دانلود مقاله گرافیک

Word 583 KB 8900 38
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه‌ای بر یک مقدمه فکر می‌کنم آن‌چه مناسب مقدمه است، این است که ببینیم سؤال «گرافیک چیست؟» برای ما چه اهمیتی دارد؟

    و دانستن چیستی گرافیک چه ضرورتی دارد؟

    ظاهراً ما با این هنر به راحتی تعامل و ارتباط داریم، لذا در ابتدا نیاز به این پرسش چندان احساس نمی‌شود.

    این‌که باید بدانیم گرافیک چیست معقول و منطقی به نظر می‌رسد ولی دو نکته باعث تشکیک در این "باید" می‌شود: اول این‌که اساسا گرافیک یک پدیده‌ی نامکشوف و تازه نیست که چیزی درباره‌اش ندانیم و حالا بخواهیم از صفر شروع کنیم و با آن سر و کار پیدا کنیم.

    ما به کارش گرفته‌ایم و به‌ عنوان هنرمند و گرافیست با آن خو کرده‌ایم؛ پس چه‌گونه از چیزی سؤال می‌کنیم که با آن خو داریم؟

    دوم آن‌که بعضی خرده می‌گیرند که چه ضرورتی دارد وقت خود را در این بحث انتزاعی تلف کنیم و به‌تر است سعی خود را بر مهارت در تکنیک و گسترش توان کاربری معطوف کنیم.

    به عبارتی این گروه قائل‌اند که ما نیازی به این بحث نداریم، هم از آن جهت که شناخت اجمالی -چندان که رفع نیاز کند- داریم و هم به این دلیل که «کسب مهارت» و «پرورش خلاقیت» مهم‌تر است و باید همّ‌مان برای این‌دو مصروف شود.

    اما بنده معتقدم که خیر؛ گرافیک را آن‌گونه که باید نشناخته‌ایم؛ در واقع شناخت اجمالی، ما را از شناخت تفصیلی و کامل، بی‌نیاز نکرده است.

    هم‌چنین مهارت و شناخت و تسلط بر تکنیک‌های گرافیک، به معنی تسلط و اشراف بر گرافیک نیست.

    ارجحیت دومی بر اولی از آن‌روست که گرافیک به مقصودی به‌وجود آمده است؛ یعنی به عنوان یک قالب هنری نیامده که یک قالب هنری باشد.

    گرافیک بر نیاز دیگری، نازل‌تر از احساس زیبادوستی پا گرفته؛ گرافیک وجود ندارد هم‌چنان که نقاشی وجود دارد، هم‌چنان که معماری وجود دارد و هم‌چنان که سینما وجود دارد.

    البته همه‌ی این‌ها هم مقصودی دارند اما هرکدام به خودی خود، یک هنر مستقل و اصیل‌اند ولی گرافیک چنین نیست.

    وجود گرافیک تابع وجود نیازهای اقتصادی و سیاسی و...

    است و بدون نیازهای جاری اجتماع –فارغ از اساسی و کاذب بودن نیازها- اصالت ندارد (در حال حاضر مهم نیست که این یک حُسن است یا یک عارضه.

    و بحثش را به بعد وامی‌گذاریم).

    مسأله آن است که این هنر، هم‌چون راه گشوده‌ای‌ست که واردش شده‌ایم اما از جهت و انتهایش خبر نداریم و حتا نمی‌دانیم گام‌برداشتن در آن چه‌قدر برای‌مان ضروری و حیاتی است.

    فقط می‌دانیم که وضع، هر چه کنیم تابع کسانی همه در آن وارد شده‌اند و ما هم باید وارد شویم!

    در این هستیم که پیش‌تر این راه را گشوده‌اند و در آن بسیار جلوتر از ما هستند.

    فهم چیستی گرافیک این امکان را به ما می‌دهد که به اراده و خواست خود و بر اساس نیازها و اقتضائات فرهنگی خود، مقصود جدیدی برایش تعریف کنیم و به یُمن آن، از حصار تقلید و تکرار، رها شویم و گرافیک را آن‌گونه که اصیل و منحصربه‌فرد باشد صاحب شویم؛ اکنون ما گرافیک را مصرف‌کننده‌ای بیش نیستیم.

    این مصرف‌زده‌گی نه در گرافیک که در همه چیز -از جمله علم- به این صورت است که پای‌مان را جای پای غرب می‌گذاریم و به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کنیم.

    با این شیوه، هزارسال هم که بگذرد ما در علم و هنر پیش‌رو و مبتکر نخواهیم بود.

    در یک کلام، تولید –مانند تولید علم- تنها با استقلال از غرب محقق خواهد شد نه با تبعیت بی‌محابا از راه او و این غیر از انکار و مقابله‌ی با غرب است.

    می‌شود گفت این فهم، میزان اختیار و حق انتخاب ما را ارتقا می‌دهد؛ مضاف آن‌که این انتخاب از جهت منطق، در شرایطی درست و عادلانه صورت می‌پذیرد.

    اگر گرافیک ابزاری‌ست که با آن به اهداف اقتصادی و فرهنگی و سیاسی اجتماع‌مان کمک می‌رسانیم، واضح است که نمی‌توانیم بدون شناخت و تسلط بر اجزا و ابعاد و وجوهش، بهره‌ی مطلوب از آن بگیریم و آن‌جایی که نیاز داریم تا این ابزار را به نفع فرهنگ و اقتضائات فرهنگ خود به کار گیریم دچار مشکلات جدی خواهیم بود، و اکنون مگر نیستیم؟

    سردرگمی ما درباره‌ی هویت ایرانی در گرافیک از کجاست؟

    این هویت آن‌قدر مبهم و دور از ذهن است که حتا تصویر و تصوری از آن نمی‌توانیم داشته باشیم تا آن‌جا که کسانی، در الزام رسیدن به هویت مستقل و بومی -که شرط ضروری توفیق گرافیک در یک جغرافیای فرهنگی خاص است- تردید می‌کنند و اصلاً طرح چنین بحثی را زیر سؤال می‌برند!

    این وضعیت از آن‌جایی به‌وجود آمده که ما نسبت این هنر را با مبانی فرهنگ و هنر خود نمی‌شناسیم و تعریف و تبیین نکرده‌ایم.

    شاید دیگران دلایل متعدد و مختلفی برای بحران هویت در گرافیک داشته باشند اما به نظر من همه‌ی آن دلایل، در آن‌چه عرض کردم خلاصه می‌شود.

    در ضمن نگاه به گرافیک به مثابه صِرف ابزار، اشتباه است؛ یا نگاه کامل و جامعی نیست.

    ابزار بودن می‌تواند تنها وجهی از وجوه گرافیک باشد؛ نمی‌توان تمامیت گرافیک را با لفظ ابزار شناخت و پذیرفت؛ شأن گرافیک به عنوان یک هنر، حتا به عنوان یک حرفه فراتر از ابزار است و در اجتماع نقشی بیش از یک ابزار را بازی می‌کند.

    اما اگر علی‌الحساب، وجه ابزاری آن را در نظر بگیریم نیز، با بررسی ماهیت آن می‌توانیم به قابلیت‌ها و امکانات و فرصت‌های فراوان نهفته‌اش دست پیدا کنیم.

    یک پیچ‌گشتی جدای از امکان بازکردن پیچ‌ها می‌تواند دیوار را هم سوراخ کند و یا می‌شود با آن خربزه هم پاره کرد!

    پیچ‌گشتی وسیله‌ای‌ست که می‌توانیم به‌راحتی آن را در دست بگیریم و با نگاه‌کردن به آن، همه‌ی قابلیت‌های متنوع و عجیبش را، و به همین ترتیب خطراتش را بشناسیم.

    اما برای این‌که گرافیک را هم، همین‌گونه در دست بگیریم و همه‌ی کارکاردها و عوارض و تهدیدهایش را بفهمیم باید از راه این پرسش (گرافیک چیست؟) وارد شویم.

    البته خوب می‌دانیم که شناخت فرهنگ‌مان ضرورت دیگری‌ست پیش از شناخت گرافیک.

    اما در آن مرحله‌ای که می‌خواهیم بدانیم فرهنگ خاص ما، چه‌گونه در قالبی متعلق و وابسته به فرهنگ دیگر، امکان ظهور و بروز می‌یابد، دچار سؤال «گرافیک چیست؟» می‌شویم.

    از سویی دیگر عجیب‌بودن و دور از انتظار‌بودن این سؤال شاید به دلیل کودکانه بودن آن است.

    اگر چنین باشد برای یک تحقیق، مزیت خواهد بود.

    برانکوزی می‌گوید: «زمانی که بچه نیستیم، مرده‌ایم.» پرسش‌های کودکان ناب‌ترین صورت تحقیق و جست‌وجو است و در تمدن کنونی ما تنها در مواجهه با پرسش‌های کودکانه است که به حقیقیت وجود خود و عالم پیرامون‌مان می‌اندیشیم.

    وگرنه همان‌طور که می‌بینید انسان کنونی، با این پرسش‌ها بیگانه است و چنان در تنوع گرفتاری‌های خود و ابعاد کثیر تمدن به خود پیچیده است که دیگر امکان پرداختن به این سؤالات اساسی را ندارد و آن‌ها را به فلاسفه واگذارده است.

    اما آیا حقیقتاً این سؤالات مختص فیلسوف است؟

    ای کاش در همه‌ی زنده‌گی می‌توانستیم چون کودک باشیم؛ خصوصاً در هنرمان.

    این رساله داعی آن نیست که با صدور حکم درباره‌ی گرافیک تعیین تکلیف کند و قوانین وضع نماید.

    حقیر، تنها با طرح باورهای رایج در اطراف گرافیک و در مواردی نقد آن‌ها، سعی دارم تا زمینه‌ی تفکر و بحث‌های نظری فراهم آید و به تعبیر دیگر طرح بحث کنم.

    چه آن‌که حکم دادن می‌تواند مخالف این کار را هم به بحث بکشاند.

    به هر روی، محتوای بخش‌های مختلف این رساله، هرکدام بیش از یک مقدمه در آن موضوع نیست.

    تولّد برای شناخت بیش‌تر گرافیک مناسب است تا به نحوه‌ی تولد آن رجوع کنیم و مختصری از تاریخ‌چه‌ی آن را بدانیم هرچند که ناآشنایی با تاریخ‌چه‌ی گرافیک مانع از آن نمی‌شود که امکان تدبّر و بررسی ماهیت آن را به کل از دست بدهیم.

    جرقه‌های تولد گرافیک و به عبارت دیگر انشعاب از نقاشی، به زمان تحولات انقلاب صنعتی و به دنبال آن، ورود تبلبغات به عرصه‌ی مناسبات و رقابت‌های صنعتی و تجاری باز می‌گردد.

    در واقع، تبلیغات به مفهومی که امروز برای ما شناخته شده، بعد از انقلاب صنعتی و هنگام انبساط صنایع، شکل گرفت و گرافیک حیات خود را در چنین دوره‌ای و اختصاصاً با پوستر آغاز نمود.

    در واقع از این زمان به دلیل ورود تبلیغات به عرصه‌ی معادلات تمدن غرب، گرافیک از نقاشی منشعب شد.

    اگرچه در این تاریخ تولد می‌توان تردید کرد و گرافیک را در زمان‌های دورتر، در کنار کتابت، یا طراحی مهرها و نشان‌های حکومتی و خانواده‌گی جست‌وجو کرد و یا آغاز رسمی آن را به اختراع چاپ و ابداع روزنامه بازگشت داد...

    اما در نهایت به خوبی روشن است که ظهور گرافیک در جایگاهی ویژه در زندگی صنعتی، مربوط به انقلاب صنعتی است؛ خصوصاً پیوسته‌گی انفکاک‌ناپذیر گرافیک با تبلیغات، بر این مدعا صحه می‌گذارد.

    همان‌طور که در سطور بالا آمد، تولد گرافیک را می‌توان انشعابی از نقاشی دانست و تفاوت‌هایش با نقاشی، از التزام آن به ارسال پیام و تفهیم به مخاطب آغاز می‌شود.

    اولین آثار گرافیکی را کسانی خلق کردند در واقع نقاش بودند و این می‌تواند بدان معنا باشد که گرافیک ریشه در نقاشی دارد؛ اما چه شد که اکنون گرافیک ماهیتی متفاوت از نقاشی یافته است؟

    این سؤالی است که در روند این رساله، بدان خواهیم پرداخت.

    «در دهه‌ی30 آمریکا، کارگردانان هنری، طراحی گرافیک را پایه‌گذاری کردند...

    در 1958، بنا بر مباحثی در مجله‌ی پرینت، این کارگردانان معتقد بودند که استفاده از نام هنر (art) برای عنوان حرفه‌ای طراحان کافی نیست و نیاز به عناوین مناسب‌تری مثل مهندسی بصری یا طراح گرافیک است.

    با استناد به این مطلب، روشن می‌شود که کلمه‌ی «طراح گرافیک» و گرافیست»، کم‌تر از صد سال است که مورد استفاده واقع شده، اما تولد هنر گرافیک، بسی بیش لز صد سال است.

    به هر حال لازم است قید شود که، موضوع این رساله، «گرافیک» به عنوان حرفه‌ای‌ست که امروز در کنار هنرهای دیگر و در خدمت توسعه‌ی افتصادی و فرهنگی جوامع شناخته شده است و به همین عنوان در حیات احتماعی و اقتصادی ما تأثیر می‌گذارد.

    __________________ لگرافیست کیست؟

    یک گرافیست کسی است که: به او سفارش می‌دهند تا پیامی رابا تصویر به مخاطب منتقل کند.و گرافیک: هنر انتقال (ارتباط) دادن یک پیام از طریق تصویر به مخاطب است که بر اساس یک سفارش صورت می‌گیرد و به اجمال، همان ارتباط تصویری می‌خوانیمش.

    به اجمال؛ چرا که «ارتباط تصویری»، تنها کلمه‌ای قراردادی است که از لحاظ مفهوم حوزه‌ای بسیار وسیع‌تر از گرافیک را در بر می‌گیرد؛ تا آن‌جا که هر اثری را که در طبیعت مشاهده می‌کنیم و از مشاهده‌ی آن می‌توانیم زمان و مکان خویش را بشناسیم، مصداق ارتباط تصویری است.

    برگ زرد درختان که بر زمین می‌ریزد چه مفهومی دارد؟

    اشکال و صور گوناگون حیوانات و گیاهان و جمادات هر کدام چه شناختی از خود و جغرافیای خود به ما می‌دهند؟

    بگذریم که این ارتباط تصویری نزد اهل معنا عالم دیگر و مفهومی فراتر از آن‌چه در این چند سطر مراد کردیم، دارد.

    علی‌ای‌حال، بر مبنای آن‌دو تعریف و بر اساس آن‌ها مشخص می‌شود که در طراحی گرافیک، مجموعاً چهار عنصر هستند که‌ مبنا و پایه‌ی تشکیل اثر گرافیکی محسوب می‌شوند: سفارش، پیام، تصویر و مخاطب.

    هرکدام از این چهار، نباشند به مانند فقدان یک پایه‌ی صندلی، اثر گرافیکی به‌وجود نمی‌آید هم‌چنان که صندلی پا برجا و استوار نمی‌ایستد.

    بنا بر این، فصل عمده‌ی این رساله، بررسی و تبیین و شناسایی مجزای این چهار عنصر و شأن و جایگاه آن‌ها در گرافیک خواهد بود.

    ناگفته نماند مقوله‌ی ارتباط هم با توجه به عبارت ارتباط تصویری، عنصری کلیدی در شکل‌گیری گرافیک است؛ اما چون مباحث آن از مبحث مخاطب قابل انفکاک نبود لذا در بخش «مخاطب» از آن سخن خواهد رفت.

    البته در باب تعریفی که از گرافیست ارائه کردیم می‌توان بسیار مجادله کرد؛ کما این‌که از منظری دیگر گرافیست کسی است که قابلیت تجزیه و تحلیل و ترکیب تصویر و عناصر تصویری دارد.

    به عبارتی حرفه‌ی او قلب تصاویر است و سازگارسازی با پیام.

    اما این ملاحظه از جامعیت تعریف ابتدایی‌مان بر مبنای عناصر مذکور نمی‌کاهد.

    هرچند این چهار عنصر را پایه‌ و اساس گرافیک شمرده‌ایم اما نسبت هرکدام با ماهیت گرافیک متفاوت است؛ از این‌ جمله،‌‌ تفاوت‌ شأن تصویر، در مقایسه با مخاطب، پیام و سفارش است.

    این‌گونه می‌توان گفت که تصویر، هم‌چون نیرویی است که در خدمت هنر گرافیک قرار می‌گیرد، اما گرافیک خود هنری است که در خدمت مخاطب، سفارش و پیام است.

    لذا به صرف این‌که هر چهار عنصر را پایه‌ی گرافیک خوانده‌ایم نمی‌توان گفت که همه‌شان درجه‌ی اهمیت و جایگاه مترادف و یک‌سانی در ساختار گرافیک دارند.

    سؤال: هنر به طور کلی هم پیام دارد، هم سفارش دارد و هم مخاطب؛ چه‌گونه این عناصر را در گرافیک منحصر می‌کنید؟

    پاسخ: درست است اما واضح است که میزان ابتنای هنرها بر این عناصر با میزان وابسته‌گی و ابتنای گرافیک بر آن‌ها متفاوت است.

    از سویی این عناصر در گرافیک به مفهوم خاص خود منظور نظر هستند در حالی که در سایر هنرها مفهوم عامی داشته و وجود فردی هنرمند می‌تواند جای همه‌ی آن‌ها را بگیرد.

    سینماگران، عکاسان، نقاشان و تصویرگران بی‌شماری را می‌توان یافت که در فضایی انتزاعی

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله گرافیک, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله گرافیک, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله گرافیک

مقدمه : محیط اطراف ما، خانه هایی که در آن زندگی می کنیم، همه نیاز مبرمی به برقراری روابط صحیح فرمها، رنگ ها و هم چنین سازمان بندی دقیق بر مبنای اصول بصری دارند. - انسان به واسطه ی زبان گرافیک می تواند با محیط اطراف خود سخن بگوید و با دیگران ارتباط برقرار کند. استفاده از گرافیک شهری در مساحت فضای داخلی خانه‌ها و فضای بیرونی آن ها یعنی کوچه ها، خیابان و فضای سبز اطراف، در تزئین و ...

طراحی گرافیک چیست؟ طراحى گرافیک در واقع اصطلاحى است عام براى حرفه‌اى متشکل از طراحى حروف، تصویرسازی، عکاسى و چاپ به‌منظور ارائه اطلاعات یا آموزش.این اصطلاح را اولین بار ویلیام ادیسون دیگینز در سال ۱۹۲۲ بکار برد.با این همه فقط پس از جنگ جهانى دوم بود که کاربرد آن رایج شد. ارتباط بصرى در مفهوم وسیع آن تاریخ طولانى مدتى دارد.زمانى که انسان اولیه براى یافتن غذا به شکار مى‌رفت و جاى ...

واژه گرافیک را در ایران " ارتباط تصویری " نام نهاده اند گرافیک یا " ارتباط تصویری " از قدمتی بس دراز برخوردار است . انسان های اولیه برای تهیه غذا نقش حیوانات را بر روی زمین یا دیواره غارها می کشیدند زیرا از آن نوعی برداشت گرافیکی داشتند به این معنا که مطلب را فورا ً و براساس نشانه و اشاره می فهمیدند و با تکیه بر آن نیز عمل می کردند هنر گرافیک به مفهوم مدرن آن از عمر چندانی ...

درباره گرافیک: گرافیک از سری هنرهای تجسمی است که صد البته برای کسانی که آن را با نقاشی اشتباه میگیرند (چون شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که وقتی به کسی میگویید رشته ام گرافیک است می گوید پس چهره مرا نقاشی کن!!) باید بگویم گرافیک در اصل ایده و ترکیب بندی است که اکثر اوقات بین نوشته و تصویر اتفاق می افتد و نقاشی بیشتر تقلید طبیعت است که ایده های گرافیست ها می تواند بوسیله دست ...

یکی از انواع نشانه ها پیکتوگرامها هستند که البته نمی دونم معادل فارسیش چی میشه حالا من توضیح میدم خودتون متوجه میشید که پیکتوگرام چیه. پیکتوگرامها معمولا برای بیان تصویری ساده و روان مورد استفاده قرار می گیرند. این مفاهیم می تونه هشدار دهنده، راهنمایی کننده و… باشه. به عبارت دیگه با استفاده از این نمادهای تصویری میتونیم به یک ارتباط تصویری دست پیدا کنیم. معمولا این نوع از نشانه ...

مقدمه : گرافیک از آن دست هنر هایی است که در کشور ما کمتر شناخته شده و محدود کار هایی هم که در این زمینه صورت گرفته نتوانسته است به شناخت بیشتر این هنر کمک کند. در ابتدا باید گفت که دو نوع گرافیک وجود دارد گرافیک کامپیوتری و گرافیک دستی یا همان هنری. گرافیک مجموعه ای از رنگها، طرحها، شکلها و تصاویری می باشد که یک هدف را دنبال می کند و همچنان معنا دهنده هر موضوع، پیوند دهنده هر ...

گرافیک از واژهٔ یونانی graphikos است و به معنای آنچه ست که مربوط می‌شود به طرح زدن و طراحی. تعریف دیگر از گرافیک هر کار و یا شیوهٔ مربوط به کشیدن تصویر از روی یک چیز و یا از انگاره آن است. وبنابر این همهٔ پدیده‌هایی را در بر می‌گیرد که ایجاد شده‌اند: به شکل یک نشانه، علامت، نقشه، طراحی، کشیدن از روی یک چیز و به ویژه طراحی خطی یک پدیده. هنرهای گرافیک شامل کشیدن، طراحی کلیشه ...

مقدمه انسانها عاشق موجوداتند و از خود نمی پرسند که این موجودات از کجا می آیند و به کجا می روند و دیار اصلیشان کجاست. مولوی عاشقی است که می گوید: نیستی اصل همه هستیهاست مانند هوا که به نظر هیچ می آید ولی همه بدو زنده اند هنر از قله بی رنگ سرچشمه می گیرد و بر دشتهای عالم صورت روان می شود که هاتف می گوید: ز آب بیرنگ صد هزاران رنگ لاله و گل نگر در این گلزار کلاً جان هنر که خودش یک ...

همه چیز درباره رشته مهندسی طراحی صنعتی چرا طراحی صنعتی ؟ در دنیای امروز و بویژه در کشورهای صنعتی، روند طراحی صنعتی و تمامی گرایشهای وابسته به آن چه از نظر شیوه و چه از نظر ابزار دچار تحولاتی بس شگرف شده است. از جمله این تغییرات میتوان بکارگیری گسترده کامپیوتر و ابزار جانبی آن در روند طراحی صنعتی را برشمرد. نسبت تغییراتی که کامپیوتر در طراحی ایجاد کرده در مقایسه با روند دستی ...

یکی از شاخه های جالب عکاسی که طرفداران زیادی هم دارد، عکس - گرافیک ها هستند. یعنی عکسهایی که با ابزارهای خاص بر روی آنها کار شده و چیزی بین عکس و گرافیک صرف تبدیل شده اند. معمولا در این عکسها برای بیان موضوعی خاص، از انواع تغییرات گرافیکی اعم از تغییر رنگ کلی یا ناحیه ای، تغییر کیفیت، یا افزودن المانهای خاص گرافیکی به عکس و ... کمک گرفته می شود. این شاخه از عکاسی از قدیم نیز ...

ثبت سفارش