چکیده تحقیق:
الف- اهداف تحقیق:
آشنایی هرچه بیشتر با فلسفه عوامل مظاهر و نتایج شوم مقوله تهاجم فرهنگی درجهت مصون ماندن از عواقب هلاکتبار هجوم فرهنگی استعمارگران.
ب – دلایل موضوع:
عملکرد کشورهای استعمارگر غرب در مستعمرههای خود در طول یکی، دو قرن اخیر که بدون هیچ ملاحظه و وقفهای در جهت محو افتخارات ملی و اعتقادات مذهبی کشورهای مسلمان تلاش کردهاند چرا که این تفکرات و اعتقادات را مانع اصلی وجدی مؤفقیت سرمایهداران غربی و بالاخص یهودی در به چنگ آوردن مخازن و منابع طبیعی، تسخیر بازارهای این کشورها مییافتند و نمیتوانستند به راحتی کشورهای غیرمسلمان «مانند هند» آنها را زیر سلطه ببرند و میتوان از دلایل موفقیت این هجوم فرهنگی به موارد زیر اشاره نمود.
1- غفلت عامه مردم از اتفاقات اجتماعی و ترفندهای استعمارگران 
2- سستی اعتقاد و ضعف آگاهی عامه مردم از اصول اعتقادی و افتخارات ملی ومذهبی خود و در برابر مهاجمان که با ترفندهای : 1- تحقیر فرهنگ خودی و شخصیتهای مذهبی
 2- تحبیب فرهنگ غربی و شخصیتهای کاذب 3- و در نهایت انحلال مراکز فرهنگی خودی و یا حداقل تضعیف آنها عمل میکنند.
نتایج اصلی تحقیق:
با توجه به مظاهر و شیوه کار مهاجمان فرهنگی و عواقب هلاکتبار آن به نتایجی میتوان رسید:
کشورهای استعمارگر در ظاهر با شعار رفاه و آسایش و آبادانی کشورهای فقیر وارد میشوند و در نهایت به وابستگی شدید ، مصرفزدگی ، فقر و بیکاری و بیعاری جوانان و در نهایت اضمحلال توان دفاعی ، هویت فرهنگی و محو اعتقادات ملی و مذهبی این کشورها باعث میشوند.
که دیگر هرگز نتوانند روی پای خود ایستاده و از منابع و منافع و منافع ملی خود دفاع کنند بلکه به عنوان پیش مرگ و وسیلهی تحقق اهداف استعمارگران تبدیل میشوند و تسلیم محض سیاستهای استعماری شده و ذلت را به جای افتخار ملی قبول کرده ، ثروتها و منابع سرشار خود را دودستی تقدیم آنها میکنند .
درپایان پیشنهاداتی چند به عموم افراد جامعه و بالخص دستاندکاران فرهنگی ارائه میشود :
1 شناساندن و تعمیق آگاهی عامه مردم از اعتقادات و افتخارات مذهبی و ملی .
2 شناساندن دشمنان این اعتقادات و افتخارات و اهداف این دشمنان استعمارگر 
3 ارائه روشها و راهکارهای عملی مبارزه و نفی تهاجمات فرهنگی استعمارگران با راهکارهایی چون احیای ارزشهای ، احیای هویتها و افتخارات ملی مذهبی ، رواج سنت حسنه امر به معروف و نهی از منکر و … 
 تعریف واژه هایی از فرهنگ تعریف جامعه : جامعه عبارتست از تجمع گسترده از مردم که عقاید ، آداب و سنتهای مشترکی داشته و هدف مشترکی را دنبال میکنند و برای رسیدن به هدفهای مشترک خود آگاهانه با یکدیگر تعاون و همکاری دارند و سازمانهای مختلفی را بوجود آوردهاند و همین سازمانها از یکدیگرجدا نمیشوند و همبستگی دارند .
تعریف جامعه فرهنگی : جامعهای است که در آن اصل و اساس فرهنگ است و به فرهنگ و عناصر آن بیشتر بها داده می شود و در نتیجه فرهنگ در آن جامعه رشد و رونق بیشتری دارد .
تعریف روابط فرهنگی : دو جامعه را که از نظر فرهنگ و تبادل مربوط به آن در ارتباط هستند روابط فرهنگی گویند .
تعریف تغییرات فرهنگی : دگرگونی در فرهنگ ، در معانی و اعتقادات که در جامعه مشترک است و عمومیت دارد .
البته این دگرگونیها بر سر معانی اصلی و آرمانهای مشترک نیست چرا که این دگرگونیها تحول فرهنگی نامیده میشود نه تغییر فرهنگی .
تعریف میراث فرهنگی : فرهنگ دستبهدست و سینهبهسینه از نسلی به نسل دیگر در هر زمان منتقل میشود .
هر نسل آن را می گیرد و با آن زندگی می کند و بر آن چیزی می افزایدو یا غنیتر و پربارتر و شکوفاتر کرده و بعنوان میراث به نسل بعد از خود تحویل میدهد .
آنچه از کالاهای فرهنگی از گذشتگان و نسلهای قبلی برای ما به یادگار مانده میراث فرهنگی ماست .
تعریف بحران فرهنگی : تعارض و تضاد اجزاء و عناصر فرهنگی که منجر به عدم تعادل و هماهنگی بر نظام فرهنگی یکدیگر قدم برمیبردارند و تشنگی حاصل میشود که جز سردرگمی و پریشانی و تعارض سودی به افراد حاصل نیست .
تعریف آسیبپذیری فرهنگی : تاثیر پذیری فرهنگی را از سوی فرهنگ دیگر آسیبپذیری فرهنگی مینامند .
تعریف خلاء فرهنگی : نوع و حالتی از بی فرهنگی است .
تعریف هویت فرهنگی هر جامعه : سوابق و ریشه و شناسنامه فرهنگ هر جامعه هویت فرهنگی آن جامعه می گویند .
تعریف رسوخ فرهنگی : نفوذ و تاثیر فرهنگی از جانب فرهنگ دیگر را رسوخ فرهنگی می گویند .
تعریف از خود بیگانگی فرهنگی : اگر شخصی نسبت به ارزشهای جامعه یا بخشی از آن بی اعتقاد باشد و در جهت برخورد با ارزشهای جامعه عمل نماید را گویند .
تعریف ضد فرهنگ : عملیات و اقدامات مربوط به تعارض و مقابله با فرهنگ دیگر را ضدفهنگ می گویند .
تعریف فرهنگ معارض : بر فرهنگ آن دسته از افراد و گروهها گفته میشود که عادات و بینش آنها با فرهنگ اکثر افراد جامعه معارض است و روشی برخلاف ارزشها و هنجارهای جامعه دارند .
تعریف فرهنگ مهاجم : فرهنگی که بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم در آداب و رسوم فرهنگ یک قوم رسوخ کرده و برآن اثر میگذارد ، فرهنگ مهاجم نام دارد .
تعریف تهاجم فرهنگی : فعالیتهایی که در مورد ضربهزدن به فرهنگ یک جامعه از طرق مختلف صورت میگیرد تهاجم فرهنگی نام دارد که بصورت مستقیم و غیر مستقیم می باشد .
سابقه تاریخی تهاجم فرهنگی با دنیای اسلام تهاجم فرهنگی و به تعبیری رساتر نبرد فرهنگی پدیدهای نو تازه متولد شده نیست که در قرن بیسم و با پیروی انقلاب اسلامی به منصه ظهور رسیده باشد ، بلکه سابقه ای به بلندای تاریخ دارد .بنابراین تهاجم فرهنگی چیزی نیست که امروزه به عنوان شیوه ای جدید بکار رود بلکه در طول تاریخ بشری در اشکال مختلف علیه انبیاء الهی و حرکتهای انقلابی مورد استفاده قرار گرفته است .
در طول تاریخ پر ماجرای اسلام دشمن بارها از این حربه استفاده نموده است1 .
حداقل از دو قرن پیش جریانی به نام تمدن صنعتی که این کلمه معانی بسیار زیادی از فرهنگ ، معرفت و علم را دربر میگیرد .
با خصوصیات و صضفاتی بطور واضح در دنیا شروع شد .
اگرچه مقدمات آن از خیلی جلوتر فراهم آمد .
مام در قرن نوزدهم و قرن بیستم این جریان چند خصوصیت داشت گرایش به صنعت و علم ، گرایش به روشهای جدید در زندگی و مهمتر از همه گرایش به فلسفه هایی با قاعده و مبنای مادی .
یعنی در طول این دو قرن بیشترین پرچمهای برافراشته شدهی تفکر و فلسفه غرب در جهت مقابله با تفکر دینی بوده که یکی از آنها فلسفه مارکسیسم است که سروصدای بیشتری بهپا کرد.
بقیه مکتبهای فلسفی ، اجتماعی رایج و سربرداشته در قرن نوزدهم و بیستم نیز غالباً جهت و گرایش مادی و غیر مذهبی و ضد مذهبی دارند .
گرایش مذهبی و ضدمذهبی مثل یک جریانی که از کم شروع میشود و لحظه به لحظه اوج میگیرد و فراگیر می شود .
در زندگی مردم ، در افکار مردم ، در ارتباطات مردم و در خانواده مردم وارد شد و سیاستها در کنار این جریان فکری مستقلاً یک حرکتی را به سمت ضدیت با دین و معنویت شروع کردند .
به هر حال سیاستها هم در جهت ضدیت با معنویت برآمدند و این ضدیت روز بهروز بیشتر شد که البته هر نقطهای معنویتش بیشتر بود بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت .
مثلاً تفکرات اسلامی در همهعجای دنیا مورد تهاجم قرار گرفت در شرق دنیای اسلام یعنی هند ، انگلیسیها با اسلام مبارزه کردند با اینکه انگلیس و فرانسه در صحنه استعمار رقیب هم بودند اما حریفشان و نقاط بمبارانشان یکی بود .
روز بهروز جریان مذهب و معنویت را در دنیا ضعیفتر و زندگی انسان را از اخلاق و معنویت تهیتر کردند .
دنیای مسیحیت ، دنیای اسلام و ایمانها را بهلابهلای چرخ گردونه سنگین مادیات یا خرد کردند و یا رقیق نمودند .
این جریان با خشونت و سرعت در مدت دو قرن روزبهروز فقراگیرتر شده و همراه با اوج تفکر سیاستو رفتارهای مادی در زندگی انسانها ، ثروت ، علم ، اختراع و پیشرفتهای تازه و مراکزی که این سیاستها را دنبال میکند روزبهروز بیشترشدهاست .یعنی آمریکا و اروپای امروز از لحاظ علمی با آمریکا و اروپای 50 سال پیش قابل مقایسه نیست و اینها همان کسانی هستند که با پولشان با علمشان و اختراعاتشان و با استفاده از توانائیهای گوناگونشالن این جریان سریع را تقویت کردند تا به نقطه اوج غیر قابل تصوری برسد که دیگر قدم بعد جز این چیزی نباشد که بنای معنویت و اخلاق به کلی ازمیان جوامع برچیده شود و حتی خاطره ای هم از آنها باقی نماند .
درتاریخ وقتی استعمارگران در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین وارد شدند قبل از آنکه سیایتمدارها ، سربازها و قزاقهای خود را به آن مناطق وارد کنند .
میسسونهای مسیحی و هیاتهای تشبری مسیحی را وارد کردند اول سرخپوستها و سیاهپوستها را مسیحی کردند و آنگاه طناب را به گردنشان انداختند2 .
تجربه استکبا ر ایناست که هر جا اسلام جدی باشد باید با آنجا جنگید از آن روزی که غربیها به قصد استعمار وارد کشورهای مسلمان شدند ، از قرن هفدهم که اروپائیان به این کشورها آمدند و به اسم کممپانی ، کلیسا و چیزهایی از این گونه کمکم در کشورها جا خوش کردند ، از همان وقت فهمیدند که جامعه اسلامی و دین اسلام با اهداف استعماری که آنها را به این طرف دنیا فرستاده مقابل و مبارز است و از همان وقت قرائن زیادی برایشان وجود داشت .
هند سالهای متمادی یکی از استانهای کشور انگلیس بود آن هم نه هند فعلی ، بلکه هندو پاکستان و بنگلادش فعلی شبهقاره هند یکی از استانهای کشور انگلیس بود .
با کمال پرروئی از یک وجب جا در آن طرف دنیا آمدند یک شبهقاره و یک کشور عظیم را باآن همه منابع و ثروت ذره ذره تصرف کردند که داستان غمانگیزی دارد .تا اینکه توانستند آنها را رسماً به امپراطوری انگلیس ملحق کنند .
در سالهای متمادی حاکم هند کسی بود که ملکه و پادشاه انگلیس به عنوان نایبالسلطنههای هند در 150 سال قبل که هنوز در هند مبارزات ضد استعماری انگلیس شروع نشده بود گفته بود اولین هدف در اینجا باید سرکوب مسلمانها باشد ، چون مسلمانها به طبیعت حال با ما دشمن هستند ، اما هندوها این جور نیستند .
این تجربه استعمار است .
علل و ریشههای تهاجم فرهنگی الف : فرهنگ یک جامعه از چه عناصری تشکیل میشود و چگونه مورد هجوم قرار می گیرد ؟
آن تفاوت فرد یا جامعه متعهد با فرد یا جامعه بی تفاوت است .
برخی از اتنسانها نسبت به آنچه در جامعه می گذرد نسبت به اندیشه هایی که ترویج میشود ، نسبت به سنتها و عملکردهایی که میبینند ، حرفهایی که میشنوند ، فلیلمهایی که میبینند ، وضع فقر و غنای مردم ، سیاست مستقل یا وابسته یک کشور ، حاکمیت ارزشها یا ضد ارزشها در جامعه و خیلی از این مسائل بیتفاوت و بی تعهدند ، برایشان فرقی نمیکند که چه باشد و که باشد و چگونه باشد .
اما برخی انسانها حساسند و درکارها و درهر عملکرد ، هر وضعیتی را برنمی تابند .
پس اعتراض میکنند ، برمیآشوبند ، نسبت به امور و قض1ایا عکسالعمل نشان میدهن ، نظری دارند ، یا موافقند و یا مخالفند .
اینان از یک شخصیت فکری و فرهنگی برخوردارند که دستهاول فاقد آن هستند .
شخصیت از چه عناصری شکل می گیرد ؟
شخصیت ، اعم از شخصیت یک فرد یا جامعه ، مجموعه افکار ، آداب و سنن و ارزشهایی است که بصورت یک فرهنگ در فرد و جامعه تجلی مییابد و جامعه یا فرهنگ نسبت به آنچه که دارد آگاه و معتقد است .
و در راه حفظ و حراست آن مقاوم و شکیبا است برعکس جامعهای که فاقد فرهنگ باشد یا از فرهنگ خود بیگانه و بیخبر شده باشد چون آن شخصیت فرهنگی یادشده را دارد ،در نتیجه نسبت به بسیاری از مظاهر فرهنگ حساسیت لازم را از خود نشان نمیدهد و چون فاقد فرهنگ است خیلی سریع فرهنگهای بیگانه و غیر خودی را میپذیرد و در مقابل القائات فرهنگی دیگران سپر میاندازد و خلع سلاح می شود و دست تسلیم بالا می برد.
البته بصورت ناآگاه و تدریجی و بی آنکه حتی خود بفهمد .
لازمه پایبندی به فرهنگ خودی آن است که یک جامعه اولاً آن فرهنگ را بشناسد ، ثانیاً به ارزش و قداست ان باور داشته باشد ، ثالثاً در مقایسه با فرهنگهای دیگر آن را قویتر ، ریشهدارتر و ارجمندتر بداند .
اگر هریک از این سه محور آسیب بپذیرد .
زمینه پذیرش آمادهتر میشود .
مساله تهاجم فرهنگی بسیار گستردهتر از پدیدههایی همچون