طرق الوقایه من الفتن
ایها الناس، شقوا امواج الفتن بسفن النجاه، و عرجوا عن طریق المنافره، و ضعوا تیجان المفاخره.
افلح من نهض بجناح، او استسلم فاراح.
هذا ماء آجن، و لقمه یغص بها آکلها .
و مجتنی الثمره لغیر وقت ایناعها کالزارع بغیر ارضه.
حکمه السکوت
فان اقل یقولوا : حرص علی الملک، و ان اسکت یقولوا : جزع من الموت !
هیهات بعد اللتیا والتی !
والله لابن ابی طالب انس بالموت من الطفل بثدی امه، بل اندمجت علی مکنون علم لو بحت به لا ضطربتم اضطراب الارشیه فی الطوی البعیده !
راه های پرهیز از فتنه ها
ای مردم، امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم بشکنید، و از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید، و تاج های فخر و برتری جویی را بر زمین نهید، رستگار شد آن کس که با یاران به پا خاست، یا کناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت.
این گونه زمامداری، چون آبی بد مزه، و لقمه ای گلوگیر است، و آن کس که میوه را کال و نارس بچیند، مانند کشاورزی است که در زمین دیگری بکارد.
مواقف طلحه والزبیر
و قد ارعدوا و ابرقوا، و مع هذین الامرین الفشل ؛ و لسنا نرعد حتی نوقع، و لا نسیل حتی نمطر.
شناخت طلح و زبیر ( و اصحاب جمل )
چون رعد خروشیدند و چون برق درخشیدند، اما کاری از پیش نبردند و سرانجام سست گردیدند !
ولی مااین گونه نیستیم، تا عمل نکنیم، رعد و برقی نداریم، و تا نبازیم سیل جاری نمی سازیم.
بلاغه اهل البیت علیه السلام
الا وان اللسان بضعه من الانسان، فلا یسعده القول اذا امتنع، و لا ی مهله النطق اذا اتسع، و انا لامراء الکلام، و فینا تنشبت عروقه، و علینا تهدلت غصونه.
اسباب الغشل و الهزیمه
و اعلموا رحمکم الله انکم فی زمان القائل فیه بالحق قلیل، و اللسان عن الصدق کلیل، و اللازم للحق ذلیل، اهله معتکفون علی العصیان، مصطلحون علی الادهان، فتاهم عارم، وشائبهم آثم، و عالمهم منافق، و قارنهم مماذق، لا یعظم صغیر هم کبیرهم، و لا یعول غنیهم فقیرهم.
فصاحت و بلاغت اهل بیت علیه السلام
آگاه باشید، همانا زبان، پاره ای از وجود انسان است، اگر آمادگی نداشته باشد سخن نمی گوید، و به هنگام آمادگی، گفتار او را مهلت نمی دهد، همانا ما امیران سخن میباشیم، درخت سخن در ما ریشه دوانده، و شاخه های آن بر ما سایه افکند ه است.
علل سقوط جامعه انسانی
خدا شما را رحمت کند، بدانید که همانا شما در روزگاری هستید که گوینده حق اندک، و زبان از راستگویی عاجز، و حق طلبان بی ارزشمند، مردم گرفتار گناه، و به سازشکاری همداستانند، جوانانشان بد اخلاق، و پیر مردانشان گنهکار، و عالمشان دو رو، و نزدیکانشان سود جویند، نه خردسالانشان بزرگان را احترام میکنند و نه توانگرانشان دست مستمندان را میگیرند.
خدا شما را رحمت کند، بدانید که همانا شما در روزگاری هستید که گوینده حق اندک، و زبان از راستگویی عاجز، و حق طلبان بی ارزشمند، مردم گرفتار گناه، و به سازشکاری همداستانند، جوانانشان بد اخلاق، و پیر مردانشان گنهکار، و عالمشان دو رو، و نزدیکانشان سود جویند، نه خردسالانشان بزرگان را احترام میکنند و نه توانگرانشان دست مستمندان را میگیرند.
الاخلاق فی الحرب انی اکره لکم ان تکونوا سبابین، و لکنکم لو و صفتم اعمالهم، و ذکر تم حالهم، کان اصوب فی القول، و ابلغ فی العذر، و قلتم مکان سبکم ایاهم : اللهم احقن دماء نا ودماء هم، و اصلح ذات بیننا و بینهم، و اهدهم من ضلالتهم، حتی یعرف الحق من جهله، و یر عوی عن الغی و العدوان من لهج به.
اخلاق در جنگ من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر کردارشان را تعریف، و حالات آنان را بازگو میکردید به سخن راست نزدیک تر، و عذرپذیر تر بود.
خوب بود بجای دشنام آنان میگفتید : خدایا !
خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند، و آنان که با حق میستیزند پشیمان شده به حق باز گردند.
التوجیه المعنوی فی الحرب و ای امری منکم احس من نفسه رباطه جاش عند اللقاء، و رای من احد من اخوانه فشلا فلیذب (فلیذبب ) عن اخیه بفضل نجدته التی فضل بها علیه کما یذب عن نفسه، فلو شاء الله لجعله مثله، ان الموت طالب حثیث لا یفوته المقیم، و لا یعجزه الهارب، ان اکرم الموت القتل !
والذی نفس ابن ابی طالب بیده، لالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی الفراش فی غیر طاعه الله !
تحذیر من التقصیر فی الحرب ومنه : و کانی انظر الیکم تکشون کشیش الضباب : لا تاخذون حقا، و لا تمنعون ضیما، قد خلیتم و الطریق، فالنجاه للمقتحم، و الهلکه للمتلوم.
آموزش روانی در جنگ هر کدام از شما در صحنه نبرد با دشمن، درخود شجاعت و دلاوری احساس کرد، و برادرش را سست و ترسو یافت.
به شکرانه این برتری باید از او دفاع کند.
آنگونه که از خود دفاع میکند، زیرا اگر خدا بخواهداو را چون شما دلاور و شجاع گرداند.
همانا مرگ به سرعت در جستجوی شماست، آنها که در نبرد مقاومت دارند، و آنها که فرارمی کنند، هیچکدام را از چنگال مرگ رهایی نیست وهماناگرامی ترین مرگها کشته شدن درراه خداست.
سوگند به آن کس که جان پسر ابوطالب در دست اوست.
هزار ضربت شمشیر بر من آسان تر از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت باخداست.
هشدار از کوتاهی در نبرد گویی شما را در برخی ازحمله ها، درحال فرار، ناله کنان چون گله ای از سوسمار مینگرم که نه حقی را باز پس میگیرید، و نه ستمی را باز میدارید، اینک این شما و این راه گشوده، نجات برای کسی است که خود را به میدان افکنده به مبارزه ادامه دهد، و هلاکت ازآن کسی است که سستی ورزد.
فضل الجهاد اما بعد، فان الجهاد باب من ابواب الجنه، فتحه الله لخاصه اولیائه، و هو لباس التقوی، و درع الله الحصینه، و جنته الوثیقه فمن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل، و شمله البلاء، و دیت بالصغار و القماءه، و ضرب علی قلبه بالاسهاب (الاسداد )، و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد، و سیم الخسف، و منع النصف.
الدعوه الی الجهاد الا و انی قد دعوتکم الی قتال ( حرب ) هولاء القوم لیلا و نهارا، و سرا و اعلانا، و قلت لکم : اغزوهم قبل ان یغروکم، فو الله ما غزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا، فتواکلتم و تخاذلتم حتی شنت علیکم الغارات، و ملکت علیکم الاوطان، وهذا اخو غامد وقد وردت خیله الانبار، وقد قتل حسان بین حسان البکری، و ازال خیلکم عن مسالحها.
و لقد بلغنی ان الرجل منهم کان یدخل علی المراه المسلمه، و الاخری المعاهده، فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعثها، ما تمتنع ( تمنع ) منه الا بالاسترجاع والاسترحام.
ثم انصرفوا و افرین ما نال رجلا منهم کلم، و لا اریق لهم دم، فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما، بل کان به عندی جدیرا.
فیا عجبا !
عجبا و الله یمیت القلب و یجلب الهم من اجتماع هولا ء القوم علی باطلهم، و تفرقکم عن حقکم !
فقبحا لکم و ترحا، حین صرتم غرضا یرمی !
یغار علیکم و لا تغیرون ؟
وتغزون ولاتغزون ؟
ویعصی اللاه و ترضون ؟
فاذا امرتکم بالسیر الیهم فی ایام الحر ( الصیف ) قلتم : هذه حماره القیظ، امهلنا یسبخ عنا الحر، و اذا امرتکم بالسیر الیهم فی الشتا ء قلتم : هذه صباره القر، امهلنا ینسلخ عنا البرد ؛ کل هذا فرارا من الحر والقر ؛ فاذا کنتم من الحر و القر تفرون : فانتم والله من السیف افر !
مظلومیه الامام و اسباب هزیمه الکوفیین یا اشباه الرجال ول ا رجال !
حلوم الاطفال ؛ و عقول ربات الحجال ؛ لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم معرفه والله جرت ندما، و اعقبت سدما ( ذما ) قاتلکم الله !
لقد ملاتم قلبی قیحا، و شحنتم صدری غیظا، و جرعتمونی نغب التهام انفاسا، و افسدتم علی رایی بالعصیان و الخدلان؛ حتی لقد قالت قریش : ان ابن ابی طالب رحل شجاع، و لکن لا علم له بالحرب.
لله ابوهم !
و هل احد منهم اشد لها مراسا ( مقاما )، و اقدم فیها مقاما منی !
لقد نهضت فیها و ما بلغت العشرین، و ها انا ذا قد ذرفت علی الستین !
و لکن لا رای لمن لا یطاع !
ارزش جهاد درراه خدا پس از ستایش پروردگار !
جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است، که خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است.
جهاد، لباس تقوا، و زره محکم، و سپر مطمتن خداوند است.
کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، خدا لباس ذلت و خواری بر او میپوشاند، و دچار بلا ومصیبت میشود و کوچک وذلیل میگردد، دل او در پرده گمراهی مانده وحق از او روی میگرداند، به جهت تر ک جهاد، به خواری محکوم و ازعدالت محروم است.
دعوت به مبارزه و نکوهش از نافرمانی کوفیان آگاه باشید !
من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با شامیان دعوت کردم وگفتم پیش از آن که آنها با شما بجنگند با آنان نبرد کنید، به خدا سوگند، هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد؛ ذلیل خواهد شد.
اما شما سستی به خرج دادید، و خواری وذلت پذیرفتید، تا آنجا که دشمن پی در پی به شما حمله کرد و سرزمین های شما را تصرف نمود.
واینک، فرمانده معاویه ( مرد غامدی ) با لشکرش وارد شهر انبا رشده و فرماندار من،‹‹حسان بن حسان بکری ›› را کشته وسربازان شمارا از مواضع مرزی بیرون رانده است.
به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه زنی مسلمان و زنی غیر مسلمان که درپناه حکومت اسلام بوده وارد شده، وخلخال و دستبند وگردن بند و گوشواره های آنها رابه غارت برده، درحالی که هیچ وسیله ای برای دفاع، جز گریه والتماس کردن، نداشته اند.
لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند.
بدون اینکه حتی یک نفر آنان، زخمی بر دارد، ویا قطره خونی از او ریخته شود، اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، واز نظر من سزاوار است !
شگفتا !
به خدا سوگند، این واقعیت قلب انسان را میمیراند ودچار غم و اندوه میکند شامیان در باطل خود وحدت دارند، و شما درحق خود متفرقید.
زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید که آماج تیر بلا شدید !
به شما حمله میکنند،شما حمله نمی کنید؟
باشمامی جنگند، شمانمی جنگید ؟!
این گونه معصیت خدا میشود و شما رضایت میدهید ؟
وقتی در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن میدهم، میگویید هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ میدهم، میگویید هوا خیلی سرد است وقتی شما از گرما وسرما فرار میکنید، به خدا سوگندکه از شمشیر بیشتر گریزانید !
مظلومیت امام علیه السلام و علل شکست کوفیان ای مرد نمایان نامرد!
ای کودک صفتان بی خرد که عقل ها ی شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد !
چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم وهرگز نمی شناختم !
شناسایی شما – سوگند به خدا – که جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم بار سرانجام آن شد.
خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون، وسینه ام از خشم شما مالامال است !
کاسه های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلت پذیری، رای و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت : ‹‹ بی تردید پس ابیطالب مردی دلیر است ولی دانش نظامی ندارد›› خدا پدرشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربه های جنگی سخت ودشوار مرا دارد ؟
یا در پیکار توانست از من پیشی بگیرد ؟
هنوز بیست سال نداشتم، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام، اما دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رایی نخواهد داشت.
التوجیه العسکری فقدموا الدارع، واخروا الحاسر، و عضوا علی الاضراس، فانه انی للسیوف عن الهام، والتووا فی اطرا ف الرماح، فانه امور للاسنه، و غضوا الابصار فانه اربط للجاش، و اسکن للقلوب ؛ وامیتوا الاصوات، فانه اطرد للفشل.
ورایتکم فلا تمیلوها و لاتخلوها، و لاتجعلوها الا بایدی شجعانکم، و المانعین الذمار منکم فان الصابرین علی نزول الحقائق هم الذین یحفون برایاتهم، و یکتنفو نها : حفافیها، و وراء ها و امامها ؛ لا یتاخرون عنها فیسلموها، و لا یتقدمون علیها فیفر دوها.
اجزا امرو قرنه، و آسی اخاه بنفسه، و لم یکل قرنه الی اخیه فیجتمع علیه قرنه و قرن اخیه.
التوجیه المعنوی للجنود وایم الله لئن فررتم من سیف العاجله ( الاخر)، لاتسلموا من سیف الآخره، و انتم لها میم العرب، و السنام الاعظم.
ان فی الفرار موجده الله، و الذل اللازم، و العار الباقی .
و ان الفار