در کشور ما نیز طبیعتآ جریانات شبه روشنفکری غرب گرا بهترین عوامل و نیروها جهت پیشبرد این اهداف خواهند بود.
چرا که جریان شبه روشنفکری در ایران به لحاظ مبانی تفکر و جهان بینی و آرمانها و اهداف سیاسی در همانندی کامل با ضدانقلاب خارج از کشور و استکبار جهانی قرار دارد.
مروری کوتاه بر پیشینه سیاسی و فکری دست اندرکاران برخی نشریات داخلی ، 1به خوبی روشنگر ماهیت آنهاست.
اکثریت قاطع نویسندگان و مسئولان این نشریات یا افرادی مارکسیست هستند ویا از عومل دربار و اعوان و انصار بنیادهای فرهنگی و هنری رژیم طاغوت بودهاند.
اینان در سالهای اخیر با تجمع در این گونه نشریات و تحت عنوان فعالیت ادبی و هنری ، تهاجمی گسترده علیه ارزشهای دینی و مبانی انقلاب اسلامی را آغاز کردهاند و بر آنند بار دیگر فرهنگ مبتذل و ننگین غرب را در ایران رواج بخشند و فساد و تباهی را گسترش دهند.
مروری کوتاه بر نشریات ایشان نشان میدهد که تنها هدف این ماه نامههای هنری و ادبی !
ترویج نیهیلیسم غربی و رواج مبانی تفکر غیر دینی است.
اینها اخیرأ به شیوهها و شگرد های ضد اخلاقیای چون چاپ عکسهای تحریک کننده از زنان بد حجاب و عکسهای بی حجاب از هنر پیشگان زن خارجی روی آوردهاند2.
برخی نیز گستاخی را بیشتر کرده و با برگزاری میزگردها و تشکیل «انجمن نویسندگان ایران » به سامان دهی دست نوعی تشکل سیاسی برای «دفاع از آزادی بیان و قلم » پرداخته است.
یکی از دست اندرکاران اینگونه نشریات ، «آزادی بیان وقلم» را در «نبود هر گونه مانع و معیار اخلاقی» تعریف کرده است ، و به این ترتیب خواهان از بین رفتن هر گونه معیار و میزان اخلاقی و «آزادی مطلق» (بخوانید آنارشیسم) شده است.
این در حالی است
که تمامی افراد ، محافل و نشریات وابسته به جریانات شبه روشنفکری به گونهای مداوم و پیگیرانه نظام اسلامی را متهم به استبداد و سانسور کرده و از آزادی به سبک غربی دفاع میکنند.
که تمامی افراد ، محافل و نشریات وابسته به جریانات شبه روشنفکری به گونهای مداوم و پیگیرانه نظام اسلامی را متهم به استبداد و سانسور کرده و از آزادی به سبک غربی دفاع میکنند.1 یکی دیگر از اهداف این نشریات وابسته به جریانات شبه روشنفکری ، بزرگ کردن و برجسته نمودن چهرههای شناخته شده و بد سابقه درباری و ضد انقلابی تحت عنوان «هنرمند» ، «تحقق» ، «مورخ» و 000 است ، اینان با این کار تلاش میکنند تا فضای فرهنگی و اجتماعی کشور را برای حضور فعال این چهرهها (و امثال آنها) آماده سازند.
این نشریات شبه روشنفکری تلاش میکنند تا در هر فرصتی که دست میدهد با پیش کشیدن تحولات اروپایی شرقی و «پروستریکا» و «نظم نوین جهانی» و چاپ مقالات و ترتیب دادن مصاحبههایی در این رابطه ، انقلاب اسلامی را نیز دعوت به نوعی «پروستریکا» و هم سویی با نظم نوین آمریکایی و به اصطلاح «خرد گرایی» نمایند.
این جماعت شبه روشنفکری همچنین با چاپ داستانهای کوتاه و بلند و مقالات مختلف سعی در تخطئه ارزشهای هشت سال دفاع مقدس و هتاکی نسبت به فرهنگ عرفانی جهاد و شهادت داشتهاند.
در دو ، سه سال اخیر کتابهای مختلفی از این جریانات شبه روشنفکری به بازار آمده است ، که هر یک به طریقی و (نیز با صراحت) هشت سال حماسه دفاع مقدس و ارزشهای اعتقادی و اخلاقی و باورهای دینی را به استهزاء گرفته است 2 ، و بی شک تمامی این حرکتها در جهت یک هدف کلی که همانا تهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی است انجام میگیرد.
پیشوای دردمند و دور اندیش انقلاب در بیانات خویش اینگونه پرده از چهره تزویر این جریان بر میدارد که: «نظام اسلامی را متهم میکنند که این نظام آزادی نمیدهد چطور ما آزادی نمیدهیم ؟
شما کدام کشوری را سراغ دارید که این همه مجله و روزنامه و مطبوعات در آن منتشر شود که هر چه میخواهند بنویسند؟
روزنامههای رسمی کشور علنأ و سریحأ سیاستهای دولت را زیر سئوال میبرندو انتقاد میکنند دولت هم با کمال بزرگواری میآید جواب میدهد در حال حاضر مجلاتی در ایران به چاپ میرسد که کسی اگر مختصر آشنایی با عناصر فرهنگی کشور در زمان گذشته و دوران طاغوت داشته باشد و بداند که هنرمندان ، قلم زنان ، مخلصین و چاکران دستگاههای شاهنشاهی چه کسانی هستند ، میداند که پول این مجلات از کجاها دارد میآید.
این موضوع حتی قابل حدس است و البته مه هم بیخبر نیستیم.
دستگاه هم بی خبر نیست.
اینها هم دارند چاپ میشوند و ما هم می نویسیم.
آن مقدار که آزادی مطبوعات در ایران هست در جاهای دیگر نیست.
نظام ما در زمینه آزادی مطبوعات مظلوم است به این دلیل که به مجله و روزنامهای آزادی داده شده و او آمده واین مجله و روزنامه را از انتقاد به نظام پر کرده و داخل این انتقادها مکررأ مثل ترجیح بند تکرار کرده که به ما آزادی نمیدهند.
اگر به شما آزادی نمیدهند چطور این مطالب را نوشتهاید ؟
امروز چه کسی را به دلیل نوشتن مطلبی مجازات کردهاند.
بله اگر کسی مجرم مطبوعاتی باشد (هر کس که میخواهد باشد) جرم است.
اگر کسی عملی را که قانون آن را جرم دانسته مرتکب بشود البته مجازات خواهد شد.
یکی از مجازاتها هم که در قانون پیش بینی شده تعطیل آن روزنامه یا مجلهای است که جرم در آن منعکس شده است.
این بحث دیگری است.
لیکن حرف زدن آزاد است.
دشمنان ، خود همین مسئله را که دستگاه حساس باشد و پاسخ بدهد به عنوان اینکه آزادی نیست میگویند ، توقع دشمن این است که قلم زنان جریان فرهنگی وابسته به استکبار هر چه میخواهند بنویسند ولی قلم زنان وابسته به نظام اسلامی و جناح جریان اسلامی به آنها جواب ندهند.
اگر جواب دادند میگویند آزادی نیست ، ما را مرعوب کردند.
ببینید این ، آن فضایی است که دشمن بوجود میآورد.
یک عده ساده لوحاند وبه سادگی فریب میخورند.
البته خیلیهای هم هستند که بدون غرض در جریان دشمن قرار میگیرند بدون اینکه بفهمند که چه میگویند و چه میکنند.»1 5- ضعفها و نارسائیهای موجود در سیستم تعلیم و تربیت سیستم تعلیم و تربیت رایج در کشور ما ، در روزگار حاکمیت رژیم پیشین ، سیستمی وارداتی بود که زیر نظر کارشناسان غربی و در راستای اهداف و منافع استکباری آنها تهیه و تدوین شده بود.
استعمار گران در موارد متعددی تأکید داشتهاند که برای بسط حاکمیت و سلطهاستعماری خود بر ملل مسلمان باید از راه تعلیم و تربیت و تأسیس مدارس به سبک غربی و تربیت نیروهای انسانی با فکر و سلیقه غربی اقدام نمود.2به هر حال با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی این سیستم تا حدود زیادی تغییر و تحول پیدا کرده و مسئولین و دستاندرکاران تلاش و سیعی در راه تغییر نظام تعلیم و تربیت و انطباق آن با موازین و معیارهای اسلامی بخرج دادهاند.
اما هنوز که هنوز است از چند جهت چوب نظام تعلیم و تربیت گذشته را میخوریم و رگهها و رسوبات تعلیم و تربیت غربی را در جامعه مشاهده میکنیم که خود از عوامل و زمینههای مهم تهاجم فرهنگی و ترویج فرهنگ غربی به شمار میآید.
یکم : به هر حال بسیاری از کسانی که امروز در مراکز فرهنگی و آموزشی و تربیتی ، مشغول کار و یا مصدر امور هستند.
در آن نظام و مطابق با معیارها و اهداف آن پرورش یافتهاند.
گرچه با وقوع انقلاب اسلامی تحول اساسی و بنیادین در اکثریت مردم جامعه ما به وقوع پیوست.اما تأثیرات فرهنگ و تربیت غربی ، به مثابه نقشی که بر سنگ حک شده باشد به آسانی از بین رفتنی نیست و گهگاه ، ناخودآگاه تعلیمات نظام تربیتی گذشته در رفتار و حالات ، افکار و گرایشات افراد ، آثار خود را به منصه ظهور میرساند.
دوم : اینکه گرچه کتب درسی (به ویژه در سطوح راهنمایی و دبیرستان) تا حد زیادی تغییر نموده و پس از انقلاب تدوین شدهاند ، اما به اعتقاد برخی از صاحبنظران : «بخش بزرگی از کتابهای مدارس ما ، همان کتابهای باقیمانده از دوران شاه است و آنها هم دقیقأ یک خط سیاسی مشخص و معین را دنبال میکردند و سادهاندیشی است که در نقد کتابهای کتابهای آن زمان بگوییم آنها بی محتوا بودند و خط و ربطی نداشتند.
بلکه درستتر آن است که بگوییم آن کتابها هم محتوا داشتند اما محتوای صهیونیستی ، هم خط و ربط داشتند ولی خط و ربط استعماری.»3 این امر به ویژه در سطوح عالی و درورههای دانشگاهی مشهودتر است چرا که بسیاری از کتب درسی رایج در دانشگاهها حتی در حوزه علوم انسانی ترجمه متون غربی و خارجی است و این دورس بدون هیچ گونه نقد و بررسی جدی و علمی به عنوان «حقایق علمی» به خورد جوانان ما داده میشود یکی از نویسندگان متعهد کشور ما در این زمینه مینویسد : «گرایش عم و نگرش غالب بر روان شناسی ، جامعه شناسی و کلأ علوم انسانی و علوم اجتماعی غربی است.
نکته تأسف بار اینکه مبانی تفکر علوم انسانی غرب تحت عناوین ، دروس و رشتههای تحصیلیای چون جامعهشناسی ، انسان شناسی ، روان شناسی ، عینأ و به عنوان «حقایق علمی» تدریس میگردد و بدینسان بنیانهای اندیشه دانشجویان ما بر پایه مبانی نظری اومانیستی و ماتریالیستی در قلمرو علوم انسانی پرورش مییابد.
این را بدانیم که علوم انسانی جدید در همه حوزهها و رشتههایش (اعم از حوزههای مارکسیتی ، ساختارگرا ، کارکردی ، پوزیتیویستی ، رفتارگرا ، پدیدار شناختی و رشتههایی چون : انسان شناسی ریستی ، مردم شناسی فرهنگی ، جامعه شناسی ، ارتباطات ، روان شناسی ، اقتصاد سیاسی000) ریشه در مبادی و مبانی میراث تفکر اومانیستی و فلسفههای عصر جدید و متدلوژی پوزیتیوستی دارد و به گونهای ماهوی و ذاتی و مبنای در ستیز بانگرش دینی و الهی به انسان و مسائل او قرار دارند.
از این رو تدریس این دروس در دانشگاههای مالزومأ و حتمأ باید همراه با نقد و بررسیهای جدی و عمیق و انتقاد مبنایی باشد تا میراث اندیشه اومانیستی بنام «معرفت» و «دانش» بخورد نسل جوان این سرزمین داده نشود»1 به علاوه ، پارهای تألیفات داخلی و جزوات درسی که از سوی اساتید به عنوان متن درسی دانشگاهی انتخاب و معرفی میشوند نیز اندیشه و آثار برخی نویسندگان ضد انقلاب و ضد مذهب و فاسد و مسئلهدار و افرادی نظیر کسروی ، میرزا ملکم خان ، محمد علی فروغی ، ایرج میرزا و دیگران را تبلیغ و ترویج مینمایند 2 و یا به پارهای از مبانی و اصول فرهنگ اسلامی طعنه زده و مرموزانه سعی در سست کردن پایههای اعتقادی دانشجویان نسبت به آن اصول و مقدسات دارند.
سوم : ناهماهنگی موجود در سیستم تعلیم و تربیت کشور ما این ناهماهنگی و بلکه دو گانگی هم میان مدرسهو خانه ، مدرسه و جامعه و مدرسه و سایر مراکز فرهنگی (از جمله صدا و سیما) مشهود است و هم میان دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت ، که این آخری ، خود تأثیر فراوانی بر عدم گرایش جوانان به امور عقیدتی و اخلاقی داشته است.
امروزه متأسفانه در بسیاری از مدارس راهنمایی و متوسطه ، تلقی اکثریت همکاران فرهنگی این است که تربیت عقیدتی و اخلاقی دانشآموزان وظیفه مربیان تربیتی و دبیران دینی است و دیگران در این مهم برای خود تکلیفی قائل نیستند.
در سر کلاس درسهایی چون شیمی ، فیزیک و زیست شناسی و یا ریاضی و زبان و غیره که میتواند موقعیت مناسبی برای تلقین روح توحید و گرایش عقیدتی و اخلاقی در دانش آموزان کرده و با استفاده بجا از دقایق و ظرایف علوم مختلف که بیانگر علم و قدرت و حکمت خداوندی است.«معجزه حیات و هستی» «آیت و نشانه خدا بودن» و «هدفداری و غایت هستی» را به دانشآموزان تفهیم کرد ، متأسفانه ، نه در کتابهای درسی ما جنین توجهی شده و نه ، بسیاری از همکاران فرهنگی ما چنین عنایتی دارند.
مضاف بر همه اینها با عنایت به نقش الگویی معلم در تمام سطوح تحصیلی ، این دوگانگی به اضافه برخوردهای خشن ، شوخیهای رکیک و زننده در کلاسهای و یا توهین و تحقیر دانش آموزان و بی توجهی به رعایت موازین شرعی و اسلامی در رفتار و حرکات و هیأت ظاهری و موارد بسیار دیگر همگی زمینه ساز سردرگمی و نهایتأ بی اعتنایی و بی رغبتی دانش آموزان به مسائل اخلاقی و موازن شرعی میشود.
این معضل در سطح دانشگاهها و مراکز آموزش عالی شکل دیگری به خود میگیرد و آن اینکه بسیاری از اساتید فعلی دانشگاهها ، تحصلکردههای دیار فرنگ هستند و در میان آنها کم نیستند افرادی که دقیقأ متأثر از فرهنگ و بینش غربی می باشند.
اینها که عنوان دهن پرکن «متخصص و صاحب نظر» را نیز یدک میکشند ، بسیاری از مراکز علمی و تحقیقاتی کشور (به دلیل ضرورت و گاه هم کم توجهی) نظریه