هدف رسول خدا از درگیری ها و اعزام سریّهها به قریش، وارد آوردن فشار بر آنها بود.
او می خواست بدین ترتیب آنها را متوجه سازد که مصلحتشان اقتضا می کند با مسلمانان از در مسالمت و تفاهم درآیند تا دشمنی و کینه از میان برخیزد و مسلمانان در کار دین خویش آزاد باشند و مکیان نیز از امنیت راه ها مطمئن شوند، زیرا قریشیان برای امنیت این راهها قرن ها کوشیده بودند و این موضوع برایشان بسیار اهمیت داشت؛ ولی از طرفی رفتار متقابل مسلمانان نیز طبیعی است، چرا که آنان فقط به جرم اینکه می گفتند: «خدا یکی است»، دائماَ با کرشکنی ها و سختگیری های اشراف مکّه مواجه بودند.
قریشیان آنها را از خانه ودیارشان رانده و اموالشان را مصادره کرده بودند.
وجود همین مسائل بود که مسلمانان را ناگزیر می کرد تا راه تجارت این شهر را ببندند و امنیت آن را مختل سازند.
هدف دیگر این درگیریها، خاضع و مطیع کردن طوایف نامسلمان اطراف و جلب آنها به اسلام بود.
ولی از برخوردهای مسلمانان، با قریش مشرک، نتیجه مورد نظر گرفته نمی شد.
علت این بود که جاسوسانی در داخل مدینه وجود داشتند.
آنها را تصمیم پیغمبر (ص) آگاه می شدند و قبل از حرکت نیروی مسلمانان.
خود را به کاروان می رساندند و آنان را از خطری که در پیش داشتند، آگاه می کردند.
کاروان هم یا مسیر خود ر اتغییر می داد و یا در رفتن شتاب می کرد.
 بحثی درباره جهاد اسلامی پیکاری که مسلمانان به دستور خداوند با مشرکان داشتند، اصطلاحاَ «جهاد» نامیده می شود.
جهاد از واژه های آشنای قرآنی است که شرط اساسی ایمان و تنعم در بهشت جاویدان، و میزان و معیار درجه بندی اعتبارات در جامعه اسلامی معرفی شده است.
اگر چه جامعه اسلامی بر می گردد.
در فرهنگ اسلامی کسی که در راه جهاد به هلاکت می رسد، «شیهد» نامیده می شود.
او مرده نیست، بلکه زنده ای است که پیش خدا روزی می برد.
کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید، بلکه به نزد خدای خود زنده اند و روزی می برند؛ و لکن شما آن را درک نمی کنید.
شهید با ایثار خون در پیکر جامعه، خون تازه ای را به جریان می اندازد.
جایگاه رفیع شهید در بهشت تضمین شده است.
از پیامبر(ص) پرسیده شد: چرا از شهید در عالم برزخ سئوال نمی شود؟
حضرت فرمود: همان برق شمشیر که بالای سر او درخشید، بریا آزمایش و سؤال او کافی است.
در قرآن قتال به گونه ای مختلف روا شمرده شده است و این جنگ ها را در طول ده سال نخست هجری به صورت غزوات و سرایای فراوانی، جهت دفاع از کیان اسلام یا به صورت درگیری تهاجهی بر ضد مشرکان مشاهده می کنیم.
آیات متعددی از قرآن، رواشمردن جنگ های اسلامی و موارد آن را بیان کرده است که به آنها اشاره می شود: 1- دستور جنگ با کسانی که به جنگ با مسلمانان برخاسته اند.
2- جنگ برای از بین بردن فتنه است.
3-جنگ برای دفاع از مستضعفان در برابر مستکبران است.
4- جنگ در جایی است که دشمن معاهده خود را نقض کرده و به دین مسلمانان طعنه زده است.
5-جنگ از بین بردن شرک.
6- جنگ در شرایط اخراج از بلد.
پیامبر(ص) طبق آیات قرآنی در هر مرحله، در مقابل مشرکان ایستاد.
بهترین و حساس ترین عملکرد ایشان، حملات نخست رسول خدا(ص) به کاروان های تجاری مشرکن است که عمدتاَ با بهره گیری از نیروی مهاجران بوده و مهم ترین دلیل توجیه کننده آن، ظلمی بود که مشرکان درباره آنان اعمال کرده بودند.
برخی گفته اند: آیه سی ونهم سوره حج- که رخصت قتال در برابر ظلم را داده- اوّلین آیه ای بوده که در باره جنگ نازل شده است.
در ادامه همان آیه درباره مظلومین آمده است: «آنهایی که بهب ناحق از دیارشان رانده شده اند، جز آن بود که می گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست»؟
امام باقر (ع) فرمود که آیه مزبور در باره مهاجران نازل شده است.
آخر آن بود که می گفتند: پروردگارما خدای یکتاست»؟
امام باقر(ع) فرمود که آیه مزبور درباره مهاجران نازل شده است.
آخر، هر زمان که در مکّه مجروح ویا مضروبی از مسلمانان نزد رسول خدا می آمد و ازکفار شکوه می کرد، آن حضرت می فرمود که «رخصت نبرد ندارد»و قریش علاوه سبر ظلم های گذشته، مانع عمده نظامی و اقتصادی بر سر راه اسلام بود.
بدر تجربه ای برای آزمایش نیروهای مسلمان و مشرک بر سر فرمانروایی بر حجاز بود.
احد و خندق ادامه این تجربه بود تا آنکه در حدیبیه توازنی صوری پدید آمد و پس از آن در- فتح مکّه- پیروزی مسلمانان یکسره شد.
اسلام، جنگ و صلح به آنان که به خاطر آثار تخریبی جنگ، از جنگ های اسلامی انتقاد می کنند و می گویند: دین باید از صلح طرفداری کند و مخالف جنگ باشد، باید گفت که دین طرفدار صلح است و قرآن به آن اشاره دارد: «والصلحخیر» یعنی صلح بهتر است و همچنین قرآن رسیده به اهداف خود را از طریق صلح نزدیکتر و معقولتر می داند؛ همچون صلح حدیبیه که در سال ششم هجری با مشرکین مکّه منعقد شد،از این رو درباره صلح این چنین تأکید می کند: بگو ای اهل کتاب!
بیایید بر سرسخنی که بین ما و شما یکسان است، گردهم آییم!
اما اسلام ناگزیر است که در پارهای از مواقع، طرفدار جنگ هم باشد؛ یعنی در آنجایی که طرف مقابل حاضر به همزیستی شرافتمندانه نیست و با ظلم و تجاوز می خواهد به شکلی، شرافت انسانی ر اپایمال کند- در چنین شرایطی- تسلیم شدن جائز نیست.
دیدگاه سیاسی اسلام در این گونه موارد عبارت است از: صلح در صورتی که طرف مقابل آماده و موافق با صلح باشد و جنگ در صورتی که طرف می خواد بجنگد و ما در تاریخ حیات سیاسی رسول خدا(ص) هر دو صحنه را مشاهده می کنیم با این وضع در دوران حیات رسول الّله و رد مجموع جنگهیای ده ساله اسلام، تلفات هر دو طرف به هزار و پانصد نفر نیز نمی رسد.
تاریخ نویسان در بیان تعداد غزوه و سریّه غّلو کرده و هر حرکت نظامی رسول خدا را با عنوان غزوه وسریّه، جنگ نامیده و تعداد آنها را بیشتر نشان داده اند، در صورتی که خیلی از این جنگ ها، عملیات شناسایی یا مانور بوده است.
هیچ کس را آنچنانکه رسول خدا از جنگ گریزان و بیشتر طرفدار صلح و گذشت و اغماض بوده است می توان یافت؛ به طوری که با اهل مکّه (در حدیبیه) پیمان صلح بست، و در همین راستا بود که در مبانی تفکر سیاسی قرآن، شاخصهایی همچون: صلح گرایی، حل مسالمت آمیز اختلافها، پاسداری از امنیت، قبول پناهندگی و احترام به روابط قراردادی را به کرّات مشاهده می کنیم.
آمار مقتولین در جنگهای زمان پیامبر اسلام(ص) طبق مدارک بررسی جنگهای مهم پیامبر(ص) با مشرکان مکّه جنگ بدر کاروان قریش به ریاست ابوسفیان با کالاهای خود از شام برمی گشت.
این کاروان بالغ بر یک صد هزار سکه، ارزش داشت.
با توجه به شرایط اقتصادی آن روزگار، قدرت خرید طلا، دست کم معادل یک میلیون سکه روزگار ما بوده است.
پیامبر با سپاهیان خود که حدود 313 نفر بودند، به مقصد آنان بیرون آمدند و در منطقه بدر- که دارای چاه هایی بود ود نزدیکی مدینه (سر راه مکّه- شام) قرار داشت- به کمین ایستادند.
ابوسفیان- این گرگ پیر وباران دیده- خیلی زود متوجه خطر شد و راه خود را منحرک کرد.
از طرفی ازمکَه کمک خواست.
جمعیتی از مکّه آمدند.
این جمعیت حدود نهصد نفر بودند و ابوجهل آنها را فرماندهی می کرد.
آنان در منطقه بدر با مسلمانان رو به رو شدند.
چون کاروان از خطر گذشته بود، ابوسفیان به قریش پیغام فرستاده که بدون جنگ و خونریزی از جنگ برگردند، لیکن ابوجهل نفرات خود را به جنگ تشویق کرد.
ودر جمع آنان چنین گفت: به خدا سوگند برنمی گردیم تا وارد بدر شویم.
باید به آنجا برسیم و سه روز اقامت کنیم.
پرواری ها را بکشیم و اطعام کنیم و شراب بیاشامیم و نوازندگان برای ما بنوازند و آواز بخوانند تا آنکه عرب همواره از ما بترسند.
در این هنگام پیامبر(ص) با سران اصحاب در مورد بازگشت به مدینه و یا جنگ با قریش مشورت کرد و پس از رایزنی با آنان تصمیم به جنگ گرفت.
طرفین صف آرایی کردند و جنگ شروع شد.
چیزی نگذشت که مشرکین شکست خوردند.
هفتاد نفر از سران قریش مردند و هفتاد تن دیگر اسیر شدند و بقیه فرار کردند.
کشتگان دشمن را در چاهی انداختند.
پیامبر بر سر چاه ایستاد و خطاب به مردگان گفت:«چه بستگان بدی برای پیامبر بودید.
مرا منگر شدید و دیگران مرا تصدیق کردند.
مرا از زادگاهم بیرون کردید و مردم دیگر، مرا جا دادند.
با من به جنگ برخاستید و دیگران مرا کمک کردند.
آیا آنچه را که پروردگار وعده کرده بود حق و پا برجا یافتید؟» ابوجهل نیز جزو کشتگان بود.
ابولهب در مکّه در همان روزی که خبر جنگ بدر به آنجا رسید، در گذشت.
در این جنگ از مسلمانان 14 نفر (6 نفر از مهاجران و 8 نفر ازانصار) به شهادت رسیدند.
در این جنگ، غنائم زیادی نصیب مسلمانان شد که بر سر تقسیم آن اختلاف افتاد، پس این آیه نازل شد: وحی: از تو درباره غنائم می پرسند بگو: غنائم متعلق به خدا و پیغمبر اوست.
از خدا بترسید و میان خود را اصلاح کنید و اگر ایمان دارید فرمانبردار خدا و رسول باشید.«سوره انفال آیه 1» نزول این آیه تکلیف غنائم را روشن ساخت.
پیغمبر (ص) آنها را به دست«عبدالّله بن کعب» سپرد و همین که به نزدیک مدینه رسیدند، غنائم را میان سربازان به طور مساوی تقسیم کرد.
یک روز بعد، اسیران را با هلهله و شادی وارد شهر کردند.
در تحلیل پیروزی مسلمانان و جدای از کارشناسی نظامی، عواملی مطرح می شود که دارای حساسیت چشمگیری هستند و مهم ترین آنها، ایمان قوی مسلمانان و فرماندهی شایسته پیامبر(ص) است.
گذشته از اینها، رشادت علی(ع) نیز در این پیروزی سهمی بسزا داشته، به طوری که از جمع کشته شدگان دشمن، 22 نفر از آنها را علی(ع)کشته و یا در قتل آنها شرکت داشته است.
و ازکمک هیا غیبی نیز روایت هاییی شده است.
جنگ بدر، نخستن فتح اسلام بود.
عده ای از سران قریش- که دشمنان جدی پیغمبر و پیشوایان با نفوذ مکّه بودند- به هلاکت رسیدند.
روحّیه مسلمانان تقویت شد و ایمان به کمکهای آسمانی در وجود آنها جان گرفت.
مسلمانان از بابت پیروزی در این جنگ به خود می بالیدند.
این پیکار را «فرقان» نامیدند.
فرقان یعنی فرق گذاشتن؛ زیرا در این نبرد خداوند با پیروزی مسلمانان و شکست مشرکان، میان حق و باطل فرق گذاشته بود.
جهادگران این جنگ، تا مدتها به نام «بدر» شهرت داشتند.
آنها همچون ستاره ای در آسمان پیروزی می درخشیدند و مایه افتخار و سرافرازی بودند.
دو دستور سیاسی مردم قریش به سبب شکست خوردن از مسلمانان، فراری و سرشکسته شدند و تصمیم گرفتند بار دیگر با مسلمانان بجنگند و ننگ این شکست را از دامان خود بشویند.
در ضمن بزرگان قریش دستور دادند تا: اولاَ- اهل مکّه برکشته های خویش اشک نریزند و از این راه خود را به شماتت مسلمانان گرفتار نسازند و ثانیاَ – در باز خرید اسیران خود، شتاب نورزند تا مبادا مسلمانان در بهای آنان سختگیری کنند.
سرانجام اسیران بدر به دستور پیامبر دو نفر از اسیران را در میان راه گردن زدند.
این دو تن عبارت بودند از نضربن حرث و عفبهبنابیمعیط که سابقه دشمنی دیرینه با پیغمبر اسلام و دین خدا، داشتند.
پس از تبادل نظر در مورد رفتار با اسرا، تصمیم گرفتند که اسیران باسواد را در صورت تعلیم دادن خواندن و نوشتن به ده نفر از اطفال مسلمانان آزاد کنند.دیگران را نیز با پرداخت مبلغی از هزار درهم تا چهارهزار درهم آزاد می کردند و افراد فقیر و نیازمند، بدون پرداخته فدیه آزاد می شدند.
درگیری با یهودیان بنی قینقاع چنانکه نوشتیم چند ماهی از توقف پیغمبر(ص) در یثرب نگذشته بود که یهودیان بهانهگیری و مخالفت را آغاز کردند و کار بدانجا کشید که قرآن به آنها اعلام کرد که : اساس دین اسلام، دین ابراهیم است و ابراهیم نه یهودی بود و نه ترسا.
بلکه مسلمانی حنیف بود و اسلام دین حنیف است.
با تغییر قبله از بیت المقدس به مکّه، پیوند مسلمانان با یهودیان بریده شد و آنان از این جهت خشمگین و نگران شدند و خود را آماده آزردن مسلمانان کردند تا اینکه نخستین درگیری با یهودیان، چند هفته پس از جنگ بدر و پیروزی بزرگ مسلمانان رخ داد.
یهودیان بنی قینقاع بیرون شهر مدینه در قلعه ای منزل داشتند و به کار زرگری و آهنگری می پرداختند.
نوشته اند: روزی زنی از عرب به بازار رفت و کالای خود را در بازار بنی قینقاع فروخت و بر در دکان زرگری نشست.
یکی از یهودیان دامن جامه او را به پشت وی گره زد.
چون زن از جا برخاست جامه اش به یک سو رفت و یهودیان بدو خندیدند.
زن فریاد برآورد و مسلمانان را به