ذوالقَرنَین واژهای است عربی به معنی دارنده دو شاخ، دو سده یا صاحب دویست سال.
ذوالقرنین یکی از شخصیتهای قرآن و کتاب مقدس است.
بر اساس قرآن، ذوالقرنین، سه لشکر کشی مهم داشت نخست به غرب، سپس به شرق، و سرانجام منطقه ای که در آن یک تنگه کوهستانی وجود داشت، او مرد مومن و موحد و مهربانی بود واز طریق عدل و داد منحرف نمی شد و به همین جهت مشمول لطف خدا بود، او یار نیکوکاران و دشمن ستمگران و ظالمان بود و به مال و ثروت دنیا علاقه ای نداشت، او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز، او سازنده سدی بود، که در آن به جای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شده است و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است.
ذوالقرنین در قرآن
داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف به این شرح آمده است:
و از تو در باره ذو القرنین مىپرسند.
بگو: براى شما از او چیزى مىخوانم.
(83) ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزى را به او نشان دادیم.
(84) او نیز راه را پى گرفت.
(85) تا به غروبگاه خورشید رسید.
دید که در چشمهاى گِلآلود و سیاه غروب مىکند و در آنجا مردمى یافت.
گفتیم: اى ذو القرنین، مىخواهى عقوبتشان کن و مىخواهى با آنها به نیکى رفتار کن.
(86) گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد.
آن گاه او را نزد پروردگارش مىبرند تا او نیز به سختى عذابش کند.
(87) و اما هر کس که ایمان آورد و کارهاى شایسته کند، اجرى نیکو دارد.
و در باره او فرمانهاى آسان خواهیم راند.
(88) باز هم راه را پى گرفت.
(89) تا به مکان برآمدن آفتاب رسید.
دید بر قومى طلوع مىکند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششى قرار ندادهایم.
(90) چنین بود.
و ما بر احوال او احاطه داریم.
(91) باز هم راه را پى گرفت.
(92) تا به میان دو کوه رسید.
در پس آن دو کوه مردمى را دید که گویى هیچ سخنى را نمىفهمند.
(93) گفتند: اى ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد مىکنند.
مىخواهى خراجى بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدى برآورى؟
(94) گفت: آنچه پروردگار من مرا بدان توانایى داده است بهتر است.
مرا به نیروى خویش مدد کنید، تا میان شما و آنها سدى برآورم.
(95) براى من تکههاى آهن بیاورید.
چون میان آن دو کوه انباشته شد، گفت: بدمید.
تا آن آهن را بگداخت.
و گفت: مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم.
(96) نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند.
(97) گفت: این رحمتى بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد، آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است.
(98) [۲]
 و از تو در باره ذو القرنین مىپرسند.
(98) [۲] ذوالقرنین در احادیث اسلامی در برخی احادیث اسلامی ذوالقرنین پیامبر و پادشاه شرق و غرب معرفی شده است.
در کتاب نصایح چنین آمده است: خداوند هیچ پیغمبرى را پادشاهى نداد به جز چهار تن(بعد از حضرت نوح): ذوالقرنین- که نامش عیاش بود- داود، سلیمان و یوسف؛ ذوالقرنین بر شرق و غرب حکومت کرد...[۳] همچنین در احادیث اسلامی از مسجد ذوالقرنین نیز یاد شده است.
مسجد و ساختمان بزرگی که درازای آن ۴۰۰ ذراع بوده، که در ساختمان آن از تختههای چوب و مس و الواح مسین استفاده شده است.
درازاى هر تخته چوب ۲۲۴ ذراع و فاصله دو دیوار ۲۰۰ ذراع و بلندى دیوارها ۲۲ ذراع گفته شده است.[۴] و مجلسی به نقل از ثعلبی محل ساخت سد ذوالقرنین را "پایان شرقى سرزمین ترک" خوانده است.
[۵] برداشتها از داستان ذوالقرنین از داستان ذوالقرنین در قرآن برداشتهای زیر شده است: وجود داستان پیش از اسلام تعدادی از مردم مکه و مدینه از این داستان خبر داشتهاند که گفته شده است بیشتر اهل کتاب بودند، و این نکته از متن چند آیه با جمله «یسئلونک عن ذی القرنین» و «قلنا یا ذا القرنین» و «قالوا یا ذی القرنین» به خوبی مشخص میشود، این داستان از پیش از اسلام مطرح بوده ولی بسیاری از مردم به دلیل کسب آگاهی بیشتر یا برای امتحان پیامبر اسلام درباره آن از وی سوال کرده اند.
(یهودیان چنین پرسشهایی را درباره ماجرای خضر و اصحاب کهف نیز پرسیده اند) مشخصات ذوالقرنین ذوالقرنین داراى مشخصاتی بود، از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: او شخصی با تاج یا کلاهی با دو شاخ است.
خداوند اسباب پیروزی ها را در اختیار او قرار داد.
او سـه لشگرکشى مهم داشت : نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقه اى که در آنجا یک تنگه کوهستانى وجود داشته، و در هر یک از این سفرها با اقوامى برخورد کرد.
خداوند او را قدرتمند کرده بود و اختیار جان و مال انسانها و عذاب و پاداش به آنها را به او داده بود.
او مرد مؤ من و موحد و مهربانى بود، و از طریق عدل و داد منحرف نمى شد، و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود.
او یار نیکوکاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنیا علاقه اى نداشت .
او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز.
او سـازنده سدى است که در آن از آهن و مس استفاده شد (و اگر مصالح دیگر در ساختمان آن نیز به کار رفته باشد تحت الشـعـاع ایـن فـلزات بـود) و هـدف او از سـاخـتـن ایـن سـد کـمـک بـه گـروهـى مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است.
او از کسانی بوده که خداوند خیر دنیا وآخرت رابه او عطا کرد.
خیر دنیادرسلطنت و قدرت واختیاری که به او عطا شده بود و خیر آخرت ، برای اینکه او به گسترش داد و اقامه حق و به صلح و بخشش و رفق و کرامت نفس و گستردن خیر و دفع شر درآدمیان عمل میکرد.
چنین بر میآید که او به وحی و یا الهام و یا بدست پیغمبری از پیغمبران تایید میشد، و به او کمک میکرد.
اما از قرآن چیزى کـه صریحا دلالت کند او پیامبر بـوده استفاده نمى شود هر چند تعبیراتى در قرآن هست که اشعار به این معنى دارد.
از بـسیارى از روایات اسلامى که از پیامبر و ائمه نقل شده نیز مى خوانیم: او پیامبر نبود بلکه بنده صالحى بود.
به جماعتی ستمکار در باختر برخورد و آنان را عذاب نمود(به این مفهوم که با آنها جنگید و آنها را شکست داد).
سدی که بر روی قوم یاجوج و ماجوج بنا کرده در غیر باختر و خاور آفتاب بوده، چون پس از آنکه به خاور آفتاب رسیده پیروی سببی کرده تا به میان دو کوه رسیدهاست، و از مشخصات سد او افزون بر اینکه گفتیم در خاور و باختر جهان نبوده این است که میان دو کوه ساخته شده، و این دو کوه را که چون دو دیوار بودهاند به گونه یک دیوار دنباله دار در آوردهاست.
و در سدی که ساخته پارههای آهن و قطر یعنى (مس گدازشده)به کار رفته است.
سد ذوالقرنین تاریخدانان و تفسیرگران در این باره دیدگاههای متفاوتی در تطبیق داستان دارند: به بعضی از مورخین نسبت میدهند که گفتهاند: سد یادشده در قرآن همان دیوار چین است.
آن دیوار طولانی میان چین و مغولستان حائل شده، و یکی از پادشاهان چین به نام «شین هوانک تی» آن را بنا نهاده، تا جلو هجومهای مغول را به چین بگیرد.
درازای این دیوار سه هزار کیلومتر و پهنا آن ۹ متر و ارتفاعش پانزده متر است، که همه با سنگ چیده شده، و در سال ۲۶۴ پیش از زادروز آغاز و پس از ده و یا بیست سال خاتمه یافتهاست، پس ذوالقرنین همین پادشاه بوده.
ولی این تاریخدانان توجه نکردهاند که اوصاف و مشخصاتی که قرآن برای ذوالقرنین ذکر کرده و سدی که قرآن بنایش را به او نسبت داده با این پادشاه و این دیوار چین تطبیق نمیکند، چون درباره این پادشاه نیامده که به باختر اقصی سفر کرده باشد، و سدی که قرآن ذکر کرده میان دو کوه واقع شده (بین الصدفین) ، و در آن تکههای آهن و قطر، یعنی مس مذاب به کار رفته، چناکه در آیه آمده است:( آتونی زبر الحدید حتی اذا ساوی بین الصدفین قال انفخوا حتی اذا جعله نارا قال آتونی افرغ علیه قطرا).
و دیوار بزرگ چین که سه هزار کیلومتر است از کوه و زمین همینگونه، هر دو میگذرد و میان دو کوه واقع نشدهاست، و دیوار چین با سنگ ساخته شده و در آن آهن و قطری به کاری نرفته.
حصار دربند در قفقاز این سد برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی به ایران در دوره باستان ساخته شده بود به بعضی دیگری از تاریخدانان نسبت دادهاند که گفتهاند: آنکه سد یادشده را ساخته یکی از شاهان آشور بوده که در حوالی سده هفتم پیش از زادروز مورد هجوم اقوام سیت یا سکا قرار میگرفته، و این اقوام از تنگنای کوههای قفقاز تا ارمنستان آنگاه ناحیه غربی ایران هجوم میآوردند و چه بسا به خود آشور و پایتختش نینوا هم میرسیدند، و آن را محاصره نموده دست به قتل و تاراج و برده گیری میکردند، بناچار پادشاه آن دیار برای جلوگیری از آنها سدی ساخت که گویا مراد از آن سد باب لابواب میباشد که تعمیر و یا ترمیم آن را به خسرو انوشیروان یکی از شاهان ساسانی نسبت میدهند.
این گفته آن تاریخدانان است و لی همه گفتگو در این است که آیا با قرآن برابر است یا خیر ؟
قوم یاجوج و ماجوج نوشتار اصلی: یاجوج و ماجوج در قرآن و کتاب مقدس، به این قوم اشاره شده است، عمدتا یاجوج و ماجوج را که در داستان ذوالقرنین سد بر روی آنها بسته شده است، ساکنان منطقه شمال شرقی زمین در نواحی مغولستان دانسته اند.
ذوالقرنین در کتاب عهد عتیق در کتاب دانیال، دانیال نبی در رویا چنین می بیند: دیدم که ناگاه قوچی نزد نهر ایستاده بود که دو شاخ داشت و شاخهایش بلند بود ویکی از دیگری بلندتر و بلندترین آنها آخربرآمد.
و قوچ را دیدم که به سمت مغرب وشمال و جنوب شاخ میزد و هیچ وحشی با اومقاومت نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی دهد و برحسب رای خود عمل نموده، بزرگ میشد[۶] در متن عبری واژه "קרנים"(قرنیم) به معنی "دوشاخ" استفاده شده است.
در ادامه در کتاب دانیال می خوانیم: جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود: قوچ صاحب دو شاخ که دیدى پادشاهان ماد و پارس است.
در ترجمه عربی کتاب مقدس نام ذوالقرنین در همین فراز آمده است: ترجمه ون دایک:أَمَّا الْکَبْشُ الَّذِی رَأَیْتَهُ ذَا الْقَرْنَیْنِ فَهُوَ مُلُوکُ مَادِی وَفَارِسَ [۷] ترجمه فارسی قدیم:اما آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را دیدی پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد.
یـهـود از بـشـارت رؤ یـاى دانـیـال چـنـیـن دریـافتند که دوران اسارت آنها با قیام یکى از پـادشـاهـان مـاد و فـارس، و پـیـروز شـدنـش بـر شـاهـان بابل، پایان مى گیرد، و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد.
چـیـزى نـگـذشـت که کوروش در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یـکـى سـاخـت، و سـلطـنـتـى بـزرگ از آن دو پـدیـد آورد، و هـمـانـگـونـه کـه رویـاى دانیال گفته بود که آن قوچ شاخهایش را به غرب و شرق و شمال مى زند کوروش نیز در هر سه جهت فتوحات بزرگى انجام داد.
یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به فلسطین به آنها داد.
در کتاب اشعیا نبی باب 44 شماره 28 چنین مى خوانیم: آنگاه در خـصـوص کوروش مى فرماید که شبان من اوست و تمامى مشیتم را به اتمام رسانده به اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهى شد.
این جمله نیز قابل توجه است که در بعضى از تعبیرات کتاب مقدس، از کوروش تـعـبـیـر بـه عـقـاب مـشرق، و مرد تدبیر که از مکان دور خوانده خواهد شد آمده است.
(کتاب اشعیا نبی باب 46 شماره 11) گمانه زنیها در مورد کیستی ذوالقرنین برخی از مفسران و تاریخدانان از آن میان ابوالکلام آزاد متفکر هندوستانی در کتاب ذو القرنین یا کوروش کبیر و شماری از مفسرین معاصر مانند مودودی، علامه طباطبایی صاحب المیزان و مکارم شیرازی و سلطان حسین و نورعلی تابنده گنابادی حکایت از آن دارد که مشخصاتی که از این فرد در قران و تاریخها و داستانها آمدهاست با منش تاریخی کوروش بزرگ همسویی دارد.
برخی دیگر او را همان اسکندر مقدونی دانستهاند، و برخی منابع دیگر ذوالقرنین را از ملوک یمن ذکر کردهاند.[۸] در کتاب روح المعانی چنین آمدهاست که ذوالقرنین، همان فریدون پسر اثفیان پسر جمشید پنجمین پادشاه پیشدادی ایران زمین بوده، و پادشاهی دادگر و فرمانبردار خدا بوده.
از سوی دیگر در کتاب صور الاقالیم نوشته ابی زید بلخی آمده که او مؤید به وحی بوده و در عموم تواریخ آمده