مقدمه : شرایط متعددی وجود دارد که در دوران بارداری جنین را تحت تاثیرات نامطلوبخود قرار میدهد : در این فصل ما به توضیح آن دسته ازشرایط نامطلوب که به روی کودک اثر دائمی میگذارند می پردازیم ، که این خود ممکن است برای معلمان جالب باشد.
صدها بیماری ژنتیکی یا ارثی درکودکان بوجود می آید که مربوط به والدین بوده و پیش از بارداری مادر ، عمل می کنند: یعنی والدین دارای ژن بیماری خاصی می باشند که در بارورینطفه و شکل گیری آن ، تا ثیر دایمی می گذارد، مانند : بیماری فنیل کتونوریا و بیماری فیبروکیستی لوزالمعده .
اگر پدرو یا مادری ،یکی از این بیماری های ژنتیک را داشته باشند ، از هر چهار کودک آنها ، یکی به این بیماری مبتلا خواهد شد.
( اگر کودکی از یک خانواده ، این بیماری را داشته باشد ، از هر چهار کودک دیگر ، یکی از آنها به این بیماری دچار خواهد شد.) برخی بیماریها در ارتباط با جنس کودک است و تنها در یک جنس دیده می شود ، مانند بیماری هموفیلی که به علت غالب بودن برخی از ژنها ، پدید می آید و از دو کودک خانواده ، یکی را مبتلا می سازد .
گاه با وجودی که هیچ زمینه ی بیماری از گذشته ، در خانواده دیده نمی شود ، ولی کودک ، از هنگام تولد ، شرایط غیر عادی و غیر طبیعی دارد .
بدون تردید بیماری او ژنتیکی است .
گاه نیز در بعضی از خانواده ها گرایش به حاملگی چند گانه ( مانند دوقلو ) و یا داشتن فرزندان کم وزن وجود دارد .
عوامل ژنتیکی در شکل گیری شخصیت و هوش کودک نقش تعیین کننده ای دارند .
البته عواملی مانند هوش و شخصیت ، و همچنین عوامل محیطی ، یعنی نحوه ی پرورش و تربیت والدین نیز موثرند .
به عبارت دیگر اگر زوجی دوران کودکی را در خانواده ای سرشار از عشق ، محبت و شادمانی پرورش یافته باشند ، به احتمال زیاد فرزندان شادتری تربیت خواهند کرد .
والدینی که خود ، دوران کودکی را بدون عشق و محبت پشت سر گذاشته اند کمتر قادر به داد و ستد محبت هستند .
آنها فرزندانشان را طرد می کنند و مورد بی مهری قرار می دهند .
در نتیجه کودکانشان نیز واکنشهای عاری از مهر و محبت نشان خواهند داد .
حتی روشهای تنبیه و انظباطی که در دوران کودکی به کار گرفته می شود نیز مستقیما بر نسل بعد اثر می گذارد .
به بیان دیگر ، کسانی که در کودکی تنبیه بدنی شده اند ، برای آنکه در بزرگسالی همان روشها را در مورد فرزندان خود به کار گیرند ، مستعد تر هستند .
این گونه افراد معتقدند که هیچ کس از کتک خوردن صدمه و آسیبی ندیده است .
اما در واقع همان کتکها باعث شده اند که آنها برای تربیت کودکان خود از چوب استفاده کنند .
برت می گوید : کودکان به نسبت خانواده هایشان دارای بهره های هوشی متفاوتی هستند .
بهره ی هوشی فرزندان افراد تحصیل کرده و متخصص 120 ، افراد غیر ماهر 100 و کارگران غیر ماهر 90 است .
یعنی فرزندان افراد غیر کارگر ، تقریبا 5 برابر بیشتر از فرزندان طبقه کارگر ، استعداد و توانایی ورود به دانشگاه را دارند .
و نیز در حالی که افراد غیر کارگر بیشتر از افراد طبقه کارگر هستند ، با این وجود تعداد فرزندانی که بهره ی هوشی لازم برای ورود به دانشگاه را دارند ، متجاوز از 5 برابر فرزندان غیر کارگرند ، در مقابل نصف فرزندان افراد غیر کارگر با بهره های هوشی مناسب به دانشگاهها راه مییابند .
در این جا سخن درباره ی زمینه های ارثی و ژنتیکی هوش و بحث و جدل همیشگی اعتبار سهم این عامل و یا عامل محیطی نیست ، بلکه درباره ی نحوه و چگونگی تربیت است .
یکی از عوامل مهم روانی در تربیت کودکان ، تعداد سالهای زناشویی قبل از حاملگی است .
طبعا کودکی که بعد از 15 سال زندگی زناشویی به دنیا می آید ، مورد محافظت و مراقبت بیشتری قرار می گیرد و برای لوس شدن ، میدان وسیعتری دارد .
از دیگر عوامل مهم روانی ، سن والدین ، علاقه ی آنها به داشتن فرزندی از جنس خاص و تعداد فرزندان است .
به طور حتم فرزندی از جنس مطلوب پدر و مادر می باشد ، به علت تبعیضهای گوناگون ، لوس شده و در مقابل ، فرزندی که از جنس نامطلوب است ، طرد می شود .
موقعیت کودک در خانواده ترمن در گزارش خود می نویسد : 65 درصد از کودکان با قریحه و استعداد که بهره های هوشی 140 و بالاتر دارند ، فرزند اول خانواده هستند .
مطالعات گسترده ی دیگری نشان می دهد که : در یک خانواده پر جمعیت ، بهره ی هوشی ، در فرزندان بعدی کمتر است .
البته عوامل محیطی تا حدودی در این امر نقش دارند .
زیرا احتمالا مادر وقت کمتری را به آنان اختصاص داده و یا مسن تر شده است .
لین و استون معتقدند که بزرگترین و کوچکترین فرزندان یک خانواده و با تنها فرزند یک خانواده ، از دیگر فرزندان آن خانواده باهوشتر است .
این مساله با شرایط محیطی ارتباط دارد ، زیرا از نظر ژنتیکی قابل توجیه نیست در خانواده ای که بیش از دو یا سه فرزند دارند ، بهره ی هوشی نخستین فرزند از بقیه ی خواهران و برادران بیشتر می باشد ،علت این امر به طبقه اجتماعی آنها مربوط می شود .
طبعا زوجهایی که به طبقات اجتماعی بالا تعلق دارند ، در مقایسه با طبقات پائین تر قرزندان کمتری دارند .
در خانواده هایی که تنها ، دو فرزند وجود دارد .
اگر فاصله زمان تولد آنها طولانی باشد ، هر دو از میانگین بهره ی هوشی بالائی برخوردار خواهند بود .
میانگین بهره ی هوشی دوقلوها احتمالا 95 است .
بدون تردید نتیجه گیری از مطالعات مختلفی که در زمینه ی ارتباط بین تولد و مشخصات روانی کودک انجام گرفته ، بسیار دشوار خواهد بود .
عوامل اجتماعی : سوء تغذیه مادر در دوران بارداری با کم وزنی نوزاد همراه است زیرا جنین در نتیجه نارسائی در جفت از سوء تغذیه رنج خواهد برد .
تعداد سلولهای مغز جنین ، تا حد زیادی ، در ماههای آخر بارداری تعیین می شود ، بنابراین سوء تغذیه ، بر مغز کودک اثرات مداوم خواهد داشت .
در دو قلو ها همزاد کوچکتر ، به طور متوسط بهره ی هوشی پائین تر و کمتری از همزاد دیگرش خواهد داشت .
و این امر تا حدودی مربوط به تاثیر سوء تغذیه در رحم مادر ، است .
علاوه بر این ، بین اندازه کودک در هنگام تولد و وزن و قد او در سالهای بعد از همبستگی معنی داری وجود دارد .
عوامل پس از تولد نیز به رشد و نمو کودک مربوط خواهد بود .
- در مادران مسن احتمال داشتن فرزندان مونگل ، دوقلو ، مبتلا به هیدروسفال ، لب شکری ، شکاف کام و بیماری قلبی مادر زادی ، بیشتر از مادران جوان است ، همچنین پدران مسن در مقایسه با پدران جوان بیشتر مسئول تولد کودک مبتلا به عقب ماندگی در زمینه های مختلف ( رشد جسمی یا روانی ، بد شکلی جمجمه یا کری مادرزادی ) می باشند .
فاصله مابین تولد ها نیز عامل مهمی است .
هر اندازه این فاصله کمتر باشد ، کودک کوچکتر بهره ی هوشی کمتر خواهد داشت .
میانگین وزنی کودکانی که مادرانشان در دوران بارداری معتاد به سیگار بوده اند ، کمتر از کودکان دیگر است .
به همین علت ، فرزندان سیگاری ، در سالهای نخست مدرسه ، در مقایسه با بقیه کودکان ، جثه کوچکتری دارند .
میانگین بهره ی هوشی کودکان در خانواده های پر جمعیت ، کمتر از کودکان خانواده های کم جمعیت است ،در عین حال که مساوی گرفتن عوامل اجتماعی دیگری که احتمالا در این زمینه مسئولیت دارند ، بسیار دشوار خواهد بود .
- عوامل اجتماعی آشکاری که اثرات چشمگیر و قابل ملاحظه ای بر کودک دارند بی سوادی والدین و ازدواج اجباری به علت حاملگی قبل از ازدواج است سن ازدواج نیز عامل مهمی است .
از هر چهار زنی که بین سنین 16 تا 18 ، ازدواج می کنند ، یکی از آنها قبل از رسیدن به بیستمین سالگرد زناشویی از همسر خود جدا می شوند ، در حالی که این رقم در مورد زنانی که بین 23 تا 27 سالگی ازدواج می کنند یک در 16 است .
عوامل مهم دیگری نیز از قبیل شرایط جغرافیایی ، فصلی و نژادی ، بر کودک تاثیر می گذارد در حاملگی های فصل بهار و تابستان ، ناهنجاریهای مادر زادی از قبیل اسپینابیفیدا در اثر اختلال دو لوله های عصبی ، بیشتر و فراوانتر دیده می شود .
در کشور فنلاند ، بیشتر دوقلو ها مربوط به حاملگی در فصل تابستان هستند و در فصل زمستان ، حاملگی ها کمتر منجر به زایمان دو قلو می شود .
محققان در مواردی مانند جا به جایی لگن خاصره و یا بیماریهای قلبی مادر زادی ، عوامل فصلی را دخیل دانسته اند .
در آمریکا ، کودکانی که محصول حاملگی های تابستانی گرم هستند ، آمادگی زیادی برای ابتلاء به بیماری اسکیزوفرنی دارند ، همچنین علت پاره ای از بیماریهای دیگر را نیز ، عوامل جغرافیایی تشخیص داده اند .
برای نمونه تولد کودکان آنسفالی ( نوزادان شدیدا عقب مانده ) در شهر بلفاست 50 بار بیش از شهر لیون است .
تفاوت های نژادی را نیز در به وجود آوردن بدشکلی های عضوی و بیماریهایی مانند اسپینابیفیدا و پلی لاکتیکی ( انگشتان زائد ) ، دخیل دانسته اند .
چرا او چنین است ؟
بسیاری از معلمان درباره برخی از دانش آموزان بد رفتار و عجیب و غیر عادی این سئوال را از خود ( و همنکارانشان ) می پرسند .
سعی ما بر این است تا در این فصل ، پاسخ مناسب به این سئوال داده شود و به عنوان موضوع اصلی این فصل ، مشکلات رفتاری فرد ، مورد بحث قرار گیرد .
شخصیت و هوش کودک تا حدودی ارثی و تا حدی نیز حاصل محیط اوست بنابراین مشکلات رفتاری کودک از تعارض و کشمکش وجودی او ،رشد ذهنی و شخصیتی و نگرش والدین و احتمالا همسالان و معلمانش ناشی می شود .
اگر والدین سختگیر دارای فرزندان راحت تر و آرامتر و معلمین نیز دارای شاگردانی به همین خصوصیات بودند ، زندگی برای طرفین ، به مراتب شیرین تر و آسانتر می شد ( البته لازم به یادآوری است که این امر از نظر ارثی غیر ممکن می باشد .
) .
کودکی که برای والدین ناراحت کننده و خشم آفرین است دارای خصوصیات بسیاری است از جمله : منفی گرایی ، پرخاشگری ، ستیزه جوئی و جنگ و جدال با خواهر و برادر ، پر سر و صدایی ، نامرتبی بی دقتی در مورد لباس ، پر جنب و جوش ، ناتوانی در آرام نشستن ، بی توجهی به حقیقت ، حسادت بی دلیل آشکار ، خود خواهی کامل ، عدم درک زمان فریاد و عربده کشیدن ، تلف کردن وقت ، سعی در جلب توجه نمودن ، سئوال کردن مداوم ، عدم درک خستگی مادر و یا پدر ، و اینکه پدر می خواهد روزنامه بخواند و یا بعد از یک روز کار کردن استراحت کند و ...
همه ی این ویژگیها به نارحتی والدین و درگیری منجر می شود .
مادران معمولا مواقعی که عجله دارند و یا دچار خستگی ، نگرانی ، بیماری ، تنشهای دوران پیش از عادت ماهانه و یا اختلال در هموگلوبین خون و تعداد گلبولهای قرمز خون هستند ، به نوعی زودرنج و حساس شده ، به راحتی از کوره در رفته ، عصبانی می شوند .
آنها زمانی که خسته هستند قابلیت تحمل و شکیبایی کمتری دارند و حس شوخ طبعی خود را از دست می دهند .
سر فرزندان فریاد می کشند و آنان را سرزنش می کنند ، در نتیجه رفتار بچه به عوض بهبود یافتن ، بدتر می شود .
گروهی از مردم ، زمانی که اسیر ناراحتی می شوند ، سعی می کنند تا با فریاد کشیدن بر سر این و آن ، خود را قانع سازند که دیگران موجب این عصبانیت شده اند تعدادی نیز هر گاه احساس زودرنجی و حساسیت می کنند به دعوا و ستیزه جویی متمایل می گردند .
مادری که دارای خصوصیات شخصیتی دشواری است ، کاملا آمادگی دارد ، تا نسبت به همان خصوصیات شخصیتی در نوجوانش ، حساسیت نشان دهد .
عشق مادر به فرزند بیان این مطلب که اکثریت والدین فرزندانشان را دوست می دارند ، شاید ساده و سطحی باشد ولی چنین نیست ، زیرا مساله آزار و اذیت کودکان به شدت