انسان چیست و چه ویژگی هایی دارد ؟
انسان موجودی است در عالم هستی که عالم هستی به خاطر اوست و از مسلّم ترین پدیده های جهان است : لیکن از ناشناخته ترین آنهاست.با وجود این همه ، علم و اطلاعاتی که درباره انسان جمع آوری شده است.
هنوز هم به بعضی او را ، موجودی ناشناخته ، معرفی کرده اند.
به راستی که انسان موجودی ناشناخته است و موجودی است که معمای بزرگ قرون و اعصار بوده است.
انسان به ظاهر مجموعه ای است از تضادها و ناهمگونی ها، که اگر در همین تضادها و ناهمگونی ها هم دقیقاً مطالعه شود، درخواهیم یافت که یک نوع هماهنگی در بین آنها وجود دارد.
انسان موجودی است که از حیات و زندگی خودش ، خود آگاهانه دست می شوید؛ برای اینکه انسان های دیگر زندگی کنند وغم و اندوم دیگران را ، غم و اندوه خود می داند.
و انسان موجودی است که در میان دو بی نهایت قرار دارد ؛ انسانی که از یک سو می تواند تا بی نهایت سقوط کند، که حتی شایسته اطلاق نام حیوان نیز نباشد، چه رسد به انسان.
و از سوی دیگر آن چنان می تواند در جهت تکامل عروج کند که ملائکه نیز اجازه پای نهادن به مقام او را نداشته باشند.
راستی این چگونه موجودی است که از حیوان پست تر و از ملک برتر می تواند بشود؟
و عامل این سقوط و صعود غیر عادی او چیست؟
ساختمان وجودیش چگونه است؟
و سؤال هایی که می توان بر این گونه موارد ذکر نمود.
مثال :
ارزش و مقام او در جهان هستی کدام است؟
آیا واقعاً اشرف مخلوقات است ؟
چرا؟
اگر نیست ، چه موجوداتی بر او برتری دارند؟
عوامل و موانع رشد او کدامند؟
و از چه راه و روشی می تواند رشد نماید؟
در پاسخ به این سؤالات ، هم فیلسوفان و هم عرفا و روانشناسان سخن گفته و نظر داده اند و هم جامعه شناسان و هم متفکران شرقی و غربی، قلم فرسایی کرده اند؛ اما نتیجه بررسی و مطالعه در آثار آنان نه تنها موضوع را بر انسان نمی گشاید؛ بلکه گاهی موجب حیرت و سرگردانی وی نیز می شود.
و لذا راهی جز کمک گرفتن از خالق انسان باقی نمی گذارد.
این استمداد جز از طریق «قرآن مجید » حاصل نمی شود.
نگارش جامع به انسان :
قرآن مجید انسانی را پاره پاره نمی کند و او را محدود نمی سازد و از یک بعد به انسان نمی نگرد، هم چگونگی پیدایش انسان و هم فلسفه خلقت او را مطرح می کند.
و به پرسش های از کجا آمده ایم؟
و به کجا می رویم؟
پاسخ کافی و وافی می دهد.
ابعاد وجودی، نیازها و راه ارضای نیازها را مشخص می کند، هم نحوه رابطه بین انسان و سایرین را تعیین می کند و هم چگونگی ارتباط با جامعه خود و جوامع بشری را مشخص می کند.
 قرآن مجید انسانی را پاره پاره نمی کند و او را محدود نمی سازد و از یک بعد به انسان نمی نگرد، هم چگونگی پیدایش انسان و هم فلسفه خلقت او را مطرح می کند.
ابعاد وجودی، نیازها و راه ارضای نیازها را مشخص می کند، هم نحوه رابطه بین انسان و سایرین را تعیین می کند و هم چگونگی ارتباط با جامعه خود و جوامع بشری را مشخص می کند.
مفاهیم تعلیم و تربیت : آشنایی با مفاهیم تعلیم و تربیت : هدف کلی : اساسی ترین فعالیت انسان کدام است ؟
انسان در زندگی خود فعالیت های زیادی را انجام می دهد که هر کدام از آنها در جای خود در ادامه زندگی وی نقش ارزنده ای را دارند؛ ولی با توجه به نقش نسل بزرگتر در تربیت و آماده ساختن نسل بعدی، می توان گفت : « تعلیم و تربیت » اساسی ترین فعالیت انسان است.
البته این حکم در صورتی صحیح است که تعلیم و تربیت را فقط به درس و کتاب و معلم و شاگرد محدود نسازیم و آن را جریانی تلقی کنیم که در آن نسل بزرگتر می خواهد قدرت و آگاهی نسل کوچک تر را در زمینه جهان شناسی، انسان شناسی، شرایط اقتصادی و سیاسی و پیشرفت و تکامل گسترش دهد و از طریق پرورش قدرت تفکر ، در افراد، آنها را برای برخورد با مسائل آماده سازد.
[ علی شریعت مداری ، تعلیم و تربیت اسلامی].
تعلیم وتربیت چیست ؟
وقتی از تعلیم وتربیت به عنوان اساسی ترین فعالیت انسان نام برده می شود؛ لازم است معنا و مفهوم روشن و تعریفی از این واژه ها را داشته باشیم و نوع اسلامی آن را مشخص کنیم.
در این جا تعاریفی مستقل از واژه ها و اصطلاحات [ پرورش و تعلیم و تربیت ] را از فرهنگ لغت های معروف موجود ذکر می کنیم.
این نوع اصطلاحات در گذشته ، مشکلاتی برای فارسی زبانان در حال ایجاد کرده اند.
البته این اصطلاحات در گذشته اغلب مترادف به کار می رفته اند ؛ مثلاً سعدی در باب هفتم گلستان « در تأثیر تربیت » در (حکایت اول) می گوید : « یکی از وزراء را ، وزیری کودن بود.
پیش یکی از دانشمندان فرستاد که این عاقل نمی باشد.
مر این را تربیت می کن ، مگر عاقل شود.
روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی باشد و مرا دیوانه کرد : « چون بود اصل گـوهری قـــابل تربیت را در او اثر باشــد» « هیچ صیقل نــــکونـداند کـــرد آهنی را که بد گوهر باشد » « سگ به دریای هفت گانه مشوی که چو تر شد پلیدتر باشد » (سعدی ) معانی اصطلاحات در فرهنگ لغات : فرهنگ دهخدا : تعلیم : بیاموختن ، آموزانیدن ، آگاه کردن ، آموختن ، تربیت و تأدیب.
تربیت : پروردن ، پروردن کودک را تا بالغ گردد، پروراندن.
پرورش : علم پروردن ، تیمار، مراعات ، تربیت ، تأدیب ، ترشیع.
فرهنگ معین : تعلیم : آموختن ، دانش آموختن ، یاد دادن تربیت : پروردن ، پروراندن ، آداب و اخلاق را به کسی آموختن.
پرورش : تربیت ، تعلیم ، تأدیب ، فرهنگ ، تمدن ، پرستیدن ، خوراک ، خورش ، غذا ، طعام برهان قاطع : پرورش : پرستش و پرستیدن ، و کنایه از علم و حکمت هم هست ، چه پرورش آموز و حکمت آموز را گویند.
المنجد : تربیت : مصدر باب تفعیل ، از ماده « ربا » ، « یربو» که معنی آن غذا دادن و بزرگ کردن و تهذیب است.
[ تهذیب : اصلاح کردن از عیب و نقص و پاکیزه کردن اخلاق ].
تعلیم : مصدر باب تفعیل از ماده « علم ، یعلم » که معنی آن آگاهانیدن است.
امروزه با تخصصی شدن رشته های آموزشی و پرورشی و افزایش مسئولیت پرورشکاران لازم است که هر متخصصی، مسئول و مجری و محققی، دقیقاً نوع کار و مسئولیت خود را بداند و لازمه این کار این است که اصطلاحات معمول در رشته خود را بشناسد.
کاربرد اصطلاحات « آموزش و پرورش ، تعلیم و تربیت » در گفتار و نوشتار امروزی ، بیانگر این است که گاه بین آنها می توان تفاوت قایل شد.
ظاهراً تفاوت در این است که «آموزش یا تعلیم » : انتقال دانش و معلومات به (یاد گیرنده) است.
و « پرورش یا تربیت » ایجاد خصایل و آداب و اخلاق نیکو در « شخص تحت پرورش » است.
«پرورش » در درجه اول ، مسائل اخلاقی و شخصیتی و اجتماعی و دینی و آداب و رسوم را شامل می شود.
در صورتی که به نظر می رسد، هدف از «آفرینش » انتقال دانش و مهارت و یاد دادن تخصص است.
آقای دکتر «محمد باقر حجتی» نیز در کتاب [ اسلام و تعلیم و تربیت ] به همین نحو، بین تعلیم و تربیت تفاوت قایل شده است.
ولی هدف تعلیم – با مفهوم محدود آن – عبارت از آشنا کردن شاگردان به امور محدود و تمرین ذهنی آنهاست.
«تعلیم » به صورتی که هم اکنون متداول است ، صرفاً شاگرد را برای اشتغال به حرفه و فن و قبول و پیروزی در امتحان آماده می کند؛ در حالی که «تربیت » " می خواهد انسان را به اصل و هدف زندگی رهنمون گرداند و صفت و تمایلات لطیفی را در انسان به ثمر رساند؛ تا در بهزیستی با دیگران در عین صلح و آرامش و بهره مند شدن از یک زندگانی سالم ، موفق و کامیاب گردد.
براساس فرق گذاری های فوق ، ممکن است گفته شود که وقتی معلم ، مسائل عاطفی و تخصصی را به یاد گیرنده می آموزد، به کار آموزشی مشغول است.
وقتی به ایجاد خلق و خوی نیکو و رفتار و کردار اجتماع پسند ، در او کوشش می کند، به پرورش وی می پردازد.
به عبارت دیگر : در مورد اول ، تنها به دادن دانش و اطلاعات بسنده می شود.
در حالی که در مورد دوم ، ایجاد تغییر در شخصیت و رفتار کودک مورد نظر است.
واقعیت این است آنچه آموزش و پرورش و یا تعلیم و تربیت را از هم جدا می سازد، نوع عمل آنها نیست ؛ بلکه تفاوت اصلی این دو، در هدف های آنها است؛ زیرا هم در آموزش ( عمل پرورش صورت) می گیرد و هم پرورش متکی بر عمل آموزش است.
و اصولاً « پرورش » بدون « آموزش» وجود خارجی ندارد.
و هسته اصلی تمام فعالیت های پرورشی را (آموزش) تشکیل می دهد.
و می توان گفت : ( آموزش و پروش ) دو عمل مختلف و مجزا نیستند؛ بلکه (آموزش و پرورش) را می توان دو جریان یا فعالیت کما بیش یکسان دانست.
و به علت متفاوت بودن هدف های تربیتی است که گاهی برای فعالیت های مشابه کلمه های متفاوت بکار برده می شود.
نکته آخر اینکه تفاوت دیگری بین تعلیم و تربیت می توان قایل شد که از تفاوت قبلی مفیدتر و متمایزتر است ؛ و آن این است که «آموزش یا تعلیم » معمولاً برای یک فعالیت کوتاه مدت یا مقطعی اطلاق می شود ؛ در حالی که « تربیت » یا پرروش به دوره ای طولانی تر گفته می شود.
آموزش های رانندگی ماشین نویسی و از این قبیل ....
از پرورش خداپرستی و شکوفا ساختن قوای جسمانی و روانی و عقلی برای انسان در زمان کمتری صورت می گیرد و با مشارکت افراد معدودی عملی می شود.
ولی تربیت کردن و پروراندن نسل ها، وظیفه ای است که به یک ماه و یک سال و یک دوره و ..
ختم نمی شود؛ بلکه سالیان متمادی را شامل می شود : که افراد و نهادهای مختلفی چون : پدر و مادر و معلم و مدرسه و جامعه و مطبوعات و رادیو و تلویزیون همه باید سال ها بسیج شوند.
دکتر «عیسی صدیق» در کتاب ( تاریخ فرهنگ ایران ) زیر عنوان [ در تعریف و موضوع و اهمیت تاریخ تربیت ] می نویسد : « تربیت معانی و مفاهیم گوناگونی دارد....
در اصول « آموزش و پرورش » آن را عبارت دانند از : تغییری که آدمی در نفس خویش یا دیگر مردمان احداث کند.
از نظر روانشناسان : تربیت ، مطابق با پستالزی ، عبارت است از : رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگ تمام نیروها و استعداد بشری که در نهاد خود او موجود و مکتوم است.
به عقیده جامعه شناسان «تربیت » : کوششی است که جامعه برای تأمین نظارت و تسلط خود بر فرد به عمل می آورد.
( مطاب فوق که از دکتر صدیق ذکر شده از صفحات 2 تا 11 کتاب « روان شناسی پرورشی ، تألیف آقای دکتر علی سیف خلاصه و نقل شده است).
در پیش گفتار کتاب « آئین تربیت » تألیف ( آیت الله ابراهیم امینی ) چنین می خوانیم : « فرق است بین تعلیم و تربیت : « تعلیم » به معنای آموزش و یاد دادن است ؛ یاد دادن مطالبی به دیگری ؛ اما « تربیت » به معنای سازندگی و پرورش شخصیت می باشد.
با تربیت می توان افراد را بر طبق دلخواه ساخت و در نتیجه اجتماعی را دگرگون کرد.
« تربیت » باید با برنامه دقیق و حساب شده انجام بگیرد تا موفقیت آمیز بوده و نتیجه بخش باشد.
در تربیت تنها پند واندرز کافی نیست ؛ بلکه باید کلیه اوضاع و شرایط بر طبق مراد فراهم شود تا نتیجه مطلوب فراهم آید ...
» .( آئین تربیت ، صفحه 5 ، انتشارات اسلامی ، سال 1365 ).
در کتاب تعلیم و تربیت و مراحل آن در مورد معنی و مفهوم تربیت چنین است : « تربیت »در لغت به معنی نشو و نما دادن ، زیاد کردن، برکشیدن و مرغوب یا قیمتی ساختن است در این معنی اخیر تربیت از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن باشد.
بنابراین درک معنی و مفهوم تربیت مستلزم چند چیز است : الف) تصور چیزی