماری: اگر گوشت مردار نخورد بیمار میشود؛ خوف از ضعفی که موجب شود انسان از قافله عقب بماند؛ خوف از طولانی شدن بیماری یا سخت شدن معالجه و...
(حلی، 1409: ج6، صص169 - 168؛ فیض کاشانی، 1401: ج3، ص226؛ در تایید این دیدگاه در فقه عامه: زرکشی شافعی، 1405: ج2، ص 319؛ مروارید، 1421: ج35، صص 480-479).
بعضی از فقیهان قلمرو اضطرار را به موارد خطر و ضرر مالی توسعه داده وبرآنند که اگر خوف ضرر مالی به حدی برسد که تحمل آن عادتاً مشکل و موجب حرج شود, ارتکاب محرمات بر شخص مباح خواهد بود.
میرزا حبیب اللّه رشتی از فقیهان بنام شیعه, در مواردی که جان یا مال انسان در معرض خطر قرار بگیرد, دفع ضرر را به حکم عقل و نقل واجب میداند و در چنین وضعیتی بر آن است که ضرورت پیش آمده, هر عمل ممنوعی را مباح میسازد.
وی در این باره مینویسد: « ضرورتها محرمات را در هر درجهای که باشد, مباح میسازد.
لذا دفع ضرر از جان و مال به حکم عقل و نقل واجب و از ضروریاتی است که هیچ امر حرامی نمیتواند با آن مقابله نماید» (رشتی، 1322: ص42).
در میان نویسندگان اهل سنت، صبحی محمصانی در این باره مینویسد: «در عرف علمای اصول, حالت اضطرار حالتی است که در آن, شخص به هدف حفظ دین، جان، مال یا نسل خود از هلاکت ناگزیر از انجام عملی میشود» (محمصانی، 1980: ص303).
به نظر میرسد در اضطرار, مصادیق ضرر, محدود به ضرر جانی و مالی نبوده, بلکه شامل مواردی که آبروی انسان در معرض تهدید قرار میگیرد نیز میشود؛ چه آبرو و حیثیت شخص, اهمیت کمتری از جان و مال او ندارد.
آنچه در اینجا مهم است, نوع ضرر نیست؛ بلکه مهم این است که اقدام شخص به ارتکاب عمل زیانبار برای احتراز از ضرری باشد که در مقایسه با زیان به وقوع پیوسته, بزرگ تر و مهم تر است.
3_ تأثیر اضطرار در مسؤولیت مدنی پرسش قابل طرح این است که اگر شخص یا اشخاصی بر اثر اضطرار مرتکب اعمالی شوند که سبب ایراد خسارت شود, آیا میتوان آنها را مسؤول دانست یا خیر؟
به طور کلی دراین باره دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: در یک دیدگاه، اضطرار شخص را از مسؤولیت مدنی معاف نمیکند و خسارت وارد بر زیان دیده نمیبایست بدون جبران باقی بماند؛ در دیدگاه دیگر, اضطرار را باید سبب مشروع شدن فعل زیانبار و رافع مسؤولیت مدنی دانست.
در این قسمت از بحث, نگارنده به مطالعه وبررسی این دو دیدگاه پرداخته است: 1_ اینکه اضطرار از اسباب معاف شدن شخص در قبال خسارات وارد به دیگری نیست, به عنوان قاعده-ای کلی در حقوق اسلامی مورد پذیرش قرار گرفته است (حسینی عاملی، بی تا: ج5، ص450، المجلس الاعلی للشوون الاسلامیه، 1410: ج14، ص62).
در فقه امامیه, صاحب جواهر در این باره مینویسد: «اگر شخصی متاع دیگری را به جهت بیم جان او یا خود و یا دیگری (به دریا) بیندازد, اگر مالک به او اذن نداده باشد, به دلیل قاعده اتلاف و غیر آن (از قواعد باب ضمان) ضامن است و در این نظر, بین کسانی که متعرض مساله شدهاند خلافی ندیدهام» (نجفی، 1981: ج43، ص153).
در فقه عامه نیز بعضی از فقیهان بدین نکته تصریح نمودهاند که اضطرار موجب از بین بردن حق غیر نمیشود (الاضطرار لایبطل حق الغیر).
بنابراین آنجا که شخص از روی ناچاری مال دیگری را تلف میکند, ضامن شناخته میشود(النمله، 1420: صص95-93).
به نظر میرسد که از نظرگاه فقهی و حقوقی, استناد به قاعده اتلاف در مواردی که مضطر صرفاً سبب از بین بردن مال دیگری را فراهم کرده باشد نیز امکان پذیر است.
در اتلاف، از دیدگاه فقه, تفاوتی میان مباشرت و تسبیب نیست و صرفاً صدق تلف عرفی است که ایجاد مسؤولیت میکند.
بر این اساس, برای اینکه زیان دیده بتواند به مضطر مراجعه کند, کافی است که رابطه علیت عرفی بین فعل او و زیان وارده به خود را به اثبات برساند.
(حسینی مراغی، 1413: ج2، ص 435؛ مکارم شیرازی، 1416: ج2، ص 206).
ممکن است توهم شود که برای نفی مسؤولیت مضطر میتوان به حدیث رفع در فقره (ما اضطروا الیه) استناد کرد؛ ولی همان طور که گفته شده است, حدیث یادشده در مقام امتنان به همگان وارد شده است (انصاری، 1365: ص324).
و با توجه به اینکه رفع مسؤولیت از مضطر به دلیل تضییع حقوق زیان دیده, حکمی بر خلاف امتنان میباشد, باید بر این عقیده بود که حدیث رفع در این مورد صرفاً کاری را که در شرایط عادی نامشروع است در وضعیت اضطراری مشروع میسازد و ناظر به مسؤولیت مدنی نیست.
ولی در فقه عامه، شافعی با این قول مخالفت کرده است و بر آن است که چون مضطر با اذن شرع و بدون تعدی مرتکب عمل زیانبار شده است, قول به ضمان مضطر با اباحه شرعی منافات دارد (مرقس، 1992: ج1، ص285: همو، 1958: ج1، ص91؛ محمصانی، 1948: ج1، ص179).
استدلال فوق مبتنی بر قاعده فقهی «الجواز الشرعی ینافی الضمان» است (البوزنو، 1424: ج5، ص58) که در فقه عامه مطرح شده و مطابق آن هر کجا اذن واباحه شرعی وجود داشته باشد, موضوع ضمان منتفی است.
پاسخی که در این باره داده شده است این است که مجرّد اذن و اباحه شرعی نافی ضمان نیست(نجفی: ص146)؛ بلکه با چنین اذنی، صرفا شخص مجاز میشود که مال دیگری را بدون رضایت او تلف کند.
ولی عدالت در مقام تشریع حکم میکند که مضطر از مسؤولیت معاف نگردد (البوزنو: ص59: اسماعیل 1417: صص 110 - 109).
در حقوق ایران نیز قانون گذار در یک موضع گیری موافق با فقه اسلامی، به رغم اینکه اضطرار را به عنوان عامل توجیه کننده فعل زیانبار مورد پذیرش قرار داده و چنین مقرر داشته است که در وضعیت اضطراری چنانچه شخص، مرتکب جرم شود مجازات نخواهد شد.
ولی با وجود این, به ضمان مضطر و لزوم جبران خسارات وارده به دیگری حکم نموده است.
مطابق ماده 55 قانون مجازات اسلامی, «هر کس هنگام بروز خطر شدید از قبیل آتش سوزی، سیل و طوفان به منظور حفظ جان یا مال خود یا دیگری مرتکب جرمی شود, مجازات نخواهد شد, مشروط بر اینکه خطر را عمداً ایجاد نکرده و عمل ارتکابی نیز با خطر موجود متناسب بوده و برای دفع آن ضرورت داشته است.» و در تبصره این ماده چنین