بر اساس مقاله بریتانیکا مهدی - واژه عربى - به معنى شخصى که به طور الهى هدایتشدهاست.
و در آخرالزمانشناسى اسلامى عبارت است از منجى که انتظار ظهورش مىرود و زمین را از عدالت و برابرى پر خواهد کرد.
دین راستین را اعاده خواهد نمود و در طى یک دوره کوتاه طلایى که هفت، هشت و یا نه سال تا قبل از پایان جهان طول خواهد کشید، راهنمایى مردم را بر عهده خواهد گرفت.
قرآن (کتاب مقدس اسلامى) اشارهاى به او ندارد و به هیچ حدیث (گفته منسوب به محمد پیامبر، صلىاللهعلیهوآله) قابل اعتمادى نیز در مورد مهدى نمىتوان استناد کرد.
بسیارى از علماى متعصب سنى اعتقاد به مهدویت را زیر سؤال مىبرند.
اما این اعتقاد، بخش ضرورى اصول عقاید شیعیان مىباشد.
به نظر مىرسد عقیده به مهدى در دورههاى اغتشاش و عدم امنیت مذهبى بر تحولات سیاسى اوایل اسلام (قرنهاى هفتم و هشتم میلادى) رواج یافته باشد.
شاید مختار بنابو عبیده ثقفى، رهبر شورش مسلمانان غیر عرب در عراق، در سال686 م.
اولین کسى باشد که از این نظریه براى نگهداشتن یاران خود در کنار یکى از پسران على، علیهالسلام، (داماد پیامبر، صلىاللهعلیهوآله) به نام محمد بن حنفیه، استفاده کرد.
حتى بعد از مرگ محمد بن حنفیه نیز این اعتقاد ادامه یافت.
ابوعبید [مختار] فکر مىکرد که مهدى یا همان محمد حنفیه زنده مانده است و در معبد خود در حالت پنهانى (غیبت) زندگى مىکند.
و مجددا ظاهر خواهد شد تا دشمنان خود را نابود کند،در سال 750 م.
انقلابیان عباسى از پیشگوییهائى که در آن هنگام درباره آخرالزمان رایجبود، استفاده کردند.
این پیشگوییها مىگفت که مهدى از خراسان که در مشرق قرار دارد، قیام خواهد کرد و پرچمهاى سیاهى را حمل مىکند.
پاسخ به اشتباهات و انحرافات: اینک به نحو اجمال و اختصار به پاسخ اشکالات فوق مىپردازیم.
نویسندگان مقالات مزبور معتقدند: «اسلام دینى نیست که در آن ظهور منجى انتظار برود و جایى براى مسیح نجاتبخش در آن وجود ندارد».براى پاسخ مىگوییم: اسلام دینى است که اساس تعلیمات خود را برتذکرات فطرى پایه گذارى کرده، و از فطرت انسانها به عنوان گنجینه عظیمى از ودیعههاى الهى بهره برده و آن را پشتوانه اصول معارفى و تربیتى خود قرار داده است.
یکى از اصول غیر قابل انکار فطرى که همواره در طول تاریخ بشرى توسط ادیان و مذاهب تکرار شده، موضوع فرارسیدن روز موعودى است که عموم رسالتهاى آسمانى با همه ابعادشان اجرا شوند و پس از رنجهاى طولانى و نگرانیهاى جا نفرسا، انسانیت مسیرى مطمئن و قرارگاهى مجهز براى تلاشهاى آرمانى خود بیاید.
شهید صدر در این زمینه مىگوید: انتظار آیندهاى اینچنین ، تنها در درون کسانى که با پذیرش ادیان ، جهان غیب را پذیرفتهاند راه نیافته ، بلکه به دیگران نیز سرایت کرده است.
تا آنجایى که مىتوان انعکاس چنین باورى را در مکتبهایى که جهتگیرى اعتقادى شان ، با سر سختى ، وجود غیب و موجودات غیبى را نفى مىکند ، مشاهده کرد.
براى مثال: در ماتریالیسم دیالکتیک که تاریخ را بر اساس تضادها تفسیر مىکند نیز روزى مطرح است که تمامى تضادها از میان مىرود و سازش و آشتى حکمفرما مىگردد.
بدین سان مىبینیم که تجربه درونى که بشریت در طول تاریخ در مورد این احساس داشته، درمیان دیگر تجربههاى روحى، از گستردگى و عمومیتبیشترى برخوردار گردیده است .دین اسلام نیز در عین حال که به این احساس روحى همگانى، استوارى مىبخشد; با تاکید بر این عقیده که زمین همانگونه که از ظلم و بیداد پر شود; از عدالت و دادگرى آکنده خواهد گشت، به این احساس، ارزش عینى بخشیده و جهت فکرى باورمندان به این اعتقاد را، به سوى ایمانى به آینده روشن، متوجه مىسازد.
نگاهى به ادبیات مذهبى در ادیان الهى و حتى آیینهاى بشرى نشان دهنده اعتقاد دیرینه انسانها به روز موعود است که در آن عدالت به دست مصلحى جهانى، در سرتاسر آفاق گسترده مىشود.
تکرار اصل ظهور یک منجى و نیاز به آن ، دلیلى بر فطرى بودن این احساس است.
اعتقاد به ظهور یک منجى موعود نه فقط در دین مسیحیت بلکه در دیگر ادیان الهى و یا حتى آئینهاى بشرى مورد بحث و تاکید قرار گرفته است.
به عبارت دیگر این امر یک اعتقاد فطرى است که در طول تاریخ بشرى توسط سفیران الهى پیوسته تذکر داده شده است اما ویژگى اسلام به عنوان آخرین دین الهى در این است که جزئیات این امر را نیز مورد بحث قرار مىدهد و ریشههاى فطرى بودن عقیده به مهدویت را نیز بیان مىکند.
محمد بن یعقوب کلینى (م 328 ه.ق) در کافى به اسناد خودش از حمران بن اعین، از ابوحمزه از امام باقر، علیهالسلام، نقل مىکند که فرمود : اخذ الله المیثاق على النبیین و قال الستبربکم؟
قالوا بلى و ان هذا محمدا رسولى و ان علیا امیرالمؤمنین و الاوصیاء من بعده، علیهمالسلام، و لاه امرى و خزان علمى و ان المهدى، علیهالسلام، انتصر به لدینى و اظهر به دولتى و انتقم به من اعدائى و اعبد به طوعا و کرها قالوا اقررنا ربنا و شهدنا : خداوند از پیامبران میثاق و پیمان گرفت و فرمود: آیا من پروردگار (مالک) شما نیستم؟
گفتند آرى ، سپس فرمود و اینکه این محمد، صلىاللهعلیهوآله، رسول من است و على، علیهالسلام، امیرالمؤمنین و جانشینان بعد از او، علیهمالسلام، ولى امر من (و اولى به تصرف) و خزانه داران علم من هستند و همانا بوسیله مهدى ، علیهالسلام ، دین خود را یارى مىکنم و دولتخود را توسط او نمایان مىسازم، و با او از دشمنانم انتقام مىگیرم و بوسیله او با گردن نهادن یا اکراه، پرستیده مىشوم.
گفتند اى پروردگار ما ، اقرار کردیم و گواه هستیم.
این روایت نشان مىدهد در عوالم قبل از این عالم هنگامى که خداوند میثاق توحید را از پیامبران اخذ مىکرد، میثاق ولایت چهارده معصوم را نیز از آنها اخذ کرد.
این اخذ میثاق در روایتهاى متعددى در مورد تمام انسانها وارد شده است .نویسنده مقالات بریتانیکا در مورد مهدى (ع) ادعا کرده است که عقیده به مهدى در دورههاى اغتشاش و عدم امنیت مذهبى و تحولات سیاسى اوایل اسلام (قرنهاى هفتم هشتم میلادى) رواج یافته است.
با توجه به آنچه در مورد فطرى بودن اعتقاد به ظهور منجى گفته شد، رواج اعتقاد به مهدى (ع) ، در دورههاى اغتشاش و عدم امنیت مذهبى و سیاسى ، نه تنها تردیدى در اصل مهدویت ایجاد نمىکند بلکه تاکید دیگرى بر فطرى بودن آن است.
زیرا امور فطرى هنگامى ظهور و بروز پیدا مىکنند که انسان با مشکلات و مصائب شدیدى روبرو مىگردد.
در آن هنگام که کشتى آسیب دیده در دل دریاى طوفانى دچار امواج مىشود مسافران
شهید "صدر" در این زمینه مىگوید: انتظار آیندهاى اینچنین ، تنها در درون کسانى که با پذیرش ادیان ، جهان غیب را پذیرفتهاند راه نیافته ، بلکه به دیگران نیز سرایت کرده است.
محمد بن یعقوب کلینى (م 328 ه.ق) در کافى به اسناد خودش از حمران بن اعین، از ابوحمزه از امام باقر، علیهالسلام، نقل مىکند که فرمود ": اخذ الله المیثاق على النبیین و قال الستبربکم؟
قالوا بلى و ان هذا محمدا رسولى و ان علیا امیرالمؤمنین و الاوصیاء من بعده، علیهمالسلام، و لاه امرى و خزان علمى و ان المهدى، علیهالسلام، انتصر به لدینى و اظهر به دولتى و انتقم به من اعدائى و اعبد به طوعا و کرها قالوا اقررنا ربنا و شهدنا " : خداوند از پیامبران میثاق و پیمان گرفت و فرمود: آیا من پروردگار (مالک) شما نیستم؟
در آن هنگام که کشتى آسیب دیده در دل دریاى طوفانى دچار امواج مىشود مسافران کشتى هر لحظه خود را در ورطه غرق شدن مىبینند، براساس فطرت، ناخودآگاه متوسل به یک نجاتدهنده مىشوند که مىتواند آنها را نجات دهد و شروع به دعا براى نجات خود مىنمایند.
در صحنه اجتماعى نیز هر گاه امنیت و عدالت در جامعه دستخوش آسیب گردد همان یادآورى فطرى باعث مىشود افراد جامعه به وجود منجى که مىتواند امنیت و عدالت را برقرار کند، متوسل گردند.
و انتظار ظهور چنین شخصى را در دل بپرورانند.
البته در چنین مواقعى همواره افرادى وجود دارند که بنابر دلایل مختلف مانند حس جاهطلبى، دخالتبیگانگان و یا حتى انگیزه اصلاح اجتماعى، خود را به نام همان منجى موعود مىنامند، و مقام وى را مدعى مىشوند.
در حقیقت هنگامى کالاى تقلبى رواج پیدا مىکند که نوع اصیل آن نیز وجود داشته باشد.
و اگر طلایى وجود نداشت کسى نیز به عرضه طلاى تقلبى اقدام نمىکرد.
بدیهى است که از نظر شیعیان تمامى ادعا کنندگان ذکر شده در مقالات بریتانیکا غیر واقعى و دروغین مىباشند.
زیرا همگى آنها علاوه بر نداشتن علایم امامت، نتوانستند به صورت جهانى به گسترش عدالت اقدام نمایند.
نویسنده مقاله بریتانیکا مدعى است که قرآن، کتاب مقدس اسلامى اشارهاى به مهدى (ع) ندارد و به هیچ حدیث قابل اعتمادى ، یعنى گفته منسوب به محمد، صلىاللهعلیهوآله، نیز در مورد مهدى نمىتوان اشاره کرد !!
مراجعه به برخى آیات قرآن بطلان این ادعا را نشان مىدهد، که از جمله مىتوان به آیات ذیل توجه نمود: 1.
هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره علىالدین کله و لو کره المشرکون: او همان خدایى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان غلبه و چیرگى دهد، هر چند که مشرکان ناخوش داشته باشند.
2.
هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره علىالدین کله و کفى بالله شهیدا: او همان خدایى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا اینکه آن را بر تمام ادیان چیرگى و غلبه دهد و خداوند براى شهادت کافى است 3 .یریدون لیطفئوا نور الله بافواهم و الله متم نوره و لو کره الکافرون:مىخواهند تا نور خدا را با دهانهایشان فرو نشانند، در حالیکه خداوند تمام کننده نور خود خواهد بود هر چند که کافران ناخوش داشته باشند.
به صراحت این آیات دین اسلام به رغم خواسته کافران و مشرکان باید بر تمام ادیان جهان چیره شود و این هدف و اراده خداى متعال است.
باید از مدعیان پرسید آیا تاکنون چنین اتفاقى در جهان افتاده است؟
و اسلام بر همه ادیان غالب و چیره گشته یا هنوز باید براى تحقق این فرموده خداى متعال در انتظار بود و چشم به راه آنکس که رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله ، به وى بشارت داده ، که این کار به دست تواناى او انجام خواهد شد.
انسان در شگفت مىشود که چگونه حقایق نادیده انگاشته شده و افرادى که گویا از همان مصادیق بارز مخالفان در آیات فوق هستند به کتمان یکى از بر جستهترین و بارزترین عقاید اسلامى که توسط رسول خدا بیان شد، پرداختهاند.
روایات منقول از رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، در امر قیام مهدى (ع) از منابع سنى و شیعى ، افزون بر صدها حدیث است که در صدها کتاب و اثر، آمده است.
قیام حجتحق در آخرالزمان تا آنجا قطعى است که اهل سنت از رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله ، نقل کردهاند که فرمود: من انکر خروج المهدى فقد کفر بما انزل على محمد، صلىاللهعلیهوآله: هر کس قیام مهدى را انکار کند همانا بر آنچه بر محمد ، صلىاللهعلیهوآله، نازل شده، کفر ورزیده است.
روایات انبوهى که بسیارى از آنها فوق حد تواتراند از طریق اهل سنت در قیام مهدى (ع) از سوى رسول خدا (ص) نقل شده که از آن جمله است: 1.
لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عز و جل ذلک الیوم حتى یبعث فیه رجلا من ولدى اسمه اسمى: اگر از عمر جهان جز یک روز باقى نمانده باشد خداوند بزرگ آن روز را طولانى خواهد کرد تا اینکه برانگیزد در آن روز مردى را از فرزندانم که نام او نام من است.
المهدى حق و هو من ولد فاطمه : مهدى حق است و او از فرزندان فاطمه، علیهالسلام، است در مجلدات اول و دوم از دوره پنج جلدى «معجم احادیث الامام المهدى» بیش از پانصد و چهل حدیث به نقل از رسول خدا ، صلىاللهعلیهوآله، آمده است که بیشتر آنها از طریق اهل سنت روایت شده است.
منابع و مآخذ دو مجلد 408 کتاب و رساله مىباشد که حدود بیست اثر از آنها از شیعه و همگى مآخذ دیگر از اهل سنت است.
در این آثار انبوه ویژگیهاى فروانى از «مهدى، علیهالسلام» و قیام و نهضت جهانى او ترسیم شده است .
نکته مهمتر آنکه امر قیام مهدى (ع) در آخرالزمان تا آن پایه قطعى بوده که اهل سنت آثار مستقل در موضوع «مهدى».
قیام او نگاشتهاند.
از جمله در خلال «کتابنامه امام مهدى» نوشته على اکبر مهدىپور که بیش از دو هزار اثر تالیف شده در باب مهدویت را معرفى نموده، هفتاد نوشته مستقل از اهل سنت نیز شناسانده شده است.
هم چنین مؤلف این اثر، در مقدمه خود مىنویسد: هم اکنون بیش از یکصد جلد کتاب مستقل، از علماى اهل سنت در دست داریم که پیرامون آن موعود جهانى، نگارش یافته است.در «کتاب خورشید مغرب»، تالیف محمد رضا حکیمى نیز بیش ازچهل اثر از این