مقدمه سلامت سازمانی، یکی از گویاترین و بدیهیترین شاخصهای اثربخشی سازمانی است.
در یک سازمان سالم مدیر رفتاری کاملا دوستانه و حمایتگر با کارمندان خود دارد و در برنامه های خود دارای یگانگی است.
کارمندان نیز تمایل بیشتری برای ماندن و کار کردن در سازمان دارند و به طور موثرتری کارها را انجام می دهند.
« مایلز » معتقد است سلامت سازمانی به دوام و بقای سازمان در محیط خود و سازگاری با آن و ارتقا و گسترش توانایی خود برای سازش بیشتر اشاره می کند.
« هرزبرگ » عواملی چون طرز تلقی و برداشت کارکنان، شیوه اداره امور، خط مشیهای سازمان، ماهیت و میزان سرپرستی، امنیت کاری، شرایط کاری، مقام و منزلت، سطح حقوق و دستمزد، استقرار روابط متقابل دو جانبه، سرپرستان، همگنان و مرئوسان و زندگی شخصی کارکنان را برای تأمین و حفظ سلامت سازمان لازم دانسته است و معتقد است نبود این عوامل ممکن است چنان کارمندان را دچار عدم رضایت سازد که سازمان را ترک کرده و موجودیت آن را به مخاطره اندازند.
تعریف سلامت سازمانی « کیت دیویس » سازمان سالم را سازمانی می داند که در آن کارکنان احساس کنند کاری سودمند و مفید انجام میدهند و به احساس رشد و پرورش شخصی دست مییابند.
آنان بیشتر کاری شوقانگیز را که خشنودی درونی فراهم میآورد، دوست دارند و میپذیرند.
بسیاری از کارکنان مسئولیت و فرصت پیشرفت و کامیابی شغلی را جستوجو میکنند.
آنان میخواهند که به سخنانشان گوش داده شود و با آنان چنان رفتار شود که گویی هر یک دارای ارزش وجودی فردی هستند.
آنان میخواهند که اطمینان یابند سازمان به راستی برای نیازها و دشواریهای آنان دلسوزی میکند.
ازنظر « لایدن و کلینگل » سلامت سازمانی یک مفهوم تقریباً تازه ای است و شامل توانایی سازمان برای انجام وظایف خود به طور موثر و رشد و بهبود سازمان می گردد.
یک سازمان سالم جایی است که افراد می خواهند در آنجا بمانند و کار کنند و خود افرادی موثر و سودمند باشند « ماتیو مایلز » یک سازمان سالم را به عنوان سازمانی تعریف می کند که « نه تنها در محیط خود دوام می آورد بلکه در یک برهه زمانی طولانی نیز به طور کافی سازش کرده و تواناییهای بقاء و سازش خود را به طور مداوم توسعه داده و گسترش می دهد ».
چیزی که در این تعریف واضح است این است که سازمان سالم با نیروهای مانع بیرونی به طور موفقیت آمیزی برخورد کرده، نیروی آن را به طور اثربخشی در جهت اهداف و مقاصد اصلی سازمان هدایت می کند.
البته عملکرد سازمان در یک روز مشخص، ممکن است اثربخش و یا غیر اثربخش باشد اما علایم درازمدت در سازمانهای سالم، مساعد اثربخشی است.
پویاییهای سازمانی: سالم تا غیرسالم: مفهوم سلامتی مثبت در یک سازمان، توجه را به شرایطی جلب می کند که رشد و توسعه سازمان را تسهیل کرده و یا مانع پویاییهای سازمان است.
« تالکوت پارسونز » معتقد است که همه سیستمهای اجتماعی، اگر قرار باشد که رشد و توسعه یابند، باید چهار مشکل اساسی انطباق، کسب هدف، یگانگی و ناپیدایی ( AGIL ) را فرو نشانند.
به عبارت دیگر، سازمانها باید درحل چهار مشکل موفق باشند: مشکل کسب منابع کافی و سازش با محیط خود ( Adaptation ) مشکل تعیین و اجرای هدف (Attainment Goal ) مشکل نگهداری وحدت در داخل سازمان (Integration ) مشکل ایجاد و حفظ ارزشهای منحصر به سیستم (Latency ) بنابراین، سازمان باید به نیازهای انطباق و کسب هدف و نیز نیازهای بیانی، یگانگی اجتماعی و هنجاری برخورد بکند، در واقع فرض بر این است که سازمانهای سالم، به طور اثربخشی هر دو دسته از نیازها را برآورد می کنند.
« تالکوت پارسونز » پیشنهاد می کند که سارمانهای رسمی مثل مدرسه، مسئولیت و کنترل این نیازها را در سه سطح متفاوت از خود بروز می دهند: 1.
سطح نهادی: سازمان را با محیط پیوند می دهد.
2.
سطح اداری: میانجی تلاشهای داخلی سیستم بوده، آنها را کنترل می کند.
3.
سطح تکنیکی ( فنی ): محصول سازمان را تولید می کند.
چارچوب فوق متعلق به « تالکوت پارسونز »، برای مفهوم سازی و اندازه گیری سلامت سازمانی یک مدرسه طرح یگانه ای ارائه می کند.
به طور اخص، سازمان سالم سازمانی است که در آن سطوح فنی، اداری و نهادی در هماهنگی هستند.
سازمان نیازهای بیانی و نهادی را برآورده می کند و با نیروهای خارجی به طور موفقیت آمیزی برخورد کرده و نیروی آنها را در جهت هدف اصلی سازمان هدایت می کند.
ابعاد سلامت سازمانی « تالکوت پارسونز » در مدارس : هفت بعد سلامت سازمانی برحسب سطوح مسئولیت و نیاز کارکردی عبارتند از: 1.
سطح نهادی یگانگی نهادی مدرسه ای را توضیح می دهد که دارای یگانگی در برنامه آموزشی خود می باشد.
مدرسه به علایق کوچک از طرف جامعه محلی و درخواستهای والدین مستعد است و قادر است که بطور موفقیت آمیزی با نیروهای بیرونی مخرب سازش کند.
( نیاز نهادی ) سئوال نمونه: بعضی از شهروندان در هیئت امنای مدرسه نفوذ دارند؟
سطح اداری نفوذ مدیر به توانایی وی در تاثیر کردن به عمل مافوقها اشاره می کند.
مدیر با نفوذ، ترغیب کننده بوده و با رئیس ناحیه به طور اثربخشی کار میکند اما در عین حال در فکر و عمل خود استقلال دارد.
( نیاز ابزاری ) سئوال نمونه: مدیر هر چه را که از مافوق خود می خواهد می گیرد؟
رعایت نشاندهنده رفتاری از مدیر که دوستانه، حمایتی، باز و همکارانه است.
( نیاز بیانی ) سئوال نمونه: مدیر به رفاه شخصی هیئت آموزشی توجه دارد؟
ساختدهی به رفتاری از مدیر که وظیفه مدار و موفقیت مدار است.
( نیاز ابزاری ) سئوال نمونه: مدیر استانداردهای دقیق عملکرد را حفظ می کند؟
حمایت منابع به مدرسه ای که دارای مواد و وسائل آموزشی لازم بوده و وسائل اضافی دیگر براحتی قابل حطول است.
( نیاز ابزاری ) سئوال نمونه: معلمان به مواد آموزشی لازم دسترسی دارند؟
سطح تکنیکی ( فنی ) روحیه به احساس اطمینان، اعتماد، همدردی و دوستی که در بین معلمان وجود دارد اشاره می کند.
معلمان احساس خوبی به یکدیگر داشته و احساس می کنند کار خود را به خوبی انجام می دهند.
( نیاز بیانی ) سئوال نمونه: معلمان دارای روحیه زیادی هستند؟
تاکید علمی به تاکید مدرسه برای یادگیری دانش آموزان اشاره می کند.
محیط یادگیری منظم و جدی است.
اهداف علمی سطح بالا ولی قابل حصول برای دانش آموزان وضع شده است.
( نیاز ابزاری ) سئوال نمونه: دانش آموزان برای اطلاح یادگیریهای قبلی خود تلاش می کنند؟
مشخصه های فضا های کاری سالم : درگذشته توجه تحقیقات سلامت سازمانی به محیط فیزیکی کار معطوف بود اما تحقیقات جدید مولفه های روانی محیط کار را بیشتر مورد تاکید قرار دادند.
محققان دریافتند که اینچنین اقدامات سازمانی بوجود آورنده مفاهیم، کنترل شغل، الزامات روانی کار، حمایت اجتماعی، امنیت شغلی که به ترتیب اثرگذار بر جسم و روان کارکنان می باشند، هستند.
10 مشخصه از محیطهای کاری سالم بر اساس نتایج تحقیقات اخیر که در ارتباط با کار و سلامتی انجام شده اند عنوان می گردد.
این فهرست همچنین مبین این واقعیت هستند که سازمانها بایستی این استراتژیها را دنبال کنند چرا که آنها برای سلامتی کارکنان بسیار مهم هستند.
همچنین دلیلی هستند بر اینکه باور کنیم در نظر گرفتن این اقدامات منجر به افزایش بهرهوری و موفقیتهای اقتصادی سازمانها می گردد.
این مشخصات عبارتند از: وضوح نقش و قابلیت دسترسی آن الزامات کاری معقول کنترل شغل و حدود اختیارات در تصمیم گیری حمایت اجتماعی محیط کار پاداشهای عادلانه و رفتارمنصفانه دستمزد کافی ساعات کاری رضایت بخش امنیت شغلی جو سازمانی امن ترتیبات استخدامی سالم تئوری در مدیریت آموزشی Theory In Educational Administration نقش تئوری در مدیریت آموزشی فراهم آوردن توضیح کلی و هدایت تحقیق است.
هدف اساسی علم پیدا کردن توضیح کلی است که تئوری نام دارد.
تئوری دارای نقش مرکزی در علم است.
در مطالعه مدیریت آموزشی بنا به تعریف " کرلینجر " تئوری، مجموعه ای از سازه ها ( مفاهیم )، تعریفها ( مفروضات ) و گزاره ها ( تعمیمهای ) به هم مرتبط که از طریق مشخص کردن روابط میان متغیرها، نگرش منظمی از پدیده ها عرضه می کند.
با این هدف که آن پدیده ها را تبیین و پیش بینی نماید.
با توجه به تعریف فوق اجزاء نظریه مفاهیم، مفروضات و تعمیمها هستند.
تئوریها ذاتا کلی و ذهنی هستند، آنها درست یا نادرست نیستند بلکه مفید یا غیر مفید هستند.
تئوریها زمانی مفید هستند که از همخوانی درونی برخوردار بوده و در مورد رویداد ها، پیش بینی های دقیقی ارائه کنند.
تئوری هم شروع و هم خاتمه تحقیق علمی است.
نقش تئوری در مدیریت آموزشی فراهم آوردن توضیح کلی و هدایت تحقیق است.
تئوریها زمانی مفید هستند که از همخوانی درونی برخوردار بوده و در مورد رویدادها، پیش بینی های دقیقی ارائه کنند.
مراتب شکل گیری یک نظریه، از سطح واقعیتها تا سطح تجرید ذهنی را به صورت شکل ۱ نشان می دهیم.
شکل ۱، فراگرد نظریه پردازی با اجزا و مراتب شکل گیری آن مثال: نظریه انگیزش مزلو برای فهم بیشتر و بهتر نظریه و اجزای آن، ابتدا به عنوان مثال، نظریه انگیزش مزلو ( ۱۹۵۴ ) را توضیح می دهیم و سپس فراگرد شکل گیری نظریه شکل ۱، به تحلیل آن می پردازیم.
گرچه مزلو این نظریه را با ملاحضاتی درباره رشد شخصیت ساخته و پرداخته است، ولی در آموزش مدیریت، قالبا آن را، با اندکی ساده سازی، برای فهم انگیزش انسان در سازمانها مورد استفاده قرار می دهند.
طبق شکل ۲، آدمی پنج طبقه نیاز مختلف دارد که به طریق سلسله مراتبی فعال می شوند.
به این صورت که ابتدا باید نیاز مرتبه پایین تر ارضا شود تا نیاز بعدی در مرتبه بالاتر، بتواند ظهور کند.
به عبارت دیگر، تا زمانی که نیازی بر رفتار غلبه و چیرگی دارد و تا اندازه ای ارضا نشده، زمینه بروز و فعالیت نیاز بالاتر فراهم نمی شود.
بنابراین، در لحظه معین، نیازی که بیشترین قدرت را دارد، انگیزه فعالیت آدمی می شود و رفتار او را تعیین تکلیف می کند.
نیاز ارضا شده، با کاهش یافتن قدرت آن، دیگر انگیزنده رفتار به شمار نمی رود.
شکل ۲،طبقه بندی نیازها در نظریه مزلو پنج طبقه عمده نیازهای انسان عبارتند از: ۱.
نیازهای فیزیولوژیکی عمومی: نیاز به اکسیژن، آب، غذا و ...
۲.
نیازهای تامین و ایمنی: تامین مالی و شغلی، مصونیت از خطرات و صدمات و ...
۳.
نیازهای اجتماعی: مهر و محبت، دوستی و معاشرت و ...
۴.
نیازهای منزلت و احترام: شایستگی و مقام، احترام از سوی دیگران و ...
۵.
نیازهای خودیابی و کمال: شکوفایی استعدادهای بالقوه و ...
نیازهای فیزیولوژیکی، تامین و اجتماعی، روی هم رفته، نیازهای نقصان و کمبود نامیده می شوند.
به زعم مزلو، تا زمانی که این نیازها ارضا نشده اند، آدمی نخواهد توانست به یک انسان سالم از لحاظ جسمانی و روانی مبدل شود.
در مقابل، نیازهای بالاترین مراتب، یعنی احترام و خودیابی، به نام نیازهای رشد شهرت دارند.
گفته می شود که ارضای این نیازها به آدمی کمک ما کند که تا حد کمال بالقوه خود، رشد و تکامل پیدا کند.
اینک اجزای نظریه مزلو را مطابق با شکل ۳، با مراحل شکل گیری نظریه تطبیق می دهیم.
چنانچه شکل نشان می دهد، چارچوب نظری مزلو در سطح واقعیات محسوس، با رویدادهایی که مستقیما تجربه می کند، آغاز می شود، نظیر تجربه های گرسنگی، تشنگی، ترس از صدمه زدن و ...
در بینش مزلو، این تجربه ها معرف نیازها هستند.
نیاز به غذا، آب، مسکن، ایمنی و ...
نیازها، مفاهیم اصلی نظریه را تشکیل می دهند.
شکل ۳، تطبیق نظریه مزلو با فراگرد نظریه پردازی، اقتباس از سیلور ( 1983 ) بینش بعدی این نظریه آن است که همه نیازهای گوناگونی که آدمی دارد، در پنج رده طبقه بندی می شوند.
بنابراین، نظریه مزلو، تا حدی، نظام طبقه بندی نیازهاست.
طبقات انواع نیازها، عبارتند از: فیزیولوژیکی، تامین، اجتماعی، احترام و خودیابی.
هر یک از طبقات، به صورت ترکیبی از مفاهیم، معرف یک سازه اند؛ مثلا، سازه نیازهای فیزیولوژیکی ترکیب نیاز به غذا، نیاز به آب، نیاز به مسکن و سایر نیازهای اساسی زیستی است.
طبقات نیازها ( سازه ها ) در این نظریه، رابطه خاصی با یکدیگر دارند.
نیازهای فیزیولوژیکی، اساسی ترین و غالبترین نیازها هستند.
آنها باید تا اندازه ای ارضا شوند تا نیازهای تامین و ایمنی بتوانند بر رفتار چیرگی پیدا کنند.
به همین ترتیب، نیازهای تامین باید قبل از ظهور نیازهای اجتماعی تا اندازه ای ارضا شوند و الخ.
به عبارت دیگر، انواع نیازها، نظم سلسله مراتبی دارند و در این سلسله مراتب، نیازهای فیزیولوژیکی، اساسی ترین و از لحاظ قدرت غالبترین و نیازهای خودیابی از لحاظ اهمیت، بالاترین هستند.
بیان روابط موجود میان طبقات نیازها، گزاره های این نظریه را به وجود می آورند.
نظریه مزلو، نیازها را به منزله حالات کمبود و نقصان تعبیر می کند به طوری که آدمی با ارضای نیازهای خود تلاش می کند که به سلامت و تندرستی دست یابد.
در این نظریه، انگیزش به عنوان کوشش برای نیل به کمال شخصی و رفتار به عنوان تلاش