به هنگام تعطیلات کریسمس، و پیش از آن طی روزها و هفته هائی که نزدیکی سال نو را نوید می دهد، هوس در خیابانهای آمریکا موج می زند.
هوس خرید.
در خیابان پنجم نیویورک، در محلهء رودیو درایوِ لوس آنجلس، در خیابانهای خلیجِ سان فرانسیسکو، و در محلات نظیر در شهرهای دیگر، در «شاپین مال» های عظیم حاشیهء مرکز که هریک شهرکی سربسته و دنیائی تماشائی در خود و برای خود است، مردم برای خرید به فروشگاهها هجوم می آورند.
این ایامی است که سود و زیان سالانهء هر تاجر و سرمایه دار را رقم می زند.
در کشوری که مردم اش کمتر از هرجای دیگر دنیا پس انداز می کنند و بیشتر از هرجا خرید و مصرف، این ایام همچنین شادترین و رنگین ترین ایام سال نیز هست.
به فاصلهء دو هفته، یوتوپیای آمریکائی خانوادهء خوشبخت و مرفه، که هرچه بخواهد را به راحتی می خرد، به تحقق می پیوندد: پیشرفته ترین جامعهء مصرفی تمام تاریخ بشریت، در زیباترین و آرمانی ترین شکل خود.
جشن مصرف ایام کریسمس شکل فشرده و تشدید شدهء مصرف گرائی در سایر روزهای سال است.
در زندگی روزمره، به هرسو که می نگریم با نوعی «ویترین» یا «پوستر» یا «پردهء نمایش» روبه رو می شویم که فرآورده ای را برای فروش عرضه می کند.
ندائی انتقادی نهیب می زند: به هرسو که می نگری با یک «فریب» روبرو هستی!
با نوعی شعبده و تردستی که ناخودآگاه تو را به دام مصرف می اندازد!
اما چرا ما به این دام می افتیم؟
آیا ما نمی دانیم چه می کنیم؟
در این دام چه لذتی نهفته است؟
آیا ما خودخواسته در این «دام» نمی افتیم؟
یا اینکه جبری پنهان در کار است، چیزی در ناخودآگاه ما، یا جبری اجتماعی از موقعیت ما در روابط تولید و مصرف؟
آیا ما «قربانی» ی یک ایدئولوژی به نام «مصرف گرائی» و «بازیچه» دست طبقاتی به نام تاجر و سرمایه دار شده ایم؟
شاید در اصل «ما» ئی در کار نیست!
آن «من» و «ما» ساخته و پرداختهء همین روابط اجتماعی مبتنی بر بازار است که از ابتدا موجودی را می سازد و به بار می آورد که «ذهنیت» اش دست ساختِ ماشینِ نامرئی تبلیغات است.
تبلیغات آموزشی، فرهنگی، رسانه ای، و سیاسی.
او از همان ابتدا موجودی «مصنوع» است، از خود «اختیار» ندارد، نوعی آدم مصنوعی یا «روبات» در جامعهء مصرفی مدرن و پسامدرن است!
اما در جشن کریسمس و شادی سال نو، ما به خیابانِ مصرف گام می گذاریم، عینک تیرهء انتقاد را از چشم برمی داریم و هم سو با روحیه ای که در خیابانها موج می زند، اعلام می کنیم «مصرف کننده» فردی است آزاد و مختار که انتخاب می کند، برمی گزیند یا پس می زند، و با این کار نیاز و توقعِ مشروع یک شهروند در تمدنی پیشرفته را برمی آورد.
کارکرد تمدنی مصرف در جهانی که سرمایه بر آن حکم می راند ما همه مصرف کننده ایم، چه بخواهیم چه نخواهیم.
اگر به خود بقبولانیم که نیازی به اتوموبیل، غدای فوری و کوکاکولا، یا شلوار جین نداریم، اگر با ریاضت کشی خود را مجبور کنیم که از تلویزیون و ماشین ظرف شوئی و جاروبرقی و ظرف پلاستیکی و اسباب بازی کودکان صرف نظر کنیم، باز خواهیم دید که مصرف کنندهء صفحهء موسیقی، نوار ویدئو ، دوربین عکاسی و کامپیوتر و «تور مسافرتی» و تلفن همراه هستیم.
باز باید سری به سوپرمارکت بزنیم و برای مرغ ماشینی و گوشت وارداتی و محصول کارخانه های روغن و قند و چای و لبنیات، یا سیگار و آبجو، ارزش مبادله را از دستی به دست دیگر بسپاریم.
بالارفتن «نیاز» در زندگی روزمره، نشانه ای از بالا رفتن استاندارد زندگی و سطح رفاه است.
به این تعبیر، بالارفتن نیاز، نشانه ای از رشد تمدنی است، یعنی بالا رفتن فرهنگ.
کم شدن ساعات کار و آزاد شدن بیشتر اوقات فراغت، می تواند به طور بالقوه به بالابردن کیفیت یادگیری و کسب فرهنگ در علوم و هنرها کمک کند.
به قول اقتصاددان بزرگ قرن بیستم ارنست مندل، گسترش اصیلِ نیازها، بخشی ضروری از کارکرد تمدن سازِ سرمایه است (۱).
کارل مارکس در یکی از مهمترین آثارش (گروندریسه) بر کارکرد تمدن ساز سرمایه به عنوان پایه گذار «فردیت غنی و شکوفا» تآکید می کند.
مارکس می نویسد: «اکتشاف، خلق، و ارضای نیازهای تازه که از [رشد] خود جامعه بر می آید؛ پروراندن همهء کیفیات انسان اجتماعی و تولید همین کیفیات در غنی ترین شکل خود در نیازهای انسان، نیازهائی با کیفیت بالا؛ پیدایش این انسان به عنوان کامل ترین و یونیورسال ترین محصول اجتماعی، که برای تشفی همه سویهء نیازهایش باید بتواند از همهء لذت ها و درجهء بالائی از فرهیختگی برخوردار باشد همهء این ها از شرایط وجه تولیدی است که توسط سرمایه بنا شده است.» (گروندریسه ،ص ۴۰۹، در کتاب مندل ص ۳۹۶) اگر کالاهائی را که در جامعه سرمایه داری به سلامت انسان و محیط زیست آسیب می زنند کنار بگذاریم، باید با ارنست مندل همرأی باشیم که: «انسان به عنوان موجودی مادی با نیازهای مادی، هرگز از راه ریاضت طلبی و بی نیازی مصنوعی، به توسعهء کامل امکانات بالقوهء خود و فردیتّی همه سویه با آن، نخواهد رسید؛ بلکه تنها از راه توسعهء عقلانی مصرف، که آگاهانه تابع منافع جمعی و دموکراتیک اوست، می تواند آن توسعه را تحقق ببخشد.» (۲) حتا آن «عارفان» عصر مدرن که مدعی اند لذات این جهانی و استفاده از مادیات را از خود دریغ نمی کنند، و «بی نیازی» آنها به معنی ریاضت کشی خودآزارانه نیست، در نمی یابند که مکانیسم های استفاده از «لذات این جهانی» همه توسط پروسه های سکولار گردش سرمایهء صنعتی در اختیار آنها گذارده می شود و هر دقیقهء آن پیشاپیش به نحوی «عقلانی» در مسیر حرکت سرمایه به سوی «تحقق» (یا در اطلاح مارکسی والورزیشن) حساب شده است.
مصرف کننده به عنوان شهروند در کشورهای پیشرفتهء سرمایه داری نظیر آمریکا، مصرف کنندگان به عنوان شهروند از حقوقی برخوردارند.
هربنگاه، یا موسسهء خدماتی که به مردم کالا و خدمات عرضه می کند، به طور کتبی و رسمی یک سلسله «حقوق» برای مصرف کنندهء آن کالا و خدمت ارائه می کند که در صورت نقض آنها، مصرف کننده می تواند به دادگاه شکایت ببرد.
در فلسفهء سیاسی، «شهروند» کسی است که در پروسهء تصمیم گیری های سیاسی آزادانه مشارکت دارد.
از سوی دیگر، نقش «مصرف کننده ی کالا» در سیاست ناچیز شمرده می شود.
مصرف کننده، چهره ای نامنفرد در میان تودهء خریداران بازار است.
با اینهمه، با رشد دموکراسی لیبرال، در جامعهء مدنی نیز به تدریج مصرف کنندگان می توانند با استفاده از حقوق شهروندی، به کیفیت مصرف کمک برسانند.
در آمریکا، از دوران «نیو دیل» (سالهای ۱۹۳۰ تا جنگ جهانی دوم) ، مصلحان اجتماعی سعی کردند با سازمان دهیِ مصرف کنندگان علیه اجناس و خدمات بد و گران، به نفع مصرف کنندگان قوانین مترقی بگذرانند.
پس از جنگ به تدریج «مصرف کننده» (کان سیومر) نیز مقوله و طبقه ای مستقل در کنار «سرمایه» و «کار» به حساب آمد.
سیاست اقتصادی روزولت برای بالا بردن تقاضا و بیرون آمدن از بحران، که به نام «اقتصاد کینزی» مشهور است، اولویت را به توان مصرف کنندگان و قدرت خرید آنها داد.
در دولت روزولت نمایندگان مصرف کنندگان نیز در کمیسیونی به نام «کمیتهء مشورتی مصرف کنندگان» (کانسیومر ادوایزوری بورد) درکنار نمایندگان کارگران و سرمایه داران حضور پیدا می کردند.
در این دوران و دهه های بعد در آمریکا ما شاهد انواع «جنبش های مصرف کنندگان» هستیم که زنان در آنها نقش برجسته ای داشتند (۳) در آمریکا، از دوران «نیو دیل» (سالهای ۱۹۳۰ تا جنگ جهانی دوم) ، مصلحان اجتماعی سعی کردند با سازمان دهیِ مصرف کنندگان علیه اجناس و خدمات بد و گران، به نفع مصرف کنندگان قوانین مترقی بگذرانند.
در این دوران و دهه های بعد در آمریکا ما شاهد انواع «جنبش های مصرف کنندگان» هستیم که زنان در آنها نقش برجسته ای داشتند (۳) «برچسب های اطلاعات» بر روی اجناس، رعایت قوانین امنیت در جاده ها و اتوموبیل ها و حفاظت اطفال، غیرقانونی کردن تبلیغات کذب، در کنار قوانین ضد تراست و ضد مونوپولی از زمرهء این اقدامات به نفع مصرف کنندگان بوده است.
ایرانی را مجسم کنید که در آن مصرف کنندگان خدمات مسافربری می توانستند علیه علل سوانح جاده ها قوانینی از مجلس بگذرانند، یا علیه ساختمان سازی بی رویه، نادیده گرفتن حقوق پیاده روها و نادیده گرفتن قوانین منطقه بندی(زونینگ) به دادگاه شکایت برند؛ یا می توانستند در هزاران مورد دیگر در عرصه های خصوصی و دولتی که پیش شرط آن ها داشتن حقوق شهروندی و استقلال کامل قوهء قضائیه است، به طور جمعی احقاق حق کنند.
در جامعهء بی حقوق، قدرت اصلی مصرف و حقوق آن به طور عمده از آنِ آقازادگان است.
در بازی قدرت و مصرف، میان آقازادگان اصول گرا و شیوخ سلطنتیِ عرب، ذره ای تفاوت وجود ندارد!
در پایان می توانیم بار دیگر عینک تیرهء واقع بینی را به چشم بگذاریم تا ببنینیم جنبش مصرف کنندگان در جامعهء مدنی و تصویب قوانینی به نفع این مصرف کنندگان، تا چه اندازه در اختلافات طبقاتی و شکاف میان دارا و ندار در آمریکا، به عنوان یکی از نابرابر ترین جوامع تاریخ، تأثیر گذاشته است.
اما این موضوع، خود داستان دیگری است.
مصرف گرایی جامعه مدرن اروپا موجب تأسف است الکسی دوم رهبر روحانی کلیسای ارتدکس روسیه از این امر که اروپا به جامعه ای مصرف گرا تبدیل می شود ابراز نگرانی کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر رهبر روحانی کلیسای ارتدکس روسیه گفت: تمدن مدرن اروپا به حاکمیتی غیر مسیحی تبدیل می شود که این امر هشدار دهنده است.
الکسی دوم گفت: بازشناخت ارزش انسان بر اساس این سنت مسیحی که انسان تصویر خداست امروزه به واسطه توجیه اراده خودخواهانه، لیبرالیسم اخلاقی رو به انحطاط می گذارد.
رهبر روحانی ارتدکسهای روسیه یادآور شد: این امر که گاهی تمدن مدرن اروپا را پسامسیحیت می نامند پدیده ای اتفاقی نیست و عدم حضور خداوند این جامعه را رو به نابودی می برد.
بر اساس اظهارات پاتریاک روسیه فقدان معنویت بزرگترین چالش اروپای امروز محسوب می شود.
بسیاری از شرکتهای تجاری قصد دارند با سوق دادن جامعه به سوی مصرف گرایی بازار خود را توسعه دهند .
الکسی دوم درباره شرایط روسیه یادآور شد که سطح دانش دینی این کشور هنوز کمتر از اروپای غربی است.
پاپ فقید ژان پل دوم نیز همواره نسبت به مصرف گرایی در جوامع مدرن ابراز تأسف می کرد.
پاپ فعلی، بندیکت شانزدهم نیز به مناسبت کریسمس امسال مصرف گرایی جوامع را عامل از بین رفتن روح حقیقی کریسمس عنوان کرد.
نگاهى به گسترش فرهنگ مصرف گرایى ویترین مغازه ها رنگ گرفته است.فروشندگان در تلاش براى دلربایى از مشتریان به اهمیت تغییرات پى در پى در نقش و نگار ویترین خود پى برده اند.آنها در تلاش براى رسیدن به سود بیشتر به این تغییرات و جلوه هاى بصرى دل بسته اند.از سوى دیگر به نظر مى رسد که مشترى نیز به مصرف هر چه بیشتر کالاى همه ویترین ها امیدوارى غیر معمولى پیدا کرده است.نقش و نگار مغازه ها در کنار شدت گرفتن موج تبلیغات گوناگون در اطراف ما در سالهاى اخیر، به این امیدوارى خوش باورانه و عجیب نیز دامن زده است.کافى است سرى به مراکز خرید در اطراف زندگى خود بزنیم.به موج جمعیتى بنگرید که فوج فوج و لایه لایه از کنار ویترین ها مى گذرند، مى ایستند و آنگاه خواسته و نا خواسته گرفتار مى شوند و خرید مى کنند.از انواع پوشاک و اقسام مواد غذایى گرفته تا لوازم خانگى، خانه و ماشین و تجمل گوناگون.این گرایش عجیب به خرید هر چه بیشتر گاه آنقدر شدت مى گیرد که از چارچوب منطقى خود خارج مى شود.کارشناسان مسائل اجتماعى با دقت در این پدیده، از یک سو مصرف را به عنوان پدیده اى تازه در زندگى امروزى ما مورد مطالعه قرار مى دهند و از سوى دیگر از بخش تاریک و غیر معمول آن نیز به عنوان «مصرف گرایى» یاد کرده و با اعلام اینکه گرایش به این گونه مصرف در جامعه افزایش پیدا کرده است، به دنبال راهى براى بررسى دقیق این پدیده مى گردند.با کند وکاوى ساده در جزیى ترین لایه هاى زندگى اجتماعى، مى توان جلوه هاى ناخوشایند مصرف گرایى را در جامعه و در میان همه لایه هاى اجتماعى به شکلى عیان دید و به صحت این نکته پى برد.شدت گرفتن پدیده خرید در میان خانواده هاى ایرانى و مصرف انواع و اقسام کالاهاى نالازم در زندگى روزمره، از شکل گیرى این رویه نا متعارف در زندگى اجتماعى ما خبر مى دهد.رویه اى که در بعد اجتماعى با بهره گیرى از عادات ناپسندى همچون چشم و همچشمى، نگاه محورى در پدیده خرید را از دایره نیاز خارج ساخته به مرحله مصرف تظاهرى سوق مى دهد و در بعد اقتصادى نیز با تمایل به صنعتى شدن هر چه بیشتر