پیامبری، تبلیغ دین بدون مزد 
قرآن کریم در بحث از پیامبری و پیامبران گزارههایی کلی و ضوابطی اساسی ارائه کرده که میتوان از آنها به قواعد قرآنی حوزه پیامبری یا خصائص عمومی پیامبران تعبیر کرد.
اهم این قواعد عبارتند از:
اول: هر امتی رسولی دارد و هیچ جامعهای بدون پیامبر رها نشده است.
دوم: پیامبران انسانهایی هستند مثل دیگر انسانها
سوم: پیامبران به زبان مردمی که در میان ایشان مبعوث میشوند سخن میگویند.
چهارم: پیامبران توسط خداوند برگزیده و منصوب میشوند.
پنجم: به پیامبران از جانب خداوند وحی میشود.
ششم: پیامبران تحت تعلیم الهی آموزش دیدهاند.
هفتم: پیامبران به خدا دعوت میکنند.
هشتم: روش دعوت پیامبران بشارت و انذار است.
نهم: کار پیامبران تعلیم و تربیت مردم است.
تبیین، تذکر و نصیحت سه شیوه تعلیم و تربیت پیامبرانه است.
دهم: دعوت پیامبران دعوت به زندگی واقعی است.
یازدهم: خداوند قبل از اتمام حجت پیامبران، مردم را عذاب نمیکند.
دوازدهم: پیامبران جز ابلاغ پیام به مردم وظیفهای ندارند.
پیامبران وکیل مردم نیستند.
پیامبران حق ندارند با زور و اکراه مردم را به دین و ایمان بخوانند.
قاعده سیزدهم: پیامبران برای هدایت مردم آمدهاند.
هدایت راهنمایی است، نشان دادن راه از بیراهه و ارائه طریق است.
انسانی که راه را از چاه تمیز داده، خود میداند چه کند.
خداوند با ارسال پیامبران در کار هدایت آدمیان است.
هدایتگر واقعی خداست و پیامبران با اذن و تعلیم الهی به هدایت و راهنمایی مردم اقدام میکنند.
این هدایت با تعلیم کتاب به مردم محقق میشود.
در برابر هدایت گری پیامبران، آدمیان دو دسته میشوند، گروهی مهتدی میشوند، هدایت میپذیرند و راه مییابند و به مقصد رشد و تعالی بار مییابند، اینان مؤمناناند.
گروهی نیز علیرغم روشن شدن راه از بیراهه، هدایت نمیپذیرند و وروش پیشین خود را حفظ میکنند و دل از ضلالت و گمراهی نمیکنند.
پس از ارائه طریق و نمودن راه، پیامبران در برابر گمراهی گمراهان مسئولیتی ندارند.
وظیفه هدایت در این مرحله به پایان رسیده است، به معنای دیگر هدایت برای آدمیان جویای راه است، آنان که قصد رفتن دارند و راهنما میخواهند.
آنان که راه را میشناسند اما جسارت رفتن ندارند یا به منافع زودگذر بیراههها دل خوش کردهاند، اگر با تذکر و انذار پیامبران هم به راه نیافتادند، دیگر اهل هدایت نیستند و از جانب پیامبران به حال خود رها میشوند، به شرط اینکه مانع هدایت دیگران نشوند.
البته سرانجام هدایت یافته با گمراه نزد خداوند یکسان نخواهد بود.
اما فراموش نباید کرد شیوه پیامبرانه که شیوهای بشری و انسانی است با شیوه الهی متفاوت است.
کار پیامبر تعلیم و هدایت و انذار و ابلاغ پیام است، اما حساب و مجازات از حوزه پیامبری بیرون است و شأنی ربوبی است.
 و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیه من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد (رعد 13/7« کافران میگویند چرا بر او معجزهای از سوی پروردگارش نازل نمیگردد [ای پیامبر] تو فقط هشداردهندهای و هر قومی راهنمایی دارد.»
 و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیه من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد (رعد 13/7« کافران میگویند چرا بر او معجزهای از سوی پروردگارش نازل نمیگردد [ای پیامبر] تو فقط هشداردهندهای و هر قومی راهنمایی دارد.» اولا: فروفرستادن آیات در اختیار پیامبر و دیگر مردم نیست، به اراده و صلاحدید الهی آیات نازل میشوند.
ثانیا: پیامبر فقط بیم میدهد و ابلاغ پیام میکند و نسبت به عواقب عدم رعایت پیامهای الهی هشدار میدهد.
اگر کسی باور نکرد مسئولیتی متوجه پیامبر نیست.
ثالثا: هر قومی هدایتگری دارد، هیچ جامعه بدون هادی رها نشده است.
قاعده «لکل قوم هاد» معادل دو قاعده گذشته است، یکی قاعده اول: «لکل امه رسول» و دیگر قاعده هفتم « و ان من امه الا خلافیها نذیر».
بنابراین هادی، رسول و منذر یکی است، یعنی پیامبری بدون انذار و هدایت محقق نمی شود.
و ما منع الناس ان یؤمنوا اذجائهم الهدی الا ان قالوا ابعث الله بشرا رسوال و مردم را به هنگامی که هدایت به سویشان آمد، چیزی از ایمان آوردن بازنداشت مگر اینکه گفتند آیا خداوند بشری را به پیامبری فرستاده است یکی از بهانههای کافران در ایمان نیاوردن، انسان بودن پیامبران است، خداوند از پیام و پیامبری به «هدایت» تعبیر کرده است.
پیام پیامبران چیزی جز هدایت آدمیان نیست.
خداوند کتب آسمانی را «هدایت» خوانده است، به عنوان نمونه: انا انزلنا التوریه فیها هدی و نور….
(مائده 5 / 44 «ما تورات را نازل کردهایم در آن رهنمود و نوری است…….» و آتینه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوریه و هدی و موعظه للمتقین (مائده 5/46 «… و به او [عیسی (ع)] انجیل دادیم.
که در آن رهنمود و نور است و همخوان با تورات است که پیشاپیش آن [نازل شده] است و راهنما و پندآموز پارسایان است.» 5- و ما انزلنا علیک الکتاب الالتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یؤمنون (نحل 16/64 و ما قرآن را جز این برای تو فرو نفرستادیم که آنچه را اختلاف دارند برایشان روشن کنی، و برای آنکه برای اهل ایمان رهنمود و رحمت باشد.» اگر خداوند کتابهایش را مایه هدایت بندگان قرار داده، پیامبرانش نیز هادیان مردماند و برای هدایت مردم مبعوث شدهاند.
قاعده چهاردهم: پیامبران در تبلیغ دین از مردم اجرت نمیخواهند.
پیامبری کاری از سنخ معلمی است.
پیامبران عمر خود را مصروف هدایت مردم، تبلیغ دین، و تعلیم و تربیت آدمیان میکنند.
آیا به این فعالیتها مزد و اجرت تعلق میگیرد به این معنی که راه یافتگان و هدایت شدگان یعنی مؤمنان که به برکت تعالیم پیامبر متدین شدهاند، در برابر خدمتی که پیامبر به ایشان کرده است، به او اجرت بدهند و از خدماتش قدردانی کنند.
در این صورت بین پیامبران و مؤمنان رابطهای اقتصادی و مالی برقرار میشود، و در برابر کالایی معنوی (هدایت و ایمان) بهایی مادی (اجرت و مزد) دریافت میشود، نوعی داد و ستد و معامله پایاپای.
بر این اساس هرچه مؤمنان افزونتر شوند، سود مالی و درآمد پیامبران نیز افزایش مییابد، و در تبلیغ دین و دعوت به خدا، سود مادی نیز لحاظ میشود.
بالاخره اگر قرار است پیامبران از جانب خداوند گنجی به همراه نیاورده باشند و با توجه به اینکه تبلیغ دین و دعوت به خدا وقت فراوانی را به خود اختصاص میدهد، به نحوی که در حد یک کار تمام وقت است، برای گذران زندگی پیامبران و خانواده ایشان چارهای جز ممر مالی نیست، و تأمین این هزینه به عهده مؤمنان خواهد بود، یعنی مؤمنان به پیامبران و مبلغان دین اجرت بدهند.
قرآن کریم رابطه مالی بین پیامبران و مردم را قطع کرده است و به عنوان یک قاعده تصریح کرده است که پیامبران مجاز نیستند هدایت و ایمان را با مزد و اجرت ارائه نمایند.
پیامبران حق ندارند از مردم اجرت بگیرند و مزد طلب کنند.
پیامبری مانند دیگر مشاغل و حرفهها نیست که خدمت در برابر مزد مادی صورت بگیرد.
کارفرمای پیامبران مردم نیستند تا چشمشان به جیب و دست مردم باشد و ایمان و دعوت و هدایت با درهم و دینار و طلا و نقره و امتیازات مادی رد و بدل شود.
کارفرمای پیامبران خداوند است، و او به شیوه ربوبیش هیچ کار خیری را بی پاداش نمیگذارد.
اما کار پیامبری را چگونه میتوان با اجر و مزد مادی تقدیر و توزین کرد.
خدمات پیامبران به مردم با معیارهای مالی و مادی قابل محاسبه نیست .
پای پول و اجرت به میان آوردن، تخفیف و تنزل کار پیامبری و دعوت و تبلیغ است.
آری این یک حقیقت است که پیامبران چون انسانند و فارغ از وحی، انسانی مانند دیگر انسانها و گنجی نیز با خود از سوی خدا نیاوردهاند، برای گذران زندگی نیاز به درآمدی در حد کفاف و رفع حداقل حوائج روزمره دارند.
این هزینه چگونه باید تأمین شود قرآن تأمین زندگی پیامبران از طریق اخذ اجرت در برابر تبلیغ دین را ممنوع کرده است.
به بیان دیگر ارتزاق از راه دین را خداوند نپسندیده است.
پس باقی میماند که پیامبران مانند دیگر مردم کار کنند و از دسترنج خود امرار معاش نمایند.
کما اینکه در سیره پیامبران خواندهایم که هریک به کاری مشغول بودهاند، یکی چوپانی میکرده، دیگری نجار بوده، سومی صنعتگر بوده، زره میبافته، یا کشتی میساخته، چهارمی تجارت میکرده، اما هیچیک از طریق اخذ اجرت از مردم در برابر تبلیغ دین گذران زندگی نکردهاند.
پیامبری شغل نیست، انجام وظیفه است.
و کسی برای ایفای وظیفه، و ادای تکلیف مزد نمیگیرد.
اختصاص بخشی از وقت روزانه به کار برای امرار معاش هرگز مانع از ایفای وظیفه پیامبری نیست، بلکه به نفوذ کلمه پیامبر میافزاید، اثبات میکند که او در تبلیغ دین و دعوت به خدا چشمداشت مادی ندارد، بطور خالص به خدا میخواند.
تبلیغ های نافذ دینی به شیوه تبلیغ پیامبرانه، تبلیغ بدون چشمداشت مادی است.
دین کوششی برای گسستن تعلق انسان به عالم مادی و توجه به عالم ماورای ماده است.
تبلیغی که با سودای مالی مبلغ همراه باشد بر دل نمینشیند، وجدان را تکان نمیدهد و از ظاهر به باطن رسوخ نمیکند و عملا ناموفق است.
دین وسیله معاش نیست، نردبان صعود به حیات طیبه است، آمیخته کردن تبلیغ دین با اجرت مادی، دین را ابزار دنیا میکند یعنی بجای اینکه دنیا دینی شود، دین دنیوی میشود.
بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون (بقره ظ/ 112 «آری، کسی که از هر جهت تسلیم حکم خدا گردید و نیکوکار گشت، مسلما اجرش نزد خدای بزرگ خواهد بود، و او را هیچ خوفی و هیچ حزنی نخواهد بود.» آنان که قصد وجه او کردهاند یعنی مخلصان صالح، جز از او اجر نخواهند.
آنان نه نگران آیندهاند نه غمگین از گذشته، پیامبران بیشک پیش قراول مخلصان صالح هستند لذا طبیعی است که از خدا اجر میخواهند نه از مردم.
کذبت قوم نوح المرسلین / اذقال لهم اخوهم نوح الاتتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله و اطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعراء 26/109-105) قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند، هنگامی که برادرشان نوح به ایشان گفت آیا [ از خدا ] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوا پیشه کنید و از من پیروی نمائید.
من از شما مزد نمیخواهم و پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» ذبت عاد المرسلین / اذ قال لهم اخوهم هود، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 127-123) «قوم عاد پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان هود به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی نمائید، من از شما مزدی نمیخواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» کذبت ثمود المرسلین / اذ قال لهم اخوهم صالح، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 145-141) «قوم ثمود پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان صالح به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمیخواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» کذبت لوط المرسلین / اذ قال لهم اخوهم لوط الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 164-«قوم لوط پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که برادرشان لوط به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمیخواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» کذب اصحاب الایکه المرسلین / اذ قال لهم شعیب، الا تتقون / انی لکم رسول امین / فاتقوالله واطیعون / و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین (شعرا 26/ 180-«اصحاب ایکه [امت شعیب] پیامبران را تکذیب کردند،آنگاه که شعیب به ایشان گفت آیا [از خداوند] نمیترسید من برای شما پیامبری درستکارم، پس تقوی پیشه کنید و از من پیروی کنید، من از شما مزدی نمیخواهم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است.» در قرآن کریم هیچ تکراری بی حکمت نیست.
پنج آیه در یک سوره پنج بار تکرار شده است.
در پنج پیامبر یعنی نوح، هود، صالح، لوط و شعیب یک سخن گفته شده است.
این پیامبران توسط قومشان تکذیب شدند.
پیامبران ایشان را به تقوا دعوت کردهاند و خود را به عنوان رسولانی امین معرفی کرده و از مردم خواستهاند تقوا پیشه کرده از ایشان اطاعت کنند.
بعد قاعده مورد بحث پنج بار عینا تکرار شده است.
من از شما مزد و اجرت نمیخواهم، پاداش ما پیامبران تنها بر عهده خداست.
نمیتوان پیامبر بود و از مردم بواسطه تبلیغ دین اجرت گرفت.
و یا قوم لا اسئلکم علیه مالا ان اجری الا علی الله و ما انابطارد الذین امنوا انهم ملاقوا ربهم و لکنی اریکم قوما تجهلون (هود 11/29) «[نوح گفت] ای قوم