دانلود مقاله ترس از مرگ

Word 192 KB 14238 22
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تفسیر و ضرورت مرگ
    در این گفتار دلایل ضرورت مرگ که به تفسیر حقیقت آن منتهى مى شود، بررسى خواهد شد.

    اثبات ضرورت مرگ، به منظور مدلل کردن این ادعاست که هر نفسى باید جهان مادى را ترک کند; به عبارت دیگر، قضیه ى «هر نفسى مرگ را مى چشد» یک قضیه ى ضرورى است و نه امکانى.
    تفسیر مرگ و توجیه ضرورت آن کاملا به تفسیر زندگى دنیوى وابسته است.

    اگر زندگى بشر بر اساس بینش طبیعى تفسیر شود مرگ او هم بر آن اساس تبیین مى شود، ولى در چشم انداز دین و فلسفه ى الهى همان گونه که درخت زندگى انسان ریشه در امور ماوراى طبیعى دارد، مرگ او نیز بدین سان خواهد بود.

    البته فیلسوفان موحد گاه مرگ را به اسباب فاعلى قریب یا علل اِعدادى و طبیعى آن برگردانده براى آن دلایل طبى اقامه مى کنند، اما قاعدتاً ضرورت مرگ را باید بر اساس اسباب ماوراى طبیعى، یعنى سبب فاعلى بعید یا سبب غایى آن تبیین کنند.

    از این رو ضرورت مرگ در علم طب به گونه اى و در فلسفه ى الهى به گونه اى دیگر اثبات مى شود
    استدلال علم طبیعى بر ضرورت مرگ:
    در طب قدیم، مرگ هاى طبیعى به بازایستادن قوه ى غاذیه ى انسان و در نتیجه به اختلال اعضاى بدن و قواى آن نسبت داده مى شد; از این رو جاى گاه این بحث، در فلسفه ى طبیعى و بخش قواى نباتى بود.

    بر اساس این دیدگاه خواه تجرد نفس را بپذیریم، خواه نه، با توقف قوه ى غاذیه از عمل، بدن رو به کاستى گذاشته به سبب نرسیدن غذا به اعضاى آن، قابلیت بقا را در این عالم از دست مى دهد و از آن پس نفس قادر به تدبیر بدن نخواهد بود.

    بدین ترتیب مرگ که قطع علاقه و وابستگى نفس به بدن است، فرا مى رسد.

    در واقع علت اصلى مرگ به عدم قابلیت بدن براى تدبیر نفس باز مى گردد نه بى نیاز شدن نفس از بدن مادى و طبیعى.

    این گروه براى توجیه توقف قوه ى غاذیه از عمل که به مرگ مى انجامد وجوه زیر را ذکر مى کردند:
    1 قوه ى غاذیه از آن جهت که قوه اى جسمانى است، قادر به انجام افعال نامتناهى نیست، از این رو فعالیت او محدود بوده سرانجام پایان مى پذیرد.
    2 بدن انسان مرکب از عناصرى است که هر یک مقتضى امورى متفاوت با دیگرى است.

    با توقف قوه ى نامیه، رطوبت بدن و در پى آن حرارت آن کاهش مى یابد در اثر آن قوه ى غاذیه ضعیف شده نمى تواند عمل خود را به خوبى انجام دهد.
    2ـ بدن انسان مرکب از عناصرى است که هر یک مقتضى امورى متفاوت با دیگرى است.

    با توقف قوه ى نامیه، رطوبت بدن و در پى آن حرارت آن کاهش مى یابد در اثر آن قوه ى غاذیه ضعیف شده نمى تواند عمل خود را به خوبى انجام دهد.

    3ـ گرچه مقدار موادى که قوه ى غاذیه به بدن مى رساند در پیرى و جوانى یکسان است، اما در کیفیت چنین نیست و نمى تواند نیازهاى ضرورى بدن را در سنین پیرى برآورده کند.(92) در فلسفه از راه سبب غایى بر ضرورت مرگ استدلال هاى ذیل ترتیب داده شده است: استدلال هاى فلسفى بر ضرورت مرگ: 1ـ اگر افراد و اشخاص در دنیا نامیرا و جاودانه باشند، ماده اى که ابدان از آن ساخته مى شود، تمام شده، افراد بعدى نمى توانند موجود شوند، و اگر هم موجود شوند جایى براى زیست و خوراکى براى تغذیه نخواهند داشت.

    از طرفى موجود نشدن افراد بعدى با حکمت الهى منافات دارد; زیرا وجود گذشتگان بر آیندگان ترجیحى ندارد.

    پس مرگ سابقین براى فراهم شدن شرایط مساعد براى ایجاد لاحقین ضرورت دارد.

    2ـ اگر مرگ ضرورى نباشد، ظلم ظالمان استمرار مى یابد و مظلوم هرگز به حق خود نمى رسد.

    3ـ اگر مرگ ضرورى نباشد، حال پرهیزگاران بدتر از حال کافران و مشرکان خواهد بود.

    زیرا ایشان از لذات دنیا دست کشیده اند، بى آن که هیچ پاداشى را نصیب ببرند.

    سستى این استدلال ها در آن است که سبب فاعلى یا غایى بالذات مرگ را نشان نمى دهند، بلکه تنها به توابع و لوازم غایت بالذات توجه مى کنند; بنابراین نمى توانند مبدأ برهان بوده صرفاً قیاسى خطابى هستند.

    به علاوه، این گونه استدلال ها مرگ را براى هر نفسى ضرورى نمى کند; چه، مى توان افرادى فرض کرد که همیشه در دنیا باشند و هیچ یک از این محذورات لازم نیاید.(93) 4ـ استدلال ملاصدرا بر ضرورت مرگ بدین شرح است که موجودات ممکن به دو قسم مادى و مجرد یا تام و ناقص تقسیم مى شوند.

    در مورد موجودات مجرد یا تام امکانى بحث ضرورت مرگ مطرح نیست.

    زیرا چنین موجوداتى منزه از حرکت و تغیّرند و همواره به بقاى سبب فاعلى و غایى خود باقى اند.

    اما هر موجود مادى در معرض حرکت جوهرى است، و چون براى هر حرکت مقصدى است که با رسیدن به آن، پایان مى پذیرد، انسان هم که جزیى از عالم طبیعت است حرکتى دارد که با رسیدن به غایت و پایان آن، مرگ او فرا مى رسد.

    تبیین این حرکت از این قرار است که انسان از حین حدوث طبیعى و سپس در مراتب نفسانى و عقلى خود هماره از تحولات ذاتى و انتقال هاى جوهرى برخوردار است.

    وقتى هر نفس انسانى با حرکت خود در عالم ماده، مسافت زندگى دنیوى را طى کرد و استعدادهاى خود را فعلیت بخشید و به مقصد خود نایل شد، از بدن طبیعى بى نیاز شده، با اشتداد جوهرى خود به مرتبه اى مى رسد که براى ارتقا به جهانى دیگر آمادگى مى یابد و با خلع بدن مادى به پایان سفر خود در دنیا رسیده وارد عالم دیگر که مقصد اوست، مى شود.

    پس غایت ذاتى مرگ را باید در وجود عالمى دیگر و رسیدن نفوس به منزل گاه ذاتى خود جستوجو کرد.(94( اهمیت و ارزش این استدلال در آن است که مى تواند ضرورت مرگ طبیعى را براى هر نفسى اثبات کند.

    زیرا غایت مرگ را به فرد فرد انسان ها مستند مى کند نه به امور دیگر.

    در حالى که در وجوه گذشته غایت مرگ سابقین، وجود لاحقین، یا غایت مرگ ظالم، آسودگى مظلوم قلمداد شده بود; یعنى هیچ یک به خود فرد مستند نیست.

    هم چنین بطلان تناسخ از این شیوه ى استدلال آشکارتر مى شود.

    زیرا بدین ترتیب مرگ رها شدن و انتقال ازعالم طبیعت است نه صرف رهایى از بدن.

    بر این اساس نمى توان پذیرفت که روح با مفارقت از بدن خود به بدن دیگرى متصل شده در عالم طبیعت باقى مى ماند.

    به عبارت دیگر انسان با رسیدن به مرتبه ى تجرد، بدن مادى خود را به یک سو مى نهد و از آنجا که مجرد شدن به معناى ارتقا از یک مرتبه ى وجودى به مرتبه ى بالاتر است ـ مرتبه اى که شىء در آن از هر گونه تعلق به ماده منزه است ـ پس نمى توان فرض کرد که نفس با رسیدن به این مرتبه دوباره به بدن عنصرى دیگرى تعلق بگیرد.

    به بیان دیگر، رابطه ى نفس با بدن رابطه ى صورت با ماده است، و آن دو مقوّم نوع انسان مى باشند، و از آنجا که ماده درجه ى ضعیف هستى بوده و کمال و فعلیت آن، به صورت است، پس ماده تابع صورت و بدن تابع نفس خواهد بود.

    بنابراین نفس با حرکت جوهرى خود پیوسته رهسپار کوى کمال است و در این سیر بدن او نیز رو به کمال دارد، به گونه اى که از ماده جسمانى مبرّا خواهد شد.

    باید توجه داشت که استدلال ملاصدرا بر ضرورت مرگ، متوجه خود نفس پس از مفارقت از بدن نیست; یعنى نمى توان براى نفس مرگى تصور کرد.

    زیرا حرکت جوهرى نفس تنها در عالم طبیعت امکان پذیر است و با رسیدن به مرتبه ى تجرد، در شمار موجوداتى نیست که فساد و زوال بپذیرد.

    در واقع مرگ بر وصفى از اوصاف نفس (تعلق به بدن مادى) هجوم مى آورد، نه بر خود او.

    با این بیان از ضرورت مرگ، نقطه ى کور دیگرى که در فلسفه ى مشا ناگشوده بود، گره گشایى مى شود.

    خلاصه ى اشکال این است که اگر بدن و استعداد جسمانى در حدوث نفس نقش دارد، به طورى که اگر شرایط جسمانى مهیّا نباشد روح حادث نمى شود، پس در وقتى که بدن فاسد و متلاشى شده، نفس چگونه مى تواند به بقاى خود ادامه دهد؟

    اساس این اشکال بر آن بود که مشاییان نفس را در حدوث و بقا مجرد مى دانستند، به طورى که بدن تنها در حدوث آن نقش دارد.

    امّا با توجیه مرگ بر اساس حرکت جوهرى این اشکال پاسخ خود را مى یابد.

    زیرا نفس در ابتداى حدوث اساساً مجرد نبوده یک صورت مادى است، و وقتى با حرکت جوهرى خود در عالم طبیعت به مرتبه ى تجرد رسید، در بقاى خود از بدن مادى بى نیاز مى شود.

    خلاصه آن که موجودیت نفس در حدوث و بقا متفاوت است; بدین معنا که موجودیت حدوثى آن جسمانى، و موجودیت بقایى آن روحانى است.

    و مَثَل آن مَثَل نیاز جنین به رحم است که پس از تبدّل وجودى، جنین به مرتبه اى مى رسد که از رحم بى نیاز مى شود.

    با این تقریر از ضرورت مرگ، تفسیر مرگ «انتقال انسان از جهانى به جهان دیگر» یا «تحول انسان از نقصان به درجه اى از کمال» است.

    تفسیر مرگ در فلسفه ى غرب آنچه از فلسفه ى غرب در اینجا گزارش مى شود، تنها ناظر به تحلیل مرگ از دیدگاه افلاطون و فلوطین است، و ضرورت مرگ در آن مطرح نشده است.

    الف ـ افلاطون بر اساس دیدگاه خود در باب چگونگى وجود روح پیش از بدن و هبوط آن به دنیا، مرگ را جدایى روح از تن و در نتیجه آزادى روح از قید و بند مى داند.

    وى کلام سقراط را چنین نقل مى کند: تا در دام تن گرفتاریم و روحمان با این دیو دست به گریبان است، نخواهیم توانست به آرزوى خود برسیم و حقیقت را دریابیم.

    زیرا تن هر ساعت زحمتى تازه براى ما فراهم مى آورد و پیاپى از ما نان و آب مى خواهد و گاه هم بیمار مى شود و پیوسته ما را در بند میل و هوس و ترس نگاه مى دارد و با اشباح و سرگرمى هاى کودکانه مشغول مى سازد; چنان که هیچ فراغت نمى یابیم تا چیزى را بدان سان که به راستى هست بشناسیم.

    از این گذشته جنگ ها و آشوب ها و خونریزى ها سببى جز تن و هوس هاى آن ندارد.

    زیرا جنگ براى مال در مى گیرد و مال براى تن خواسته مى شود و بدین سان همه ى وقت ما در خدمت تن مى گذرد و از آن رو نمى توانیم فارغ از تن دمى در خود فرو برویم و روى به جستوجوى حقیقت بیاوریم...

    تا زنده ایم این نعمت دست نخواهد داد.

    زیرا روحى که در بند تن است دست رسى به شناسایى نمى تواند داشت.

    پس یا هرگز نخواهیم توانست از شناسایى بهره اى برگیریم یا پس از مرگ به تحصیل آن توانا خواهیم شد; چه روح تنها در هنگام مرگ از تن جدا مى گردد و آزاد مى ماند.

    در زندگى فقط وقتى مى توانیم اندکى به حقیقت نزدیک شویم که به حد امکان کارى به کار تن نداشته باشیم و جز مقدار ضرورى به آن نپردازیم و نگذاریم طبیعت تن روح ما را آلوده سازد بلکه تا مى توانیم خود را از آن بر کنار نگه داریم تا خدا ما را از آن رهایى بخشد...

    مگر مرگ جز جدایى روح از تن است و...

    آیا اثر فلسفه این نیست که روح را از تن و قیدهاى تن آزاد کند.»(96) همان طور که ملاحظه مى شود دیدگاه افلاطونى همیشه این پرسش را بر مى انگیزد که اساساً چرا روح از عالم مجردات فاصله گرفته به دنیا هبوط کرده است تا بار دیگر بخواهد با مرگ بدان جا باز گردد.

    تنها مى توان گفت روح انسانى هر چند پیش از بدن و عالم ماده موجود بوده است، اما قابلیت او براى دست رسى به کمالات تنها با گذر از عالم ماده به فعلیت مى رسد.

    از این رو با آمدن به دنیا و طى کردن عالم طبیعت دگربار با وضعیتى جدید به عالم مفارقات و مجردات باز مى گردد و سرّ رها کردن دنیا و ضرورت مرگ آن است که استعدادهاى او در دنیا به فعلیت رسیده است.

    ب ـ فلوطین در بحث نهى از خودکشى، مرگ را به جدایى تن از روح معرفى مى کند نه روح از تن: روح باید منتظر شود تا تن به کلى از او جدا شود، زیرا در این صورت مجبور نیست به مکانى دیگر برود; بلکه همین که تن از او جدا شد خود به خود جدا از تن مى

  • فهرست مطالب
    گفتار اول : تفسیر و ضرورت مرگ
    استدلال علم طبیعى بر ضرورت مرگ
    استدلال هاى فلسفى بر ضرورت مرگ
    تفسیر مرگ در فلسفه ى غرب
    اقسام مرگ از دیدگاه فلسفه اسلامى
    مرگ اضطرارى
    مرگ طبیعى
    مرگ ارادى
    نگرش فلسفه ى غرب به مسأله مرگ
    گفتار دوم : مرگ از منظر قرآن و روایات
    تفسیر قرآن و روایات از مرگ
    ضرورت وقوع مرگ
    بازگیرندگان نفس در هنگام مرگ
    اقسام مرگ از نظر قرآن
    مرگ، تثبیت کننده ى سعادت یا شقاوت
    امکان بازگشت به دنیا
    ظهورهاى گوناگون مرگ
    مرگ و زندگى حقیقى
    مرگ اندیشى و فواید آن
    گفتار سوم : ترس از مرگ
    عوامل ترس از مرگ
    فلسفه و ترس از مرگ
    دین و ترس از مرگ
    برخوردهاى گوناگون آدمیان با مرگ

کلمات کلیدی: ترس - مرگ

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله ترس از مرگ, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله ترس از مرگ, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله ترس از مرگ

نیچه مى گوید افلاطون در محاوره فایدون،با چهره اى که از سقراط در آخرین ساعات زندگى او ترسیم کرده، آرمانى نوین براى جوانان شاخص یونان در آن عصر به وجود آورد، و بدین ترتیب سقراط جایگزین آشیل (قهرمان اسطوره اى حماسه هاى ایلیاد و اودیسه هومر) در تمدن یونانى مى شود. اما نیچه نمى تواند از این جایگزینى، هر چند به نوبه خود شکوهمندانه به هیچ روى خوشنود باشد.افلاطون خود به علت بیمارى در ...

گفتار اول : تفسیر و ضرورت مرگ در این گفتار دلایل ضرورت مرگ که به تفسیر حقیقت آن منتهى مى شود، بررسى خواهد شد. اثبات ضرورت مرگ، به منظور مدلل کردن این ادعاست که هر نفسى باید جهان مادى را ترک کند; به عبارت دیگر، قضیه ى «هر نفسى مرگ را مى چشد» یک قضیه ى ضرورى است و نه امکانى. تفسیر مرگ و توجیه ضرورت آن کاملا به تفسیر زندگى دنیوى وابسته است. اگر زندگى بشر بر اساس بینش ...

مقدمه در دوران ما قبل کشاورزی، دوره گردآوری خوراک، انسانها علاوه بر مشکل کمبود غذا، با خطرات زیادی از جمله خطر حیوانات وحشی، سیل، رعد و برق، طوفان و غیره مواجه بودند و به دلیل ابتدایی بودن تکنولوژی آن زمان، انسانها توان مقابله با این خطرات را نداشتند، بنابراین،مرگ و میر در آن دوران خیلی بالا بود. ولی با انقلاب کشاورزی، یکجانشینی و با تولید مازاد مواد غذایی، سطح مرگ ومیر نسبتا ...

شرح بیماری استرس‌ عبارت‌ است‌ از واکنشهای‌ فیزیکی‌، ذهنی‌ و عاطفی‌ که‌ در نتیجه‌ تغییرات‌ و نیازهای‌ زندگی‌ فرد، تجربه‌ می‌شوند. تغییرات‌ می‌توانند بزرگ‌ یا کوچک‌ باشند. پاسخ‌ افراد به‌ تغییرات‌ زندگی‌ متفاوت‌ است‌. استرس‌ مثبت‌ می‌تواند یک‌ انگیزش‌ دهنده‌ باشد در حالی‌ که‌ استرس‌ منفی‌ می‌تواند در زمانی‌ که‌ این‌ تغییرات‌ و نیازها، فرد را شکست‌ می‌دهند، ایجاد شود. علایم‌ شایع‌ ...

هنگامی که صحبت از مرگ به میان می آید ، واکنش افرا نسبت به این مقوله بسیار متفاوت است. زیرا این مهم بستگی مستقیمی به نگرش افراد نسبت به هستی دارد. به طور کلی می توان نگرش افراد نسبت به مرگ را در سه گروه عمده جای داد : 1- کسانی که هیچ اعتقادی به حیات پس از مرگ نداشته و مرگ را عدم می پندارند. 2- کسانی که دچار شک بوده و نسبت به حیات پس از مرگ به دیده تردید می نگرند. 3- کسانی که ...

مقدمه: کلمه استرس از زبان انگلیسی گرفته شده است و معادل دقیقی غیر از کلمه فشاردر فارسی نداردو آن هم معنای وسیع و طیف گسترده آن را نمی رساند ،‌لذا از همان لغت استرس که استفاده جهانی پیدا کرده است استفاده می کنیم. بنا بر گفته تعدادی از دانشمندان، تمام بیماریهای موجود در انسان ازجهاتی با استرس ارتباط دارند. این بیماریها تنها شامل امراض روانی یا بیماریهای روان تنی نمی شود، بلکه در ...

مرگ سقراط؛ به روایت افلاطون و تفسیر نیچه مسعود زنجانى masoud@vivaphilosophy.com نیچه مى گوید افلاطون در محاوره فایدون،با چهره اى که از سقراط در آخرین ساعات زندگى او ترسیم کرده، آرمانى نوین براى جوانان شاخص یونان در آن عصر به وجود آورد، و بدین ترتیب سقراط جایگزین آشیل (قهرمان اسطوره اى حماسه هاى ایلیاد و اودیسه هومر) در تمدن یونانى مى شود. اما نیچه نمى تواند از این جایگزینى، هر ...

- ابعاد وجود انسان در قرآن ثم جعلنا فی قرار مکین . ثم خلقنا النطفه علقه العلقه مضغه فخلقنا المضعه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقنا اخر فتبارک الله احسن الخالقین . « سپس او را به صورت نطفه ای در جیاگاهی استوار قرار دادیم . آنگاهنطفه را [ به صورت ] علقه درآوردیم . سپ آن علقه را [ به صورت ] مضغه گردانیدم و آنگاه مضغه را استخوان هایی ساختیم .بعد استخوان ها را با گوشتی ...

مرگ هلندی نارون (DED) همراه با ظهور مرگ هلندی نارون (DED) در آغاز قرن بیستم ،نارون در اروپا ،شمال آمریکا و قسمتهایی از آسیا اثرات مخربی رابا بیماری پژمردگی آوندی ایجاد کرد که آن با قارچ Ophiostoma از Ascomycota رابطه داشت. اگر چه اولین موج از مرگ هلندی نارون به وسیله ی Ophiostoma ulmi بود اما هنوز از سال 1940 توسط دو گونه ی Ophiostoma novo-ulmi و Ophiostoma ulmiو هیبرید آنها ...

استرس شغلی و سلامت روانی  مشاغل و حرفه‌ها بخش مهمی از زندگی‌ ما هستند. همراه با ایجاد یک منبع درآمد، مشاغل به ما کمک می‌کنند تا خواسته‌های شخصی خود را برآورده کنیم، شبکه‌های اجتماعی شکل دهیم و به جامعه خدمت نماییم. استرس در کار: حتی «شغل‌های رویایی» هم دارای لحظه‌هایی پراسترس، انتظارات کاری و سایر مسئولیت‌ها می‌باشند. برای برخی افراد، استرس محرکی است که انجام بعضی ...

ثبت سفارش